بخشی از مقاله
چکیده
این مقاله مروری انتقادی بر ادبیات پژوهشهای حسابداری مالی داشته و تمرکز اصلی آن بر معیارهای حسابداری شامل هزینه حقوق صاحبان سهام، معیارهای تجربی حسابداری و عوامل مدل نشده در تئوری حسابداری میباشد. به نظر میرسد پژوهشهای حسابداری در این زمینهها بیش از حد به صحت خود مطمئن هستند، در حالی که از ضعف در استدلال رنج میبرند.
این رضایت و اطمینان به نوآوری پژوهشی ضربه وارد نموده و مانع ثبات بلندمدت رشته حسابداری میشود. نمونههای بحث شده در این مقاله موضوعاتی نظیر مدلسازی ساختاری و ابطالپذیری مدل؛ قیمتگذاری بیشتر یا کمتر از واقع شرکت بر اساس مدلهای ارزشیابی؛ ادغام دلخواهانه دو مدل ناسازگار برای ارزشیابی و نرخ تنزیل؛ نادیده گرفتن محدودیتهای تجربی مدلهای ارزشیابی بی تفاوت نسبت به ریسک در تخمین هزینه سرمایه؛ بهکارگیری مداوم معیارهای یکسان و فاقد بنیان نظری اساسی؛ تخمین رگرسیون با ضرایب دارای سوگیری و ایجاد مدلهای پیچیده فاقد ارتباط اساسی لازم با مسئله مورد پژوهش را در برمیگیرد.
.1 مقدمه
این مقاله به مرور انتقادی ادبیات پژوهشهای حسابداری مالی پرداخته و تمرکز اصلی آن بر پژوهشهای تجربی میباشد. با توجه به وسعت دامنه پژوهشهای حسابداری مالی، گزیدهای از موضوعات پژوهش در مقاله حاضر مورد بحث قرار میگیرد. لزوم داشتن نگاه انتقادی به پژوهشهای مزبور بدین دلیل است که این پژوهش تا حد زیادی در مورد روششناسی علمی و استفاده از معیارهای شکبرانگیز دارای بیش اعتمادی هستند. این نگرش در بین پژوهشگران تجربی حسابداری مالی - و حتی گاهی اوقات تئوریسینها - نیز مشاهده میشود.
مقاله حاضر به طور عمده بر سه موضوع در پژوهشهای حسابداری مالی تمرکز دارد: ارزشیابیهای حسابداری که شامل هزینه ضمنی حقوق صاحبان سهام میشود، شاخصهای استفاده شده در پژوهشهای تجربی حسابداری و عوامل نادیده گرفته شده در تئوری حسابداری. دلیل تمرکز بر این موضوعات، محوریت آنها در پژوهشهای حسابداری مالی میباشد.
مدلهای ارزشیابی حسابداری که از متغیرهای حسابداری بهره بردهاند - اولسون 1]و[2؛ اولسون و فلتهام - [5-3]، بیشتر تخصیص ارزش شرکت به متغیرهای حسابداری هستند تا برآورد ارزش شرکت از این مدلها. همچنین تمام اطلاعات مربوط و موثر بر ارزش شرکت در صنایع خاص را هم در نظر نگرفتهاند. از طرفی دیگر چون این مدلها ارزش شرکت را به متغیرهای حسابداری نسبت میدهند، امکان محاسبه ارزش بیشتر یا کمتر از حد شرکت و محاسبه ارزش بنیادین شرکت بر اساس ارزشهای متفاوت متغیرهای حسابداری وجود ندارد.
مشکل دیگر این مدلها سادگی آنها و در نظر نگرفتن بحث ریسکگریزی و تغییرات زمانی ریسک در بیشتر این مدلها میباشد. از طرفی دیگر، در اغلب پژوهشهای تجربی حسابداری معادلات ساختاری هم درنظر گرفته نشده است که باعث ضعف در نتیجهگیری میشود. مشکل بعدی این مدلها ابطالناپذیر بودن آنها بدلیل درنظر نگرفتن تمامی متغیرها است. در زمینه هزینه سرمایه پژوهشها از انواع مدلهای قیمتگذاری داراییهای سرمایهای - CAPM - و برای ارزشیابی از مدلهای اولسون و... استفاده نمدهاند که این دوگانگی ممکن است بهدلیل مفروضات متفاوت این مدلها نتایج را کاملا مخدوش نماید. مسئله بعدی اعتبار پایین مدلها برای محاسبه هزینه سرمایه و ثابت فرض نمودن نرخ هزینه سرمایه در طی زمان میباشد.
معیارهای اندازهگیری در پژوهشهای حسابداری بیشتر به دلیل ساده و شهودی بودن توسط پژوهشگران مورد استفاده قرار گرفته است. در این پژوهش خطاهایی که در برخی حوزههای پژوهشی در این زمینه رخ داده است، بحث خواهد شد. مشکل بعدی درباره درنظر نگرفتن عواملی در تئوریهای حسابداری است که باعث معنیدار شدن تئوری حسابداری میشود.
در ادامه، بخش بعدی به موضوع ارزشیابیهای حسابداری و هزینه حقوق صاحبان سهام میپردازد. در بخش سه، درباره معیارهای مورد استفاده در پژوهشهای حسابداری مالی بحث خواهد شد. تمرکز بخش چهار بر تئوری حسابداری و عوامل مدل نشده میباشد. در بخش پایانی نتایج مقاله طور خلاصه ارائه خواهد شد.
.2 ارزشیابیهای حسابداری و هزینه سرمایه
استانداردگذاران حسابداری در آمریکای شمالی، نظیر FASB، به طور سنتی تمرکزشان بر تهیه اطلاعات مربوط برای "سرمایهگذاران" بوده است، اطلاعاتی که برای تصمیمات سرمایهگذاری و تخصیص بهینه سرمایه سودمند باشد. خوب یا بد، دیدگاه این نهادها نسبت به ارقام حسابداری تأثیر زیادی بر پژوهشهای حسابداری مالی، به ویژه ارزشیابیهای حسابداری و هزینه سرمایه داشته است. البته نقش قراردادی ارقام حسابداری به دلیل وجود مکتب فکری شیکاگو/روچستر در سالهای اخیر اهمیت بیشتری یافته است. همچنین در نتیجه روند رو به رشد ادبیات پژوهش در زمینه حاکمیت شرکتی، به نقش مباشرتی - غیر قراردادی - ارقام حسابداری نیز اهمیت بیشتری داده شده است. ولی همچنان مسائل دستوری - هنجاری - حسابداری در آمریکای شمالی دچار ضعف پژوهشی شدیدی هستند.
2 .1 ارزشیابی حسابداری یا تخصیص حسابداری؟
تقریباً کل مدلهای ارزشیابی حسابداری بر اساس یکی از انواع مدلهای اولسون [1] و فلتهام و اولسون [5-3] ایجاد شدهاند. منظور از مدلهای ارزشیابی حسابداری، مدلهایی است که ارزش حقوق صاحبان سهام شرکت را بر اساس ارقام حسابداری نظیر سود، ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام، نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار و ... تعیین میکنند. به نظر میرسد وسعت ادبیات پژوهشهای تجربی که بر اساس این مدلها به خصوص مدل اولسون [1] و مدل سود باقیمانده بوجود آمده است بیشتر به دلیل سادگی تخمین این مدلها باشد. در واقع به نظر میرسد سادگی در اجرا انگیزه نیرومندی برای انجام بخش زیادی از پژوهشهای تجربی حسابداری مالی بوده است. هر چند که این امر ممکن است ویژگی مطلوبی باشد؛ ولی مطمئناً نه به قیمت عدم درک بنیادی از موضوعات مورد پژوهش.
پژوهشگران تجربی حسابداری مالی معمولاً در فهم ماهیت اساسی مدلهای اولسونی ناموفق هستند. مدلهای اولسونی و تخمینهایشان پیش از این نیز مورد انتقاد قرار گرفتهاند - برای مثال: لو و لیز [6]؛ رایان، [7] و بیور ،. - [8] استدلالهای مطرح شده در این مقاله تا حد زیادی نسبت به مقالههای پیشین متفاوت است و به طور عمده بر مسائل مفهومی تمرکز دارد. اول اینکه مدلهای اولسونی در واقع مدلهای تخصیص حسابداری هستند؛ تا مدلهای ارزشیابی حسابداری. در این مدلهای تخصیصی، ارزش شرکت به واسطه پویایی سودهای تقسیمی و بر اساس استدلال غیرآربیتراژی محاسبه میشود. به عبارت دیگر، با داشتن سودهای تقسیمی مورد انتظار، ارزش آتی شرکت بدست میآید و حسابداری در روند این ارزیابی هیچ نقشی ندارد.