بخشی از مقاله
چکیده :
آموزش صلح میتواند به محصلان و دانش آموزان و دانشجویان کمک کند تا دانش و مهارتهای لازم را برای یک زندگی صلح آمیز و عاری از خشونت بیاموزند و این دانش و مهارت را در خانواده، تعاملات اجتماعی و در سطوح ملی و بین المللی به کارگیرند. متمم پیشنهاد یونسکو درباره آموزش صلح مستلزم این است که آموزش صلح به عنوان یک اصل فراگیر در آموزش به رسمیت شناخته شود. یعنی آموزش صلح وارد همه فعالیتهای تدریس شود. این سازمان مؤلفه های صلح را به شرح زیر اعلام نموده است: حقوق بشر؛ همبستگی و تعاون؛ حفظ فرهنگها؛ خود و دیگران؛ فراملیگرایی؛ حفاظت از محی زیست؛ معنویت.
در این نوشتار تلاش شده تا به طور خلاصه پیرامون این هفت عنوان و رابطه آن با آموزش صلح بحثی -هر چند مختصر-انجام گیرد. تلاش نویسنده بر این است تا این مولفه ها را با توجه به وضعیت افغانستان مورد مطالعه قرار دهد. بود یا نبودِ این مؤلفه ها و ویژگیها، در ارتباطات فردی، در جوامع بشری و در قوانین حکومتی و نیز در موارد بسیاری از زندگی یک انسان تاثیر خود را دارد، بنابراین لازم است که صلح نه به عنوان یک مفهوم وسیع، بلکه به عنوان یک واقعیت ملموس آموخته شود و برای آموزش و ترویج آن از همه منابع و امکانات استفاده شود.
در جغرافیایی همانند افغانستان، به نظر میرسد، صلح پدیدهای است که برای مردمان آن به رؤیایی شیرین و دست نایافتنی بدل شده، سرزمینی که نزدیک به نیمقرن تجربه ناآرامی را در تاریخ خود ثبت نموده، با توجه به همین نکته اهمیت آموزش صلح، در این جغرافیا بیشتر احساس میشود.
با نگاهی به پژوهشهایی که در موضوع صلح در افغانستان انجام یافته، درخواهیم یافت که درباره رابطه صلح و سیستم آموزشی افغانستان کمتر توجه نشان داده شده، درحالیکه برای دستیابی به یک صلح پایدار - در کنار عوامل متعدد داخلی و خارجی- بحث آموزش صلح نیز از جایگاه ویژهای برخوردار است و بدون نهادینه کردن صلح از دوران کودکی و سپس ادامه این روند تا نوجوانی و جوانی و دوران دانشگاه، نمیتوان به یک جامعه آرام و عاری از خشونت دست یافت.
این نکته تقریباً امری موردقبول است برای اینکه احتمال بروز جنگ کاهش یابد و افراد از گروهها و طبقات مختلف جامعه، با یکدیگر احساس یکدلی داشته باشند، میبایست درک متقابل افراد توسعه یابد، برای رسیدن به این هدف، نظام آموزشی افغانستان باید در جهت تحقق شرای صلحآمیز و انسانی گام بردارد. اگر گذرگاه اصلی صلح، اندیشه انسانها است، بنابراین منطقی خواهد بود که آموزش صلح بهعنوان یک اولویت در نظام آموزش کشور مورد توجه قرار گیرد. ازآنجاکه جنگ و نزاع در مرحله اول در اندیشه انسانها شروع میشود، میبایست مقابله با آن نیز، از اندیشه و فکر آغاز شود.
آموزش صلح عبارت است از تلاش برای ایجاد جامعهای برابر که در آن به شأن و کرامت انسانی توجه شود و به آن احترام بگذارند، همکاری و مشارکت ترویج شود و افراد نیازهای فیزیکی، اجتماعی و روانشناختی خود را بهصورت مسالمتآمیزی دنبال نمایند. این موضوع همان چیزی است که انتظار میرود در صورت اجرای برنامههای درسی آموزش صلح، کتابهای درسی در ترویج آن بکوشند.
آموزش صلح میتواند به محصلان و دانش آموزان و دانشجویان کمک کند تا دانش و مهارتهای لازم را برای یک زندگی صلحآمیز و عاری از خشونت بیاموزند و این دانش و مهارت را در خانواده، تعاملات اجتماعی و در سطوح ملی و بینالمللی بهکارگیرند. البته در این میان آنچه باید بیشتر بدان توجه شود، مفاهیم، منطق، اهداف، روشها و محی آموزش صلح و در کنار آن توانمند کردنِ درک افراد تحت تعلیم و رفتار صلحآمیز آنان بر اساس باورها و ارزشهایشان است تا بتوانند نقشی در تغییر مثبت جامعه بر عهده بگیرند.
آموزش صلح بهعنوان یک اصل فراگیر
متمم پیشنهاد یونسکو درباره آموزش صلح مستلزم این است که آموزش صلح بهعنوان یک اصل فراگیر در آموزش به رسمیت شناخته شود. یعنی آموزش صلح وارد همه فعالیتهای تدریس شود. آموزش صلح باید ابتدا افراد را بهسوی یک وظیفهشناسی درونی هدایت کند، بهطوریکه مفاهیم آموزش صلح را بر اساس وظیفهشناسی درونی خود بهصورت عملی محقق نمایند. این سازمان مؤلفههای صلح را به شرح زیر اعلام نموده است:
-1 حقوق بشر - Human Rights -
-2 همبستگی و تعاون - Co-operation and Solidarity -
-3 حفظ فرهنگها - Preservation of Cultures -
-4 خود و دیگران - Self and Others -
-5 فراملیگرایی - Internationalism -
-6 حفاظت از محی زیست - the Protection of Environment -
-7 معنویت . - Unesco: 1999 - - Spirituality -
در سطرهای آتی تلاش میشود تا بهطور خلاصه پیرامون این هفت عنوان و رابطه آن با صلح بحثی -هرچند مختصر-انجام گیرد، البته نباید از انصاف دور شد که هر یک از این عناوین، بهتنهایی ظرفیت پرداختن بهصورت بحثی مفصل و مجزا را دارد؛ اما ذکر این عناوین هفتگانه در متمم یونسکو بهانهای است برای ما تا گذری کوتاه بر آنها در این نوشتار داشته باشیم.
-1 حقوق بشر
حقوق بشر، پیوستگی عمیقی با مبانی اومانیستی و لیبرالیستی دنیای مدرن غرب دارد. اگر آغاز دنیای مدرن، همراه با مرکزیت دادن به سوژه بود، امروزه همان سوژه توس نظامها و رژیمهای حقوقی تعریف و تحدید میشود. مهمترین ارکان در واژهشناسی حقوق بشر، دو واژه »حقوق« و »بشر« هستند. حقوق و بشری که در گفتمان جهانبینی دنیای مدرن مفصلبندی شدهاند.
در این چارچوب، حقوق بشر، بهمثابه متن کتاب مقدسی میماند که نه از آسمان و از طریق وحی، بلکه توس بشر زمینی تنقیح و تقنین شده است. در این صورت، حقوق بشر بهجای برقراری »عدالت« میان انسانهایی با باورها و رسوم گوناگون، اقدام به »تحمیل« عقیده جماعتی خاص بر همگان کرده است. - عرفان منش، - 124 : 1396 و شاهد آن هستیم که از این اصطلاح در بازیهای سیاسی - بهخصوص از سوی صاحبان ثروت و قدرت - سوءاستفادههای فراوان صورت میگیرد.
با توجه به نظریهها و مکتبهای مختلف و متنوع درباره مفاهیم حق، انسان، خاستگاه حقوق، دولت و مانند اینها ارائه تعریفی جامع و مورد اتفاق از حقوق بشر بسیار دشوار است. شاید این تعریف تااندازهای بیشتر جوانب را در خود جای داده باشد که حقوق بشر یعنی امتیازاتی معین برای نوع انسان، از آن جهت که انسان است - شکاری، . - 52: 1394 هیچ فردی مجبور نیست حقوق بشر را کسب کند یا استحقاق آن را داشته باشد، بلکه بهصرف انسان بودن، همه انسانها دارای آن حقوق میباشند.
