بخشی از مقاله
چکیده
یکی از مؤلفههای اصلی رمانتیسم در ادبیات، بویژه شعر، رویکرد همدلانه به گذشته یا بهتعبیر روشنتر گذشتهگرایی است. این مؤلفه به آشکاری در شعر مهدی اخوانثالث دیده میشود. شعر او تجلیگاه پرشکوه سنت، میراثدار فرهنگ، زبان و ادبیات گذشته و سرشار از اشارههای آشکار و پنهان به اسطوره، حماسه و تاریخ است. حال پرسش این است:
آیا رویکرد همدلانه اخوان به گذشته، با نوگرایی آشکارش در سطح شعر و اندیشه و بویژه روحیه انقلابی وی در عرصه اجتماع و سیاست، در تناقض نیست؟ اگر چنین تناقضی هست، چگونه میتوان آن را توجیه و تحلیل کرد؟ این پژوهش با تبیین زمینه رمانتیک شعر و اندیشه اخوان، تناقض یاد شده را تبیین میکند و خاستگاه و مبنای آن را گرایش رمانتیک اخوان به تاریخ و گذشته میداند؛ به تعبیر روشنتر، این مقاله نشان میدهد که »گذشته گرایی رمانتیک« اخوان، خود توجیهکننده رویکرد جدی او به سنت، در عین تجددطلبی و نوگرایی در ادبیات، اجتماع و سیاست است.
مقدمه
مهدی اخوانثالثدر، ساخت و معنا، فرم و اندیشه و اساساً در هنر شاعری از تشخص ویژهای برخوردار است؛ شعر او از یکسو نمودار راستین نوگرایی در زبان و سبک بیان اندیشه است و از سوی دیگر تجلیگاه پرشکوه رویکرد همدلانه و از سر اعتقاد به میراث ارزشمند فرهنگ، زبان و ادبیات نیاکان. در دیدگاه او که به پیوستگی شعر امروز با سنتهای فرهنگی، زبانی و ادبی گذشته باور داشت، »وقتی که شعر ریشه در اعماق داشته باشد میتواند به جاودانگیاش نیز با اطمینان بنگرد... ریشه داشتن در شعر کهن از منابع تغذیه یک درخت است و درخت تا منبع تغذیه نداشته باشد نمیتواند بر سر پا بماند -
این باور اخوان، خود بر این اصل مهم در نقد ادبی - نقد نفوذ / اضطراب تأثیر - 1 استوار است که : »اصلا ادیب ناگهانی و به خودی خود ظهور نمیکند بلکه او همچون "شجره طیبهای" است که ریشههایش را به اعماق زمینی پاک فرو برده است و شروع به بالیدن کرده است.
این خاک پاک که ریشههای ادیب در آن فرو رفته است، همان آثار ناب ادبی پیشین- الگوها-و اصول و قواعدِ "الگو"های ادبی است البته نه برای اینکه آنها را در اثر خود بهعاریه بگیرد بلکه تا افقهای گستردهای مقابل دیدگانش گشوده شود
اخوان که میکوشد اعصاب و رگهای سالم و درستِ زبانی پاکیزه را - که اغلب تار و پود زنده و استخوانبندی استوارش از روزگاران گذشته است - به خون و احساس و تپش امروز پیوند بزند ، با تأکید بر پیوند ناگسستنی شعر امروز با گذشته میگوید: »من فرهنگ را یک چیز گسسته نمیدانم. امروز ما با گذشته ما ارتباط دارد. مثل آب که برود زیر زمین و یک جایی پنهان شود و باز چند فرسخ آن طرفتر از یک روزنی، چشمهای بیاید بالا -
این شیفتگی به گذشته، بویژه گذشتههایی که اخوان را در خود پناه دادهاند تا در سرمای زمستان بزرگ، از پا در نیاید، از سویی محصول ناامیدیها و سرخوردگیهای سیاسی، اجتماعی اوست و از دیگر سو، ریشه در دو مشخصه ذاتی و فردی- هنریاش دارد:
1. شک و بدبینی ذاتی اخوان نسبت به همه چیز
2. تناقض درونی او؛ هر هنرمند برجستهای در مرکز وجودی خود تناقضی ناگزیر دارد و اخوان که نمودار تامی است از یک هنرمند بزرگ، »در ارتباط با اکنون و گذشته ایران، که برای او تجزیهناپذیر بودند، همواره گرفتار نوعی تناقض بود.
عشق و نفرت، یا حب و بغض توأمان او نسبت به "باغ بیبرگی"، که رمزی است از ایران معاصر، انگیزه زیباترین خلاقیتهای شعری اوست
این جدال درونی جان متناقض اخوان را که هم در حکم مسأله خویش دچار تناقض است و هم در راه حل آن، میتوان اینگونه توصیف و تبیین کرد: »معلق بودن میان دو ذهنیت تاریخی ناهمزمان و نامنطبق، گیجخوردن میان گذشته و اکنونی که ورطهای عمیق آنها را از هم جدا کرده است -
نگارندگان ضمن تأیید دلایل یاد شده، معتقدند این خصلت شعر و اندیشه اخوان یعنی بازگشت به گذشته همراه با رو سوی آینده داشتن، توجیه دیگری نیز دارد و آن برخوردار بودن برخی سرودههای اوست از رگههای رمانتیسمی کاملا انقلابی که اگرچه گذشته را عصر طلایی از دسترفتهای میداند که دوره قهرمانان حماسی، اسطورهای، افسانهای و ملی بوده است و اکنون شایسته یادکرد همراه با غم و اندوه و افسوس، اما در عین حال، در بعد دومش که »عبارت است از واکنشی فعال و کوششی برای کشف یا خلق فردوس گمشده« - سهیر و لووی، - 132 : 1386، آدمی را به ایجاد عصر طلایی و تلاش برای کشف و خلق آن، متعهد میداند
لوکاچ بهتأکید میگوید: "»عصر طلایی" رمانتیکها نه فقط به گذشته متعلق است بلکه "هدف نیز هست و وظیفه هر فرد رسیدن به آن است" - «سهیر و لووی، - 133 : 1386؛ عصر طلایی گذشته است اما انسان باید بکوشد که بسازدش تا بودن آرمانیاش، از نو بنیاد شود و آنگاه، همانند اخوان از آیندگان نیز بخواهد که همچنانش پاک و دور از رقعه آلودگان دارند - اخوان، 1375 الف: - 37؛ و این، یعنی تعارض و تناقض ذاتی نهفته در دل رمانتیسم انقلابی و تحولخواه .
سنتگرایی، بیان روایی و توجه به فرهنگ و بازگشت به گذشته، در عین حرکت به سوی آرمانهایی که باید در آینده محقق شوند، هم به گذشتهگرایی رمانتیکهای انگلیسی- بویژه جریانی موسوم به گروه اسکات که »توجه خود را به فرهنگ و ادب قرون وسطی و فرهنگ عامه نواحی مرزی و دورافتادهتر کشور و خصوصاً اسکاتلند معطوف کرده بودند، بسیار پایبند به سنت بودند و عمدهترین شیوه بیانی خود را در شعر روایی جستجو می-کردند - ، بسیار نزدیک است و هم با سرشت سرشار از تناقض خود رمانتیسم سازگاری دارد؛
رومانتیکها اغلب میان خوش بینی عرفانی افراطی و بدبینی مفرط در نوسان هستند و این خود سبب نوعی کیفیت ناموزون در آثار ایشان شده است -
پیشینهی تحقیق
شفیعی کدکنی در حالات و مقامات م.امید - - 1390 و با چراغ و آینه - - 1390 و نادر ابراهیمی در »آن شعوبی دیگر - 1379 - «، به برخی دلایل گذشتهگرایی اخوان اشاره کردهاند و مهدی شریفیان در »بررسی فرایند نوستالژی در اشعار اخوانثالث - 1387 - «، پس از تبیین ارتباط نوستالژی و خاطره، » به دلتنگی شاعران برای اسطورههای ایران« پرداخته است. بهزاد خواجات در رمانتیسیسم ایرانی - - 1391، چنانکه از عنوان اثر نیز بر میآید، به تبیین شاخصههای اصلی رمانتیسیسم ایرانی پرداخته و در تبیین مؤلفه »توصیه به گریز از همه چیز و همه کس«، بخشی از شعر چاووشی اخوان ثالث را نقل کرده است
زرقانی در چشم انداز شعر معاصر ایران - - 1387، به برخی از ویژگی-های رمانتیسم ایرانی، جلوههای آن در شعر معاصر فارس ی و مشخصا تناقض محوری شعر اخوان اشاره کرده است - . - 426 با اینحال و اگرچه، همواره توجه اخوان به بنمایههای اسطورهای و حماسی و نیز سرشاری زبان، سبک و ساخت شعرش از سنتهای ادبی و زبانی فارسی، مورد تأیید همه بوده است، تاکنون در پژوهش مستقلی به تبیین و تحلیل روشمند چیستی و چرایی گذشتهگرایی اخوان، در عینِ رو به فردا داشتن، پرداخته نشده است. در این نوشتار، پس از تبیین چیستی گذشتهگرایی، چند شعر نیمایی اخوان، با تمرکز بر مؤلفه مورد نظر یعنی گذشتهگرایی رمانتیک، مورد تحلیل قرار میگیرد.
.1 رمانتیسم و گذشتهگرایی
»رمانتیسم« و »رمانتیک« برگرفته از واژه »رمانس«اند، واژهای که ابتدا به داستانهای بسیار خیالانگیز و عجیبی اطلاق میشد که به زبانهای محلی نوشته میشدند. بهتدریج واژه رمانتیک، معنای ظریف، رؤیایی و احساساتی پیداکرد - میرصادقی،134 :1385و . - 135 رمانتیسم اما در معنای عام، به آن دورههایی اطلاق میشود که کیفیتهای عاطفی و تخیلی در هنر و زندگی مورد تأکید قرار میگیرند.
در همین معنا همچون یک روش هنری، متضاد با کلاسیسم و رئالیسم دانسته میشود. در معنای محدودتر، جنبشی است همزمان با نخستین انقلابهای اجتماعی و سیاسی عصر جدید، که دگرگونی ژرفی در ذهن انسان اروپایی پدید آورد. مضمونهای شاخص هنر رمانتیک این دوره عبارت بودند از : عشق به منظرههای بکر طبیعی و جلوههای قاهر طبیعت و امور رمزآمیز و غریب در هر هیئت و ظاهری؛ غم غربت درباره دوران گذشته؛ اشتیاق پرشور به نیروهای لگام گسیخته؛ تمایل شدید به آزادی
در مجموع، مهمترین ویژگیهای رمانتیسم عبارتند از: »طغیان در برابر همه سنتها و قالبهای ادبی؛ ایمان به انسانیت، اصالت انسان، و آزادی شخصی؛ عشق به طبیعت؛ علاقه به گذشتههای دور و آنچه خارقالعاده و فوق طبیعی است؛ آزادی مطلق احساسات و تخیل؛ افسردگی؛ اعتقاد به جهان وطنی؛ خودستایی، نوع دوستی؛ و فرار از واقعیات - البته در رویکرد برخی از پیشگامان این جنبش که خود تنها محدود به ادبیات نمیشود و سیاست، هنر، علوم اجتماعی و فلسفه را نیز در بر میگیرد، توجه به گذشتههای دور برجستگی بیشتری دارد
در رمانتیسم، تاریخ برای آنانکه با عصر خود تعارض پیدا میکنند و حیات مادی و معنویشان را در معرض تهدید میبینند، بویژه برای طبقه روشنفکر که احساس میکند امیدهایش سرابی بیش نبوده و با نیرنگ از حقوقش محروم شده است، به پناهگاهی بدل میشود
گذشته و سرگذشت وطن، بویژه ایام باشکوهش، مأمن آرامشبخشی است که هنرمند رمانتیک مدام بدان میاندیشد و اندوه دوری از آن را همیشه با خود دارد؛ شیلر رمانتیکها را تبعیدیانی میخواند که در آرزوی وطن میسوزند و برای بازگشت به آن، اسطوره-ها و افسانههای ملی را اساس کار قرار میدهند
همین باعث میشود که رمانتیکها، دلبسته ایده » روح ملی« و نمودهای این روح، مانند زبان باشند، مدام در آثارشان، به گذشته، بویژه گذشته قومی- ملی خود، بازگشت کنند و اصلا گذشته را به صورت »چیزی چون زندگی سابق« به خاطر آورند و »همیشه زنده« بدانند
این ویژگی ذاتی رمانتیسم، بدان سرشتی اساسا انقلابی و تحولخواه در همه زمینهها و اصول بخشیده است.
احسان عباس در شعر و آینه - 1388 - ، رمانتیسم را »انقلابی علیه افکار علمی و مکانیکیای که کشفیات علمی زمانه به همراه داشت« میداند؛ »انقلابی بر ضد انقیاد شعر در برابر روح یکنواخت منطقی«، »انقلاب دل علیه عقل بهمنظور بالابردن شأن احساس و عاطفه و اراده شاعر« و »اثبات این نکته که خیال او برتر از دنیای ماشینی است.
« حمیدیان - - 1381، درباره خاستگاه روحیه انقلابی نیما و تحولخواهی او مینویسد : »تمامی اغراقهای شعر، طغیان-های شاعر،... تمایل همیشگی شاعر به تغییردادن یکتنه جهان و محیط، گریزهای پیوسته از محیط اینجا و اکنون و از تمامی پلشتیها یا موذیگریهای واقعیات موجود به زیر سایبانی از هستیهای پندارین و خودساخته ...