بخشی از مقاله

چکیده

شرایط کاری در سازمانهای امروز به گونه ای است که موجب می شود بسیاری از افراد بخش قابل توجهی از زندگی و اوقات خود را به کار اختصاص دهند. گاهی فرد دچار کارشیفتگی می شود یعنی با کار خود عجین می شود، از کار خود لذت می برد و خسته نمی شود ، اما یکی از پیامدهای چنین وضعیتی شکل گیری اعتیاد به کار است. اعتیاد به کار مربوط به صرف کردن زمان قابل ملاحظه ای از وقت در کار است. بنابراین لازم است تا مدیران چنین سازمان هایی با استفاده بجا و مؤثر از این پدیده، بهره وری سازمان را ارتقاء بخشند و تدابیر لازم جهت هماهنگی و تعادل میان زندگی شخصی و کاری کارکنان را در نظر بگیرندو با برنامه های کاری متنوع از فرسودگی شغلی جلوگیری نمایند.در این تحقیق کوشیده شده است تا به تعریف، ابعاد، پیامدها، علل و عوامل عجین شدن با شغل و اعتیاد به کار پرداخته شود.
کلید واژه : کارشیفتگی، سازمان ، منابع انسانی ، شغل ، عجین شدن با شغل ، اعتیاد به کار

مقدمه

حضور در محیط های کاری و صرف بخش قابل توجهی از زمان روزا نه برای انجام کار و دغدغه و اشتغالات ذهنی درباره فعالیتهای کاری باعث شده است، افراد زمان بسیار زیادی را به صورت داوطلبانه به فعالیتهای کاری اختصاص دهند، بدون آن که به اندازه مناسب و کافی به استراحت و تفریح پرداخته و زمانی را به خانواده و دوستان اختصاص دهند از. این رو غالباً استرس زیادی را تجربه نموده و کارشان سبب مشکلات جسمی و روانی برای آنان می شود . از این عده با عنوان معتاد به کار و از این ویژگی با عنوان اعتیاد به کار یاد شده است . کار بخش اعظمی از زندگی انسانها را تشکیل می دهد.

کار از لحاظ فیزیکی و ذهنی انسانها را به خود مشغول می سازد. در عین حال دنیای پر تلاطم کسب کار، فشارهای بی شماری بر صاحبان انواع کسب و کارها وارد ساخته است . باید دانست اعتیاد به کار با عجین شدن با کار فرق دارد. درواقع اعتیاد به کار را می توان به عنوان یک پدیده منفی، از آن جهت که روی سلا متی فرد و روابط خانوادگی اش تأثیر منفی دارد ، دانست. در حالی که عجین شدن با کار با سلامتی رابطه مثبت دارد و به عنوان یک پدیده مثبت در احساس لذت از کار، وظایف خود را انجام می دهند. معتادان به کار تمایل زیادی به کار کردن دارند، اما احساس لذت از انجام کار دارند و تمایل آنها به کار بیشتر به دلیل عادت آنها به زیاد کار کردن است .

 سازمان، منابع انسانی ، شغل

سازمان نهاد اجتماعی است که مبتنی بر هدف می باشد و ساختار آن به صورتی آگاهانه طرح ریزی شده است و دارای سیستم های فعال و هماهنگ است و با محیط خارجی ارتباط دارد . سازمان از افراد و رابطه ای که با یکدیگر دارند تشکیل می شود . هنگامی که افراد برای انجام وظایفی ضروری در جهت تامین هدف ها با یکدیگر روابط متقابل برقرار می کنند، سازمان بوجود می آید . در سیستم های مدیریت کنونی به اهمیت منابع انسانی توجه می شود و تازه ترین روش ها به گونه ای طرح ریزی می شود که اختیارات بیشتری به کارکنان واگذار شود تا آنها بتوانند از فرصت ها استفاده های بیشتری ببرند و نقشی فعال تر بر عهده گیرند - آل . دفت، ٌََُ - .

سرمایه اصلی هر سازمان را کارکنانی تشکیل می دهند که در آن کار می کنند و موفقیت سازمان نیز به همانها بستگی دارد . بونتیس1 و همکاران - ٌُُُ - ، سرمایه انسانی را این گونه تعریف کرده اند : " سرمایه انسانی یعنی عامل انسانی موجود در سازمان و ترکیب استعدادها و مهارت ها و تخصصی که ویژگی بارز و منحصر به فردی به سازمان می بخشد . عناصر انسانی سازمان ، عواملی هستند که توان یادگیری، تغییر، نوآوری و خلاقیت را دارند و چنانچه به شیوه درست در آنان شوق و انگیزه ایجاد گردد، می تواند متضمن بقای بلند مدت سازمان باشند."سرمایه انسانی را می توان دارایی اصلی هر سازمان برشمرد و شرکت ها برای اطمینان از رشد و بقا نیازمند سرمایه گذاری برای این دارایی ها هستند - آرمسترانگ، ترجمه ی اعرابی و مهدیه ، ًٌَُ - .

عجین شدن با شغل

تعاریفمتعدّدی در این زمینه ارائه شده است که در اینجا به چند نمونه اکتفا می کنیم." عجین شدن با شغل 2" درجه ای است که فرد به صورت ذهنی، شناختی و روان شناختی مشغول شغلش شده، به آن اهمیت و علاقه نشان می دهد. صالح و هوسک3 - ٌُّْ - ، معتقدند که عجین شدن با شغل عبارت است از درجه ای که فرد شغلش را معرف خود می داند، فعالانه در کار شرکت می کند و ارزش کارش را بخشی از ارزش خودش می دان - سید نقوی و همکاران ، ٌٌَُ - .وقتی فرد با کار خود عجین می شود ، از کار خود لذت می برد و خسته نمی شود . عجین کردن کارکنان با شغل خود یکی از وظایف دشوار مدیران است؛ چراکه »از خود بیگانگی« و »بیگانه شدن از کار « یکی از عارضه های زندگی سازمانی است . اکثر افراد به جای اینکه خود را در کارشان شکوفا کنند، از کار خود بیگانه اند - قلی پور، ٌََُ - .میزانی که فرد شخصاً به نقش کاری خود می پردازد، عجین شدن وی با کار را مع ین می سازد . عجین شدن یک ارزش کاری است که با تسامح، شدت رابطه میان کار فرد و خود پنداره اش نیز تعریف شده است.در صورتی گفته می شود کهفرد با کارش کاملاً عجین شده است که : ٌ - به طور فعال در کار شرکت کند.

- کار را علاقه محوری زندگی اش در نظر بگیرد .

- کار و درست انجام دادن آن را بخش محوری خود پنداره اش بداند.

کسانی که کاملا با کارشان عجین شده اند به عجین کردن شخصیت خود با کارشان تمایل دارند . ساعت های طولانی کار می کنند و هنگامی که از کار دورند به آن می اندیشند. در صورتی که پروژه تکمیل شده شان با شکست رو به رو شود، ممکن است به شدت احساس نا امیدی و نا کامی کنند. هنگامی که کاری را خوب انجام نمی دهند احساس شرمندگی و ناخشنودی می کنند. از آنجا که هویت خود را با شغلشان تعیین می کنند، می خواهند دیگران آنان را به خاطر شغلشان بشناسند و بدانندکه کارشان را خوب انجام می دهند . برای چنین افرادی کار مهمترین جنبه زندگی به شمار می آید - رضائیان، ٌَُُ - .

عجین شدن با شغل به این دلیل به عنوان یک ویژگی مطلوب کارکنان به ح ساب می آید که کارکنان عجین شده با شغل روابط پایدار و محکمی را با شغلشان ایجاد می کنند و از تمام توانایی ها و منابع فردی شان برای انجام کارشان به نحو احسن استفاده می کنند . افراد عجین شده با شغل معتقدند اهداف فردی و سازمانی با هم سازگار و قابل پیوندند . این افراد حتی در اوقات فراغت و زمان غیر کاری هم به کارشان فکر می کنند که چگونه و از طریق چه روش هایی می توانند کارشان را بهتر انجام دهند . احساس کارآمدی و موفقیت در کارشان دارند و همواره مستعدند تا به همکارانشان در انجام کار کمک کنند - سید نقوی و همکاران، ٌٌَُ - .

 علل و پیامدهای عجین شدن فرد با شغل

عجین شدن با شغل حاصل ترکیبی از ویژگی های شخصی و عوامل سازمانی است. در صورتی که افراد خود پنداره شان را مطابق با عملکرد شغلی تعریف کنند یا به باید و نبایدهای کاری متعهد باشند، بیشتر با کار عجین می شوند . عجین شدن بیشتر با شغل با طول مدتی که فرد کاری را انجام می دهد و میزان غنی بودن شغل و فرصت مشارکت در تصمیم های مهم کاری نیز بستگی دارد . بنابراین عجین شدن فرد با شغل حاصل ترکیبی از گرایش های ارزشی فردی کارگر و ویژگی های مطلوب شغل است که به عجین تر شدن فرد با شغل میانجامد - رضائیان، ٌَُُ - .

عجین شدن با شغل می تواند به عنوان بازتابی از تجربیات کاری به حساب آید . افراد ممکن است در پاسخ به ویژگی های خاص موقعیت کاری شان، با شغل خود عجین شوند ؛ به عبارت دیگر زمانی افراد درک بهتری از سازمان خود پیدا می کنند و اهداف و ارزش های سازمان را بهتر می پذیرند که فضای سازمانی مناسبی وجود داشته باشد، در اینصورت افراد بیشتر شغلشان رامعرف خود می دانند - سید نقوی و همکاران،ٌٌَُ - .کوهن1 - ًًًٍ - بیان می کند رابطه قوی بین عجین شدن با شغل و تعهد سازمانی وجود دارد. وی در تحقیقی نشان می دهد عجین شدن با شغل بر روی تعهد عاطفی، تعهد هنجاری و رضایت شغلی تأثیر مثبت دارد و موجب ارتقای آن ها می شود. اما تعهد عقلایی همبستگی معنی داری با عجین شدن با شغل ندارد - سید نقوی و همکاران، ٌٌَُ - .

عجین شدن با شغل با هویت شغلی ارتباط دارد یعنی فرد معمولا شغلش را معرف خودش می داند. چنین افرادی تلاش های زیادی برای تحقق اهداف سازمان انجام می دهند. افرادی که با کارشان عجین نیستند از کارشان بیگانه اند و در حین کار در سازمان، کارهای دیگری را انجام می دهند یا وقت خود را به بطالت می گذرانند .هرچند که عجین شدن با شغل یک ویژگی فردی ا ست ولی از عوامل سازمانی هم تأثیر می پذیرد نیازهای. فردی، تصویر سازمانی مناسب و تشخّص بیرونی ، رضایت شغلی و تعهد سازمانی بر عجین شدن با شغل تأثیر میگذارند - قلی پور، ًٌَُ - .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید