بخشی از مقاله

چالش های مکتب امنیتی رئالیسم


چکیده:
رئالیسم و نئورئالیسم دو مکتب مسلط در حوزه روابط بین الملل در نیمه دو قرن بیستم بوده اند. توسیدید و هابز بنیان گذاران اولیه مکتب رئالیسم هستند. رئالیسم در روابط بین الملل از ۴ عنصر قدرت محوری، دولت محوری، وضعیت طبیعی در صحنه بین المللی و موازنه قوا تشکیل شده است. رئالیست ها، دولت را مرجع امنیت می دانند. از نظر رئالیسم وضعیت نظام بین الملل بر آنارشی قرار دارد و منظور این است که هیچ مرجع یا حکومت فائقه مرکزی برای منضبط ساختن تعاملات اجزای تشکیل دهنده نظام بین الملل وجود ندارد.
رئالیست ها با نفی مساله امنیت در داخل کشور، امنیت را در چارچوب نظام بین الملل جستجو می نمایند.
رئالیسم در طول تاریخ دچار تحولاتی شده و به انواع مختلفی تقسیم می گردد.
با پیچیده شدن جوامع این مکتب با چالش ها و نارسایی هایی مواجه شده است. تحقیق حاضر در پی آن است که چالش های رئالیسم در حوزه قدرت رفتارهای عصر مدرن، در حوزه فرد و دولت را مورد بررسی قرار دهد.
مکتب امنیتی رئالیسم با سایر مکاتب امنیتی (مکتب کپنهاک، سازه انگاران، ایده آلیست های انتقادیون و فمنیست ها در تضاد و چالش می باشد.
علی رغم چالش های مزبور، مکتب رئالیسم و نیروی نظامی با عنوان ابزار قدرت این مکتب در عصر حاضر نیز دارای کارکرد هایی در صحنه بین الملل می باشد.
کلید واژ هها:
رئالیسم، نئورئالیسم، مکاتب امنیتی، چالش های امنیتی، جهانی شدن، قدرت محوری، دولت محوری، مرجع امنیت، پارادایم، ملت سازی

مقدمه
دو مکتب مسلط در حوزه روابط بین الملل در نیمه دوم قرن بیستم، واقع گرایی و واقع گرایی نوین بوده اند که مبنای تجزیه و تحلیل در مطالعات امنیتی نیز می باشند.
رئالیسم گرچه بر اندیشه های توسیدید و هابز بنا شده است، اما سلطه این مکتب در قرن بیستم مدیون اندیشه گرانی چون مورگنتا، آرون، نیوهر (Neibuhr) ، کنان، هرز (Herz) و رایت(Wight) می باشد. وجه تسمیه این مکتب به واقع گرایان این بود که آنها جهان را "چنان که بود و نه آنچنان که می خواستند باشد"، نظاره می کردند. در اواخر دهه ۱۹۶۰ است که با ظهور طیف تازه ای از اندیشمندان معروف به "نو رئالیست ها"، مبادی واقع گرایی" مورد پرسش و چالش قرار می گیرد. در سال ۱۹۷۹ کنث والتز در تلاش برای ارائه یک بستر علمی جهت تحلیل روابط بین الملل، کتاب "تئوری روابط بین الملل" را منتشر می نماید که از اهمیت به سزایی در بحث رئالیسم برخوردار است.
او با این اثر خود بنیاد تازه ای در زمینه "منطق سیاست قدرت" گذارد که طیف متنوعی از آثار انتقادی را در دهه ۱۹۸۰ به دنبال داشت. آنچه به نئورئالیسم" شهرت یافته در واقع بر خواسته از درون همین موج مطالعات انتقادی است که به طور مشخص به "سیاست قدرت" و ارائه دیدگاه تازه در این زمینه نظر دارد. با عنایت به جذابیت و قابلیت های این تئوری است که به سرعت مورد اقبال اندیشه گران حوزه روابط بین الملل قرار گرفته و تبدیل به پارادایم مسلط می گردد، تا آنجا که عده ای اظهار می دارند: "نئورئالیسم" تنها تئوری است که در حوزه روابط بین الملل از قدرت تبیین و تحلیل بالایی برخوردار می باشد. (افتخاری، ۱۳۸۱: ۱۵۴-۱۵۳) آنچه ما در این نوشتار به دنبال آن هستیم شناخت چالش ها و نارسایی های این مکتب در زمینه مسائل امنیتی است.
بیان مساله
رئالیست ها امنیت را بر اساس مرجعیت دولت و تلاش در جهت افزایش قدرت و بکارگیری زور آن هم در صحنه بین المللی مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهند. بر اساس این رهیافت صحنه بین المللی، فاقد قدرت فائقه مرکزی است، لذا ستیز در جهت چالش های مکتب امنیتی رئاليسم دست یابی به قدرت دائمی و بلاانقطاع است. بر این اساس محور تمرکز واقع گرایی در موضوع امنیت نظامی است. (عبدالله خانی، ۱۳۸۳: ۸۷)
بر اساس این رویکرد امنیت به سطوح خاصی از تعاملات توجه دارد، در حالی که منتقدین به مکتب رئالیسم امنیت را فراخ تر فرض کرده و موضوعات دیگری از جمله اقتصاد، مسائل اجتماعی، سیاسی، محیط زیست را در تحلیل امنیت مورد توجه قرار می دهند و به همین دلیل مکتب امنیتی رئالیسم را در تحلیل امنیت نا کافی می دانند و از این رو رئالیسم با چالش ها و نارسایی هایی در تبیین مسائل و معضلات امنیتی اعم از امنیت داخلی و خارجی مواجه گردیده است. ضرورت و اهمیت تحقیق معضلات و پدیده های امنیتی در عصر نوین از پیچیدگی زائدالوصفی برخوردار هستند و خصوصا در کشورهای در حال توسعه که محیط امنیتی آنها بسیار متفاوت از محیط امنیتی کشورهای توسعه یافته است. ادوارد آزرو چونگ این مون، دو معیار محیط امنیتی و سخت افزار امنیتی را برای تشریح وضعیت امنیتی کشورهای جهان سوم ناکافی می دانند. آنان در تشریح وضعیت امنیتی علاوه بر محیط امنیتی و سخت افزار که رئالیست ها بر آن صحه گذاشته اند بر بعد نرم افزاری امنیت نیز تاکید دارند. از نظر آنان مشروعیت، یکپارچگی و توان سیاست سازی، اجزای تشکیل دهنده بعد نرم افزاری امنیت می باشند و بدون این متغییرها تشریح وضعیت امنیتی در جهان سوم مشکل زاست( همان: ۱۷۳)
بنابراین با توجه به ساختار حاکمیت و محیط کشورهای در حال توسعه که کشور جمهوری اسلامی ایران نیز جزئی از این مجموعه کشورهاست، این کشورها در معرض معضلات و پدیده های امنیتی بسیار پیچیده ای قرار دارند که بعید است با اصول و قواعد مطرح شده در هر یک از مکاتب أمنيتی معاصر بتوان پاسخ آنرا یافت و به ویژه آن که مطالعات امنیتی در جهان سوم با تمرکز بر رهیافت رئالیستی با محوریت دولت است تا جائی که واب واکر در مقاله خود تحت عنوان « یک جهان، چند جهان، تلاشی برای صلح عادلانه جهانی» در سال ۱۹۸۸، الگوی رئالیستی را برای جهان سوم به لحاظ فقدان برخورداری از سطح مشابه انسجام اجتماعی با غرب، مناسب ندانسته و لذا دیدگاه تک بعدی(نظامی محوری در خصوص مسایل امنیتی جهان سوم نه تنها کم دامنه است، بلکه تصویر نادرستی از واقعیت ارائه می دهد.
چالش های مکتب امنیتی رئالیسم
نتیجه آن که برای حل واقعی مشکلات امنیتی فراروی کشور ما، نیازمند آن هستیم که با بررسی نقاط قوت و ضعف مکاتب امنیتی و تطبیق آنها با واقعیات جامعه در حال گذر خودمان، گامی در جهت علمی تر برخورد کردن با معضلات امنیتی برداریم، بررسی چالش های امنیتی مکتب امنیتی رئالیسم در واقع گامی در این جهت است.
اهداف تحقیق
هدف تحقيق آن است که نارسایی ها و چالش های امنیتی مکتب رئالیسم را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و با آشنا شدن با این چالش ها، آنها را با محیط و واقعیات امنیتی کشورمان تطبیق داده شود.
سئوالات تحقیق
سؤال تحقيق آن است که آیا مکتب رئالیسم جهت حل مسائل و مشکلات امروز جهان با چالش ها و نارسایی هایی مواجه است یا خیر؟
فرضیه تحقیق
با توجه به پیچیدگی مسائل امنیتی در عصر نوین، مکتب رئالیسم در جهت حل مشکلات امنیتی با چالش مواجه است.
متغیرهای تحقیق
چالش های امنیتی متغییر مستقل و اصول رئالیسم متغيير وابسته این تحقیق می باشد.
روش تحقیق
روش تحقیق بر اساس ماهییت تحقیق توصیفی و تبیینی است و نتیجه گیری آن استنتاجی و جمع آوری داده ها و اطلاعات تحقیق، باروش گردآوری کتابخانه ای است. مفاد و مفاهیم چالش و چالش های امنیتی چالش که معادل انگلیسی آن Challenge است به معنای به جنگ طلبیدن، رقابت کردن، به مبارزه طلبیدن و رجز خوانی کردن است.
در فرهنگ روبرت لغت Defier مترادف لغت چالش است که به معنای دعوت کسی برای رقابت و یا کسی را به چالش کشیدن است.
در زبان عربی چالش معادل لغت "تحدی" به معنای مجادله و همدیگر را کشیدن است.
در اصطلاح چالش مفهومی است که محل نزاع و مجادله بین دو یا چند پارادایم
است و امنیت نیز از مفاهیمی فراخ و چند پهلو است و لذا در تعريف و معنی با چالش مواجه است و بی دلیل نیست که " آرنولد ولفرز" به آن نماد مبهم لقب داده است. باری بوزان، ۱۳۷۸: ۱۷)
امنیت را نمی توان به راحتی تعریف کرد، مشکل اصلی در بررسی امنیت آن است که بر سر چیستی آن هیچ گونه توافقی وجود ندارد و بوزان امنیت را مفهومی مورد اختلاف می داند.
پیچیدگی تعریف امنیت دو دلیل عمده دارد؛ نخست آن که بررسی های امنیتی یکی از شاخه های فرعی روابط بین الملل است و در رشته روابط بین الملل بر سر نظریات اصلی اختلاف نظر عمیقی وجود دارد.
دوم آن که در قلب مفهوم امنیت، عناصر هنجاری وجود دارد که سبب می شود تحلیل گران و سیاست گذاران نتوانند از طریق بررسی داده های تجربی در تعریف واحدی به توافق برسند. (تری تریف و دیگران، ۱۳۸۳: ۱۱) و به همین دلیل است که هاگ مک دونالد اعلام کرد که امنیت مفهومی نارساست.
در بحث امنیت سلسله سؤالاتی وجود دارد که بر پیچیدگی موضوع می افزاید، نخستین سؤال این است که چه کسی یا چه چیزی باید در کانون توجه باشد: (دولت، گروه های مبتنی بر ملیت یا جنسیت، یا افراد؟) سؤال دوم آن است که چه چیزی و یا چه کسی امنیت را تهدید می کند؟ (دولت ها، سیاست های تصمیم گیران، محیط زیست، بازیگران غیر دولتی نظیر قاچاقچیان مواد مخدر و سازمان های جنایتکار فرامرزی و ...) سؤال سوم این است که چه کسی مسؤول تامین و برقراری امنیت است و از چه شیوه هایی برای برقراری امنیت استفاده می کند و یا باید استفاده کند.
با پایان یافتن جنگ سرد سردرگمی درباره چیستی امنیت تشدید شده است. با از میان رفتن رویارویی دو قطب سرمایه داری و کمونیسم، میان ایالات متحده امریکا و شوروی، برداشت سنتی از امنیت جوهر خود را از دست داده است و درباره این که دشمن کیست، هیچ گونه وحدت نظری وجود ندارد و مقامات دولتی و سیاست گذاران فعال و سازمان های بین المللی مانند ناتو و سازمان ملل و دست اندرکاران سازمان های غیر دولتی و دانشگاهیان همگی درصدد بر آمده اند تا تعاریف تازه ای از امنیت بیابند و همین مساله نیز بر پیچیدگی موضوع افزوده است تا جائی که دبلیو.بی. گالین( W . B . Galline ) می گوید امنیت مفهومی است که ماهیت جنجال برانگیزی دارد.( بوزان، ۲۰ : ۱۳۷۸ ) موضوعیت و اهمیت عوامل داخلی در موضوعات امنیتی دو چندان شده است.
عواملی نظیر نزاع های قومی در داخل مرزهای یکایک دولت ها و مهاجرت به دلایل اقتصادی و... باعث شده که عوامل داخلی تاثیری فراتر از مرزهای ملی داشته باشند.( تری تریف و دیگران، ۱۳۸۳ :۱۵-۱۴) لذا حوزه امنیت را به عنوان مفهومی بحث بر انگیز و بنیادی که مانع از تحقق یک تعریف پذیرفته شده عمومی است باید بپذیریم و از این روست که چارلز شولتز (Charless Schutz) به وضوح استدلال می نماید که "مفهوم امنیت ملی به شکل و نتیجه شفاف، مرتب و دقیقی نمی رسد. "بوزان، همان منبع: ۳۰)
گفته شده که امنیت یکی از شاخه های فرعی روابط بین الملل است و چالش اساسی اینجاست، زیرا هریک از مکاتب روابط بین الملل و امنیتی وجه یا وجوه خاصی از امنیت را در اولویت خود دارند. به عنوان نمونه رئالیست ها و نئورئالیست ها امنیت را برحسب روابط ستیزه آلود میان دولت ها تعریف می کنند و این مکاتب به شدت با فراخ تر ساختن دامنه مفهوم امنیت مخالفند.
نئولیبرال ها بر نقش نهادها در به حداقل رساندن ستیزه تاکید دارند، در حالی که ایده آلیست ها امنیت را ناظر بر روابط همیارانه میان دولت ها می دانند و برخی دیگر از مكاتب مسائل زیست محیطی، چالش های فراملی مانند رفاه اقتصادی، سازمان های جنایتکار فراملی، تروریسم و مهاجرت انسان ها را به عنوان چالش اصلی امنیت می دانند.(تری تریف و دیگران، همان: ۲۰-۱۸)
گرچه با پیچیده تر شدن جوامع انسانی، مسائل و مقولات جدیدی موضوع امنیت قرار می گیرند، يوزان امنیت اجتماعات بشری را به پنج مقوله تقسیم می کند: نظامی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی به طور کلی، امنیت نظامی به اثرات متقابل توانایی های تهاجمی و دفاعی مسلحانه دولت ها و نیز برداشت آنها از مقاصد یکدیگر مربوط است. امنیت سیاسی ناظر بر ثبات سازمانی دولت ها، سیستم های حکومتی و ایدئولوژی هایی است که به آنها مشروعیت می بخشد.
امنیت اقتصادی یعنی دسترسی به منابع اولیه، مالیه و بازارهای لازم برای حفظ سطوح قابل قبولی از رفاه و قدرت دولت. (ماندل، ۴۹ ، ۱۳۷۰) امنیت اجتماعی به قابلیت حفظ الگوهای سنتی، زبان، فرهنگ، مذهب و هویت و عرف ملی، با شرایط قابل قبولی از تحول مربوط است. .(ماندل، ۵۳ ، ۱۳۷۰) امنیت زیست محیطی ناظر است بر حفظ محیط محلی جهانی به عنوان سیستم پشتیبان ضروری که تمامی حیات بشر بر آن متکی است. این پنج بخش جدا از یکدیگر عمل نمی کنند. هریک از آن ها دارای کانون مهمی در درون مساله امنیت و روشی برای تنظیم اولویت بوده و از طریق ارتباطات قومی به یکدیگر متصل هستند.( بوزان، همان: ۳۴)
چیستی رئالیسم در امنیت: نظریه رئالیستی معاصر در روابط بین الملل از چهار عنصر فکری تشکیل شده است که هریک در طول تاریخ و به اقتضای زمان به وسیله اندیشمندان گذشته شکل گرفته اند، این چهار عنصر عبارتند از :
قدرت محوری، دولت محوری، قائل بودن به وضعیت طبیعی در صحنه بین المللی و موازنه قوا
الف- قدرت محوری: اگر چه اساس این تفکر در یونان باستان نیز وجود داشته، ولی شارح اصلی آن ماکیاول بود که در کتاب شهریار (۱۵۱۳) به گونه ای بنیادی به تشریح آن پرداخته است. ماکیاول در نصایح خود به لوران دومدیچی (Laurent Demedicis) با اشاره به طبیعت انسان، جنگ را همزاد انسان توصیف کرده است و عقیده دارد که میل عمیق هر موجود زنده که جزو سرشت اوست، حفظ حیات است و برای حفظ حیات جنگ ضرورت دارد و از این بابت انسان با حیوان فرقی ندارد. جنگ از طبیعت انسان برخاسته و جزئی از زندگی اوست. این جنگ آنقدر طبیعی، ابتدایی و ضروری است که مثل زندگی است، ولی جنگی که از نظر سیاسی مورد نظر ماکیاول است، جنگ سیاسی است که ویژه انسان و وجه مميزه انسان و حیوان است، یعنی جنگ به منظور سلطه. اگر جنگ نوع اول ریشه در طبیعت انسان دارد و وجه مشترک انسان و حیوان است. جنگ نوع دوم ویژه انسان می باشد و از حرص و جاه طلبی نشأت می گیرد که آن هم ریشه در جان انسان دارد. این امیال، در وجود انسان سیری ناپذیرند و
چاره ای جز جنگ و از میدان به در کردن یکدیگر ندارند. از آنجا که هر کشور اميال و نقشه های خود را دنبال می کند، رقابت دائم و کشمکش ابدی بر روابط بین کشور ها حاکم خواهد بود. (نقیب زاده، ۱۳۷۳ :۶۰-۵۹) ب- دولت محوری: رئالیست های دولت را مرجع امنیت می دانند و نقطه عزیمت آنها، سرشت نظام بین المللی است. دسته بندی های سیاسی، قبایل، دولت شهرها، پادشاهی ها، امپراتوری ها با دولت در میان نظام بین المللی حضور و با هم تعامل دارند که می توان وجه مشخصه آن را آنارشی دانست." آنارشی" در کاربردهای معمول این واژه به معنای هرج و مرج و بی نظمی است ولی تحلیل گران وقتی نظام بین المللی را آنارشیک می خوانند چنین معنایی را در ذهن ندارند؛ بلکه منظور شان این است که هیچ مرجع یا حکومت فائقه ای برای منضبط ساختن تعاملات اجزای تشکیل دهنده نظام بین المللی وجود ندارد. هر دولت مرجع حاکم یا مطلق امور مسائل خودش است. آنها با نفی مساله امنیت در داخل کشور به علت مهیا بودن آن به شکل نظام حقوقی، حمایست پلیس و زندان، امنیت را در چارچوب نظام بین الملل جستجو می نمایند. خود مختار یا برخوردار از حاکمیت خواندن دولت ها به این معنی است که هر دولت، داور نهایی در تشخیص منافع خود است و خود مستقلا تصمیم می گیرد که بهترین راه دستیابی به این منافع و بهترین راه مقابله با مشکلاتی که در داخل و خارج پیش رو دارد چیست. اما چه بسا در این راه، اقدامات یک دولت با اهداف دولت دیگر در تعارض قرار گیرد. و همان طور که در یک نظام آنارشیک هیچ گونه مرجع فائقه ای با قدرت اجرای تصمیمات خود وجود ندارد، هیچ گونه روند قابل اعتمادی هم برای آشتی دادن منافع متعارض وجود ندارد. ممکن است که دولت ها برای تامین منافع خودشان هر آن به زور متوسل شوند. و لذا همه دولت ها با این امکان همیشگی روبرو هستند که هر دولت برای تامین منافع خودش هر آن به زور متوسل شود. در نتیجه دولت ها برای آن که از امنیت برخوردار باشند
باید همگی پیوسته آماده باشند تا زور را با زور پاسخ گویند. رئالیسم فرض را بر این می گذارد که بین منافع دولت ها هیچ گونه هماهنگی وجود ندارد. و وجه مشخصه نظام بین المللی خود یاری ( self - help ) است. دولت ها در نهایت تنها می توانند بر تلاش هایی تکیه کنند که خود برای تضمین ایمنی خویش انجام می دهند.(تری تریف و دیگران، ۱۳۸۳: ۶۹۰۷۲) در این دیدگاه دولت تجلی اراده و خواست مردم قلمداد می گردد و بنابراین قائل به تفکیک امنیت مردم و دولت نمی باشند، چنانچه دولت تهدید گردد، نا امنی دولت با نا امنی کل کشور یکسان تلقی می گردد. پ- وضع طبیعی: اگر ماکیاول بیش از هر چیز بر عنصر قدرت تاکید داشت، هابز بر "حالت طبیعی" و به گونه ای روشن تر و موکد بر انحصار بازیگری دولت ها در صحنه بین المللی انگشت نهاد. هابز معتقد است اساس روابط بین انسان ها بر جنگ استوار است. انگیزه این جنگ ها "عشق و ترس" است: عشق به جان و ترس از حمله، در واقع، جنگ سرنوشت تلخ انسان است وگرنه اولین قانون طبیعت صلح است. حق طبیعی که انسان را برای بقای خود و هر آنچه مصلحت اوست مخیر می سازد، باعث و بانی جنگ است. هابز در حقیقت، معتقد به وجود جامعه نیست. در نظر او، افراد مثل دانه های شن در کنار هم چیده شده اند و دقیقا همین مساوات آنها باعث ترس می شود که انگیزه اصلی جنگ هاست، هر انسانی برای انسان دیگر گرگی است. هابز ادامه می دهد چون انسان اهل محاسبه و عقل است چاره کار را در یک قرارداد اجتماعی می داند و انسان در مقابل چشم پوشی از آزادی های خود، جهت تامین امنیت، آن را به یک غول لویاتان) می سپارد. آنچه هابز در مورد وضعیت طبیعی بیان داشته، تاثیری عمیق بر متفکران بعدی گذاشت، و ریمون آرون و مورگنتا به وضوح از این مساله تاثیر پذیرفته اند. (نقیب زاده، ۱۳۷۳: ۶۱-۶۰) ت - موازنه قوا: گرچه توسیدید، مورخ جنگ های پلوپونز (۴۰۴ تا ۴۳۱ ق.م)، تلویحا به ضرورت موازنه قوا برای جلوگیری از جنگ اشاره دارد، ولی عمدتا این نظر مربوط به قرون جدید است. (همان: ۶۱) و ارثان خوشبین هابز نظیر دیویدهیوم فیلسوف و سیاستمدار انگلیسی (متوفی ۱۷۷۶)، منفعت جویی و فایده عملی پرهیز از جنگ را انگیزه اصلی روی آوردن به موازنه قوا و سازمان دادن رقابت ها عنوان می کند. (همان: ۶۲) وی خاطر نشان ساخته است که هر چند ممکن است اصطلاح توازن قدرت اصطلاح نویی باشد ولی قاعده حفظ توازن قدرت چنان در عقل سلیم و استدلالات بدیهی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید