بخشی از مقاله

چکیده

با بررسی ادبیات از دیدگاه زبانشناسی میتوان متون ادبی را به روشی علمی تحلیل کرد. شکل-گرایان با تأکید بر نقشادبیِ زبان و برجستهسازی نشانهها، میان دو فرایند زبانی »خودکاری« و »برجستهسازی« تمایز قائل شدهاند. شیوههای به کار رفته در روند تبدیل زبان خودکار به زبان ادب از دیرباز مورد توجه بوده است، که در ادبیات فارسی در پی بررسی این روند، در تحلیل زیبایی-شناسی متون ادبی، به ویژگیهای سبکی متون توجه میشود.

بر اساس دستهبندی سنتی، یکی از سبکهای شعر فارسی سبک موسوم به هندی است که از اوایل قرن یازدهم هجری تا اواسط قرن دوازدهم هجری در ادب فارسی رواج داشته است. آنچه در این مقاله مورد بررسی قرار میگیرد نحوه انتخاب و ترکیب بر روی »محور جانشینی« و »محور همنشینی« در شعر شاعر برجستهی این سبکْ »صائب تبریزی« است تا از منظر زبانشناسی، شیوهی زیباییآفرینی این شاعر بررسی و تحلیل شود.

در راستای این هدفْ به تبیین بررسی ادبیات از دیدگاه زبانشناسی پرداخته و دویست و پنجاه و پنج بیت از شعر صائب را به عنوان پیشنمونهی سبک هندی بررسی کردهایم. از جمله نتایج حاصل از این بررسی عملکرد موازی دو فرایند انتخاب و ترکیب در بسامدی نزدیک به هم است که کاربرد این دو فرایند در کنار یکدیگر منجر به ایجاد پیچیدگیهایی در شعر صائب شده است.

نتایج به دست آمده حاکی از آن است که صائب به گونهای غزلها را آذینبندی کرده است که درک هر بیت در گرو اندیشیدن خواننده و دستیابی وی به انتخابهای شاعر از روی محور جانشینی است. در نهایت از یک سو گرایش نسبی صائب به سمت فرایند انتخاب، سبب ایجاد فضای خاصی چون ایجاد معانی ضمنی در ابیات، پیچیدگی، ابهام، دوری مدلول و مصداق از یکدیگر و از سویی دیگر گرایش وی به سمت فرایند ترکیب سبب توضیح ابیات، نزدیکی مدلول و مصداق و در نهایت درک آسان ابیات شده است شده است.

.1 مقدمه

1.1 بیان مسأله

زبانشناسی، دانشی است که برای مطالعهی زبان به روشهای علمی پدید آمده است. از آنجایی که ادبیات از زبان تشکیل شده است، بسیاری از دستاوردهای دانش زبانشناسی میتواند در مطالعهی متون ادبی کارآمد باشد. بررسی ادبیات از دیدگاه زبانشناسی موجب میشود که متون ادبی را در روشی علمی کاویده و نتایجی دقیق به دست آورد. یاکوبسنٌ در بررسی ادبیات از دیدگاه زبانشناسی و پیوند این دو بیان میکند که »ادبشناسیٍ به مسائل ساختار کلام میپردازد، درست همانطور که در تحلیل نقاشی به ساخت تصویری پرداخته میشود. از آنجا که زبانشناسی، علم جهانی ساختار کلام است، ادبشناسی را باید جزء مکمل زبانشناسی دانست

یاکوبسن در اشاره به انواع نقشهای زبانی، برای تشخیص مشخصهی ذاتی ادب از شیوهی کاربرد واژهها بر روی محور »همنشینی« و »جانشینی« سود میجوید. شیوهی انتخاب یک واژه از میان واژههای کم و بیش معادل یکدیگر، بر روی محور جانشینی و چگونگی همنشینی آنها بر روی محور همنشینی میتواند جملات یک زبان را از نقش ارتباطی به سمت نقش ادبی سوق دهد. از دید او شیوهی انتخاب و ترکیب واژهها یکی از مختصات تشخیص نقش ادبی زبان از دیگر نقش های زبان است

بر اساس نظر یاکوبسن میتوان هر سخن را به دو قطب استعاری و مجازی تقسیم کرد و در نهایت آن را شیوهای برای تشخیص سبکهای ادبی و هنری در نظر گرفت. یاکوبسن به ذکر مثالهایی از سبک ادبی و هنری اشاره میکند، وی برای نمونه مکتب نقاشی سوررئال و دو مکتب ادبی رمانتیسم و سمبولیسم را متمایل به قطب استعاری دانسته و مکتب کوبیسم در نقاشی و رئالیسم در ادبیات را متمایل به قطب مجازی میداند بنابراین گرایش به قطبهای مخالف استعاره و مجاز به عنوان وجه غالب، مرزبندی مشخصی را میان سبکها ایجاد میکند.

بر این اساس میتوان اشاره کرد در سبکهای ادب فارسی، شاعران سبک خراسانی در اشعارشان به محور همنشینی و قطب مجازی گرایش داشتهاند در حالی که در سبک عراقی گرایش به محور جانشینی و قطب استعاری وجه غالب است

سبک هندی که از نظر زمانی بعد از سبک خراسانی و عراقی است، در قرن یازدهم و دوازدهم هجری در ایران و هندوستان آن ایام رواج داشته است. این سبک از نظر بررسیهای سبکشناختی ویژگیها و مختصات ویژهای دارد که متون این دوره را دچار پیچیدگی و دشواری خاصی کرده است. اشعار بیدل دهلوی به عنوان نمایندهی این سبک در هند و اشعار صائب تبریزی به عنوان نمایندهی آن در ایران بیانگر این مسأله است. آنچه در اشعار شاعران این سبک به چشم میخورد گرایش همزمان به انتخاب و ترکیب در کنار یکدیگر است.

برای توضیح این موضوع ابتدا نظریه نقشهای زبانی یاکوبسن و تعریف وی از قطب مجازی و قطب استعاری زبان شرح داده میشود. سپس با توضیح عملکرد این دو قطب در شعر بیدل به عنوان نماینده شعر سبک هندی، تفاوت عملکرد این دو فرایند در شعر این شاعر بررسی خواهد شد. در این مقاله صناعاتی که بر روی محور جانشینی و محور همنشینی عمل میکنند بررسی خواهند شد.

صناعاتی چون »تشبیه بلیغ«، »استعاره«، »کنایه«، که معانی ضمنی ایجاد کرده بر روی محور جانشینی قرار گرفتهاند. صناعات »ایهام«، »پارادوکس«، »تضاد«، »مراعاتالنظیر« و انواع »توازن« بر روی محور همنشینی قرار گرفته و معنی مصرع را بیشتر توضیح میدهند. در یک تقسیمبندی هر یک از این صناعات در یک دسته جداگانه قرار میگیرند: صناعات نظمآفرین، صناعات شعرآفرین و صناعاتی که نه نظمآفریناند و نه شعرآفرین. صناعاتی که بر حسب فرایند انتخاب عمل میکنند مانند تشبیه، استعاره و کنایه شعرآفرینانند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید