بخشی از مقاله
چکیده
»گفت وگوي تمدنها«، به منزله طرح اعتدالی و تفسیرکنندة روابط بینالملل، بیان گر نقش مهم ارتباط میان ملتها در تداوم تمدنها و ترسیم آیندهاي شکوفا در پیشبرد اهداف صلحآمیز است. پیشنیاز فرایند گفتوگوي حقیقی تمدنها شناسایی ظرفیت هاي تمدنها، احترام دوسویه، پذیرش جایگاه صاحبان آنها، ویژگی هاي اصیل تمدنی آنها، و گفت وگو از موضعی برابر است. بدیهی است که عرصه فرهنگ، با لایه هاي متعدد در تمدن هاي بزرگ، یکی از حوزه هاي عالی گفتوگو در پیشبرد اعتدال و صلح جهانی است.
دو تمدن بزرگ ایرانی و عربی، که دو شاخه تنومند تمدن اسلامی قلمداد می شوند، با پیشینه عظیم تاریخی و ظرفیتهاي فرهنگی پویایی که در آنها جریان دارد،طبعاً با تعامل و همگرایی فرهنگی و بهرهمندي از مواضع و اهداف فرهنگی مشترك و ازمیانبرداشتن موانع ذهنی تاریخی و چالشهاي فرهنگی مانند جریان افراطیگري، نفوذ و رشد فرهنگهاي غلط غرب قومییت فرقه افکنی هاي مذهبی، افزایش برخی واگراییهایی فرهنگی در جهت اعتدال فکري و فرهنگی در منطقه خاورمیانه و جهان، از مسیر دستیابی به سطح بالاتري از مدیریت روابط و گفتوگوهاي تمدنی و همکاريهاي فرهنگی، میتوانند اقدامات مشترکی انجام دهند، که میتوان آن را »گفت وگوي فرهنگی تمدن ایرانی و اسلامی« نام نهاد.
اجرایی کردن گفت وگوي فرهنگی کارساز با بهکارگیري سیاستهاي اعتدالگرایانه، مانند تشکیل کمیتههاي فرهنگی مشترك چندجانبه و طرحریزي نقشه فرهنگی با اهداف و ارزشهاي مشترك از مجموع کشورهاي عربی و ایران و بازتاب آن در عرصه جهانی، تحقق مییابد. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی درصدد پاسخگویی به این سؤال است که، با توجه به شناخت ضرورت گفتوگوي فرهنگی تمدن ایرانی و عربی اسلامی، با چه روشهایی تعامل میان این دو تمدن افزایش مییابد. ازجمله راههاي تعامل میتوان به همافزایی فرهنگی، ترویج فرهنگ خودباوري، و استفاده از امکانات فرهنگی اشاره کرد. این مقاله سعی دارد با برشمردن فرصتهاي یکسان و کاربست راهکارهاي فرهنگی در جهت سامان و بلوغ جامعهاي امیدوار با گسترش صلح، اعتدال، و دوستی در جهان گامی بردارد.
.1 مقدمه
نظریه »گفتوگوي تمدنها - dialogue among civilizations - « در برابر ایدة »برخورد تمدنها«ي - the clash of civilizations - ساموئل هانتینگتون - Samuel P. Huntington - ، که در آن از جنگ بین دو تمدن اسلام و غرب سخن میگفت، مطرح شد و پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 و سیاستهاي جنگافروزانه ایالات متحدة امریکا، که طبل دشمنی با ملتهاي مسلمان را در دنیا مینواخت، قدرت و شدت گرفت.
راهکار گفت وگو جدیدترین الگوي قابل حصول علمی و فکري بشر در برقراري روابط بینالمللی تمدنها برپایه اعتدال اجتماعی، میانهروي، صلح، اخلاق، و دوستی ملتهاست، که در دوران کنونی ظهور یافته است. این راه کار مسالمتآمیز براي تبیین و توسعه ماهیت خود از قاعدة گفت وگوي هدفمند پیروي میکند که اساس آن در به رسمیت شناختن همه هویتهاي فرهنگی، احترام به خواسته هاي یکدیگر، پاسداشت تنوع فرهنگی تمدنها در پرتو حمایت از جایگاه صاحبان آنها، افزایش پیوندها و تعاملات فرهنگی متقابل با زبان تفاهمی مبتنی بر عدالت در فضایی مطمئن و معتمد است و سرانجام تفاهم دوسویه، شناخت دقیق از ظرفیتهاي فرهنگی تمدنهاي گوناگون، تقویت فضاي صداقت، تساهل، صلح، و امنیت جهانی را، که مانع برخورد تمدنها میشود، تضمین میکند؛ زیرا اساس گفت وگوي تمدنها بر این فرض استوار است که باید جامعه جهانی را بهسوي پلورالیسم - pluralism - فرهنگی سوق داد و براي دیگر فرهنگها مجال حضور در عرصه جهانی را فراهم کرد ، تا ارزشهاي همزیستی و تفاهم، دیپلماسی موازي، و صلح فراگیر انسانی برپایه عدالت، حقیقت، و فضیلت تحقق یابد
گفتوگو میتواند مقدمه تحقق این امر براي ملتها و فرهنگها باشد که با بهرهگیري از آن در حکم ابزار شناخت و نیز استفاده از رهیافت نقادانه و عقلانی دربارة باورهاي خود مسیر دستیابی به درك بهتر را بپیمایند
با این حال، گفتوگوي تمدنها در چیستی و ماهیت خود در هریک از عرصههاي امور بشري شامل دین، مذهب، سیاست، حکومت، اقتصاد، و فرهنگ به تفاهم و تعامل با همه ملتهاي دنیا به جاي نبرد و خونریزي میپردازد و چشمانداز نوینی را، بهمنظور رسیدن به نظم جهانی، صلح پایدار، و سیاست »تنشزدایی - détente - «، طرحریزي میکند.
در حقیقت ایدة گفت وگوي تمدنها از سرزمین و تمدن سترگ فرهنگپرور و اندیشهمدار ایرانی چهره نموده است. سرزمینی که پس از پذیرش اسلام از همان قرنهاي آغازین در گسترش و بسط تمدن بزرگ اسلامی در سرزمینهاي عربی و بخش شرقی جهان نقش کارساز و پررنگی داشته است و بنا به گفته محققان کارکرد ایران در آن زمان بهگونهاي بوده که »حتی پیش از فرانسه، توانسته بدون واسطه امپریالیسم آنچه را اقوام دیگر ”فضاي حیاتی“ میخوانند، در شرق و غرب پدید آورد ؛ زیرا پیوسته روشنفکران نخبه ایرانی خودشان را وقف اسلام و زبان عربی کردند و به شکلگرفتن تمدن در جهان اسلام کمک نمودند بهگونهاي که گفته میشود ایرانیان سلسلهجنبان توسعه تمدن اسلامی بودند ؛ البته »این خود گواهی بر خصلت انطباقپذیري تفکر ایرانی است، که درونمایههاي فرهنگی عرب را، که بدان صبغهاي شخصی افزوده شده، با خود به فراتر از مرزهاي شناختهشده برده است و بخش دیگري از این موفقیتها هم به »قدرت پذیرش و همگونسازي منحصربهفرد فرهنگ عربی و نیز توان تحمل نسبی آن به پشتوانه اسلام در تمام نمودهاي فرهنگی در برخورد با دستاوردهاي تمدنهاي گوناگون برمیگردد.