بخشی از مقاله
چکیده
حکایت از تمهیدات پربسامد ادبیات فارسی است که چه به صورت کتابهای مستقل، چه در لابهلای آثار ادبی، اعم از حماسی، عرفانی، غنایی و تاریخی دیده میشود
هدف این مقاله بررسی کارکردهای تعلیمی حکایت در تاریخ بیهقی است که با روش توصیفی - تحلیل محتوا - به این موضوع پرداختهاست. حکایات بیهقی بیشتر در حوزه تاریخی و داستانهایی از پادشاهان گذشته است که این امر متناسب با موضوع کتاب اوست. اگرچه وی به دلایلی مانند آراستن متن، استدلال، صدور حکم کلی از حوادث جزیی و تشریح و رفع ابهام، عبرتگیری و بیان تعالیم اخلاقی از این عنصر بهره گرفته، اما بیشترین کارکرد آن مورد اخیر است. وی برای تأکید و تبیین آموزههای مهم اخلاقی و مصداقگرایی، علاوه بر گزارههای مستقیم تربیتی، از حکایات بهره جستهاست.
در حوزه تعلیمی، بیهقی تعالیم مختلفی متناسب با همه طبقات -چه سلاطین و امرا، چه عامه مردم- از حکایت خود اخذ کرده است. مهمترین آموزه های اخلاقی در حکایات این کتاب، مواردی همچون ضرورت وفای به عهد و پرهیز از پیمان شکنی، قابل نبودن بی تجربگان برای کسب مقام، نگاه داشت شالوده پادشاهی با عفو و بخشش به موقع، غلبه بر خشم، پرهیز از خودستایی، تحمل سختیها و دل نبستن به حطام دنیا است.
مقدمه
حکایت در لغت به معنای »قصه، داستان و سرگذشت« آمده است - معین، ذیل حکایت - . قصه، حکایت، تمثیل و داستان قرابت های نزدیکی به هم دارند و گاهی مترادف یکدیگر شمرده می شوند. در تفاوت میان قصه و داستان می گویند: »قصه شامل آثار ادبی قدیم اعم از افسانه، شرکت، حکایت و... است که از دیرباز در جوامع انسانی مرسوم بوده و جنبه خیالی و خارقالعاده داشته باشد. با این تعریف، قصه زیر مجموعه داستان قرار می گیرد
برخی محققان داستان را اعم تر و گستردهتر از قصه می دانند: »داستان هم شامل حکایت و افسانه و اسطوره - خواه منظوم و خواه منثور - خواهد بود و هم شامل قصه به معنای امروزی آن - یعنی رمان - -
سه ویژگی اصلی قصه را خرق عادت، پیرنگ ضعیف و کلی گرایی می دانند.
قصه و حکایت بخشی از فرهنگ هر ملتی است و قدمتی دیرینه دارد و کمتر ملتی است که فاقد آن باشد: »سابقه قصههای مدون به حدود 4000 سال پیش از میلاد می رسد. مصریان نخستین ملتی بودند که قصههایی درباره سحر و جادو و ارواح و ماجراهای عاشقانه ساختند. -
یکی از روش هایی که یک ملت برای سرگرمشدن و یا تعلیم اخلاقیات و ارزش های والای انسانی داشته، ساخت حکایت و قصه است. بخشی از ادبیات فارسی قصه و حکایت است که علاوه بر آنکه در دل متون مختلف حماسی، دینی، عرفانی، تاریخی و.... وجود دارد، گاهی نیز آثاری مانند سمک عیار، کلیله و دمنه و گلستان در قالب حکایت روایت شدهاست.
علاوه بر نزدیکی قصه و داستان که در دهههای اخیر مطرح شدهاست، گاهی تمثیل نیز مترادف حکایت و قصه به شمار رفته است. آنچنانکه در مورد تمثیل می گویند: » حکایت یا داستان کوتاه یا بلندی است که فکر یا پیامی اخلاقی، عرفانی ، دینی ، اجتماعی و سیاسی یا جز آن را بیان میکند. اگر این فکر یا پیام به عنوان نتیجه منطقی حکایت یا داستان درکلام پیدا و آشکار باشد و یا به صراحت ذکر شود.
آن را مثل یا تمثیل می گوییم و اگر این فکر یا پیام در حکایت یا داستان به کلی پنهان باشد و کشف آن احتیاج به فعالیت اندیشه و تخیل و تفسیر داستان داشته باشد، آن را "تمثیل رمزی" می نامیم.
هدف این مقاله تعیین تفاوتهای هر یک از این موارد نیست اما به طور خلاصه با توجه به مباحث قبل می توان گفت داستان گستردهترین نوع روایی منثور است که شامل قصه و حکایت و تمثیل می شود. حکایت و قصه مترادف یکدیگرند و این دو گسترده تر از تمثیلاند زیرا در برخی حکایت ها معنای ظاهری آنها مورد نظر است و نمی توان آنها را مانند تمثیل نمادین و دارای معانی ثانویه محسوب کرد.
در نگاه بیهقی نیز میان لفظ حکایت، قصه و اصل تاریخ تفاوتی نیست و او این واژگان را به جای هم به کار گرفته است. آنچنان که روایتی را که در مورد فضل، وزیر مامون آورده در ابتدا حکایت دانسته و در ادامه آن را قصه نامیده و یا ذکر بر دار کردن حسنک را که جزو تاریخ اوست قصه دانسته است.
-1-1بیان مسئله
بیهقی در تاریخ خود توجه خاصی به آوردن حکایات به اقتضای موقعیت روایی داشته که در بیشتر مواقع آموزههایی اخلاقی از آنها استخراج کرده است. آنچه در این نوشته از مقوله حکایت محسوب شده، بخشهایی از تاریخ بیهقی است که در آن به نقل داستانهایی روایی پرداخته شده که خارج از حوزه تاریخی غزنویان قرار داشته و بیهقی آنها را به دلایلی مانند عبرتگیری و آراستگی متن در تاریخ خود ذکر کرده و آنها را معمولاً حکایت و قصه نامیده است. این مقاله به بررسی حکایت در تاریخ بیهقی می پردازد و سعی دارد نشان دهد حکایات در این اثر چگونه و با چه انگیزه هایی درج شده و مهمترین وجوه تعلیمی آن چیست؟ آیا از حکایات مندرج در این اثر می توان به تفکرات نویسنده آن پی برد؟
-2-1پیشینه تحقیق
در مورد تاریخ بیهقی تحقیقات فراوانی انجام گرفته که آن را از دیدگاه های مختلفی مورد بررسی قرار داده اند. در زمینه بعد تعلیمی و اخلاقی تاریخ بیهقی کتاب فراتاریخ حکمی و اخلاقی اثر فروغ صهبا نگاشته شده است. هرچند این محقق زوایای مختلف اخلاقی را مدنظر قرار داده اما به حکایات آن توجه نداشته و مورد بررسی قرار نداده است. در مورد برخی از حکایت های داستان بیهقی مانند افشین و بودلف نیز تحقیقاتی صورت گرفته که بیشتر از دیدگاه روایی مورد تحلیل قرار گرفته و در کل محققان کمتر به حکایتهای آن پرداختهاند. بنا به جستجویی که انجام گرفت در مورد بررسی محتوایی حکایات بیهقی پژوهشی انجام نگرفته است. در این مقاله این حکایات از دیدگاه تعلیمی و محتوایی مورد ارزیابی واقع شدهاست.
-3-1ضرورت و اهمیت تحقیق
تاریخ بیهقی از امهات متون منثور فارسی است که بررسی جلوههای مختلف هنری آن ضرورت خاصی در تحقیقات ادبی دارد. بیهقی مورخی آشنا به تاریخ و سرگذشت ایران بوده و دانستههای خود را به اقتضای مطلب در لابهلای تاریخ گنجانده به گونهای که بخش قابل توجهی از این اثر، ذکر حوادث و اتفاقات گذشتگان است. اگرچه شاید بتوان گفت محدودیتهای سیاسی، بیهقی را مجبور ساخته برخی مسائل را ناگفته بگذارد اما ذکر حکایات گذشتگان بستری بوده که بیهقی توانسته جلوهای از درونیات و تفکرات خود را نشان دهد؛ از همین منظر بررسی حکایات مندرج در این اثر اهمیت قابل توجهی دارد.
-2 حکایت در تاریخ بیهقی
در تاریخ بیهقی در مجموع 21 حکایت آمده است . توزیع حکایات در مجلد های باقی مانند تاریخ بیهقی به این ترتیب است: در مجلد پنجم سه حکایت: حکایتی در حدیث حشمت - بیهقی، - 25: 1385، داستان فضل با عبداالله طاهر - همان: - 27، حدیث ملطفه ها و مامون - همان: - 29 در مجلد ششم ده حکایت: قصه نصر احمد در علاج خشم خود - همان:161 - ، حکایت افشین - همان - 189:، داستان مامون و امام هشتم - ص - 191، حکایت افشین و بودلف - ص221 - ، قصه عبداالله زبیر - ص237 - ، قصه جعفر برمکی - ص - 240 ، قصه دیگری در مورد جعفر برمکی - ص - 241، حکایتی در مورد عضدالدوله - - 242، حکایتی در مورد زیدبنعلیبنالحسین - ص - 243، حکایت موسی - ع - و ترحم کردن بر گوسفندی - ص - 258، در مجلد هفتم دو حکایت: داستان بزرگمهر - ص 472 - ، حکایت بوالمظفر برغشی - ص - 494 در مجلد هشتم سه حکایت: فضل برمکی و یحیی علوی - ص - 640، حکایت عمرو بن لیث - ص - 698، حکایت هارون و دو زاهد - ص - 736 در مجلد نهم سه حکایت: حکایت صولی - ص - 802، حکایت امیر منصور نوح سامانی - ص - 865 و حکایت جعفربنیحییبنخالد برمکی - ص. - 888
از حیث حجم، این حکایات در مجموع بیش از پنجاه صفحه را در بر میگیرد که حجم قابل توجهی است و نشان دهنده توجه و تاکید فراوان نویسنده به اغراض خود از درج حکایت است. بزرگترین این حکایتها به ترتیب حکایت فضل برمکی و یحیی علوی با هشت صفحه و افشین و بودلف با شش صفحه، حکایت امیرمنصور نوح سامانی با چهار صفحه و داستان فضل با عبداالله طاهر، عبداالله زبیر، و هارون و دو زاهد هرکدام با چهار صفحه است. بیهقی پنج حکایت را به صورت متوالی بعد از ذکر بر دار کردن حسنک آورده که این نشاندهنده تاسف و اندوه نویسنده از آن است و نوعی تسلی محسوب می شود. گویی وی با بیان و یادآوری داستان های مشابه دیگری غم خود را تسکین و از سویی دیگر اهمیت آن حادثه را نشان میدهد.
-1-2 محدوده زمانی حکایات در تاریخ بیهقی و بازتاب اندیشه مورخ
بیهقی حکایات تاریخی را از دوره های زمانی مختلفی اخذ کرده است. غیر از حکایت مربوط به حضرت موسی - ع - ، تنها یک حکایت متعلق به پیش از اسلام و بقیه متعلق به پس از اسلام است. داستان بزرگمهر متعلق به دوره ساسانی است که محتوای آن نشاندهنده دفاع دوره ساسانی و پادشاهان آن نیست. در این حکایت از یک سو دفاع از اسلام نهفته است که بزرگمهر دیگران را به ایمان آوردن به پیامبری فرا می خواند که خواهد آمد و از سویی دیگر نکوهش دربار ساسانی و پادشاهی کسری انوشیروان است.
هرچند وی زبان فارسی را برای نگارش اثر خود برگزیده و برخی این عمل بیهقی را هم سنگ فردوسی در نگاه داشت زبان فارسی می دانند اما وی چندان توجهی به ایران باستان ندارد. نگاه او به ایران کاملا عکس فردوسی و بدون تعصب شعوبیه است. هرچند می گوید اخبار ملوک عجم و به خصوص ترجمه ابن مقفع را خوانده اما چندان از آن لااقل از حیث کاربرد حکایات استفاده نکرده است. هنگامی که داستان بزرگمهر و مثله و کشته شدن او را بیان میکند در نهایت میگوید بزرگمهر به بهشت رفت و انوشیروان به دوزخ
حکایت دیگر او متعلق به دوره صفاریان و عمرو بن لیث است که البته در بردارنده ستایش عمروبن لیث است که در مرگ فرزند جزع نکرد. چند حکایت در مورد دولت امویان است که به خلیفه های اموی روی خوش نشان ندادهاست و بقیه متعلق به دوره عباسیان است که از محتوای حکایات دانسته میشود به آنها ارادت دارد. برخی معتقدند: »حفظ تاریخ و دور نگه داشتن آن از تاثیر ارزش های مورد قبول و ملاک و معیارهای زندگی مورخ امری محال است.