بخشی از مقاله
اخلاق در سیره پیامبر
مقدمه:
قرآن ، جامع ترين کتاب آسماني و جاودانه ترين معجزه الهي است. بعثت با قرآن آغاز گرديد و پرده هاي جهل و خرافهبا قرآن کنار رفت و اسلام محمدي (ص) در پرتو قرآن جاودانه ماند.
خداوند، بارها به پيامبرانش دستور داده، نمونه هاي برجسته انسانيت ا به مردم معرفي کند تا اين الگوها به فراموشي سپرده نشود.
قرآن درباره الگو بودن پيامبر اعظم مي فرمايد :
لقد کان لکم فقي رسول الله اسوه حسنه لمن کان يرجوا الله و اليوم الاخر و ذکر الله کثيرا
همانا براي شما در (سيره) رسول خدا، الگو و سرمشقينيکوست،(البته) براي کساني که به خدا و روز قيامت اميد دارند و خدا را بسيار ياد مي کنند .
مسجد ساده پيامبر با ده ستون از تنه درخت خرما همراه با اذان برده سياهي با نام بلال دنيا را تکان داد ولي مسجد امروز مدينه با صدها پايه از سنگ مرمر و مناره هاي بسيار بلند هيچ کشوري را تکان نمي دهد .
خداوند با دستورات روشن و گاهي مکرر که به پيامبرش ميداد، برنامه و سيره زندگي ان حضرت را معين مي کرد و سيره عملي آن حضرت مطابق دستورات الهي بود.
ام سلمه مي گويد : شبي پيامبر در خانه من بود ، نيمه شب ، او را نيافتم به سراغش شتافتم ، ديدم در تاريکي ايستاده ، دستها را بلند کرده و اشک مي ريزد و مي گويد : خدايا ! نعمت هايي که به من داده اي از من نگير ، دشمنم را خشنود مکن ، به بلاهايي که مرا از آن نجات داده اي گرفتارم مکن .
به او گفتم پدر و مادرم فدايت شوند ، شما که بخشوده شده اي ! فرمود : هيچ کس از خدا بي نياز نيست . حضرت يونس آني به خود واگذار شد ، در شکم ماهي زنداني شد .
روزي پيامبر اکرم (ص) دوازده درهم به حضرت علي (ع) داد و فرمود : لباسي براي من تهيه کن . حضرت علي (ع) به بازار رفت و لباسي به همان قيمت تهيه کرد و خدمت رسول اکرم (ص) آورد . پيامبر اکرم فرمود اگر لباس ساده تر و ارزاتنري بود بهتر بود . اگر فروشنده راضي است لباس را به او برگردان . حضرت علي (ع) لباس را برگرداند و پول را پس گرفت و خدمت پيامبر (ص) برگشت .
اگر کسی برای اصلاح و متحول کردن جامعه، از درون سوز نداشته باشد، بتواند جامعه ای را مشتمل سازد. یکی از صفحات بر جسته محال است بتواند جامعه ای را مشتعل سازد. یکی از صفات بر جسته انبیای الهی سوز و گداز برای هدایت و سعادت انسان ها بود.
البته سوز هم باید از روی اخلاص باشد، دکان نباشد! هر کس باید ببیند چه کاری کعطل مانده است، آستین ها را بالا بزند و کار را انجام دهد. به نوع کار، پستی و شرافت ظاهری آن نباید نگاه کرد. کاری که بر زمین مانده استباید با نیت پاک و خالص انجام داد.
یکی از خصوصیات انبیاء از جمله پیامبر اسلام پرهیز از تکلف. خداوند از پیامبرش می خواهد که به مردم بگوید: «و ما انا من المتکلفین» من اهل تکلف نیستم و خود و دیگران را به سختی نمی اندازم.
در کارهایی که از طرف خدا فرمان مخصوصی صادر نشده و کار به خود امت واگذار شده بود، گاه و بیگاه پیامبر با مردم مشورت می کرد و حتی در مواردی رأی دیگران را بر نظر خود مقدم می داشت. در جنگ احد پیامبر شورایی تشکیل داد و درباره اینکه برای جنگیدن از مدینه بیرون بروند یا در مدینه ستگر بگیرند مشورت نمود.
در سفری که رسول خدا با اصحاب داشتند، هنگام تهیه غذا هر یک از آنان کاری را قبول کردند، پیامبر هم هیزم جمع کردن را بر عهده گرفت و هر چه اصحاب خواستند از کار پیامبر جلوگیری نمایند نپذیرفت.
عمار می گوید: پیش از بعثت، من و جضرت محمد با هم چوپانی می کردیم، یک روز به او پیشنهاد کردم که فلان منطقه چراگاه خوبی برای گوسغندان است فردا به آنجا برویم. حضرت محجمد پذیرفت. من فردا به آنجا رفتم و دیدم پیامبر قبل از من به آنجا رسیده است ولی گوسفندان خود را از چریدن باز می دارد. پرسیدم چرا نمی گذاری گوسفندان بچرند؟ فرمود: چون وعده من با تو این بود که با هم شروع کنیم، نخواستم قبل از تو گوسفندان من از این چراگاه استفاده کنند.
یکی از فرزندان پیامبر، به نام ابراهیم در کودکی از دنیل رفت، اندکی پس از مرگ او خورشید گرفت، مردم گمان کردند این خورشید گرفتگی به خاطر فوت ابراهیم است. ولی پیامبر فوراً مردم را جمع نمود و فرمود: گرفتن خورشید به خاطر مرگ فرزندم نبوده است.
در جنگ احزاب که تمام نیروهای ضد اسلامی یعنی مشرکان و کلفران و منافقان با طراحی گسترده قصد کودتا علیه اسلام را داشتند، پیامبر با مشورت اصحاب بنا گذاشتند که دور مدینه را خندق بکنند. در اینجا نیز رسول خدا اول کسی بود که شورع به کندن خندق نمود و با اینکه برخی مسلمانان با کسب اجازه و گروهی هم بدون آن، کار را رها می کردند اما پیامبر تا پایان کار ایتاد و همچنان مشغول کندن خندق بود.
عده ای خدمت آن حضرت رسیدند و گفتند: ما به تو ایمان می آوریم به شرط اینکه نماز نخوانیم.
اما پیامبر نپذیرفت زیرا حاضر نبود به قیمت زیاد شدن پیروان گوشه ای از مکتب آسیب ببیند. این دیگرانند که برای به دست آوردن پیروان زیادتر هر لحظه به شکلی و نامی و آرمی تغییر روش می دهند و همچون تجار دنبال پیدا کردن مشتری هستند.
ازدواج های پیامبر بخاطر مسائل جنسی زیرا آن حضرت در سن 25 سالگی با حضرت خدیجه که چهل ساله بود حضرت خدیجه رحلت نمود، آن حضرت ازدواج دیگریس نداشت.
پیامبر 63 سال بیشتر بیشتر عمر نکرد و تمام ازدواجهای مکرر حضرت در 10 سال آخر عمرشان بود. آیا ازدواج بعد از سن 53 سالگی را می توان گفت برای شهوت بوده است؟
.واقع آن است که ازدواج با آن زنان به خاطر آن بود که در آن زمان رسم بود که قبیله ها از بستگان و دامادهای خود حمایت می کردند و پیامبر و پیامبر اکرم تشخیص دادند که با چندین قبیله فامیل شوند تا حمایت قبیله ها را برای پیشرفت اهداف خود دانسته باشند و هم قبایل نیز نسبت به یکدیگر حسادت نکنند.
بعضی از این ازدواج ها برای شکستن سنت های غلط جاهلی بود. چنانکه در جاهلیت عقیده داشتند همان گونه که انسان نمی تواند همسر فرزند خود را بگیرد، نمی تواند همسر و فرزند خوانده خود را نیز بگیرد. پس از اینکه زید همسرش را طلاق داد، پیامبر به فرمان خدا او را به عقد خود در آورد تا سنت جاهلیت را بشکند.
با اینکه اکثر همسران رسول خدا زنانی سالمند، یتیم دار، بیوه و دارای اخلاق متفاوت بودند اما همان گونه که قرآن سفارش کرده است: معاشرت پیامبر با آنان به نیکی و خوبی بود و گاه و بیگاه که بعضی از آنان بد رفتاری می کردند و حتی اصحاب پیامبر از رفتار آنان ناراحت شده، می گفتند: یا رسول الله او را رها کنید، پیامبر می فرمودند: ناراحتی و بدرفتاری زنان را باید در کنار نقاط مثبت و کمالات آنان حساب کرد و نباید انسان به خاطر ناراحتی همسر خود را رها کند.
مهربانی با کودکان
نوزادی را برای دعا یا نامگذاری نزد پیامبر آوردند. نوزاد دامن حضرت را نجس کرد، مادر کودک و اطرافیان به شدت ناراحت شدند، اما پیامبر فرمودند: آزادش بگذارید، من لباس خود را می شویم اما فریاد شما باعث می شود که این کودک بی گناه بترسد
درباره دختران سفارش بيشتري مي فرمود و نزد او ارزش دادن به زن کار پسنديده اي بود . آن هم در دوراني که تولد دختر باعث عصبانيت پدران ميشد . تا شدتي که از شدت بغض رنگشان سياه مي گشت .
هرگاه حسين و حسن (ع) بر پيامبر وارد مي شدند، حضرت از جا برميخاست و آنان را در آغوش مي گرفت و بر دوش خود سوار مي کرد.
روزي برادران و خواهران رضاعي پيامبر هر کدام جداگانه خدمت پيامبر (ص) رسيدند. پيامبر نسبت به خواهر بيش از برادر احترام کرد ، برخي دليل اين توافت را پرسيدند ، پيامبر (ص) فرمود : چون اين خواهر احترام پدر و مادر خود را بيشتر رعايت ميکرد من هم نسبت به او علاقه زيادتري دارم .
پيامبر به نظافت بسيار اهميت مي داد. گاهي مسواک خود را پشت گوش مي گذاشت که در دسترش باشد.
پيامبر در آستانه رحلت، جواني به نام اسامه را فرمانده لشکر کرد و تمام بزرگسالان را مأمور کرد تا اين جوان 18 ساله را اطاعت کنند و فرمود : خدا لعنت کند کسی که از لشکر اسامه سرباز زند.
وقتی برخي از زنان پيامبر از او درخواست کردند که از غنائم به دست آمده به ما هم بدهيد به او عرض کردند : چرا وضع ما بايد اينقدر ساده باشد ؟ پيامبر ناراحت شد و فرمود : زندگي من زندگي ساده اي است اگر مي خواهيم با من زندگي کنيد صبر کنيد و اگر نمي خواهيد من حاظرم شما را طلاق دهم .
در اولين دستوراتي که در سوره مزمل به او داده شد، اين بود که نيمي از شب يا مقداري کمتر از نصف يا بيشتر از نصب را به عبادت بپردازد.
در آيه 79 سوره اسراء به پيامبرش مي فرمايد :
و پاسي از شب بيدار باش و تهجد و عبادت کن و اي« وظيفه افزون ، مخصوص توست .
به گفته رواياتي نماز شب سبب عفو گناهان روز ، زياد شدن رزق ، سلامتي بدن و نور قبر است .
آري شب و سحر براي عبادت فرصت خوبي است . با اينکه حضرت موسي سي شبانه روز در کوه طور بود ولي خداوند مي فرمايد سي شب و اين بخاطر آن است که عبادت در شب برجستگي خاصي دارد.