حقوق بشر یک مجموعه بههمپیوسته و غیرقابل انفکاک است، هیچ حقی را نمیتوان به این دلیل که کسی میگوید »کماهمیت« یا »غیرضروری« است از فردی گرفت. بهعبارت دیگر، عناصر حقوق بشر یک کل منسجم و بههمپیوسته است، تمامی عناصر حقوق بشر بخشی از اجزای یک منظومه هستند و نمیتوان آنها را از هم جدا کرد. حقوق بشر را هیچ مقامی به فرد یا گروهی اعطاء نمیکند، حقوق بشر ذاتی و جزو ویژگیهای شخصیت انسانی تلقی میشود. حقوق بشر هم انتزاعی و هم عملی است. حقوق بشر الهامبخش یک دنیای دموکراتیک، عادلانه و صلحآمیز است و حداقل معیارها را برای نحوه رفتار افراد و نهادها با مردم و گروههای اجتماعی - سیاسی وضع میکند.
هر پدیده و امکاناتی که بتوانند به ترویج رعایت حقوق بشر و ارزشهای انسانی توجه کند حتی اگر با چنین عنوانی شناخته نشود، آموزش حقوق بشر محسوب میشود. در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است که هر فرد، نهاد و سازمان در جامعه باید با تعلیم و تعلم برای ارتقاء و احترام به حقوق و آزادیهای بشر تلاش کند
با توجه به نکات پیش گفته میتوان گفت آموزش مفاهیم حقوق بشری یکی از ضرورتهای عصر حاضر است. عدم تأمین حقوق انسانی و نقشهای پیوسته آن، مردم را بیشتر از هرزمانی متوجه اهمیت مسئله حقوق بشر کرده است؛ به ویژه که صدمات جنگهای طولانی و ناامنیهای همه جانبه، روحیه عمومی را به قدری مخدوش کرده که سخن گفتن از صلح نیزکار دشواری است. سازمان عفو بینالملل، آموزش حقوق بشر را بهعنوان برنامهای که بهمنظور فراهم کردن دانش و درک در مورد حقوق بشر و تلاشی برای معرفی ارزشهای حقوق بشری در برنامهها و آموزش رسمی و غیررسمی است تعریف میکند؛ آموزش حقوق بشر، مجموعهای از آموزشها در جهات زیر است:
الف- ایجاد آگاهی در خصوص ارزشهای مربوط به حقوق بشر؛
ب- تقویت و رعایت حقوق بشر از طریق آموزش و پرورش؛
ج- آشنایی با سازوکارهای تضمینی جهت برخورد و مقابله با موارد نقض حقوق بشر و التزام و اجبار به رعایت آن
بنابراین نمیتوان آموزش حقوق بشر را به معرفی ساده محتوای حقوق بشر در یک برنامه سنگین درسی تنزل داد. بلکه میباید مجموعه وسیعی از فرآیندهای یادگیری و فعالیتهایی را شامل شود که فراگیران را قادر سازد که بهصورت انفرادی یا جمعی شخصیت خود را در اجتماع پرورش دهند. آموزش حقوق بشر شامل یادگیری و تمرین حقوق بشر است. به این معنا که حقوق بشر در تمام سطوح نظام آموزشی اجرا میشود و از طریق انتقال محتوا و نیز تجربه کردن، آموزش داده میشود.
به عبارت دیگر آموزش حقوق بشر تنها یک آغاز است. هدف از این آموزش تحریک ذهن دانشآموزان در جهت پیشبرد اهداف حقوق بشر دوستانه میباشد. یعنی درک پایهای از حقوق بشر و تعهد بدان باید در ذهن کودکان و نوجوانان نقش بربندد.
هدف قدرت دادن و الهام بخشیدن به معلمین و انگیزه دادن به آها جهت یافتن کارآمدترین روشها و راهبردهای آموزشی برای گنجاندن حقوق بشر در درون برنامه درسی و فرهنگ مدارسشان میباشد. معلمین باید ترغیب بشوند که به دنبال دیگر مدرسین حقوق بشر شبکههایی را برای سهیم شدن در نظرات و تجربیات تشکیل دهند. یکی از اهداف نهایی آموزش حقوق بشر ایجاد فرهنگ اصیل حقوق بشری است برای اینکار باید دانشآموزان یاد بگیرند تجربیات زندگی واقعی را از جنبه حقوق بشری ارزیابی کنند و این کار را باید با ارزیابی رفتار خود و اولین جامعهای که در آن زندگی میکنند انجام دهند. دانشآموزان نیاز دارند به اینکه یک ارزیابی صادقانه از چگونگی تطابق و سازگاری واقعیتی که هر روزه تجربه میکنند با اصول حقوق بشری انجام داده و سپس مسئولیتی فعال در رابطه با بهبود بخشیدن به اجتماعشان را بپذیرند.
با توجه به اهمیت آموزش در رعایت حقوق بشر، سازمان ملل متحد سالهای 1995 تا 2004 را دهه آموزش حقوق بشر اعلام کرد تا از این طریق موجب افزایش آگاهی جهانی از حقوق بشر و تقویت فرهنگ جهانی حقوق بشر شود به همین مناسبت فعالیتهای بسیاری در کشورهای مختلف انجام شد که دستاوردهای مهمی به همراه داشت. ازجمله آنکه در حدود سی کشور اقدام به اصلاح برنامه درسی مدارس کرده یا اقدامات دیگری در جهت ترویج آموزش حقوق بشر به عمل آوردند
از زمان تصویب اعلامیه جهانی، مجمع عمومی دولتهای عضو و همه بخشهای جامعه را به نشر این سند بنیادین و آموزش به مردم در مورد محتوای آن فراخوانده است - دفتر کمیسرعالی حقوق بشر سازمان ملل، - .17 :1386 ماده 26 اعلامیه نقش آموزش وپرورش را چنین توصیف میکند: »هدف آموزش باید شکوفایی کامل شخصیت بشری و تقویت احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی باشد. آموزش وپرورش باید حسن تفاهم و گذشت و دوستی بین همه ملتها و همه گروهها از هر نژاد یا هر دین، همچنین گسترش فعالیتهای ملل متحد را برای حفظ صلح تسهیل کند.«
برخی از راهبردهای پیشنهادی در امر آموزش حقوق بشر را می توان در این موارد فهرست نمود:
- 1 روشهای مناسب جهت ساده سازی مفاهیم حقوق بشر برای آموزش در مقاطع مختلف تحصیلی استفاده شود.
- 2 دوره های آموزشی حقوق بشر در مدارس به عنوان یک درس مستقل به برنامه درسی اضافه شود.
- 3 برنامه های آموزشی به صورت کارگاهی و با مشارکت دانش آموزان برگزار شده، به عنوان نمونه نکات مهم حقوق بشر به عنوان موضوع بحث در کلاس آموزش حقوق بشر انتخاب شود.
- 4 مسئولان اجرایی این برنامه این اهداف را مد نظر داشته باشند: ترویج توانمندسازی فردی، اعتمادبه نفس و احترام به خود؛ گسترش محیطهای یادگیری مشارکتی بدون سلسله مراتب، احترام به تجربه فراگیران و به رسمیت شناختن دیدگاههای متفاوت؛ گسترش تأمل، تجزیه وتحلیل و تفکر انتقادی.
-2 همبستگی و تعاون
عناصر اصلی تشکیل یک جامعه، دو چیز است:
- 1 افراد و آحاد انسانی که بر پایه تمنیات، منافع، آرمانها و علایق گوناگونی، در قالب گروهها و فرقه ها، گرد هم میآیند.
- 2 روابط و مناسبات متقابل میان افراد با یکدیگر و گروههای متنوع