بخشی از مقاله

استان خراسان

مطالعات زمين شناختي
استان خراسان، در گذر دوران هاي زمين شناختي، دستخوش دگرگوني هاي بسيار بوده است. از سنگهاي بسيار كهن تا جديد ترين آنها، در تشكيل اين سرزمين شركت دارند. حركت هاي كوه زا و زمين زا و عوارض ناشي از آنها، بارها خشكي ها، از جمله خراسان را تغيير شكل داده، آنها را از زير آب در آورده يا در زير درياها مدفون ساخته اند. همزمان با اين دگرگوني ها، عوامل فرسايش به نوبه خود، خشكي ها را مورد حمله قرار داده و دگرگوني هاي زيادي در آنها ايجاد كرده اند.


در دوران چهارم زمين شناختي، بيشتر نواحي ايران از آب خارج شد. از درياهاي گذشته، حوضه هاي بسته و درياچه هايي بر جاي ماند، كه بخش زيادي از آنها در اثر شدت تبخير و كمي بارندگي، خشك شده اند.
دشت كوير و كويرلوت كه بخشي از آنها در استان خراسان قرار دارد، يادگاري از آن درياچه هاست. عامل اصلي تغيير چهره زمين در دوران چهارم، فرسايش است.


در دوران چهارم با شكل گرفتن نامهمواري ها و بيرون آمدن بخش هايي از زمين، فرسايش، دست اندركار سايش بلندي ها و تراكم فرآورده هاي خود، در نواحي پست شده است.
عمل فرسايش در دوره هاي يخچالي، به گونه فرسايش همچووار يخچالي ، و در دوره هاي بين يخچالي ، به گونه فرسايش آب هاي روان و باد، شكل امروزي را به نامهمواري هاي خراسان داده است و جز كوهزايي آلپي، فعاليت كوه زايي ديگري ديده نشده است تنها حركت هاي زمين زا، به گونه گسل و زلزله وجود داشته است. فلات ايران، از لحاظ فعاليت تكتونيكي، جوان و به شدت فعال است، كشور ايران روي كمربند زلزله هيماليا – آلپ قرار گرفته و كمتر نقطه اي مي توان يافت كه در معرض زلزله هاي شديد نباشد و همين فعاليت تكتونيكي سبب شده است تا سرزمين ايران به گونه يكي از نا امن ترين مناطق جهان در آيد.
در 13 كيلومتري جنوب خاوري طبق و 9 كيلومتري خاور گسله لرزه زاي طبس، پهنه اي به نام «شكسته هزار» در پاي باختري تپه هاي نئوژن با گسلش زمين لرزه اي وجود دارد. پهنه شكسته هزار در زمين لرزه 1357 ه ش، طبق، به شدت شكسته شده و گسله هاي بسياري در آن جنبش دوباره يافت.
از آن جا كه ايران در نيمه زلزله خيز مديترانه قرار گرفته و استان خراسان يكي از مناطق زلزله خيز است گهگاه زلزله هاي شديد در آن روي مي دهد. چنان كه در اثر زلزله هاي اخير خراسان، شهرستان فردوس و روستاهاي دشت بياض و كاخك ويران شده اند، تپه هاي ماسه اي پيرامون طبق، قاين، سبزوار، بجستان و بشرويه، كه در حال حركت هستند آبادي ها و كاريزها را در معرض ويراني قرار مي دهند از ويژگي هاي دوران چهارم مي باشند.
در روزهاي 16 و 11 بهمن 1375 ه ش ، سه زمين لرزه بزرگ، شما خراسان و جنوب جمهوري تركمنستان را لرزاند. زمان رويداد اين زمين لرزه ها به وقت بين المللي (زمان گرينويچ) به شرح زير است.
زمين لرزه اول، كه در واقع پيش لرزه زمين لرزه دوم بود در چهارم فوريه سال 1997 م، ساعت 9 و 53 دقيقه و 58 ثانيه GMT (ساعت 14و17 دقيقه و 49 ثانيه به وقت محلي).
زمين لرزه دوم، كه لرزه اصلي و سبب ويراني ها بوده است، در روز چهارم فوريه 1997 م ، در ساعت 10و37 دقيقه و 29 ثانيه GMT (ساعت 14و7 دقيقه و 49 ثانيه به وقت محلي ).
زمين لرزه سوم (در جنوب تركمنستان) ر روز پنجم فوريه 1997 م، ساعت 7 و 54 دقيقه GMT

.
رو مركز پيش لرزه توسط موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران، در محدوده جاجرم به مختصات 9/36 درجه پهناي شمالي و 5/56 درجه درازاي خاوري و بزرگي آن 4/5 = m b تعيين شده است. رو مركز زمين لرزه اصلي نيز توسط موسسه بالا در محدوده بجنورد به مختصات 3/37 درجه پهناي شمالي و 4/57 درجه درازاي خاوري تعيين شده و بزرگي آن 1/6 = M گزارش شده است.


رو مركز زمين لرزه سوم در جنوب تركمنستان بوده و به شدت در شمال خراسان احساس شده است.
بررسي هاي مهلرزه اي نشان مي دهد كه مركز دو زمين لرزه شمال خراسان به يكدگير نزديك بوده و نمي تواند يكي در جاجرم و ديگري در بجنورد روي داده باشد. در واقع ناحيه بيشترين شدت زمين لرزه در فاصله حدود 20 تا 25 كيلومتري شمال بجنورد، يعني بخش گرمخان بوده و مركز مهلرزه اي آن به مختصات 63/37 درجه پهناي شمالي و 46/57 درجه درازاي خاوري در جنوب خاوري قزل قان مكان يابي مي شود. پيش لرزه شديد سبب گرديده است كه مردم از خانه هاي خود بيرون رفته و در هنگام رويداد زمين لرزه اصلي در فضاي آزاد باشند. همين مساله باعث شده است كه خوشبختانه شمار كشته ها و زخمي ها از حد انتظار كمتر باشد. آمار رسمي كشته ها كمتر از 100 نفر است. در ساعت 7و57 دقيقه و 29 ثانيه به وقت گرينويچ برابر با ساعت 12 و 27 دقيقه و 29 ثانيه به وقت محلي روز شنبه 20 ارديبهشت 1376 ه ش ، زلززله اي به بزرگي 1/7 در مقياس ريشتر بنا به گزارش موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران و به بزرگي 3/7 بنا به گزارش پايگاه لرزه نگاري سازمان زمين شناسي آمريكا USGS ، منطقه پهناوري از شهرستانهاي قاينات و بيرجند را در جنوب خراسان به شدت به لرزه در آورد. اين زلزله در بيشتر شهرستانهاي استان خراسان، از جمله مشهد به خوبي احساس شده است.
بنا به بررسي هاي موسسه ژئوفيزيك، مركز مهلرزه اي زلزله در حد فاصل روستاهاي اردكولو و حاجي آباد، نزديك به اردكول، در بخش زيركوه شهرستان قاينات بوده و شدت اين زلزله در نزديكترين آبادي به مركز مهلرزه اي زلزله (اردكول) 10 درجه مركالي اصلاح شده تعيين شده است در اثر زلزله مذكور حدود 100 روستا به كلي تخريب شده و بيش از 50 روستا دچار آسيب و خساراتي شده اند.
بنا به گزارش ستاد حوادث غير مترقبه استان خراسان، اين زلزله حدود 1560 نفر كشته و حدود 4000 نفر مصدوم به جاي نهاده است. مهمترين روستاهاي آسيب ديده در بخش زيركوه قاينات كه بر اثر زلزله بالا دچار آسيب و خسارات عمده اي شده اند عبارتند از :
اردكول، حاجي آباد، بيدخت، گزخت، زهان، بهمن آباد، اسفاد، پيش بر، اسفدن، آبيز، فندخت، عمرود، همت آباد، آهنگران، ساوند، سورند، دزك، دارج و ...
مهمترين روستاهاي آسيب ديده شهرستان بيرجند در اين زلزله، عبارتند از :
درخش، سراب، اسد آباد،(بخش)، تخته جان، گزيك، طبق، در ميان، فورگ، محمد آباد، زيدان، ...
مطالعات خاك
خاكهاي خراسان از تخريب مكانيكي و تجزيه شيميايي رسوب هاي چين خورده دوران هاي گوناگون به وجود آمده اند، به دليل پهنه زياد و گوناگون بودن جنس نامهواري ها و سرزمين گونه هاي خاك خراسان بر پايه طبقه بندي جديد، كه در حال حاضر بيشتر در كار پژوهش ها كار برد دارد، به سه بخش كلي تقسيم مي شوود كه در زير بر اساس بيشترين درصد پراكندگي در استان خراسان، به ترتيب شرح داده مي شود:
خاكهاي نواحي گرم و خشك
اين خاكها به دليل تبخير بيش از اندازه بارندگي، داراي افق هاي مشخصه زيراند:
افق كلسيك، افق ژيپسيك، افق ساليك(شوري). در نواحي گرم و خشك خراسان، خاكها به دليل شست و شوي كم (آبشوي اندك) بيش از 90 روز پشت سر هم در ژرفاي 50 سانتي متري خشك هستند. روي دشت، بيشتر سيلاب ها و آبرفتها قرار گرفته اند، خاكهاي روي تپه ها همراه با سنگريزه بوده و بيشتر كم ژرفا هستند. اين خاك ها بيش از 5 درصد و به شكل لايه محدود كننده يا سخت كفه در افق هاي زيرين هستند. خاك هايي كه داراي افق ساليك يا شوري هستند، درااي شوري بيش از اندازه معمول بوده و در بعضي از نوواحي Best اراضي مي باشند، يعني اراضي در سطح پايين دارراي شوري بيش از 100 ميلي بار است.


بعضي از خاك هاي نواحي گرم و خشك، داراي افق هاي ارجليك يا رس و داراي بيش از 40 درصد كراس هستند. خاك هاي نواحي گرم و خشك، خاك هاي حاصلخيزي هستند، ولي به دليل كمبود آب كه داراي آبهاي زير زميني نزديك به سطح خاك تا حدود 75 تا 100 سانتيمرتري از نمك و بد
خاكهاي نواحي معتدل
اين خاك ها به دليل اندازه بارندگي بيش از 250 ميليمتر داراي شست و شوي بيش از نواحي گرم و خشك هستند و افق هاي مشخصه ژرف تر از خاك هاي آنتي سويل(بياباني) هستند. خاك هاي اين نواحي داراي افق كلسيك، ژيپسيك، آرجليك و كامبيك با افق سطحي و چريك يا آنتروبيك و گاه داراي افق سطحي از گونه ماليك هستند. بيشتر اين خاكها از گونه آسپتلي سويل ها، يعني خاك هاي تازه تكامل يافته مي باشند. گنجايش تبادلي كاتيوني اين خاك ها كمتر از نواحي گرم و خشك است، زيرا اندازه بارندگي بيشتر است و به دليل پوشش گياهي خوب افق سطحي آن، درااي مواد آلي بيش از 6/0 درصد مي باشند. خاكهاي آنتي سويل در اين نواوحي كم ژرفا بوده همراه با سنگريزه و مواد آهكي هستند و بيشتر روي بلندي ها و آبرفتهاي تازه قرار گرفته اند. خاك هاي ژرف تكاميل يافته به افق كلسيك روي نواحي فلات ها يا تراسهاي بالايي قرار گرفته اند.
خاك هاي نواحي استپي
اين خاكها به دليل باران زياد، بيش از 40 ميليمتر همراه با پوشش گياهي از گونه علف هاي استپي يا جنگل هستند. داراي افق سطحي ماليك و مواد آلي بيشتر بوده كه گاه به بيش از 4 درصد مي رسد و در افق هاي زيرين داراي افق كلسيك تكامل يافته يا افق كامبيك هستند و شوري و قليايي نداشته و گنجايش تبادلي كاتيوني آنها كمتر است. اين خاك ها از حاصلخيزترين خاك هاي استان خراسان به شمار مي روند و بشتر زير پوشش جنگلي و دست نخورده هستند. شمال شيروان، بجنورد، مراوه تپه و نواحي مرزي شمال خراسان را در بر مي گيرند.
مشكلات خاكها
مشكل بزرگ كشاورزي ايران در مورد خاك ها، كمبود رطوبت و شور و قليايي بودن آنهاست. اين مشكل به همراه چند مشكل ديگر در استان خراسان، سبب ايجاد محدوديت هايي براي خاك هاي اين منطقه شده است، كه عبارتند از : فرسايش خاك ها، شوري خاكها، لايه هاي محدود كننده در سطح و ژرفاي خاك كها، بالا بودن سطح آب هاي زير زميني در نواحي كويري و كناره كوير، بافت سنگين خاكها.
جايگاه جغرافيايي
استان خراسان با پهنه اي حدود 302766 كيلومتر مربع، در شمال و خاور ايران، در 30 درجه و 31 دقيقه تا 38 درجه و 17 دقيقه پهناي شمالي و 55 درجه و 23 دقيقه تا 61 درجه و 17 دقيقه درازاي خاوري نسبت به نيمروز گرينويچ قرار دارد.
اين استان از سوي شمال و شمال خاوري به جمهوري تركمنستان، از خاور به جمهوري اسلامي افغانستان، از جنوب به استان هاي سيستان و بلوچستان و كرمان، از باختر به استان هاي يزد، اصفهان، سمنان و مازندران محدود است.
بلندي مركز خراسان (شهر مشهد) از سطح دريا 970 متر فاصله هوايي آن تا تهران 750 كيلومتر است.
ميانگين درازي استان خراسان به خط مستقيم، در جهت شمالي جنوبي حدود 750 كيلومتر و ميانگين پهناي آن در جهت خاوري -= باختري حدود 420 كيلومتر است.
درازاي مرزهاي خراسن با جمهوري تركمنستان 1206 كيلومتر است، كه 798 كيلومتر آن خشكي و 408 كيلومتر آبي (رودخانه اي) است. درازاي مرزهاي خراسان با افغانستان حدود 663 كيلومتر است، كه 157 كيلومتر آن آبي (هري رود) و 506 كيلومتر خشكي است.


