بخشی از مقاله
چکیده:
در عصر حاضر که اطلاعات بهوفور از هر روزنی که به روی ما گشوده میشود فوران میکند و هم در قالبهای متنوعی عرضه میشود، گویی سطحینگری و گریز از مطالعه و ژرفاندیشی رواج بیشتری یافته است. پژوهش حاضر بر آن است تا با بررسی زمینههای پیشرفت کشور و اشاره به برخی ابعاد اثرگذاری مطالعه به تأثیر مطالعه در زمینهسازی پیشرفت کشور بپردازد.
درنتیجه با بررسی ابعاد تأثیرگذاری مطالعه و اشاره به عدم توجه سیاستگذاری کلان در امر ترویج مطالعه همهگیر، در همه ابعاد و در همه اقشار، بهضرورت سیاستگذاری در این زمینه در جهت رسیدن به توسعه پایدار تأکید میشود. بیشک همهگیری مطالعه در کشور سدی در مقابل عقبماندگی و موانع فرهنگی ایران میشود و پسازآن کشور را در مسیر پیشرفت رهنمون خواهد شد.
.1 مقدمه
»عصر اطلاعات« اصطلاح رایجی است که در خدمت مقاصد علمی-تحلیلهای جامعهشناختی، اقتصادی و سیاسی دربارهی وضعیت امور-به کار گرفته میشود تا نشان دهد در عصری قدم گذاشتهایم که در آن توانایی در خلق، پردازش، ترکیب، توزیع و ذخیرهی اطلاعات، معیاری برای خلق دانش و دانایی و شالودهی هر نظام مبتنی بر دانایی است.
جامعه ای که در »عصر اطلاعات « از آن سخن میگویند، »جامعهی اطلاعاتی« است. وجه مشخصهی این عصریعنی- فنّاوری اطلاعات و ارتباطات-بیانگر آن است که مسئلهی تولید و انتقال دانش در دنیای کنونی به پدیدهای جداییناپذیر از حیات انسانی بدل شده است؛ تا جایی که حتی میثاق نامههای بینالمللی، دولتها را متعهد به استقرار جامعهای میسازند که با برجسته کردن نقش دانش و اطلاعات - جامعهی اطلاعاتی - به کار تولید، توزیع و تبادل اطلاعات اشتغال خواهند داشت و تحقق آن را برای خود و نسلهای آینده، امری لازم میدانند
اما جامعهشناسان معتقدند باوجود گسترش اطلاعات، سطح آگاهی عمیق و ژرف بشر زیادتر نشده است. در تحقیقی مشخص شد که در بیش از 70 درصد وبلاگهای نوجوانان و جوانان بین 15 تا 25 سال، در مورد موسیقی پاپ و مسائل و حاشیههای آن مطالبی یافت میشود. درحالیکه در مورد مسئله محیطزیست کمتر از 10 درصد اطلاعات در وبلاگها دیده شد، که البته نمود بیرونی و عینی آن را میتوان در آمار روبه نزول فرهنگ کتابخوانی در میان اقشار جامعه دنبال کرد.
این عدم رشد آگاهی مختص عامهی مردم نیست؛ بلکه در میان قشر تحصیلکرده و روشنفکر نیز گسترشیافته است. چنانکه مشاهده میشود در دانشگاهها اکثر دانشجویان دیگر چندان علاقهای به مطالعهی کتاب و دستیابی به اطلاعات بیشتر در مورد مسائل مختلف ندارند. امروز جزوه و جزوهنویسی جایگزین مطالعه کتاب شده است. دانشجویان هرروز بیشتر از گذشته به دنبال کسب نمره و گذراندن دروس دانشگاهی خود هستند. در کلاسها وقتی استادی به دانشجویان کتابی مرجع را برای مطالعه معرفی میکند، دانشجویان سعی میکنند تا حد امکان از خواندن آن کتاب به دلیل قطور بودن، عدم وقت و داشتن گرفتاری شانه خالی کنند
مردم امروزه، نیازی به مطالعه و درگیر شدن ژرف با مطالب احساس نمیکنند چراکه اغلب مطالب موردنیاز خود را از رسانهها مییابند، مطالبی که حتی دیگران برای آن فکر هم کردهاند، این عادت به استفاده بیرویه از اطلاعات خارج از اصول مطالعه که دقت از ویژگیهای آن است کشور ما را بهسوی بیاندیشگی سوق میدهد که همیشه نیازمند آن است تا دانش تولیدشدهای وجود داشته باشد تا مورداستفاده قرار گیرد. اطلاعاتی که حتی نیاز به اندیشه نخواهد داشت، بیشک درزمانی کوتاه چیزی از قوه اندیشه و تخیل در مردم باقی نمیگذارد. پژوهش حاضر بر آن است تا با بررسی زمینههای پیشرفت کشور و اشاره به برخی ابعاد اثرگذاری مطالعه به تأثیر مطالعه در زمینهسازی پیشرفت کشور بپردازد.
.6 زمینههای پیشرفت کشور
.a نیروی انسانی کارآمد
هر عنصری از تاریخ بشر ارزشهای ویژهای دارد که شاخص آن دوره است. به نظر میرسد ویژگی عصر ما جهانیشدن باشد که ناظر بر حرکت در مسیر هر چه گسترش بیشتر ارتباطات انسانی در عرصه جهانی است. در چنین عرصهای به بسیاری باور از صاحبنظران داشتن منابع انسانی توانمند، خلاق و ارزشآفرین، اصلیترین سلاح مدیران در رقابت خواهد بود، آینده از آن سازمانی خواهد بود که بتواند چنین ظرفیتهایی را در منابع انسانی خود ایجاد نماید.
.b بهرهگیری مطلوب منابع طبیعی
ازآنجاکه در کشورهای درحالتوسعه منابع محدود و نیازها روزافزون است، تدوین راهبرد، بهعنوان چارچوبی برای تخصیص بهینه منابع، از ضرورتهای هر نوع توسعه است. این واقعیتی است که کشورهای درحالتوسعه با آن مواجهاند.
برای رشد اقتصادی باید در کنار منابع سرشار، استفاده مطلوب و صحیح از این منابع نیز مدنظر قرار گیرد، تا میزان اتلاف منابع به حداقل رسیده و دوره استفاده از منابع، طولانی شود
.c جذب سرمایه
سرمایه عاملی است که بهوسیله آنیک فعالیت اقتصادی شکل میگیرد و از آن سود حاصل میشود و برخلاف تصور عامه مردم سرمایه فقط پول نقد نیست، بلکه هر نوع وسیلهای که بادوام بوده و در تولید کالاهای دیگر مورداستفاده قرار میگیرد نیز یک کالای سرمایه است. عمدهترین منابع تأمین سرمایه را به شرح زیر میتوان نام برد:
الف- پسانداز خانوارها: یکی از مشکلات کشورهای درحالتوسعه این است که مدیریت درستی در زمینه جمعآوری و هدایت سرمایههای اندک خانوارها وجود ندارد و این سرمایهها بهجای آنکه در زمینههای تولیدی به کار گرفته شوند در بخش بازرگانی یا خرید کالاهای غیرضروری به کار گرفته میشوند و نقش خود را بهخوبی ایفا نمیکنند.
ب - پسانداز شرکتها و ذخیره استهلاک شرکتها.
ج - انواع بیمه: درآمدهای حاصل از توسعه انواع بیمهها یکی از مهمترین اقلام سرمایهای کشورهای توسعهیافته میباشد که کشورهای درحالتوسعه نیز میتوانند بافرهنگ سازی مناسب ضمن توسعه بیمه در کشور خود و فراهم آوردن امنیت خاطر برای بیمهگذاران، منابع قابلتوجهی را از این طریق جمعآوری کرده و در زمینههای تولیدی سرمایهگذاری نمایند.
د - صادرات.
ه - وام خارجی: این روش به دلیل داشتن تبعات منفی از جهت ایجاد وابستگیهای سیاسی و حتی اقتصادی به دلیل بالابود نرخهای بهره، چندان مطلوب نیست و برای کشورهای درحالتوسعه توصیه نمیشود.
و - سرمایهگذاری خارجی.
.d بهرهگیری از فناوری
فناوری عبارت است از مجموعهای از فرایندها، روشها، فنون، ابزار، تجهیزات، ماشینآلات و مهارتهایی که توسط آنها کالایی ساخته یا خدمتی ارائه میشود. واقعیت جهان حاضر این است که بدون دستیابی به سطوح فناوری هرگز قادر به تأمین خودکفایی کشور نخواهیم بود. پیشرفتهای فناوری نیز مستلزم صنعتی شدن کشور است؛ زیرا اینگونه پیشرفت سریع نبوده و در جامعهای غیر غنی رخ نخواهد داد. مشکل بزرگ اکثر کشورهای جهان سوم این است که متأسفانه صنعت و فناوری را نه بهعنوان بخش تکمیلی کشاورزی بلکه بهعنوان بخشی در مقابل آن میدانند.
.e مدیریت منابع
یکی از بزرگترین مشکلات کشورهای درحالتوسعه سوء مدیریت بر منابع هست بهگونهای که بسیاری از این کشورها بهرغم برخوردار بودن از منابع عظیم طبیعی و جمعیتی در زمره کشورهای کمتر توسعهیافته قرار دارند. یکی از عمدهترین مشکلات در این زمینه بهکارگیری مدیریت سلیقهای بهجای مدیریت علمی میباشد و لذا اقدامات انجامشده توسط مدیران قبلی وقتی باسلیقه مدیران جدید مطابقت نداشته باشد، نیمه تمام رها میشوند و این موجب به هدر رفتن سرمایههای ملی این کشورها میشود و از طرفی ناپایداری مدیریتها که یکی دیگر از مشکلات این کشورها میباشد بر این معضل بیشتر دامن میزند. بنابراین یکی از عواملی که میتواند این کشورها را در مسیر توسعه قرار دهد، اصلاح روشهای مدیریتی میباشد که موجب جلوگیری از هدر رفتن منابع و استفاده بهینه از آنها خواهد شد
.f عوامل نهادی
عوامل نهادی نظیر قوانین اقتصادی، سیاستهای دولت، نظامهای حقوقی و غیره شکلدهنده محیطهای اقتصادی برای تولید و تجارت هستند. اگر ساختار یک اقتصاد، سرمایهگذاری و تولید را تشویق کند، موجبات توسعه و پیشرفت اقتصادی را فراهم میکند. اگر کارآفرینان نتوانند نسبت به دریافت بازده سرمایهگذاری خود مطمئن باشند، سرمایهگذاری نخواهند کرد. این امر برای سرمایهگذاری در سرمایههای فیزیکی، مهارت یا فناوری صادق است. عواملی نظیر سلب مالکیت، فساد اقتصادی و اداری، انحصار، ناامنی و بیثباتی، انگیزه برای سرمایهگذاری و تولید را کاهش داده و موجب افت بهرهوری عوامل تولید میشوند.
در این زمینه بهمنظور مقایسه کشورها به لحاظ ساختار نهادی از مجموعه شاخصهایی که از مراجع معتبر نظیر بانک جهانی، موسسه فریزر1 و موسسه بینالمللی شفافیت2 گرفتهشده استفاده میشود که عبارتاند از: ثبات سیاسی، کارآیی دولت، حاکمیت قانون، کنترل فساد، کیفیت قوانین، ساختار حقوقی و امنیت حقوق مالکیت - شاخص فریزر - ، فساد سیاسی و اداری. طرفداران نهادگرایی معتقدند که نهادها وظایف زیر را انجام میدهند: موجب هدایت اطلاعات درباره شرایط بازار، کالاها و مشارکتکنندگان در بازار میشوند؛ نهادها حقوق مالکیت و قراردادها را تعریف کرده و تعیین میکنند که چه کسی باید چه چیزی را و چه زمانی کسب کند؛ و موجب افزایش یا کاهش رقابت در بازارها میشوند
.7 ابعاد اثرگذاری مطالعه .a تصمیمگیری هوشمندانه
تمام اعمال ارادی نتیجه تصمیماتی است که توسط فرد یا گروهی گرفته میشود. برخی معتقدند که مدیریت مترادف با تصمیمگیری است و برای اینکه قادر به تصمیمگیری خردمندانهای باشیم باید از همه حقایق موجود و مشکلات سر راه آگاه باشیم، و برای این منظور باید اطلاعات لازم برای تصمیمگیرنده فراهم باشد تا بتواند تصمیم بگیرد. تصمیم درست بستگی به دسترسی به اطلاعات صحیح و روزآمد دارد. تصمیمگیری درواقع، برنامهریزی برای انجام کار است. اگر بگوییم اطلاعات و تصمیمگیری دو روی یک سکهاند گزاف نگفتهایم، زیرا بدون اطلاعات امکان هیچگونه تصمیمگیری نیست؛ بالعکس، بیاطلاعی به بیتصمیمی میانجامد. بیتصمیمی امکان هرگونه حرکت و پیشروی را از ما خواهد گرفت.
در جوامع توسعهنیافته، به علت »فقر اطلاعاتی« و عدم درک اهمیت اطلاعات، تصمیمگیریهافقط با اتّکا به قدرت و استقلال سیاسی و بدون وجود اطلاعات لازم انجام میشود. بهعبارتدیگر، در این جوامع، درحالیکه اکثریت مردم برای گذران زندگی با نیازهای سادهای روبهرو هستند، تصمیم گیران و مدیران آنها برای اصلاح اقتصاد ملی و توسعه جامعه به اطلاعات پیچیده و روزآمد و مناسب نیاز دارند.
متأسفانه، با توجه به پایین بودن میزان دانش افراد این جوامع و فقدان یا کمبود افراد متخصص و کاردان و محدود بودن کانالهای ارتباطی سریع و عدم دسترسی به اطلاعات لازم و روزآمد، نتیجه چنین مقایسه کاملاً آشکار است. استقلال سیاسی که به قیمت سنگین بهدستآمده، به دلیل عدم امکان کسب استقلال اقتصادی در معرض خطا و حتی نابودی قرار میگیرد