بخشی از مقاله
چکیده
در این مقاله پس از ارائه تعریف هوش معنوی، به نطرات مختلفی که درمورد هوش معنوی وجود دارند، پرداخته شده است . ویژگیهای هر کدام از آن ها و پژوهش های مربوط به اثرات مثبت هوش معنوی در زندگی فردی و اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته و سپس این مفهوم از دیدگاه ا سلامی برر سی شده ا ست. همچنین برخی از خ صو صیات و روش های تقویت آن بیا ن گردیده ا ست . در خاتمه نیز راههای رشد هوش معنوی مطرح می شود.
.1 مقدمه
محققان و صاحب نظران درباره ی توانایی های ان سان در طی دهه ی اخیر به این نتیجه ر سیدند که علاوه بر دو هوش کلی ، جنبه ی دیگر از هوش هم وجود دارد که کاملاً منحصر به فرد و انسانی می باشد . در واقع امروزه گفته می شود که هوش عقلانی و هوش هیجانی،پا سخ گوی همه چیز نبوده و واقعاً مؤثر نی ستند بلکه ان سان به عامل سومی هم نیاز من ا ست که هوش معنوی یا به اخت صار SQ نامیده می شود.
با توجه به پژوهش های اندکی که در مقالات داخل کشور مشاهده می شود ، دور از انتظار نی ست که تعاریف و نظریات مربوط به این مقوله را درحال طی کردن مراحل ابتدایی خود بدانیم. همانگونه که بیان خواهد شد، هوش معنوی از روابط فیزیکی و شناختی فرد با محط پیرامون خود فراتر رفته و وارد حیطه شهودی و متعالیه دیدگاه فرد به زندگی میگردد و همین مسئله پاسخ به سولاتی همچون من کیستم؟، چرا اینجا هستم؟و چه چیزی مهم است ؟ را برای انسان را م یسازد تا فرد در نهایت بتواند با کشف منابع پنهان عشق و لذت که به گونه ای نهفته در زندگی آشفته و پر استرس روزمره میباشد ، به خود و دیگران کمک نماید. بدین جهت در بخشی از مقاله حاضر به بیان مؤلفه های هوش معنوی از دیدگاه متون اسلامی پرداخته و سپس به طبعین و توصیف این مفهوم در پژوهش های صورت گرفته خواهیم پرداخت .
تعریف هوش معنوی
هوش معنوی نوعی سازگاری و رفتار حل مشکل است که فرد را در جهت هماهنگی با پدیده های اطراف و دستیابی به یکپارچگی درونی و بیرونی یاری می نماید و باعث بهبود عملکرد می شود. ایمونز1 معنویت را از زاویه هوش مورد توجه قرار می دهد و بیان میکند هوش معنوی، چارچوبی برای شناسایی و سازماندهی مهارت ها و توانمندی های مورد نیاز است. به گونه ای که با استفاده از معنویت میزان انطباق پذیری فرد افزایش می یابد.
هوش معنوی
ما به کمک هوش معنوی به سؤالاتی مانند چه طور خوشحال شویم؟، چطور به هوش درونی دست پیدا کنیم؟، پطور خلاق تر شویم؟، چطور یک رهبر خوب یا یک والد خوب با شیم؟ف پا سخ می دهیم. در حقیقت این سوالات مربوط به چگونگی نی ستندف بلکه درباره چراها ه ستند. چرا ما می خواهیم یک رهبر یا ئالد خوب با شیم؟ این سوال عمده ای ا ست که در تجربیات گذ شته مورد برر سی قرار نگرفته و ما در فقدان هوش سوم یا هوش جستجو گرمانف آن را به یک سوال چگونه تبدیل کرده ایم؟
خود رهبری
طی یک ارزیابی سریع و اجمالی از ا ستعدادهایی که در مغز ان سان وجود دارد، دیده شده که ، - مغز می تواند ن شانه های خطرات در شرف وقوع را دریابند یا ا شخا صی با ا ستفاده از فرمان های ژنتیکی می توانند نا خوآگاه به و سیله بوی ضعیفی که به ای شان می رسد عملی را انجام دهند - ، توانایی درک دلایل سطحی و عمیق استعدادی بالقوه است، که در هر موقعیتی ایجاد می شود. برای نمونه، زمانی که به صحبت های یک کودک، یک همکار یا یک ارباب رجوع گوش می کنیم قادر به دستیابی به نکات ظریفی هستیم که مربوط بهماست و می توانیم عمیقاً از آنچه دیگران می گویند استفاده کنیم و اینکه از کجا آمده ایم را درک کنیم.
✓ هفت مرحله هوش معنوی
مرحله اول : آگاهی در این مرحله از اینکه گم شده ایم آگاه می شویم و متوجه می شویم که اهداف زندگ را به در ستی درک نکرده ایم دلیل آن می تواند این باشد که این احساس نافهمی درونی می تواند به وسیله فقدان یا حتی گریز از هر نوع هوش ایجاد شده باشد .
مرحله دوم : معنا در این مرحله ما مفهوم ت صویر با عظمتی را تجربه می کنیم ،تا کلید هایی را بیابیم که شاید بتوانند ما را از این ف ضایی که
در آن محدود شده ایم ، بیرون بیاورند .
مرحله سوم : ارزشیابی در این مرحله کلید های مرحله های قبلی را در قفل امتحان می کنیم به این صورت که آن ها را در قفل می گذاریم و میچرخانیم .
مرحله چهارم : موجود متمرکز در این مرحله ما در را باز می کنیم و می توانیم به آنچه که در آن طرف در وجود دارد دستیابیم و آنها را در اختیار بگیریم .
