بخشی از مقاله
چکیده
تحلیل های کهن الگویی با روان کاوی و اسطوره شناسی، وجوه اشتراک فراوانی دارد. یکی از مشهورترین و پربسامدترین کهن الگوها در متون کهن و عامیانه، کهن الگوی سفر قهرمان است. در این کهنالگو، قهرمان داستان، برای انجامدادن مأموریت یا رسیدن به هدفی خاص، سفری پرمخاطره را آغاز می کند و در طول آن با موانع و نیز با یاری گرانی مواجه می شود.
با پایان یافتن سفر، عموماً داستان نیز به پایان می رسد. ساختار کهن الگوی سفر علاوه بر ارتباط با روانکاوی، اسطوره شناسی و جامعه شناسی، اشتراکات فراوانی نیز با روایت شناسی دارد. در این پژوهش، اشتراکات این کهن الگو با ریخت شناسی پراپ و روایت پژوهی گریماس بررسی و تحلیل شده است. برای این کندوکاو، سه داستان عامیانه با جزئیات، و پنج داستان دیگر به طور اجمال مورد بررسی قرار گرفته است.
این پژوهش نشان می دهد که از سی و یک خویشکاری پراپ، دست کم بیستخویشکاری با اجزای کهن الگوی سفر مطابقت دارد؛ باقی کارویژه ها نیز با یکدیگر تلفیق شده، ذیل یک عنوان جای میگیرد. کهنالگوی سفر با اجزای روایتشناختی گریماس نیز شباهتهای فراوان دارد و کاملاً قابل بازنشانی است.
مقدمه
اصطلاح کهن الگو با انتشار آرای روانشناس سوییسی، کارل گوستاو یونگ، شهرت فراوانی یافت. بعدها ادبیات و خصوصاً نقد ادبی، این مقوله را به کار گرفت و کم کم نقد کهن الگویی –که می توان آن را ذیل نقد روانکاوانه دانست- شکل گرفت.
کهن الگوها ریشه در اسطوره و ناخودآگاه دارند. از این جهت نقد کهن الگویی با دو حوزه روانکاوی و اسطوره شناسی مرتبط است. هرچند هر قوم، اساطیر خاص خود را دارد، اسطوره به معنای کلی آن، جهان شمول است. درون مایه های مشابهی در اسطوره های متعدد و متفاوت در اقوام گوناگون –که گاه به لحاظ جغرافیایی و تاریخی فاصله بسیار دارند- یافت میشود که معمولاً پاسخ های روانی قابل مقایسه ای را برمی انگیزند و نقش فرهنگی مشابهی را به عهده دارند. این مایهها و تصاویر را »کهنالگو« مینامند
ظاهراً نخستین بار یونگ، روانپزشک سویسی، مبحث »ناخودآگاه جمعی« و مسائل وابسته به آن را در »روان شناسی تحلیلی« خود مطرح کرده است. او معتقد بود ناخودآگاه جمعی بشر، حاوی تصاویر و مفاهیم مشترکی است که به گونه غریزی و عمومی شکل گرفته اند و در رؤیاها و خیالپردازیهای اقوام، خود را ظاهر میسازند.
کهن الگوها انگاره های متعدد و متفاوتی از تصاویر - چون آب، خورشید، رنگها، اشکال، جانوران و... - گرفته تا مفاهیم - چون خلقت، جاودانگی، قهرمان، سفر، خود، سایه، روان زنانه و مردانه و... - را دربر میگیرند.
از میان کهن الگوها برخی در ادبیات اقوام گوناگون بازتاب و ظهور بیشتری داشته است. کهنالگوی سفر قهرمان از این زمره است. در این کهن الگو، سالک/قهرمان برای دستیافتن به رستگاری/هدف راهیِ سفری طولانی، پرمخاطره و اعجاب آور می شود. او در این سفر ناگزیر است از موانع دهشتناک فراوانی ردشود؛ با اژدها - در اشکال مختلف - مبارزه کند؛ پاسخ معماهای دشواری را بیابد و سرانجام با عبور از همه موانع و غلبه بر همه دشمنان، سوژه مورد نظر را نجات دهد/به دست بیاورد.
