بخشی از مقاله
چکیده
هدف این پژوهش این است که اطلاعاتی از کاربرد هوش های هشت گانه در اموزش بدست اورده و در طرح درس از ان استفاده کنیم علاوه بر آن اطلاع از مشکلات احتمالی در اجرای این طرح در روند اموزش بدست آوریم . این پژوهش که به روش توصیفی - مروری انجام شده است نتایج آن بدین گونه است که باید اموزش بر اساس ان به صورت مستمر و مداوم باشد و از این روش باید در دروس و مباحث مختلف استفاده شود و این که ما میتوانیم با اجرای این طرح برنامه ی ارزشیابی توصیفی را به خوبی انجام دهیم.
-1 مقدمه
تعاریفی از هوش توسط متخصصان بیان شده که به بررسی بعضی از انها میپردازیم:
هوش از دیدگاه پیاژه - من هوش را بر اساس ملاک ایستا آنچنان که دیگران تعریف کرده اند بلکه از لحاظ جهتی که هوش در تکامل خود سیر میکند تعریف میکنم. من هوش را صورتی از تعادل یابی تعریف میکنم که تمام ساختار های شناختی به سوی ان هدایت میشود -
بورینگ عقیده داشت : - هوش چیزی است که ازمون های هوشی را اندازه گیری میکند حاجی حسین نژاد - بالفی زاده 1381 به نقل از شریفی - ، هامفریز هوش را - خزانه ی مهارت های ذهن ادمی میدانست
نظریه های مختلف هوش وجود دارد . نظریه ی هوش الفرد بینه اینطور بود که نمره توسط ازمون های هوش بدست می امد را یک توانای کلی در نظر میگرفت
اسپیرمن از طرفداران این نظریه بود و هوش را یک توانایی شناختی واحد میدانست و ان را عامل gیا هوش کلی نامید و اگر هوش کلی یا عامل g بالا باشد در اکثر زمینه ها موفق میشود و برعکس
لوئیس ترستون - - 1887-1955به این نتیجه رسید که عامل هوش عمومی وجود ندارد و وی از ازمون ها هفت عامل مشخص ررا بدست اورد که شامل نظریه ی هوش دو عاملی که توسط جان هورن و ریموند کتل - - 1966 بیان شد .یکی از این هوش ها هوش سیال است نمایانگر توانایی اندیشیدن ، ظرفیت حافظه و سرعت پردازش اطلاعات.
هورن و کتل معتقد بودند که این هوش تا حد زیادی ارثی و کمتر تحت تاثیر یادگیری قرار میگیرد و با افزایش سن در بزرگسالی رو به افول میرود . - صادقی - 1384 هوش متبلر نمایانگر کسب مهارت ها و دانش از طریق اموزش گاه و تجربه روزمره است . هورن و کتل معتقدند که هوش متبلور در جریان بزرگسالی افزایش میابد و یا ثابت میماند
نظریه ی هوش استنرانبرگ و هوش گاردنر بر اساس دیدگاه خبر پردازی گفته شده که در ان بجای سنجش فراورده های هوش از روش کمی است به بررسی فرایندهای هوش که به روش کیفی است میپردازد
استرانبرگ نطریه ی هوش سه بعدی را ارائه میدهد . انواع هوش او عبارتند از
-1 هوش مولفه ای: این نوع هوش بیانگر توانایی ما در پردازش اطلاعات است مانند تفسیر موفقیت های جدید ، جدا کردن اندیشه های مهم از جزئیات نا مربوط و بکار بستن فرایند هایی که به عملکرد تحصیلی کمک میکند -
-2 هوش تجربی : توانایی فرد است در امیختن تجربیات مختلف به شیوه ای بخردانه برای حل مسائل نو بر اساس تجربه گذاشت. این هوش نشانگر خلاقیت است و افرادی مانند انیشتین و داوینچی دارای تراز بالایی از ان بوداند
-3 هوش محیطی یا موقعیتی : به باور استرانبرگ رفتار هوشمندانه ، مستلزم انطباق فرد با محیز است که این توانایی به فرد کمک میکند تا دنیای خودش را شکل دهد و مهم ترین فرصت ها را برای خود بوجود اورد و بر کنترل فرد روی زندگی اش تاثیر مییکند بنابراین اوصاف هوش محیطی نوعی هوش عینی و عملی است که بر زندگی کردن واقعی بسیار بیشتر از تفکر انتزاعی تاکید میکند .استرانبرگ همچنین اظهار میداردر که هوش تا حدود زیادی وابسته به فرهنگ است برای مثال یادگیر خواند در بعضی از فرهنگ ها برای زندگی مفید است ، در حالی در بعضی فرهنگ ها چنین نیست
-2 نظریه هوش چندگانه گسترش مفهوم هوش
در حالی که اشترنبرگ نظریه خود را بر اساس بررسی پردازش اطلاعات بنا نمود ، گاردنر - - 1983 نظریه ی هوش چندگانه ی خود را براین باور استوار نمود که در مغز سامانه های مجزایی برای توانایی های سازشی مختلف که وی انها را - هوشها - میخواند تکامل یافته است. از دیدگا گاردنر هشت نوع هوش مختلف که هر یک در حد معینی در ما رشد میابند این هشت نوع عبارت اند از:هوش زبانی،هوش منطقی،ریاضی، فضایی، دیداری، موسیقایی، بدنی-جنبشی،درون فردی، بین فردی و هوش طبیعت گرایانه. گاردنر چنین فرض میکند که برخی ساختار ها و مسیرهای مغزی زیربنای این هوش ها هستند و اسیب دیدگی مغزی باعث اختلال در یک یا چند مورد از این هوش ها میشوند مثلا اسیب دیدگی مرکز تکلم باعث اختلال در هوش زبانی و اسیب دیدگی مخچه باعث اختلال در هوش بدنی/حرکتی مشود.
بعضی از این هوش ها توسط ازمون های هوش سنتی قابل اندازه گیری اند که عبارت اند از: هوش زبانی ، نطقی، فضایی و هوش های دیگر کمتر توسط ازمون های هوش سنتیسنجیده میشود.
هوش زبانی: توانایی برقراری ارتباط با دیگران از طریق زبان است. اگر کسی در خواندن کتاب های درسی نوشتن مقالات و ارائه گزارشهای شفاهی عملکرد خوبی دارد احتمالا در اینده به مشاغل زیر میگرود.
هوش منطقی/ریاضی: کسی که درجات بالایی از هوش را داراست در تحلیل مباحث و حل مسائل ریاضی عملکرد خوبی دارد و مشاغل اختمالی: ریاضی دان، دانشمند است.
هوش فضایی/دیداری: توانایی تشخیص جزئیات امور و تجسم و تغییر اشیا دیداری به طور ذهنی و مشاغل احتمالی: هدایت کننده کشتی و هواپیما ، مجسمه سازی است.
هوش موسیقایی توانایی فرد است از تحلیل، تصنیف یا اجرای موسیقی . مشاغل احتمالی: اهنگ سازی ، نوازندگی
هوش بدنی- جنبشی: فردی که درجات بالایی از این هوش را داراست قادر است به طور موثر و کارامد حرکت، رقص یا ورزش کند اشیا را به نحو کارامدی دستکاری نماید، مانند استفاده از ابزارها یا راندن خودرو . مشاغل احتمالی: ورزشکار، بازیگر اگر شما از هوش درون فردی بالایی برخوردارد باشید خود را به خوبی میشناسید و عوامل انگیزشی رفتار خود را درک میکنید مثلا افراد افسرده ای که از هوش دورن فردی بالایی برخودارند به احتمال زیاد راه هایی برای رفع افسردگی خود میابند.
اگر از هوش بین فردی بالایی برخوردار باشید ، در موقعیت های اجتماعی عملکرد خوبی خواهید داشت چون میتوانید نیاز های انها را درک کنید و رفتار انان را پیش بینی کنید. مشاغل احتمالی: درمانگر، فروشنده و در اخر هوش طبیعت گرایی که تشخیص جنبه های مختلف طبیعت را دارد. مانند شناخت گیاهان، حیوانات و مواد معدنی و مشاغل احتمالی: زیست شناسی و گیاه شناسی همان گونه که شما نیز ممکن است در زندگی خود مشاهد کرده باشید فردی در یک یا جند هوش مورد نظر گاردنر عالی و در عین حال در دیگر هوش ها متوسط یا زیر میباشد. در اشکال افراطی، افراد در خود مانده هوشمندی در نقاشی ممتازند. اما قادر به خواندن نیستند. برخی کودکان نابغه در ریاضیات قادر به رقصیدن نیستند و ... البته ممکن است با افرادی به اصطلاح رنسنانسی هم برخورد کرده باشید که در چند مورد از هوش های مورد نظر گاردنر ممتازند.
به عقیده گاردنر توانایی ما در موفق شدن در زندگی بستگی به این راد که چقدر توانسته ایم هوش های مورد نظر برای کنش ورزی مطلوب در فرهنگ خود را تکامل ببخشیم، مثلا در فرهنگ ایالات متحده موفقیت، بیشتر به هوش زبانی بستگی دارد تا هوش موسیقایی، موفقیت در فرهنگ که بیشتر متکی به مهارت های شکار است باعث توجه به هوش فضایی و هوش بدنی / حرکتی می شود.