بخشی از مقاله

چکیده

اقتصاد نفتی ایران، قبل و بعد از ملی شدن صنعت نفت کشور، همواره با وجود سوء تدبیر هایی مواجه بوده است، از طرفی درآمد آن صرفا به نفع کشورهای دیگر می شد و از طرفی از درآمد آن در جهت درست صرف نمیشد. بدتر از آن توجه صرف به این بخش و عدم تقویت و گسترش سایر بخش ها بوده است که باعث شد "هر عاملی در اقتصاد ایران مستقیم یا غیر مستقیم متاثر از درآمد نفت شود"

و همین امر باعث شد که" هنگامی که قیمت نفت افزایش یا کاهش می یابد، بی ثباتی قیمت نفت بالا می رود که باید گفت نا اطمینانی قیمت نفت در بلندمدت با تولید، تورم، شاخص بورس اوراق بهادار و در کوتاه مدت با نرخ ارز رابطه ی منفی دارد"

در صورت هدایت هوشمندانه، گردشگری می تواند در تمام جوانب یک جامعه توسعه ایجاد کند."پایداری سیاست مالی در ایران براساس معیارهای مختلف مورد ارزیابی قرار گرفت و مشخص شد که براساس معیار های مختلف و مدل تجربی مورد استفاده، سیاست مالی در ایران ناپایدار است"

اقتصاد پایدار یا اقتصاد مقاومتی هر دو به شکلی بر افزایش تاب آوری اقتصاد تاکید دارند که تنها راه برون رفت از این اقتصاد ناکارآمد است و گردشگری به عنوان بخشی از اقتصاد جامع محسوب می شود که با گرایش به این بخش سایر بخش ها نیز رونق پیدا خواهند کرد و از تک قطبی شدن اقتصاد جلوگیری خواهد کرد.

.6 مقدمه

گان2002 - 2، - 9 عنوان می کند که "حرکت انسان ها یک ویژگی ذاتی است که هزاران سال در طول تاریخ به وسیله انسان ها انجام می شود" که این نوع حرکت را در گذشته جهانگردی - به معنای کلاسیک - و امروزه گردشگری می نامند. نفت در کنار توسعه حمل و نقل به عنوان یک محک اصلی چرخ گردشگری قلمداد می شده است که رشد و توسعه گردشگری به آنها وابسته بوده و همچنان همینطور است. اما به صرف وجود منابع نفتی و درآمد سرشار آن، برخی دولت ها را بر این واداشت تا اقتصاد کشور را با درآمد سرشار آن اصطلاحا بگردانند تا از قدرت مرکزی کم نشود و حتی روز به روز مردم ساکن در کشور پهناور را به قدرت مرکزی وابسته تر کنند و در کنار آن برخی دولت ها نیز در کنار درآمد سرشار آن، درآمد های دیگر را تشویق و ترغیب می کردند و برخی دیگر از دولت ها نیز آن را تماما آزاد گذاشتند و جایگاه خاصی برای آن ]در عین قبول اهمیت فراوان آن[ قائل نبودند و سعی در منتفع کردن خود از راه مالیات آن بودند.

قوانین کشور ایران جز دسته دوم است که در کنار اتکا به درآمدهای نفتی، درآمد های غیر نفتی را تشویق و ترغیب می کند البته باید توجه کافی و لازم را مبذول داشت که بین قوانین و اجرا در کشور تفاوت هایی وجود دارد.

.7 روش پژوهش

در این پژوهش، به دلیل ماهیت کیفی بودن موضوع، ما اقدام به مطالعه منابع گوناگون کتب و مقالات و سپس شرح و بسط و مطالعه به شکل توصیفی-تلفیقی کرده ایم که در ادامه آن را مورد مطالعه قرار می دهیم.

.8 اقتصاد نفتی

اقتصاد نفتی ایران با یک نقطه عطف تاریخی قابل تفکیک است و آن اقتصاد نفتی قبل از مصدق و بعد از مصدق است که حقیقتا از مهم ترین اتفاقات تاریخی معاصر کشور قلمداد می شود.

قبل از ملی شدن صنعت نفت ایران توسط تلاش های بی وقفه دکتر مصدق، شرکت های مختلف انگلیسی و تلاش های اتحاد شوروی از شمال - 1944 - ، دست به بهره برداری از منابع داخلی کشور ایران می زدند.

پس از ملی شدن صنعت نفت کشور، اوضاع تغییر کرد اما وجود سوء تدبیر هایی در زمینه اجرا و به نوعی نحوه هزینه کردن درآمد نفتی باعث مشکلاتی دیگر شد؛ دکتر احمد سیف 1373 - ، - 14 عنوان می کند که "در نیمه دوم قرن بیستم، در آن سال هایی که به اصطلاح رونق اقتصادی - آن سال های رسیدن و گذشتن از دروازه های "تمدن بزرگ" - ، جدا از تبلیغات دروغین حکومتگران، به استناد داده های خود حکومت، اقتصادی داشته ایم که همه چیزمان بوی نفت می داده است.

اگر در آن "سال های رونق" به قهوه خانه ای می رفتید تا یک دیزی 2 تومانی بخورید - از آن دیزی خوری های لوکس و گران درمی گذرم - ، آن دیزی های بی قابلیت نخودش یک ملیت داشت و لوبیایش یک ملیت دیگر و گوشتش نیز. و صد البته، اینجا هم کماکان بوی نفت بود که از همه چیزمان بیرون می زد. اقتصاد و همه چیزش وابسته بود به ماده ای که خودمان در تولیدش کوچکترین نقشی نداشتیم. از تصادف روزگار، سرزمین مان نفت داشت و ما هم سوار بر مرکب باد پا و سُم سیاه نفت از دروازه های طلایی "تمدن بزرگ" می گذشتیم!! و این همه در حالی بود که "یافت آباد" و "زور آباد" و "حلبی آباد" حاشیه شهر های ما را می گرفت."

از طرفی حکومت در تلاش بود تا قدرت و نفوذ حکومت مرکزی را گسترش دهد و از طرفی نیز علاقمند بود که در زمینه های مختلف سرآمد باشد و با کشور های مختلف در مقیاس منطقه ای و حتی در مقیاس بین المللی رقابت کند اما مقدار قیمت نفت ناچیز بود که پس از یک جهش تاریخی و به دلایل معلوم قیمت نفت رو به فزونی گذاشت و به حدی رسید که برنامه جدیدی برای کشور تصویب شد که در همین مواقع بود که انقلاب 1357 اتفاق افتاد.

آرمن و دیگران معتقدند 1391 - ، - 114 که "می توان ادعا نمود که هر عاملی در اقتصاد ایران مستقیم یا غیر مستقیم متاثر از درآمد نفت است" و پیشنهاد می کنند که "به جای تزریق درآمد نفت به صورت تحقق یافته آن در اقتصاد، فرمی هموار شده - دائمی-بلند مدت - از آن هزینه گردد و به این منظور لازم است نهاد هایی مستقل و فراتر از نهاد اجرایی کشور مدیریت هزینه کرد این درآمد را به عهده بگیرد."

از نظر آمار، ایران در "صنعت نفت از نظر کشش تولید کل رتبه 4 را به خود اختصاص داده است که از یک طرف اهمیت این صنعت را از نظر پیوند با سایر فعالیت های اقتصادی و از طرف دیگر نقشی که در جبران تقاضای نهایی دارد، نشان می دهد. ولی از نظر کشش اشتغال رتبه 23 را داراست که در روش ستانده نیز به این نتیجه رسیدیم که این صنعت از نظر اشتغال کلیدی نیست و آن طور که باید، ایجاد شغل ننموده است؛ چراکه، درصد بالایی از نفت به صورت خام صادر می شود و فرصتهای شغلی که می توانست در کشور برای تبدیل این ماده خام به فرآوردههای نفتی و محصولات دیگر ایجاد شود، از بین می رود. به علاوه نشان داده شد که این صنعت بیشترین هزینه ایجاد شغل را به میزان 880721697 ریال، داراست."

پیرامون نتایج وابستگی به نفت می توان به نتایج عرفانی و چرم گر - 1393 - اشاره کرد که گفته اند:" هنگامی که قیمت نفت افزایش یا کاهش می یابد، بی ثباتی قیمت نفت بالا می رود، اگر قیمت نفت به عنوان یک کالای صادراتی افزایش یابد، درآمد و تولید نیز افزایش می یابد، تقاضا برای نیروی کار و دستمزدها افزایش می یابد و سود تولید کنندگان کاهش می یابد، یعنی ابتدا تولید زیاد شده و با کاهش سود، پیش بینی می شود در بلندمدت، تولید کاهش یابد و در نتیجه طبق نظریه ی فریدمن با وقفه ای بیش از یک سال، تورم نیز کاهش می یابد.

از سوی دیگر با افزایش درآمد، تقاضای داخلی و تورم افزایش یافته، ارزش پول ملی کاهش و نرخ ارز افزایش می یابد. هم چنین افزایش قیمت نفت سبب افزایش بازده دارایی های غیرمالی مثل زمین شده و تقاضا برای دارایی های مالی از جمله سهام را کاهش می دهد. در حقیقت با افزایش قیمت نفت و افزایش تورم، ارزش پول کاهش می یابد در نتیجه افراد پول نقد کم تری نگه می دارند و در عوض به جای سرمایه گذاری در دارایی های مالی، در دارایی های رقیب آن ها سرمایه گذاری می کنند.

با افزایش قیمت نفت ابتدا درآمد ارزی کشورهای صادرکننده افزایش می یابد، اما این افزایش در بلندمدت ادامه نمی یابد، زیرا بعضی از کشورهای صادر کننده ی نفت، وارد کننده ی مواد نفتی نیز می باشند و به دلیل این که هزینه های تولیدی سایر کشورهای تولید کننده ی فرآورده های نفتی - با افزایش قیمت نفت - افزایش یافته است، پس قیمت این فرآورده ها نیز افزایش می یابد و کشورهای وارد کننده ی فرآورده ها بایستی ارز بیش تری برای واردات بپردازند.

به طور کلی می توان بیان کرد که در کوتاه مدت با افزایش قیمت نفت ارز بیش تری وارد کشور شده و نرخ ارز کاهش می یابد اما در بلندمدت چون کشور، واردکننده ی برخی مواد نفتی است و هزینه ی تولید این مواد افزایش یافته است، ارز بیش تری از کشور خارج شده و نرخ ارز افزایش می یابد. با توجه به تحلیل های ارائه شده، نا اطمینانی قیمت نفت در بلندمدت با تولید، تورم، شاخص بورس اوراق بهادار و در کوتاه مدت با نرخ ارز رابطه ی منفی دارد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید