بخشی از مقاله
چکیده
گفت وگو همزاد با آفرینش بشر در سرشت و طبیعت انسان تکوین یافته و جایگاه و اهمیت آن با رفعت و عظمت انسان پیوند ناگسستنی یافته است. انسان از گاهی که به سطحی از زندگی اجتماعی دست یافت و تنوع و اختلاف در دیدگاهها و برداشت هایش نمایان شد، در حقیقت پاي به عرصه گفتوگو با دیگران گذاشت.
طی تاریخ، متفکران و اندیشمندان هریک از دریچه اي به این مهم پرداخته اند، اما وجه مشترك همه پژوهش ها جز ضرورت اصل گفت وگو در میان آحاد انسانی، نهادها و طبقات اجتماعی، و در همه عرصهها و موضوعات مورد نیاز نیست.
قرآن کریم نهفقط جایگاه و اصالت گفتوگو را با روشها و موضوعهاي مختلف مطرح میکند، بلکه بر شکل و محتواي هدفمند و سازندة آن در حکم ابزاري ضروري و طبیعی براي دستیابی به آرمان ها، اهداف، و تعالی جامعه اسلامی در سطوح و لایههاي گوناگون فردي و گروهی تأکید میکند.
با توجه به اینکه آینده پژوهان بزرگ جهان پارادایم آیندة بشریت را دو عنصر بنیادین اسلامی یعنی »معنویت و فرهنگ« میدانند، ضروري است ایران و جهان عرب با بهکارگیري سنت قرآنی گفت وگوهاي هدفمند و سازندة مسیر آرمانی جامعه متمدن، فرهنگی، و معناگراي خویش را با تکیه بر توان و سرمایههاي انسانی هموار کنند. پرسش اصلی این تحقیق جایگاه و نقش گفتوگوهاي سازندة قرآنی در جامعه متمدن پیش رويِ ایران و جهان عرب است که با روش کتابخانهاي تدوین شده است.
.1 مقدمه
در روزگاري بهسر می بریم که بیش از همیشه حدیث شریف رسول اکرم - ص - را بهیاد میآوریم که به نقل هاي گوناگون در کتب عامه و خاصه روایت شده است:
غربت اسلام و مسلمانان در اوضاع کنونی از آنروست که، با وجود بردوشکشیدن نام مسلمانی و اسلام و شعائر اسلامی، بیش از همیشه تحت تأثیر توطئههاي شوم دشمنان قرار گرفتهاند و یکدیگر را از درون تخریب و تضعیف می کنند.
بیتردید امروزه یکی از بی مانندترین حوادث رویارویی مسلمانان با یکدیگر طی تاریخ را بهنظاره نشسته ایم و خون بارترین روزهاي درگیري هاي مسلمانان با طراحی صهیونیستها آنچنان ساماندهی شده است که تحققبخش کامل طرحی است که دست کم ده سال قبل روزنامه وابسته یکی از کشورهاي عربی پیشخبر آن را نگاشته بود. عنوان سرمقاله بدین قرار بود:« - طرح سرکوب اسلام به دست اسلام - ؛ طرحی که در ده سال گذشته بیش از همیشه به صورت هدایت شده زیرساختهاي کشورهاي مسلمان را هدف گرفته است و انسانهاي مسلمان پاك اما سادهاندیش با شلیک برادر دینی مسلمان خود کشته میشوند.
بیشک بررسی تحلیلی چنین وضعیتی در جهان اسلام ما را به دو عامل اساسی سوق میدهد: نخست جهل و بساطت مسلمانان در جهان پیچیدة روابط رسمی و غیررسمی؛ دوم طراحی جامع و دقیق و پیگیرانه صهیونیستها و به تعبیري اسلام ستیزان.
آنچه ما را بیش از همه به تأمل وامی دارد آن است که راه کار برونرفت از اوضاع فعلی و نیز دستیابی به تمدن بزرگ و همه جانبه اسلامی و انسانی با توجه به توان فکري و تجربی و نیز ظرفیتهاي ویژة جهان اسلام کدام است؟
گرچه پاسخ این پرسش ممکن است به گونههاي متعددي مطرح شود، اما بیتردید یکی از مسائل و پاسخهاي محوري عبارت است از حذف آگاهانه یا ناآگاهانه گفتوگو، بهمنزله مبنایی ترین و ضروري ترین عامل حیات مشترك انسانی و اسلامی در روابط میان ملت ها و دولتها در دهه اخیر. تبلیغات مسموم و درشتنمایی مشکلات طرف مقابل بهدست دشمنان جهان اسلام، تشدید و ایجاد بی اعتمادي فزاینده به یکدیگر، و نادیدهانگاري همه زمینههاي مشترك و همگرایی بهدلیل رویکرد تعصبی و خودمحوري از جمله مواردي است که زمینههاي گفتوگوي سازنده را از میان برمیدارد و در نتیجه روزبهروز بر تثبیت دشمنیها و ایجاد فاصله در دیدگاهها و رویکردها میافزاید.
این مقاله درصدد است، با تحلیل دیدگاه ارزندة آیندهپژوهان براي گفتمان آیندة بشري، به جایگاه و نقش الگویی گفت وگوهاي سازندة مستمر و هدفمند به منزله مؤلفه اساسی و راهکار ضروري دستیابی ایران و جهان عرب به تمدن زرین، ارزشمحور، و قرآنبنیان بپردازد.
.2 گفتوگو در لغت و اصطلاح
»گفت« و »گو« از مصدر گفتن مشتق شده است که به معنی سخنراندن، صحبتکردن و بیانکردن، حرفزدن، تقریرکردن، و بهنظمدرآوردن است. حاصل مصدر آن در کتابهاي لغت به شکلهاي مختلفی مانند گفتوگو، گفتگو، گفتگوي، گفتوگوي، و گفتاگوي به ثبت رسیده است.
»گفت« به معنی کلام و قول و مصدر مرخم از واژة گفتار است. »گو« یا »گوي« از ریشه فارسی باستان »گپ« یا »گف« است که، با افزوده شدن پسوند مصدري به بن ماضی، مصدر اصلی را شکل داده است.
صاحب تفسیر ابوالفتوح واژة گفتاگوي را بهکار برده است: »چون گفتاگوي بسیار شد، قرار دادند بر قرعه «...؛ بنابراین گفت وگو واژه اي مرکب و حاصل مصدر، به معنی مباحثه، مجادله، و گفتوشنود است - دهخدا، :1336 ذیل واژة »گفتوگو. - «
گفتوگو را میتوان معادل «conversation» انگلیسی - Eliade, 1987: s.v. conversation - یا »الحوار« دانست. حوار از مادة »حور« مکالمه اي است که بهصورت رودررو انجام میشود و بهدور از هر گونه خصومت و تعصب در محیطی آرام بهپایان میرسد.
این کلمه سه ریشه دارد: رنگ، رجوع، و چرخش - ابنفارس، :1404 ذیل واژة »حوار. - « بهنظر میرسد »حوار« از حور به معناي رجوع گرفته شده است و حوار به آنچه میان دو شخص ردوبدل میشود، بهگونهاي که هریک سخن دیگري را میشنوند و به آن سخن میگویند، اطلاق میشود. از همین روي گفته میشود: »با وي سخن گفتم، ولی پاسخی به من داده نشد« - همان - یا پس از آنکه یکی از دو طرف سخن گفت، می گویند: »طرف دیگر پاسخی نداد« - زبیدي، :1414 ذیل واژة »حوار. - « ظاهراً حوار در این معنا، به معناي احتجاج، جدال، مراء، مکابره، و مناظره نیز بهکار میرود.
واژة dialogue نیز معادل دیگري بهشمار میآید؛ با این تفاوت که عناصر معنایی مکتوببودن و ادیبانهبودن در کاربرد آن سابقه بیشتري دارد