بخشی از مقاله
چکیده
کتابهای داستانی تصویری در رشد عقلی و خلاقانه کودک اهمیت بسزایی دارند. کودک همچنان که واژگان را میبیند تصاویر را هم دنبال میکند. تصویرها تا حد زیادی به قدرت درک خواننده می افزایند و حسهای بصری کودک را برمیانگیزند. در این کتابها چشم و ذهن خواننده با دقت در سراسر مسیر قصه هدایت میشود. در یک کتاب داستانی تصویری، متن و تصویر مانند حلقههای یک زنجیر، درهم فرورفته و تنگاتنگ، داستان یا مفهومی را بیان میکنند.
پیوند میان واژه و تصویر یک رابطه پویا و برهم تأثیرگذار است. نویسنده با کلمهها و جملهها یک داستان را خلق میکند و تصویرگر با کنار هم گذاشتن خط، طرح، شکل، رنگ و... همه این عناصر میتوانند اجزای نظامهای نشانهای باشند. از دیدگاه نودلمن روبهرو شدن با کتابهای تصویری، از طریق نشانهها و نمادها با ارزشترین وسیله برای درک آنهاست. به باور زایپس در اختیار قراردادن ابزارهای نشانهشناسی کودکان را در توصیف الگوهای دیداری و زبانی متن ادبی توانا میسازد و میتواند موجب پیشرفت روش خواندنی متفاوت گردد.
این مقاله برآن است تا کتاب های تصویری داستانی و تأثیرشان بر کودکان را از جنبههای مختلف تحلیل کند. سپس با بررسی کتاب تصویری داستانی ایرانی »دو دوست« نوشته هدی حدادی نشان دهد که نشانههای تصویری - بازنمایی - و نشانههای نوشتاری - قراردادی - چه تأثیری در خوانش دوگانه کتاب دارند. هم چنین تصاویر چگونه و چقدر میتوانند تصویر و ایدئولوژی ارائه شده در متن واژگانی را گسترش دهند و یا مطابق و یا مخالف با آن باشند.
-1 مقدمه
- 1-1 نشانهشناسی1 را علم مطالعه نشانهها گفتهاند. ما در دنیایی سرشار از نشانههای گوناگون زندگی می کنیم. همه چیز میتواند یک نشانه باشد؛ نحوه صحبت کردن، راه رفتن، غذا خوردن، نوع پوشاک ما و... نشانهای برای معرفی ما است. ما از طریق این نشانهها با دیگران ارتباط برقرار میکنیم. این نشانهها راهی نیز برای درک دنیای پیرامونمان است.
نشانهشناسی دانشی است که به بررسی کارکرد اجتماعی نشانه ها می پردازد. ما در جامعهی انسانی زندگی میکنیم و از طریق زبان یعنی آنچه میگوییم و آنچه مینویسم، از طریق رفتارهای فرهنگیمان یعنی آیینها، شیوههای بیان فیزیکی - حرکات دست، چشم، ابرو... - ، فضاهای شهری و همه و همه نشان میدهیم که ما موجودات نشانهسازی هستیم. نشانهشناسی به بررسی متنهایی می پردازد که از نشانهها ساخته میشوند و ایجاد ارتباط میکنند و پیامی را به دیگری نشان و یا انتقال میدهند. در یک جمله، نشانهشناسی به دنبال یافتن ساز و کارهای تولید و دریافت معنی از طریق نظامهای نشانهای است
ادبیات هم یکی از نظامها و متنهای نشانهای است که ایجاد ارتباط میکند. عناصر ادبی هرکدام میتوانند بستری برای تولید معنا باشند. به تعبیر جاناتان کالر» :2نشانهشناسی ادبیات کشف قراردادهای تولید معناست - 85 :1390 - «، و همین معناها هستند که دنیای انسانی را میسازند و به آن شکل میدهند.
ما نیازمند شناخت بهتر نشانهها هستیم. جهان ادبیات شامل گفتمانهای بسیاری است و درک این دنیا، متضمن شناخت روابط و نظامهای نشانهای است که آن را معنادار کردهاست. بنابراین ادبیات به عنوان نظامی نشانهای در تولید معنا و ایجاد ارتباط در دنیای انسانی نقش بسیارمهمی دارد . به ویژه اگر برای مخاطب خاصی نوشته شده باشد، اهمیت بیشتری مییابد: »در کلیترین بیان شاید بتوان گفت هدف ادبیات کودک ایجاد ارتباط با کودک است. بدینگونه در نخستین نگاه به نظر میرسد برخلاف ادبیات - در معنای محض خود - که گاه ادعا میشود بدون توجه به مخاطب خلق میگردد، ادبیات کودک لزوماً مقید به مخاطب است
این امر به معنای تمایز کودکان از بزرگسالان و نیز توجه به نیازها، علایق و تواناییهای کودکان استکودکِ. مخاطب قادر به دریافت ویژگیهای هنری و ارزشهای ادبی است. ویژگی هایی که در سواد و رشد فرهنگی و اجتماعی هر فرد نقشی بسیار مهم دارد.
ادبیات کودک احتمالاً هیجانانگیزترین و پرجنبوجوشترین مطالعات ادبی است و دامنهی گستردهی متنهای آن از رمان گرفته تا کتابهای تصویری و از شکلهای شفاهی تا چندرسانهای و اینترنتی، همه بسیار چالش برانگیزند. نهتنها طیف گستردهای از خواندنیها وجود دارد، بلکه این متنها هدف های گوناگونی را دنبال می کنند و میتوان آنها را به دلیلهای زیادی بررسی کرد[...] ادبیات کودک مهم است، زیرا در اندیشهی فرهنگی، تربیتی و اجتماعی ما، که در موقعیت نشر و رسانهی بنیادی است، جای گرفته و در فهم ما از سواد و رشد فردی نقش بنیادین دارد
جفری ویلیامز ابزار نشانهشناسی را عاملی در پیشرفت کودکان میداند:
در اختیار قراردادن ابزارهای نشانهشناسی که کودکان را در توصیف الگوهای دیداری و زبانی متن ادبی توانا می-سازد، میتواند موجب پیشرفت روش خواندنی متفاوت گردد، به گونهای که متن را چنان بازسازی کند که امکان شعفی هوشمندانه و منتقدانه از طبیعت ساختن متن، برای کودکان فراهم آید، بدون آنکه لذت حاصل از خود داستان نوشتهشده را حذف کند
پس نشانهشناسی برای کودک و بزرگسال، هر دو، سودمند است و آشنایی با آن زندگی را امکانپذیرتر و دنیای متن را لذتبخشتر می کند.
-2-1 نشانهشناسی، بینامتنیت و کتاب تصویریداستانی
به باور من، نظریههای مربوط به هنر مصورسازی، در نشانه شناسی ریشه دارند
نویسنده با کلمهها و جملهها یک داستان را خلق میکند و تصویرگر با کنار هم گذاشتن خط، طرح، شکل، رنگ و... همهی این عناصر می توانند اجزای نظامهای نشانه ای باشند. در یک کتاب تصویریداستانی با دوگونه نظام نشانهای روبهرو هستم: واژهها و تصاویر. این دو نظام می توانند موضوعهای متفاوت و مشابهی را به روشهای گوناگونی انتقال دهند.
به اعتقاد مارشال بلونسکی - 1392 - ما جهان را به شکل پیامی سرشار از نشانهها می بینیم و درک میکنیم. این نشانهها ما را فریب می دهند و حقیقت دنیا را بهدرستی نشان نمیدهند. بدیهی ترین امور نیز جای تردید دارد.
نودلمن در ادامه به این موضوع میپردازد که نشانهها قراردادی هستند. مفهومها آنها با خودشان هیچ شباهتی ندارند. به عنوان مثال، هیچ دلیلی وجود ندارد که چراغ قرمز به معنای ایست خودرو باشد. هیچ معادل بصری میان ظاهر یک گربه با حروف کلمه آن وجود ندارد.
حتی نشانههایی که در صدایمان برای صحبت کردن بهکار میبریم، همه قراردادی هستند. معنای نشانهها را قراردادهای آن جامعه می سازند و تنها به کسانی میتوانند این مفهومها را انتقال دهند که از ارتباط بین نشانگر و نشانداد آگاه باشند. »کتاب های تصویری و تمام اجزای متفاوت تشکیل دهندهی این کتابها، به قول "امبرتو اکو" نشانهها و نمادهای چیزهای دیگری هستند. روبهروشدن با کتابهای تصویری، از طریق نشانه ها و نمادها با ارزشترین وسیله برای درک آنهاست
برای همین باید نسبت به پیامهای پیچیده در کلمات و تصاویر آگاه باشیم. هرچه شناخت ما از نشانهشناسی بیشتر باشد، بهتر میتوانیم پیامهای این آثار را تفسیر و درک کنیم و به معنای پنهان آنها پی ببریم.
تصاویر نه تنها ارتباطی غنی برقرار میکنند، بلکه گاهی پیامهایی میدهند که هنرمندانش شاید آگاهانه چنین قصدی نداشته باشند و شاید خودِ ما یا کودکانمان نخواهیم چنین پیامهایی را دریافت کنیم. دانستن اینکه تصویرسازیها در کتابهای تصویری، چطور چنین پیامهایی را تداعی میکنند[...] میتواند باعث کمرنگ کردن اثربخشیشان گردد
همچنین به باور نیکولایوا - 1390 - کتابهای تصویری از راه نشانهها ارتباط میگیرند اما دو گونه نشانه: نشانههای تصویری یا بازنمایی و نشانههای قراردادی یا نوشتاری. در نشانههای بازنمایی نشانگر و نشانداد از کیفیتهای یکسانی برخوردارند. نشانه، بازنمایی مستقیمی از دلالتشونده است. برای همین او اعتقاد دارد که در بیشتر موارد برای درک این نشانهها نیاز به دانش ویژه ای نیست. اما نشانههای قراردادی - زبان نوشتاری - ، ارتباط مستقیمی با دلالتشونده ندارد و ما برای خواندن و درک آن به شناخت حروف و واژههای آن زبان نیازمندیم.
اما به باور نودلمن:
حتی بازنمایانهترین تصویر دقیق از یک موز، به ما نمیگوید که این یک موز است؛ مگر اینکه ما آن را در زمینهای مانند لغتنامهی تصویری کودکان قرار دهیم که برای آنها که قرارداد را یاد گرفتهاند، کارایی دارد و یا برای آنها که قبلاً موز را در کتابهای قبلی تجربه کرده باشند. همان تصویر اگر از لغتنامه حذف یا جای دیگری گذاشته شود، ممکن است عملکردی متفاوت داشته باشد و تداعی گر چیز دیگری باشد[...] برای همین تمام تصاویر دیداری[...]دلالت ضمنی به یک مخاطب دارند و به مهارتهای از پیشآموخته و تصورات و فرضیات فرهنگی محتاجند تا به درستی درک شوند
در کتاب "مسئولیت اشکال"، بارت - - 1385 نیز به این اشاره میکند که حتی فرمهای بازنمایانهی صریح، ورای لفظ یا واژه عمل می کنند. خوانش یک عکس پیشینهای تاریخی دارد و به دانش خواننده متکی است. شخص باید نشانههای آن را آموخته باشد. هریک از ما دارای دانشی بالاتر از یک دانش صرف مردمشناختی هستیم و دانش لفظی را ادراک میکنیم.
پس تمام تشخیصهای ما از اشیا و روابطشان در تصویر، نهتنها بستگی به زمینههای درونی دارد بلکه به زمینههای بیرونی هم وابسته است. اما زمنیهی مهمتری در این گونه کتابها به جز دانش پیشین ما وجود دارد و آن متن است. متن نوشتاری و کلمات بر دانش ما از تصاویر اثر میگذارد. این همان "بینامتنیت" است.
نه تنها میان متن دیداری با متنهای دیداری دیگر و دانش پیشین ما از آنها، بلکه ارتباط شگفت انگیز و پیچیدهی دو متن با رمزگان ها و عناصر نشانهای متفاوت؛ تصویر و واژه. »در نظرگرفتن وابستگی متن با آگاهی خواننده از رمزینههای ارتباط ادبی یا روابط بینامتنی با دیگر نوشتهها، رسیدن به نوعی فاصله میان مخاطب و متن است که "ولفگانگ آیرز"، آن را سرآغاز درگیری خواننده با متن میداند