مرحله پنجم : پنداره ما اجازه می دهیم نور روی تصویر با عظمت جدید به حدی بتابد که بتوانیم آن را به خوبی ببینیم.
مرحله ششم : تجسم ما تجسم سطح جدیدی از خود را پیش از آنکه در میان این قلمرو جدید قرار بگیریم میبینیم .
مرحله هفتم : ماموریت ما در داخل قلمرو جدیدمان عمل می کنیم . حالا دیگر در داخل یک قلمرو وسیع تر نسبتا به زمان حال هستیم . با آگاهی و هوشیاری کار را در پی می گیریم .
هوش معنوی چیست؟
مفهوم هوش معنوی در ادبیات آکادمیک روان شناسی برای اولین بار در سال 1996 توسط استیونز2 و بعد در سال 1999 توسط امونز مطرح شد. به موازات این جریان، گاردنر3 ،1999 ؛ مفهوم هوش معنوی را در ابعاد مختلف مورد نقد و بررسی قرار داد و پذیرش این مفهوم ترکیبی معنویت و هوش را به چالش کشید. هوش معنوی، موضوع جالب و جدیدی است که مطالب نظری و نیز یافته های پژوهشی و تجربی در مورد آن بسیار اندک است.
اخیراً این موضوع نظر بسیاری از صاخبنظران و محققان را به خود جلب کرده است.
هوش معنوی قادر است که هشیاری یا احساس پیوند با یک قدرت برتر یا یک وجود مقدس را تسهیل کند یا افزایش دهد
هوش معنوی سازه های معنویت و هوش را در درون یک سازه جدید ترکیب می کند در حالی که معنویت با جستجو و تجربه عناصر مقدس، معنا، هوشیاری اوج یافته و تعالی در ارتباط است. هوش معنوی مستلزم توانایی هایی است که از چنین موضوعات معنوی برای تطابق و کنش اثربخش و تولید محصولات و پیلمدهای با ارزش استفاده می کند
به طور کلی می توان پیدایش سازه هوش معنوی را به عنوان کاربرد ظرفیت ها و منابع معنوی در زمینه ها و موقعیت های عملی در نظر گرفت. افراد زمانی هوش معنوی را به کار می برند که بخواهند از ظرفیت ها و منابع معنوی برای تصمیم گیری های مهم و اندیشه در موضوعات وجودی یا تلاش در جهت حل مسائل روزانه استفاده کنند بنابراین هوش معنوی موضوعات ذهنی معنویت را با فعالیت بیرونی جهان واقعی ادغام می کند
دیدگاهی که هوش چندین توانایی مختلف را در بر دارد، به وسیله ی روند اخیر در عصب شناسی و روان شناسی شناختی حمایت شده است. تصور هوش معنوی ما را قادر می سازد که چیزها را همانطور که هستند ببینیم، عاری از تحریفات ناهشیار در مقابل افکار آرزومندانه یا درک قطعیت، تمرین هوش معنوی ایجاب می کند که با واقعیاتی هستی گرایانه از قبیل آزادی، رنج، مرگ و درگیر شدن با جستجوی دائمی برای معنا، مواجه شویم.
راجر و الش - 1999 - 4، هفت شیوه متداول در مذاهب جهان شرح داده اند که گ شایش قلب و ذهن را ت شویق کرده و به مردم کمک می کند تا بعضی از این کیفیت ها را پرورش دهند.
این هوش برخلاف هوش عقلانی که کامپیوترها هم از آن بهره مندند ونیز هوش عاطفی که در برخی از پستانداران رده بالا دیده میشود، خاص انسان است.
موفقیت : هوش به عنوان یک توانایی شناختی در سال 1905 میلادی توسط آلفرد بینه و تئودور سیمون5 مطرح شد. با وجودی که در خصوص این پدیده بررسی های متعددی صورت گرفته و نظریه های متفاوتی ارایه شده دو نظریه از مقبولیت بیشتری برخوردار هستند.
نظریه هوش چندگانه هوارد گاردنر6 شامل :
- هوش کلامی : توانایی تفکر کلامی و استفاده از زبان برای بیان منظورها.
- هوش منطقی - ریاضی : توانایی انجام عملیات ریاضی.
- هوش فضایی : توانایی تفکر سه بعدی.
- هوش بدنی - جنبشی : توانایی دستکاری اشیا و تبحر جسمی.
- هوش موسیقیایی : حساس بودن نسبت به زیر و بم آهنگ، ریتم و تن صدا .
- هوش بین فردی : توانایی درک دیگران و تعامل مؤثر با آن ها.
- هوش درون فردی : توانایی فهم خود.
- هوش طبیعی : مشاهده الگوهای طبیعت و فهم نظام های طبیعی و مصنوعی ساخت انسان.
- هوش وجودی : ظرفیت مطرح کردن سؤالات وجودی.
رابطه هوش ها
هوش معنوی جنبه های مختلفی از آگاهی و زندگی ذهنی و روحی درونی فرد را با زندگی و کار بیرونی متصل و یکپارچه می کند و نوعی آگاهی درباره تمامیت جهان به شکلی به فرد می دهد.
سیندی ویگلورث معتقد است که هوش معنوی توانایی رفتار کردن با دلسوزی و دانایی ر حین آرامش درونی و بیرونی، صرفنظر از پیشامدها و رویدادهاست. افراد با هوش معنوی در حین قضاوت، توانایی منصفانه و دلسوزانه رفتار کردن را دارند.