بخشی از مقاله
چکیده
ایجاد عالمی نو جز با تربیتی صحیح از طریق معلمان خلاق، آگاه به فرایند یادگیری ممکن نخواهد بود. در جامعه پیشرو، سازمان آموزش و پرورش به عنوان یک رکن اساسی عمل میکند. سازمانی پویا، خلاق، هدفمند که وظیفه خطیر پرورش و آموزش نسل آینده را بر عهده دارد.
سازمانی که آموزش و یادگیری در تمام سطوح اجرایی و کارشناسی آن هدف و اولویت اساسی باشد. سازمانی که از خلاقیت و نوآوری کارکنان حمایت کند. یکی از رویکردهای جدید مدیریت سازمانی " سازمان یادگیرنده و یادگیری سازمانی" میباشد. برای رسیدن به یک آموزش و پرورش پیشرو، نیاز به معلمان پیشرو و خلاق داریم. برای تحقق این هدف رویکرد سازمان یادگیرنده یک اولویت اساسی است.
قلب تپنده این سازمان یادگیری است لذا آموزش ضمن خدمت معلمان باید به قلب تپنده این سازمان تبدیل شود. در این مقاله به روش تحلیلی اسنادی به بررسی تاثیر رویکرد سازمان یادگیرنده بر آموزش ضمن خدمت معلمان پرداخته میشود. در ادامه به بررسی دورههای ضمن خدمت و رویکرد سازمان یادگیرنده و تاثیرات متقابل این دو موضوع بر یکدیگر اشاره میشود. در پایان ضمن بحث ونتیجهگیری پیشنهاداتی چند ارائه میشود.
مقدمه
تعلیم و تربیت امری وقتگیر، پرثمر و در عین حال دشوار است، که در این فرایند معلمان نقطه آغاز هر تحول آموزشی و پرورشی هستند و ایجاد عالمی نو جز با تربیت صحیح از طریق معلمان خلاق، آگاه به فرایند یادگیری ممکن نخواهد بود. گزینش، تربیت و آموزش ضمنخدمت معلمان باید با حساسیت و روش مناسب و براساس روشهای علمی و تجارب موفق صورت گیرد.
معلمان باید با حساسیتهای عمومی و حرفهای نسبت به آموزش و یادگیری تربیت شوند، و به باسازی، اصلاح و بازنگری در دانش، مهارت و نگرش خود بپردازند. آموزش و یادگیری فرایندی چند جانبه است. در این فرایند معلم، فراگیر، محیط و محتوای آموزشی با یکدیگر تعامل و تاثیر و تاثر دارند. معلم به عنوان مهمترین عضو این فرایند وظیفه هماهنگی و تسهیل ارتباط متقابل این فرایند را بر عهده دارد. تربیت چنین معلمانی نیاز به مجموعه اقداماتی خاص همچون گزینش مناسب، آموزش درست، استانداردهای قابل سنجش و اندازهگیری در فرایند آموزشی، محتوا متناسب با نیازهای به روز جامعه و در پایان برای پیادهسازی این موارد نیاز به سازمانی پویا، منعطف با ساختاری مناسب است.
این موارد بیشتر در زمان آموزش اولیه معلمان میباشد. اما فرایند آموزشی پیچیده و گسترده میباشد. لذا تکیه بر آموزش اولیه چندان کارساز نیست. از طرفی تغییرات محیطی، گسترش اطلاعات، وجود فناوریهای نوین، تغییرات بین نسلی، افزایش تبادلات فرهنگی جوامع، دسترسی آسان و سریع به اطلاعات این روند را پیچیدهتر کرده است. در دنیایی کنونی تنها تکیه بر آموزش اولیه کافی نیست و نمیتوان با سرعت تغییرات کنونی هماهنگ شد. آموزش ضمن خدمت معلمان میتواند این خلاء را پوشش دهد. این آموزشها باید بر به روز رسانی معلمان و افزایش دامنه دانش، مهارت و نگرش معلمان تاکید کند.
سازمان آموزش و پرورش نیز باید متناسب با این اهداف و انتظارات حرکت و عمل کند. یعنی به روز رسانی و ارتقاء حرفهای معلمان را در امر آموزش و یادگیری جزء جدایی ناپذیر خود بداند. ساختاری متناسب برای آموزش ضمن خدمت معلمان در نظر بگیرد. لذا آموزش ضمن خدمت به عنوان رکن اساسی عمل میکند. قلب تپنده سازمان است. قلبی که خلاقیت، نوآوری و یادگیری مداوم خون تغذیه کننده آن است. یکی از رویکردهای جدید در حوزه مدیریت و سازمان سازمان یادگیرنده و یادگیری سازمانی میباشد. سازمانهای یادگیرنده را میتوان به تعبیری سازمانهای دانش آفرین نامید، سازمانهایی که در آنها خلق دانش و آگاهیهای جدید، ابداعات و ابتکارات یک کار اختصاصی نیست بلکه یک کار همگانی است.
روشی است که همه اعضاء سازمان به آن عمل میکنند - سنگه، . - 1375در این رویکرد یادگیری و آموزش کارکنان اولویت اساسی سازمان و یک هدف نهایی میباشد. تمام ساختار و تشکیلات سازمان در خدمت چنین رویکردی قرار میگیرد. استفاده از چنین ساختاری در سازمان آموزش و پرورش به دلیل ماهیت متغییر آن بسیار راهگشا است. در صورت تحقق چنین رویکردی و پیاده سازی این ساختار در سیستم آموزش و یادگیری شاهد تحول بنیادین در سیستم آموزشی کشور میشود.
برای پیادهسازی این رویکرد در سازمان آموزش و پرورش آموزشهای ضمن خدمت بستری مناسب برای اجرا و استفاده از مفروضات سازمان یادگیرنده میباشد. در این مقاله با بررسی اصول و ساختار سازمان یادگیرنده و سپس اصول، اهداف و تعاریف آموزش ضمن خدمت معلمان نحوه تعامل و تاثییرات هریک بر دیگری مدنظر میباشد. رویکرد سازمان یادگیرنده در بستر آموزش ضمن خدمت معلمان نمود بهتر و عینیتری پیدا میکند.
از یک طرف اصول سازمان یادگیرنده در آموزش ضمن خدمت باعث تحول سیستم آموزشی میشود. از طرفی آموزش ضمن خدمت میتواند به عنوان موتور محرکه برای تحقق سازمان یادگیرنده عمل کند. این فرایند دو طرفه باعث همافزایی بیشتر بین آموزش ضمن خدمت و رویکرد سازمان یادگیرنده میشود.
تعریف، ساختار و اصول سازمان یادگیرنده
در دهههای اخیر توجه سازمانها به موضوع یادگیری، خلاقیت، و مدیریت دانش افزایش چشمگیری داشته است.هر چند مباحث مربوط به یادگیری سازمانی و انتقال دانش سازمانی سابقه طولانی است، ولی واژههای سازمان یادگیرنده و مدیریت دانش و به کارگیری آنها در سازمانها از دهه 1990 مرسوم شد.
منشأ پیدایش مفهوم سازمانهای یادگیرنده را میتوان در نوشتههای صاحبنظرانی جستو جو کرد که درباره جامعه یادگیرنده اظهارنظر کردهاند. " هات چیس" در کتابی که اول بار در سال 1968 منتشر کرد هدف جامعه را یادگیری دانست. از نظر وی جامعه یادگیرنده، جامعهای است که به دلیل وجود فراغت زمانی افراد از یک سو و تغییرات محیطی از سوی دیگر، امکان یادگیری دائمی را مییابد
"دونالد شون" جامعه را در گذار دائمی و انتقال همیشگی میداند. از این رو امکان استفاده دائمی از دانش ثابت را در طول حیات فرد منتفی میداند. یادگیری لازمه فهم، هدایت، اداره و نفوذ در این تحولات دائمی است. یادگیری، شناسایی ماهیت فرایند گذار دائمی جوامع، نهادها و سازمانها را ممکن میسازد