آب و هوا
سرزمين خراسان به دليل پهناور بودن و وجود نواحي پست و بلند داراي آب و هوا و نواحي گوناگون اقليمي است. اندازه دما در سراسر خراسان نابرابر است. در نقاط كوهستاني كوه هاي بلن

د، درجه حرارت را كاهش مي دهند ولي در نواحي جنوب و جنوب باختري كه به كوير نزديك مي شوند. درجه حرارت افزايش مي يابد. در مشهد ميانگين بيشترين درجه حرارت سالانه 5/21 و كمترين آن 4/8 درجه سانتيگراد، و در سبزوار بيشترين آن 9/24 و كمترين آن 4/11 درجه و در بيرجند بيشترين 7/24 و كمترين آن 6/7 درجه سانتيگراد است.
خراسان در زمستان دزير تاثيرجريان هواي سرد سيري و جريان هواي گرم اقيانوس اطلس قرار مي گيرد. شاخه اي از جريان هواي سيبري به نام باد سورتوك از سوي خاور و افغانستان به س

وي خراسان مي وزد. اين باد در مشهد به قيس، در گناباد به هرات و در شهرهاي فردوس و طبس به زور باد سرشناس است.
دو ديگر جريان هاي باختري است، كه از اقيانوس اطلب به سوي ايران مي وزند و بخش بيشتر بارندگي اين سرزمين، نتيجه وزش اين بادها است.
نم نسبي يا اندازه رطوبت موجود در بهمن ماه به بيشترين و در تير و مردارد ماه به كمترين اندازه مي رسد.
باران سالانه در كوه هاي هزار مسجد، بينالود و كپه داغ 500 تا 700 ميليمتر و در نواحي قوچان، بجنورد و نيشابور 30 تا 500 ميليمتر است اما در دشتهاي جنوبي خراسان تا 270 ميليمتر كاهش مي يابد، و در ناحيه سرخس 100 تا 200 ميليمتر مي رسند.بارش نواحي طبس بخش بزرگي از جنبو باختري خراسان تا مرز افغانستان كمتر از 100 ميليمتر است.
به هر حال در استان خراسان ميانگين بارندگي سالانه بين 180 تا 200 ميليمتر گزارش شده است. به همين دليل كمبود و نبود آب ، همواره به عنوان يكي از عوامل محدود كننده مهم در اجراي طرح هاي عمراني، شناخته شده است.
2- نام و پيشينه تاريخي استان خراسان
نام خراسان
خراسان، كه منطقه پهناوري از خاور و شمال خاوري ايران را در بر مي گيرد، در گذشته از اينكه امروز است، پهناورتر بوده و نواحي بسيار ديگري را نيز شامل مي شده است.
واژه خراسان در فارسي باستان نيامده ولي نام شهرها و آبادي هايي كه هر كدام جزئي از خراسن گذشته يا كنوني بوده و هستند بارها در كتبيه هاي آمده است :
اوستا، زمين را شامل هفت كشور دانسته كه SAVAHI كشور خاوري و arzahi كشور باختري است. در آثار فارسي ميانه ، خراسان يكي از چهار مرز يا منطقه ايران و همان مرز خاوري است. اين چهار مرز، عبارتند از :
1) xwarasan : خراسان، خاور.
2) Xwarabaran : خوروران، باختر.
3) Nemroz : نيمروز، جنوب.
4) Abaxtar : باختر، شمال.
سپاهبدي هر يك از اين چهار ناحيه ، با يكي از اختران است. ستاره تشتر، سپاهبد خراسان. سادويس، سپاهبد نيمروز، ونند، سپاهبد خورران. هفتورنگ، سپاهبد اپاختر و ميخ گاه، كه ميخ ميان آسمان گفته مي شود، بر همه اينان سپاهبد است( = شپاهبدان سپاهبد) مانند همين گزارش، در فارسي ميانه تورفاني نيز ديده مي شود در اين آثار چهار جهت اصلي، عبارتند از :
Xwarasan : خاور.
Xwarnavar يا xwarparan : باختر.
Erag : جنوب.
Abarag : شمال.
و در جاي ديگر نيز از مرز خراسان بدين گونه نام برده شده است:
« ... و زماني كه به ديده باني كوشان رسيدند، پس شبح خراسان به شكل كنيزي پيدا شد. پس مرا پرسيد: چه نام داري؟ گفتم بغ ارد نام دارد، مرزبان خراسان».
در كتاب شهرستان هاي ايران، نخستني ناحيه اي كه نام برده مي شود، خراسان است و شهرهاي آن، سمرقند، سغذ، بلخ، خوارزم، مرو رود، مرو، هرات، توس ، پوشنگ، نيشابور، قاين، گرگان، دهستان، كومس، پنج برج، پنج خسور / شاد خسرو، مست آباد خسرو، ويسپ شاد خسرو، هوبوي خسرو / شاد فرخ خسرو هستند.
در آثار سعدي نيز واژه خراسان به همان معني خاور به كار رفته است و گونه هاي نوشتاري آن :
Xwrsnqyrn / xuiwarsane / : xursan Riran : xwrsan, xwyrsny , xoyr: xursngyrs,n است. در جغرافياي موسي خورني نيز خراسان، ناحيه خاوري ايرانشهر، (ايران) است، كه دارا

ي 26 استان، به شرح زير است:
اهمدان، كمش، وركان، اپراشهر، مرو، مروت، اندراپ، وست، هروم(من سن = من سان) گچك، اسن، (اسان)، بهل – بامبك، هرو، كتاشان، نساي – ميانك ، بژن (بژين) ، تالكان (طا

لقان) ، گوزكان، زمپ(زم) پيروز – نخجير، دزين – اوزك (آوازك) ورچان، درمت، چرمنكان، شير – باميكان، دزروئين (دز – رويان).
با توجه به گفتار بالا ترديدي نيست ، كه واژه خراسان امرزي بازمانده گونه كهن واژه و به همان معني خاور، يعني سويي است كه از آن خورشيد بر مي آيد. شكافتن واژگاني واژه، تركيبي است از xwar (اوستايي – hvar فارسي ميانه xwar فارسي نو خور، هور) به معني خورشيد و – asan – صفت علي از ريشه پارتي as (اوستايي – as) به معني آمدن و مجموعه تركيب به معني «جايي است كه از آن - خورشيد بر مي آيد» و فخرالدين اسعد گرگاني در ويس ورامين، آن را درست توضيح داده است آن جا كه مي گويد:
زبان پهلوي هر كاو شناسد
خراسان آن بود كز وي خورآسد
خورآسد، پهلوي باشد خور آيد
عراق و پارس را خورزو بر آيد
خراسان را بود معني خودآيان
كجا از وي خور آيد سوي ايران
به هر حال خراسان در فارسي پيشين، بهه معني خاور زمين است و از دو واژه خور يعني آفتاب و آسان يعني طلوع كننده به وجود آمده و به معني محل بر آمدن خورشيد است.
شماري از نويسندگان در ناميدن آن به خراسان نگاشته اند:
«خورسان، يعني آفتاب مانند و منسوب بدان را خرسي و خراساني گفته اند»
محمد حسن خان اعتماد السلطنه ، نويسنده كتاب تطبيق لغات جغرافيايي قديم و جديد ايران نام پيشين خراسان را «كوروميترن» يا «خوروميثرن» كه از واژه خور و مهر تشكيل يافته نگاشته است.
ميتر يا ميترن، در پهولي به معني مهر است، و نام هاي بسياري از مكان ها و اشخاص با اين واژه كه ايمان محبت و خورشيد، معني مي دهد ساخته شده است. از سويي هندوها، واژه ميت يا ميث را كه ريشه مهر است به جايي پيوستن يا فرود آمدن معني كرده اند.
بنابر اين بايستي مفهوم واژه خراسان را چنان كه گفته شد در زبان پهلوي جست و جو كرد در اين صورت مفهومي برابر خور آيان يعني خورشيد در حال آمدن مي يابد.
الف – پيش از اسلام
خراسن جزء ساتراپي پهناور پرثوه بوده است، كه در كتيبه داريوش بزرگ در بيستون و در كتبيه هاي ديگر هخامنشي، آمده است. اين ايالت پهناور، كه سر انجام قرار گاه و كشور نيرومند اشكانيان شد در آغاز تاريخ ايران باستان مادها را به سوي خود كشانيد.
استرابون جغرافيا نگار يوناني مي نگرد كه چون تنگدستي عمومي و عوامل نا مطلوب طبيعي اين استان با جايگاه شاهانه و زندگي پر تجمل پادشاهان هخامنشي ناسازگار بود، هرگاه كه گذرشان به خراسان مي افتد مي كوشيدند تا هر چه زودتر سرمزين پارت ها را پشت سر گذارند، اما همين عوامل نامساعد طبيعي اشكانيان يعني ان شاخه از مردمان هند و اروپايي را مردمي سخت كوش، بردبار، و دلير گردانيد و اين ويژگي هاي اخلاقي نام آنان را بلند آوازه ساخت.
به هنگام ناتواني هخامنشيان، از اين منطقه اشك نامي، كه بنيانگذار خاندان اشكاني شناخته شده است، حكومت سلوكيان را از ميان برداشت و حكومت نويني را بنياد نهاد.
در دوران ساساني، كه ملوك الطوايفي برچيده شد، خراسان باستاني يا ساتراپي پارت به شكل

يكي از استان هاي مهم ايرانشهر در آمد و توسط سپاهبدي اداره مي شد، در 1924م / 1303 ه ق، كه ادوارد توماس ترجمه درست سنگ نبشته هاي پايكولي را منتشر ساخت، حدود خراسان باستاني به خوبي روشن شد. حدود چهار مرزبان نشين خراسان در روزگار ساسانيان، از دروازه هاي درياي مازندران، نزديك ري آغاز مي شد، از كوه هاي البرز و دره اترك گذشته، تا درگز ادامه مي يافت. سپس از بيابان تجن و مرو به جيحون و پامير مي رسيد، و از آنجا در ادامه رود جيحون تا ستيغ هندوكش و از آن نقطه به سوي باختر در امتداد رشته هندوكش به جنبو متوجه شده از

ناحيه هرات و كاشمر امروزي و خواف مي گذشت و ناحيه كهستان / قهستان را بريده دوباره به دروازه هاي درياي مازندران مي پيوست.
ب – دوره اسلاميعمر، تا ميانه خلافت عثمان يعني در طي بيست سال، با وجود كوشش هاي پياپي سرداران اسلامي، سرزمين خراسان بر روي مسلمانان ناگشوده ماند، تا آن كه عبدالله بن عامر از سوي عثمان مامور گشودن آن منطقه شد. نخستين شهري كه در خراسان به دست يكي از سرداران عبدالله در سال 31 ه ق، گشوده شد طبس بود و گشودن ديگر نواحي تا زمان حكومت معاويه به سال 42 ه ق ، و شايد هم تا مدت ها پس از آن تاريخ به درازا كشيد.مرداني ، كه در آن سرزمين ادعاي استقلال در سر داشتند، مساعد نبود. نخستين فرصتي كه براي درست شدن آن آرمان ديرينه، روي نمود اختلافي بود، كه ميان امين و مامون فرزندان هارون الرشيد خليفه عباسي بر سر جانشيني خليفه درگرفت. در اين كشمكش مامون از طاهربن حسين سردار سپاه خراسان كمك خواست. در جنگ هايي كه ميان جنگجويان آن دو برادر روي داد همه جا طاهر بر سردار سپاه امين چيره شد و سر انجام در 198 ه ق ، بغداد را محاصره و آن شهر را به نام مامون عباسي گشود. همين كه خلافت مامون روشن شد، وي به پاس آن لشكر كشي هاي درخشان در سال 205 ه ق ، حكومت خراسان را به طاهر بن حسين واگذار كرد.
طاهربن حسين پايتخت خراسان را از مرو به نيشابور منتقل ساخت و شالوده دودماني را ريخت كه نخستي حكومت مستقل حكمرانان ايراني پس از يورش عرب ها به شمار مي آيد.
دوران حكمراني طاهريان كه آغاز استقلال ايان منطقه بود از نيم سده گذشت و سر انجام در سال 259 ه ق، يعقوب ليث صفار بنيان گذار دودمان صفاريان سيستان با گرفتن شهر نيشابور به فرمانروايي آنان پايان داد.
در سال 283 ه ق ، عمر و ليث صفاري به خراسان لشكر كشيد و آن ايالت را جزو سيستان كرد. در سال 287 ه ق ، امير اسماعيل ساماني خراسان را گشود و به سرزمين ورز رود يا ماوراءالنهر افزود.
در دوران فرمانروايي صفاريان و سامانيان، زبان فارسي جان تازه اي يافت. ترجمه تاريخ و تفسير طبري در اين روزگار فراهم شد و محمد بن وصيف سيستاني و ابوعبدالله جعفر، سر شناس به رودكي شعر فارسي را بر شالوده نويني استوار ساختند.
دوران 130 ساله فرمانروايي خاندان ساماني (261 – 389 ه ق) بر خراسان و ماورالء النهر و خدمت بزرگي كه پادشاهان آن خاندان به رستاخيز زبان فارسي و گسترش علم و ادب نمودند، يكي از درخشان ترين فصل هاي تاريخ ايران را تشكيل مي دهد.
پس از سامانيان، غزنويان (351-581 ه ق) در سال 384 ه ق ، برخراسان و ماوراءالنهر چيره شدند. اينان نيز به تقليد فرزندان سامان به گسترش علم و ادب و تشويق شاعران و نويسندگان فارسي زبان پرداختند. مهم ترين رويداد دوران 230 ساله حكمراني غزنويان، تجزيه خراسان باستاني به دو بخش جداگانه بود كه در سال 451 ه ث ، صورت گرفت. بخش بزرگي كه شامل افغانستان كنوني است و پايتختش شهر غزني بود، در دست غزنويان ماند و بقيه خراسان از آن سلجوقيان شد.
قلمرو پادشاهان سلجوقي نيز پس از 123 سال (429 – 552 ه ق) به دست خوارزمشاهيان افتاد و حكومت خوارزمشاهيان هم پس از يك سده و نيم، در سال 617 ه ق ، به دست لشكريان مغول برچيده شد و سر انجام خراساني كه بيش از 600 سال از امنيتي نسبي برخوردار بود به يكباره لگدكوب سم ستوران چنگيزخان شد.
هرات پايتخت باستاني آريا/خراسان كه يكي از كهن سال ترين شهرهاي خراسان باستاني بود، مانند بسياري ديگر از شهرها در فتنه مغول آسيب بسيار ديد.


در اواخر سده 7 ه ق ، كه سلسله ايلخانان در ايران ايجاد شد خراسان به قلمرو آنان افزوده شد و يكي از نمايندگان ايلخانان كه پسر يا وارث تاج و تخت پادشاهي بود، بر خراسان حكومت مي كرد.
پس از مرگ ابوسعيد بهادر خان (716 – 736 ه ق) خاندان هاي آل كرت (643-783 ه ق) كه از ملوك ايران خاوري بودند، از نيمه سده اول هجري قمري تا اواخر سده 8 ه ق ، در آن حدود حكومت داشتند و پايتخت آن شهر هرات بود.
سر بداران، كه در سال 783 ه ق ، در سبزوار به حكومت رسيدند و تا سال 788 ه ق ، در آن

نواحي حكومت داشتند.
تيموريان تا افشاريان
در سال 783 ه ق ، تيمور لنگ خراسان را گشود سپس هرات پايتخت فرزندش شاهرخ شد. تنها شهري كه در دوره فرمانروايي تيمور به اوج شكوفايي خود رسيد سمرقند بود. سمرقند كه در خاور بخارا و نزديك رود زرافشان قرار داشت و آن را يكي از چهار بهشت روي زمين مي دانستند تا پيش از يورش چنگيز يكي از آبادترين و ثروتمند ترين شهرهاي خراسان باستاني بود.
دوره فرمانروايي جانشينان تيمور بر خراسان و ورزرود ماوراء النهر از 807 تا 913 ه ق ، بود. در اين مدت بيشتر شهرهاي خراسان از آرامش و آسايش برخوردار بود. سلطان ابوسعيد، نواده تيمور از 855 تا 872 ه ق، بر خراسان حكومت كرد و در جنگ با امير حسن بيگ، سرشناس به اوزون حسن، بنيانگذار دودمان بايندري يا تركمانان آق قويونلو (سفيد گوسفند) كشته شد.
همزمان با برخاستن شاه اسماعيل صفوي به خونخواهي پدر، در خراسان سلطان حسين بايقرا از بازماندگان ابوسعيد حكومت مي كرد. دوره فرمانروايي جانشينان وي به سال 913 ه ق ، با افتادن خراسان به دست شيبك خان اوزبك به سر آمد . چيرگي شيبك خان اوزبك بر خراسان آغاز يورش هاي پيگري است كه در دوران پادشاهي شاه اسماعيل او ل و شاه تهماسب صفوي موجب خرابي ها و آسيب هاي بسياري بر شهرهاي هرات، نيشابور و توس(مشهد) شد. شاه اسماعيل صفوي به خراسان و ماوراءالنهر لشكر كشيد و پس از گشودن مشهد به دنبال اوزبكان تاخت و در سال 916 ه ق ، قلعه مرو را گشود و شيبك خان اوزبك در روستاي محمد آباد، در نزديكي مرو كشته شد. بدين ترتيب سراسر خاك خراسان تا كرانه آمويه به دست صفويان افتاد و مذهب شيعه امامي كيش رسمي مردم اين منطقه شد. خطر يورش اوزبكان بر خراسان پس از كشته شدن شيبك خان همچنان ادامه يافت و شاه اسماعيل به استوار ساختن هرات فرمان داد. در سال 921 ه ق ، فرزند خود تهماسب ميرزا را همراه له اش با عنوان سلطنت خراسان به هرات فرستاد.اين اقدام آغاز رواج روش نوئي بود كه تا اواخر دوران صفوي ادامه يافت چنان كه تهماسب نيز نخست اسماعيل ميرزا و سپس پسر بزرگ خود محمد ميرزاي سرشناس به خدابنده را در سال 943 ه ق ، با همان عنوان به شهر هرات فرستاد و عباس ميرازا، كه بعدها به شاه عباس بزرگ سرشناس شد به سال 978 ه ق ، در شهر هرات به دنيا آمد.
به هر حال تا سال 1006 ه ق ، كه شاه عباس در نزديكي هرات اوزبكان را به كلي شكست داد شهرهاي خراسان چه در اثر يورش هاي اين مردمان سركش و چپاولگر و چه در اثر آشوب هاي دروني، خرابي و زيان بسيار ديد.
افشاريان تا پهلوي
در اواخر دوران صفوي، ملك محمود سيستاني تون/فردوس را گرفت و در سال 1136 ه ق ، خراسان را گشود و در مشهد استقرار يافت. در اين زمان شاه تهماسب صفوي و نادر قلي افشار براي نجات ايران با يكديگر پيماني بستند و نادر فرمانده سپاه ايران شد.
فردوس (تون)

 


فردوس (تون)
3- جغرافياي طبيعي
موقع و مقر: فردوس يكي از شهرستانهاي استان خراسان است كه با 6/21956 كيلومتر مربع مساحت، در بخش مركزي استان واقع شده و مركز آن شهر فردوس است. علاوه بر فردوس شهرهاي اسلاميه و سرايان نيز در محدوده اين شهرستان واقع است. اين شهرستان داراي سه بخش و مشتمل بر 17 دهستان و مجمومعاً داراي 1008 آبادي است . در سال 1367 در تقسيمات دهستانهاي شهرستان فردوس تغييراتي ايجاد گرديد و اكنون از سه بخش و 9 دهستان تشكيل شده است.
شهرستان فردوس از طرف شمال به شهرستان گناباد و كوير نمك از طرف خاور به دهستان

نيمبلوك و دهستان پساكوه از شهرستان قاين از جنوب به بخش خوسف و دشت لوت، از باختر به شهرستان طبق و كوير نمك محدود است.
موقع رياضي : شهر فردوس در طول شرقي 58 درجه و 9 دقيقه و عرض جغرافيايي 34 درجه واقع شده است و ارتفاع شهر از سطح دريا 1275 متر است. نزدكيترين مركز شهرستان به آن گناباد با فاصله 72 كيلومتر است و فاصله اين شهر تا مركز استان 342 كيلومتر است.

ژئومورفولوژي و زمين شناسي
كلنل مك گرگر در سال 1875 از تون (فردوس كنوني) ديدن كرده است و اوضاع طبيعي شهرستان را اين طور توصيف مي كند :
«در اولين نگاه تون زيبا به نظر مي آيد زمينه اين منظره از كوههاي بلند سياهرنگي كه زهكشيهاي تون و گناباد را از يكديگر جدا مي كند و نيز رشته هاي موازي قهوه اي رنگي، كه كوتاهتر ند تشكيل شده است، همچنين دشت زردرنگ پهناوري باقطعه زمينهاي سبز تيره در ميان آن و بيشه زارها و درختهايي اينجا و آنجا به طور پراكنده مشاهده مي شود.»
رشته كوهي را كه كلنل مك گرگر كوههاي تون ناميده از نظر جغرافياي طبيعي ايران داراي اهميت زيادي است. اين كوه از شمال غربي به جنوب شرقي و از آن جا به جنوب بجستان غرب قاين و گناباد و شرق فردوس كشيده شده است. مهم ترين كوههاي آن عبارتند از : سفيد كوه، كوه كلات، سياه كوه، زرد كوه، كوه قراول خانه، كوه امرودكان و تيرماهي و كوههاي مصعبي و چرمه (نقشه شماره 2). بلندترين كوه اين رشته سياه كوه با 2813 متر بلندي است. از طرف غرب فردوس رشته مزبور امتداد يافته و كوههاب بجستان را تشكيل مي دهد كه بلندترين كوه آن گرگو با ارتفاع 2254 متر است. اين رشته كوه سپس به طرف جنوب غربي متمايل گشته به جانب كوير بشرويه پيش مي رود.
رشته كوه ديگري تقريباً به موازات رشته قبل در جنوب غربي شهر فردوس قرار دارد. اين رشته كم ارتفاع در حدود فردوس به صورت تپه ماهورهايي در آمده و به هر نسبت كه به طرف جنوب شرقي پيش مي رود بر ارتفاعش افزوده مي شود و سر انجام به كوههاي بيرجند مي پيوندد. اين رشته كوه در حدود فردوس به نامهاي مختلف ظاهر مي شود كه دو قله آن به جهت داشتن دو قلعه تاريخي مربوط به دوره اسماعيليه معروف است و كوه قلعه و كوه قلعه حسن آباد ناميده مي شود.
در حد فاصل دو رشته كوه ياد شده، جلگه نسبه وسيعي در جهت جنوب شرقي شهر فردوس ايجاد شده است كه بر اثر آبرفت سيلابهاي بهاري استعداد كشاورزي خوبي دارد و بخش سرايان در آن واقع است. در جنوب غربي شهر فردوس دو شاخه و به طور نامنظم يكي به طرف شمال غربي پيش رفته و كوههاي قز، سنگ سوراخ، بلند كوه، سه كوهه را تشكيل مي دهد و سپس به طرف كوير پيش مي رود و در حدود نمكزار بين جلگه بشرويه و كوير بتدريج ناپديد مي شود. و دومين رشته كه ارتفاعش از رشته كوه اول بيشتار است داراي جهت شمال غربي جنوب شرقي است و كوههاي شوراب را در بر دارد. اين رشته سپس وارد حاشيه كوير لوت شده و در آن حدود به كوههاي ديهوك و طبق متصل مي شود.
علاوه بر كوههاي مذكور رشته كوه ديگري شهرستان فردوس را در قسمت مغرب از شهرستان طبس جدا مي كند، اين رشته كوه از حدود كاشمر به طرف جنوب پيش آمده در بخش بشرويه به صورت نيم دايره اي از شمال غربي به طرف جنوب شرقي امتداد دارد و در قسمتهاي مختلف به نامهاي متفاوت زير خوانده مي شود : كوه درونه، يخاب، هنويه، شتران كوه، چاه آهن، كريو،

اژدركوه، ارسك، فتح آباد. اين رشته كوه در حدود ديهوك با انحرافي به طرف جنوب پيش مي رود. در منطقه بشرويه در حد فاصل شاخه رشته كوه جنوبي فردوس اين رشته كوه رو به سمت كوير تا نمكزار نيگنان ادامه پيدا كرده است. مي توان گفت اين منطقه حد فاصل دو كوير مركزي و كوبر لوت است و وجود همين كوهها سبب گرديده كه در اين منطقه تا حدي توسعه كوير متوقف گردد.


بطور كلي كوههاي شهرستان فردوس كم ارتفاع است و اغلب آنها با شيب ملايم به دره ها و جلگه هاي اطراف منتهي مي شود. در دامنه هاي جنوبي رشته شمالي كه حدفاصل جلگه گناباد و فردوس است دره هاي كم عمق و گسترده اي عمود بر رشته اصلي وجود دارد كه تا داخل جلگه فردوس امتداد دارد.
آب دره هاي جنوبي اين رشته كوه اغلب در بهاران سيلابي و در بقيه سال خشك است. در داخل اين دره ها قنواتي حفر گرديده كه روستاهاي اين منطقه را بر گرد خود پديد آورده است. مهمترين اين دره ها از شمال غربي به جنوب شرقي عبارتند از :
1- دره افقو 2- انارستانك و خانيك شاه و امرودكان 3- خرو و ظهير 4- فنود و مهويد 5- دره شش توكه دره نسبه و سيعي است و در بالا به دره هاي كوچكتري تقسيم مي شود و روستاهاي باغستان ، فتح آباد حاجي آباد، باداموك، گستج دريكي، و شعبات و دهات فريدوني و ترشزوك در دره ديگر آن واقع شده است. آبريز اين سه دره اخير وارد جلگه فردوس مي شود. 6- دره بيدسكان 7- دره نرم و نوده 8- دره مصعبي كه دره نسبه وسيعي است و به دو شاخه تقسيم مي شود : يكي دره نرم و بشاد و ديگري مصعبي و كريمو. آبريز اين سه دره وارد جلگه آيسك مي شود و دره آيسك را مشروب مي كند. 9- دره خورزاد ، نوبهار و چرمه كه هر كدام در يك دره واقع است ولي آبريز بهاره آنها به دره مصعبي ختم شده ، وارد جلگه آيسك مي شود.
كوههاي جنوب غربي اين شهر به علت ارتفاع كم و مجاورت با كوير فاقد آبادي است و جز چند كلاته كوچك به نامهاي بزنگر، برجك، كلاته حسين، اسماعيل آباد، آبادي ديگري وجود ندارد و شاخه منشعب از آن نيز چنين وضعي دارد. رشته كوه واقع در حد فاصل بشرويه و طبس چون مرتع است درااي دره هاي نسبه آبادي است كه هر كدام سبب ايجاد آباديهايي شده اند كه از مشرق به طرف مغرب عبارتند از : فتح آباد، ارسك، زيرك، مردستان هنويه، رقه، كرند، اسپاك، عشق آباد، نيگنان.
از اين بلنديها كه بگذريم بقيه اراضي منطقه شهرستان فردوس هموار و اغلب سطح زمين از هر گونه گياهي عاري است. در سالهايي كه باران به حد كافي مي بارد علفهايي كه غالباً بيش از چهل روز دوام ندارد سطح زمين را مي پوشاند و دامداران در اين صحاري به تعليف گوسفندان مي پردازند.
زمين شناسي
اين شهر در نيم حلقه زلزله مديترانه واقع شده و هرچند گاه يك بار زلزرله هاي شديدي آن را مي لرزاند و خسارات جاني و مالي شديد به بار مي آود كه از آن جمله زلزله هاي سال 1320 و 1347 را مي توان نام برد.
در منطقه مورد مطالعه آثار چين خوردگيها و رو راندگيهاي شديد مشاهده مي شود. گسلها و شكستگيهاي متعدد در تمام طبقات از جمله طبقات دوران چهارم ديده مي شود آتشفشانيها و زلزله هاي فراوان نشان مي دهند كه جنبشهاي كوه زايي آلپي در اين محل هنوز به پايان نرسيده و اين منطقه از نظر تكتونيك منطقه اي بي ثبات شمرده مي شود. زمين شناسي شهرستان فردوس در سه بخش مطالعه گرديده است.
الف ) زمين شناسي دشت فردوس


قديميترين سازند زمين شناسي شمنطقه آهك دولوميتي و متعلق به دوره پرمين (دوران اول) است. اين سازند گسترش چنداني در منطقه نداشته فقط در شمال روستاي امرودكان رخنمون دارد. آهك و دوليوميت سياهرنگ دوره ترياس (دوران دوم) در شمال شرق و غرب دشت وجود دارد. ارتافعات شرقي و شمال شرقي منطقه را سازندهايي از نوع شي، ماسه سنگ و آهك ژوراسيك مي پوشاند. همچنين آهك و آهك مارني ژوراسيك فوقاني به صورت تپه ماهورهاي منفرد در جنوب دشت (كنگره كوه) رخنمون دارد.
بلنديهاي شمالي و شمال غرب دشت فردوس از سنگهاي آذرين دوران سوم از نوع توف پيروكسينيت، آندزيت و داسيت اشغال شده است. مارنهاي قرمز رنگ نئوژن همراه با ماسه سنگ، كنگلومرا و افقهايي از گچ، حاشيه ارتفاعات شرقي دشت را مي پوشاند. اين

سازندها سنگ كف دشت را نيز تشكيل مي دهد.
سنگهاي ولكانيكي دوران چهارم شامل بازالت و آندزيت در ارتافعات جنوب غربي منطقه ديده مي شود. به علاوه رسوبات اين دوران تشكيل دهنده آبرفتها، مخروط افكنه ها، تراسها، واريزه ها و رسوبات جوان رودخانه اي مي باشد. ضخامت رسوبات آبرفتي در نقاط مختلف دشت متفاوت بوده حداكثر به 200 متر در حوالي باغستان مي رسد.
ب) زمين شناسي دشت بشرويه
دست بشرويه در حد فاصل ارتافعات توده لوت در شرق و كوههاي شتري(منطقه طبس) در غرب واقع شده است. قديميترين سازندهاي شناخته شده در اين حوضه آهك و دولوميت پرمين و آةك ودولوميت ترياس است كه در شمال شرق در دامنه ارتفاعات جنوبي و داخل كوير رخنمون دارد. ارتافعات غرب دشت اغلب از نهشته هاي شيل و ماسه سنگ و آهك مارني و آهك ريفي ژوراسيك پوشيده شده است. آهكهاي ريفي به دليل داشتن خلل و فرج از نظر ذخيره آب حائز اهيمت است. آةكهاي اربيتولين دار خاكستري رنگ و كنگلومراي كرتاسه فوقاني به طور محدود در ارتفاعات غربي ديده مي شود. بلنديهاي شرق و جنوب شدت از سنگهاي آذرين دوران سوم يعني از توف آندزيت و رويوليت و پيروكسينيت تشكيل شده است. هب علاوه سنگ كف بشرويه نيز از اين تشكيلات درست شده است. همچنين ولگانيتهاي دوران سوم زمين شناسي در حاشيه ارتفاعات غربي و در داخل كوير ديده مي شود.
رسوبات دوران چهارم زمين شناسي شامل تراسها، آبرفتها، واريزه ها، شنهاي روان و رسوبات كويري است كه مناطق پست و سطح دشت را مي پوشاند. ضخامت رسوبات آبرفتي بيش از 150 متر است.
ج) زمين شناسي دشت سرايان
ارتفاعات شرق و كوههاي منفرد داخل دشت از شيست، ماسه سنگ سبز ژوراسيك و آةكهاي خاكستري رنگ كرتاسه درست شده است. اين تشكيلات در تغذيه دشت نقش موثر دارند. در دامنه بلنديهاي منطقه نهشته هاي مارني، كنگلومرائي نئوژن و پليستوسن گسترش داشته و سنگ كف دشت را نيز تشكيل مي دهد. در حاشيه ارتفاعات شرقي، خصوصاً در شرق بستاق و سرايان سنگهاي آذرين ائوسن(دوران سوم) ديده مي شود. در بلنديهاي غرب سنگهاي آندزيني و

بازالتي دوران چهارم رخنمون دارد كه سنگ كف اين قسمت از دشت را نيز تشكيل مي دهد. به علاوه ولگانيتهايي كه از نوع توف و آندزيت ائوسن ولگانيتهاي دوران چهارم در ارتفاعات جنوبي منطقه ديده مي شود.
رسوبات دوران چهارم تشكيل دهنده تراسها، مخروط افكنه ها، شنهاي روان و رسوبات كويري و واريزه ها مي باشد كه مناطق كم ارتفاع و سطح دشت را مي پوشاند. ضخامت آبرفت در حاشيه شرقي دشت بيش از 300 متر است.


شهرستان فردوس بين دو رشته كم ارتفاع كوه كلات و كوه سياه و كوه زول در مشرق و كوه شتري طبق در مغرب واقع شده است. اين ناحيه به علت مجاروت با كوير مركزي و لوت داراي آب و هوايي صحرايي و خشك است و به دو بخش آب و هوايي كوهستاني (شمالي) و دشت (جنوبي) تفكيك مي شود:
بخش كوهستاني : اين ناحيه در شمال شرقي شهرستان فردوس قرار دارد و درااي تابستانهاي نسبتاً معتدل با متوسط درجه حرارت روزانه در تيرماه بين 20-25 درجه سانتيگراد است زمستانهاي آن سرد با درجه حرارت متوسط روزانه در دي ماه بين 5-10 درجه سانتيگراد است كه در نواح

ي مرتفعتر به كمتنر از 5 درجه سانتيگراد مي رسد.


بارندگي در نواحي كوهستاني شهرستان بيش از دشت است و بين 200 تا 300 ميليمتر بارندگي ساليانه دارد. اكثر ريزشها در زمستان و بهار انجام مي گيرد. شهر فردوس چون در دامنه كوههاي كلات واقع شده داراي آب و هوايي نسبتاً معتدل است. در تابستان شبها به علت جريان هواي سرد كوهستان به طرف كوير به نسبت خنك مي شود.
بخش جنوبي : شامل دشتهاي كم ارتفاع و نواحي حاشيه كوير است اين بخش داراي تابستانهاي فوق العاده گرم است. متوسط درجه حرارت روزانه در تيرم ماه 25 تا 30 درجه سانتيگراد است. اما حداكثر مطلق حرارت گاهي تا 47 درجه سانتيگراد مي رسد. اختلاف درجه حرارت بين شب و روز بسيار زياد است. بنابر اين داراي آب و هواي خشك و بري است. ميزان بارندگي در دشت كمتر از بخش كوهستاني است. متوسسط بارندگي سالانه آن 100 تا 200 ميليمتر است و اكثر ريزشها در فصل زمستان انجام مي گرد و تابستانها خشك است.
در شهرستان فردوس چهار ايستگاه هواشناسي وجود دارد. اين استگاهها در فردوس ، بشرويه، فتح آباد و ارسك قرار دارند. از بين آمار اين ايستگاهها آمار هواشناسي ايستگاه فردوس و بشرويه به علت قدمت بيشتر انتخاب گرديده است و عناصر آب و هوايي با استفاده از آمار ايستگاههاي فوق مورد مطالعه و مقايسه قرار گرفته است.

1- عناصر آب و هوايي
الف – دما : براي شناخت و بررسي شرايط دمايي و پراكندگي آن ميانگين آمار 12 ساله ايستگاه فردوس و بشرويه سالهاي (1985-1974) محاسبه و نتايج به صورت جدول شماره 1 تهيه شده است:
به طوري كه جدول شماره 1 نشان مي دهد ميانگين دماي سالانه ايستگاه فردوس 9/15 و بشرويه 5/17 درجه سانتيگراد است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید