بخشی از مقاله
چکیده
در طی ود سال اخیر شاهد بروز ناآرامی ها و اعتراض هاي نسبتاً گسترده و دامنه داري بوده ایم که حاکی از نوعی تحول در حوزة مسائل اجتماعی - به طور اعم - جامعه ایران است. تداوم این کنش هاي اعتراضی، حجم، میزان مشارکت و مطالبات آن ها بیان گر وجود بحران یا بحران هاي اجتماعی در سطوح مختلف جامعه و نوعی جنبش ریشه دار و عمیق است.
مسئله این مقاله کاوش در خصوص؛ بررسی نسبت این کنش هاي اعتراضی با تحولات و کنش هاي اجتماعی در ایران پس از انقلاب و نیز بررسی ریشه هاي شکل گیري این کنش هاي اعتراضی است. براي بررسی موضوع فوق از سه دسته از نظریه ها؛ شکاف هاي اجتماعی، بحران هاي اجتماعی و جنبش هاي اجتماعی استفاده شده است.
روش گردآوري داده ها اسنادي و روش تحلیل داده ها تحلیل انتقادي سیاست هاي اقتصادي، اجتماعی و فرهنگی - بررسی انتقادي توالی تاریخی رخداد ها - است. نتایج حاصل از پژوهش حاکی از نوعی چرخش پارادایمی در جنبش هاي اجتماعی در ایران از: جنبش مدنی- سیاسی به جنبش معیشتی و نان است که به نظر می رسد داراي ریشه هاي اقتصادي، سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی گسترده اي بوده و نوعی پرادایم شیفت معکوس اتفاق افتاده است.
طرح مسئله
جنبش هاي اجتماعی به عنوان موتور محرکه جوامع مدرن عمل می نمایند. جنبش اجتماعی کنشی جمعی براي پیشبرد منافع مشترك یا تأمین هدفی مشترك از طریق عمل جمعی خارج از حوزة نهادهاي رسمی است. از سوي دیگر جنبش هاي اجتماعی حول شکاف هاي اجتماعی شکل می گیرند که محصول نوعی آگاهی جمعی در مورد مشکل یا مشکلات مرتبط با کنشگران جنبش ها هستند.
در بسیاري از جوامع شکاف هاي اجتماعی - کمابیش - وجود دارد. امادر جوامع با ثبات، معمولاً شکاف هاي اجتماعی غیر فعال و یا داراي اثرات ملایم تري بر روي کنش هاي اجتماعی مردم هستند. بنابراین، شکاف هاي اجتماعی در جوامع با ثبات در هیأت نهادهاي سیاسی، مدنی و صنفی نمود پیدا می کنند - احزاب سیاسی، اتحادیه ها و فراکسیون ها - . در جوامعی که به دلایل طبیعی و یا تاریخی و حادثی، شکاف هاي اجتماعی زیاد هستند، در صورتی که در اثر حکمرانی بد، سیاست هاي اجتماعی، اقتصادي و فرهنگی نامتناسب با شرایط جامعه - درونی/بیرونی - اتخاذ شود؛ می توان انتظار داشت که آن شکاف ها به انحاء مختلف فعال شوند.
پیامد تعمیق و گسترش شکاف هاي اجتماعی، بحران هاي اجتماعی است. به عبارت دیگر، جنبشهاي اجتماعی حول شکافهاي اجتماعی شکل میگیرند. در اثر گسترش و تعمیق بحران هاي اجتماعی، می توان انتظار داشت که جامعه با جنبش ها و انواعی از کنش هاي اجتماعی اعتراض آمیز مواجه شود. بحران هاي اجتماعی محصول ناکارآمدي یا حکمرانی بد هستند.
به عبارت دیگر در جوامعی که سیاست هاي اقتصادي، اجتماعی و فرهنگی یا در سطح برنامه ریزي و یا در سطح اجرا و نظارت دچار نقصان هستند، انباشت این بدکارکردي ها منجر به بحران هاي مختلف و از جمله بحران ناکارآمدي می شوند، بحران ناکارآمدي نیز به نوبه خود موجب بحران هاي دیگري می شود که می توان رابطه آن ها را به صورت زیر نشان داد.
رابطه شکاف هاي اجتماعی، بحران هاي اجتماعی، جنبش ها و منازعات اجتماعی دو سویه و چند سویه است.
در طول چندین دهه و حتی با کمی اغماض می توان گفت که جنبش هاي اعتراضی گسترده و مداومی در ایران در اعتراض به سیاست ها و سیاستمداران در ایران رخ داده است. در اکثر این کنش هاي اعتراضی معمولاً مطالبات اصلی حول محور حقوق مدنی و سیاسی مطرح می شده است. حتی شکافهاي اجتماعی در ایران منتهی به سال 1357عمدتاً شکافهاي سیاسی بودند.
این شکافها در شعارهاي انقلابیون نمایان شدند؛ استقلال، آزادي، جمهوري اسلامی همگی شعارهایی هستند که بنیان هاي سیاسی دارند، ضمن این که این شکافها غالباً شکاف بین دولت و ملت بودند به طوري که می توان گفت، شکافهاي اجتماعی منتهی به سال 1357 حول یک شکاف عمده: طرفداران / مخالفین رژیم شاه خلاصه میشد.
به نظر می رسد در طی چند دهه اخیر، هم شکافهاي طبیعی مانند؛ شکافهاي نسلی و جنسی و هم شکاف-هاي غیر طبیعی و حادثی مثل؛ شکافهاي قومی و زبانی، مذهبی، اقتصادي و طبقاتی، محلی ومنطقه اي، فرهنگی و ایدئولوژیک ..... عمیقتر شده اند.
علاوه بر این، شکافهاي اجتماعی در ایران در طی این دوره، دچار قبض و بسط فراوانی شدهاند.اگر پارسونزي به آنها نگاه کنیم شکافهاي اجتماعی در چهار حوزة: اقتصاد، سیاست، اجتماع و فرهنگ به صورت شکافهاي متعددي بر هم متراکم شدهاند. پرسشی که در این پژوهش در صدد پاسخ به آن هستیم عبارتست از این که: کنش هاي اعتراضی سالهاي اخیر - از 1395 تا کنون - در نسبت با مجموعه تحولات و کنش هاي اجتماعی سه دهه اخیر چگونه قابل تبیین هستند؟ از منظر روش شناسی در کل روش این پژوهش تحلیل انتقادي تاریخی است.