بخشی از مقاله
چکیده
مقایسه تطبیقی مبانی و مسائل علوم از روشهاي نوین اسلامیسازي علوم انسانی میباشد که پژوهش حاضر ضمن معرفی اجمالی نظریه عدالت جان رالز، با مقایسه و کاربست مبانی حکمت اسلامی به جاي مبانی رالز در نظریه عدالت، بررسی میکند که آیا اصل نظریه پس از جابجایی، تغییري میکند؟ چرا و چگونه؟
با کاربست مبانی حکمت اسلامی به جاي مبانی رالز، نظریه او به طور بنیادین تغییر میکند. طبق مبناي هستیشناختی رالز، اساسا جهان ماوراء ماده یا وجود ندارد، و یا هیچ نقشی بر جهان ماده ندارد. رالز طبق مبانی انسانشناختی، معرفتشناختی، ارزششناختی و... خود معتقد است، قواعد عادلانه توسط همین انسان نه ذاتی دیگر، در این جهان و نه جایی فراتر، وضع میشوند. یعنی انسان مستقلا قدرت تشخیص مصالح خود را داشته و نهایت اهداف این قواعد عادلانه نیز، جهان ماده، و ظرف پیادهسازي آن، نظام و جامعه لیبرال دموکراسی میباشد.
ملاك و ضمانت عادلانه بودن آن قواعد توجیه عمومی مردم و پذیرش نظام مذکور بوده و در غیر این صورت، مورد پذیرش نیستند. اگرچه حتی از جانب یک دین و یا یک آموزه فلسفی جامع آمده باشند.
اما طبق مبانی حکمت اسلامی، مبناي قوانین زندگی انسان، خداوند متعال، به عنوان خالق و بهترین شناسنده او میباشد. تصمیمات و قراردادهاي انسان که مجري قوانین خالق خود، نه واضع آنهاست، در صورتی عادلانه و سعادتبخشاند که در راستاي اراده او باشند.
این برنامه در یک نظام جامع معرفتی، همان دین است که ضامن مصالح مادي و معنوي انسان توأمان بوده، و براي سعادت نهایی او فراتر از دنیاي مادي که آنجا پاسخگوي کردار خود نیز هست، توسط انبیاء از جانب خالق انسان، آمده است.
مقدمه
مفهوم عدالت، یکی از آن مفاهیمی است که جدالی به درازاي اندیشه بشریت را در خود جاي داده است. برخی نظیر پیروان سنت فایدهگرایی از آن تفسیري سودانگارانه ارائه کرده به این معنی که ملاك عدالت و عادلانه بودن قوانین و عمل افراد، این است که سود و منفعت افراد در آن مورد توجه قرار بگیرد.
برخی نیز همانند پیروان غایتانگاران، سود همگانی را در قسم پیامدها و نتایج آن دانسته و معتقدند که عادلانه بودن عمل و قواعد، به این است که در نهایت، همگان از آن سود ببرند. یعنی منفعت و سودانگاري را صفت خود عمل عادلانه نمیدانند، بلکه آن را در نتایج بدست آورده ارائه میکنند. همچنین گروهی دیگر، آن را قرار دادن سهم و حق هر چیز، در مکان مطلوب خودش تفسیر کردهاند. یعنی اگر چیزي حق یک فرد باشد، صرف نظر از اینکه به سود دیگري باشد یا خیر، باید آن فرد به حقش برسد. جان رالز در مقابل تفسیر منفعتطلبانه که گذشت، معتقد است که عمل عادلانه باید در نتیجه و پیامدش به سود و فایده همگان باشد. رالز، صفت عمل عادلانه را، منصفانه و برابر بودن آن میداند.
بنابراین مفهوم عدالت یک مفهوم چالشبرانگیز است که این مقاله، مجال پرداختن به آن را ندارد، و اساسا در مقام چنین چیزي نیست. بیان اجمالی نظرات گوناگون پیرامون مفهوم عدالت، صرفا جهت تقریب ذهن خوانندگان و ورود به بحث اصلی که بررسی مبانی نظریه »عدالت به مثابه انصاف« جان رالز و مقایسه آن با مبانی حکمت اسلامی است، میباشد. روش پردازش مطالب بدینگونه است که ابتدا تبیین خود اصل نظریه عدالت رالز آمده و سپس به تحلیل ابعاد و جوانب آن پرداخته خواهد شد.
در بخش بعدي، مبانی نظریه عدالت در حوزههاي هستیشناختی، معرفتشناختی، انسانشناختی و... استخراج و تبیین شده و سپس در بخش بعدي، کشف و توضیح مبانی علوم اجتماعی و انسانی اسلامی خواهد آمد. در نتیجهگیري که بخش اصلی کار است، به این پرسش پاسخ داده خواهد شد که با مقایسه و جایگزینی مبانی اسلامی و مبانی نظریه عدالت رالز، آیا تغییري در اصل نظریه اتفاق خواهد افتاد یا اینکه خیر؟ اگر جواب مثبت یا منفی است، چرا و چگونه و اساسا، اصل و ماهیت آن تغییر چه خواهد بود؟
تحلیل مسائل مهم علوم انسانی به این شیوه، چند فایده اساسی دارد. یکی اینکه مبناشناختی نظریات موجود در علوم اجتماعی و انسانی غربی، باعث شناخت دقیق و عمیقتر آن نظریات خواهد شد. دیگري اینکه میتوان به این وسیله، به تولید علوم انسانی اسلامی از راه بررسی مبناشناختی نظریات اندیشه غربی و جایگزین کردن مبانی اسلامی به جاي آنها، رسید. در نهایت، فایده سوم کار در این است که نظریات تولید شده در حوزه علوم انسانی اسلامی از اتقان عمیقتري برخوردار خواهد بود. زیرا از آنجایی که بخش مهم و بنیادین هر نظریه مبانی آن است، لذا با شناخت و نقد آنها، شالوده و صورت اصل نظریات به طور کامل دگرگون شده و به نظریهاي اسلامی، تغییر خواهند کرد.