*تبیین مسئله:
ولادیمیر پراپ معتقد بود داستان های عامیانه روسی از الگوهای ساختاریِ یکسانی تبعیت می کنند؛ بدین منظور به بررسی یکصد قصه پریان پرداخت. او در این بررسی به الگویی با سی و یک کارویژه دست یافت که ریخت عمومی همه قصه های پریان روسی را باز می نمود و قابل تعمیم بود. پراپ معتقد بود ممکن است همه قصه های پریان، تمامی این کارویژه ها را نداشته باشند؛ اما کارویژههای موجود، حتماً روال و ترتیب ثابتی دارند. - نگ.پراپ 44 :1386 تا - 47 پراپ در باب ساختار قصههای پریان روسی، به چهار قانون کلی دستیافته بود:
.1عناصر ثابت و دائمی قصه ها - کارویژه ها - جدا از این که به کدام شخصیت تعلق دارند و چگونه شکل میگیرند، بنیان سازنده حکایت محسوب می شوند.
.2 شماره کارویژه ها همواره محدود و در حکایت های مورد نظر او، سی ویکی هستند. - برخی از آن ها عبارتند از: شرارت، فرمان یا مأموریت، عزیمت، تدارک یا دریافت، شیء جادویی، کشمکش، پیروزی و... - و در ساختار نهایی قصه، هفت شخصیت دخیل هستند. - قهرمان، یاریدهنده، شریر، شخص مورد جستجو، فرستنده، بخشنده، قهرمان دروغین -
. 3توالی کارویژه ها همواره یکسان است . همه نقش ها در همه قصه ها نمی آید؛ اما قانون توالی و ترتیب کارویژه ها همواره پابرجاست.
.4همه حکایت ها از نظر ساخت، به ساختی نهایی وابستهاند که میتوان به آن دستیافت .
بعدها گرماس بر دسته بندی پراپ، ایرادهایی وارد و تمامی سیویک کارویژه پراپ را در سه زوج مشارک فرایند،
تلخیص کرد: فاعل - متناظر با قهرمان پراپ - /مفعول - متناظر با مورد جستجوی پراپ - ؛ دهنده یا فرستنده - متناظر با حَکَم - / گیرنده - متناظر با بهره ور - ؛ مددکار - متناظر با بخشنده - / حریف - متناظر با خبیث یا قهرمان دروغین -
از سوی دیگر، درمیان کهن الگوهای یونگی، سفر قهرمان، کهن الگویی عام و فراگیر است. داستان قهرمان، به رغم تنوع بی پایان، در اصل همواره یک سفر با ویژگیهای معیّن است : قهرمان از راحتی و آسایش محیط عادی خویش دست می شوید و با پذیرش خطر چالش برانگیز دنیایی ناآشنا پا به آن می گذارد.
این سفر، گاهی آفاقی و بیرونی است - جنگل، غار، مازهای هزار تو، سرزمینی غریب و ... - و گاهی انفسی و درونی - سفری ذهنی، دلی، روحانی، ... - در اغلب داستان ها، قهرمان در طی سفر رشد می کند و متحول می شود؛ از شیوه ای زندگی به شیوه ای دیگر دست می یابد و این تغییر، اغلب مثبت است. سفر قهرمان عموماً شامل دوازده مرحله است: .1دنیای عادی، .2دعوت به ماجرا،3.ردّ دعوت، .4ملاقات با پیر، .5عبور از گردنه نخست، .6آزمون، پشتیبان، دشمن .7فرو رفتن به درونیترین غار
.1بهجز پراپ، کسان دیگری چون آندره یولس، کلود برمون و اتین سوریو نیز درباب امکان طبقه بندی روایتهای مشابه، دست به کارهایی زده بودند.پس از گریماس نیز تلاش برای یافتن مشارکین روایتهای مشابه، ادامه یافت. بعدها این موضوع یکی از فرضیات معیار در روایت شناسی شد که ساختار هر روایت، قابال قیاس با ساختار جمله است. در این راه تودوروف، یکصد قصه از داستانها دکامرون را مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که هر قصه متشکل از سه جزء - پاره، قضیه و اجزای کلام - است
.8آزمون دشوار .9دست یابی به جایزه .10مسیر بازگشت .11تجدید حیات .12بازگشت به اکسیر
به نظر می رسد می توان میان الگوی ریخت شناسانه پراپ، الگوی روایت شناسانه گریماس و الگوی سفر قهرمان یونگ - و کمبل - شباهت های مابإزا یافت. به این منظور، هشت داستان عامیانه ایرانی - سه داستان به طور مفصل و پنج داستان به اجمال - از این منظر مورد بررسی قرار می گیرد. این داستانها عبارتند از: چلگیس، سلطانمار، باغ سیب، نمکی، تکترکمان، دختر شهر چین، ملک جمشید و دیب سیب دزد، میرماهی و ابراهیم طبیب.
*تحلیل حکایتها: *چلگیس:
پادشاهی قدرتمند، صاحب فرزند نمی شود. درویشی دورهگرد با استفاده از قدرت جادوییِ خود، سبب می شود پادشاه صاحب پسری با نام »جهانتیغ« شود. روزی پسر از فرمان پدر سرپیچی کرده به سراغ خزانه همیشه دربسته پادشاه می رود. در خزانه تصویر چل گیس را می بیند و شیفته او می گردد. باز هم با سرپیچی از فرمان پدر،، برای یافتن چل گیس، راهیِ سفر می شود. - دختر در باغ دیوان در بند است - جهان تیغ در این سفر با یک دریانورد و یک ستاره شناس آشنا و همراه می شود. در راه، به مردمان دو شهر برای حل مشکلاتشان کمک میکنند و جهانتیغ پاداش هر دو کمک - ازدواج با دختر حاکم و حکومت بر آن شهر - را به دریانورد و ستارهشناس میبخشد.
درنهایت به باغ دیوان می رسد و طی ماجراهایی، چل گیس و همه مردم شهر را از دست دیوان نجات می دهد. مدت اندکی پس از ازدواج با چل گیس، با حیله پیرزنی که از سوی پادشاه سرزمین دیگری تحریک شده، در چاهی گرفتار و همسرش چل گیس دزدیده می شود. ستاره شناس و دریانورد با مهارت های خاص خود جهان تیغ را از قعر چاه می رهانند، چل گیس را می یابند، بدکاران را مجازات میکنند و همگی سالهای سال به خوبی و خوشی زندگی میکنند.اجزای کهنالگوی سفر قهرمان در این قصه، قابل پیگیری است:
.1دنیای عادی: حکایت با تصویری واقع گرایانه از زندگی آغاز می شود: پادشاهی که آرزویش داشتن فرزند است. قهرمان این داستان، همین پسر است که به شیوه ای غیرعادی متولد می شود؛ اما جز خنجری که بر کمر دارد و بواقع شیشه عمر اوست، ویژگیِ غیر معمول دیگری ندارد.
.2 دعوت به ماجرا: قدمگذاشتنِ جهان تیغ به خزانهای که از آن منع شده است، سبب آشنایی او با چلگیس و شیفتگی او میشود.
3.ردّ دعوت: جهان تیغ در بدو ورود به خزانه تصویر دختر را میبیند؛ اما در بادیِ امر توجه خاصی مبذول نمیدارد: »اول به چشمش نیامد.« اما بعد که دقیقتر به تصویر نگاه میکند، نظرش تغییر میکند.
.4مرشد - پیر فرزانه - : نخستین راهنمایان جهان تیغ برای دست یابی به چل گیس، پادشاه و همسرش هستند که محل زندان دختر را به او می گویند. در نزدیکی باغ دیوان نیز، پیرمردی حضور دارد که به او یاد می دهد چگونه می تواند به باغ دیوان وارد شود . هدایت اینان هرچند جهان تیغ را در رسیدن به مقصد یاری میدهد، درنهایت خود او به تنهایی با دیوان مواجه شده، آنان را شکست میدهد و این قانون سفر قهرمان است.
.5عبور از آستانه - گردنه - اول: برای ورود به قصر دیوان، جهان تیغ باید گربه درحال حرکتی را با تیر بزند و در غیر این صورت –همچون بی شمار خواستگاران دیگر- تبدیل به سنگ می شود. پیروزی او در زدن تیر به هدف، او را از آستانه نخست، عبور میدهد.