بخشی از مقاله
(مسجد جامع اردستان)
پيام فاهمي*
مقدمه :
در هر قوم و مليّتي، معمار به عنوان شخصي فرهنگي، اجتماعي و معماري بعنوان نمادي از فرهنگ و مذهب، هميشه مطرح بوده است. نقل است از دكتر اكبر زرگر1 كه : « معماري تجلي فرهنگ جاري است. » معماري گذشته ما نيز كوله بار فرهنگ و آيين گذشتگان ما را در جامعه امروزي بدوش مي كشد.
معماري و مكان مصنوع آدمي هر لحظه در حال تغيير و تحول است. مكان با گذر زمان تغيير مي كند و در هر دوره فرهنگ خاص خود را به وجود مي آورد.
فرهنگ و مذهب و معماري متعلق به آنها ناخودآگاه ذهن انسان را به سوي فضاهاي مذهبي سوق مي دهد. فضايي كه اصالت و باورهاي اسلام در ذهن مسلمانان جلوه اي از معنويت و خلوص را در آن نمايان ساخته است، فضايي چون مسجد، فضايي كه در شهر كالبد روح اسلام در گسترايي جهان اسلام است.
بي شك جاودانه شدن يك اثر معماري در اثر زمان، متكي بر تعبير الهي وجود است. شخصيت و باني كالبدي چون مسجد، شخصي است كه محيط دايره معماري او و مركز دايره، قلب اوست.
يكي از اين مساجد، مسجد جامع اردستان است، كه در روح خود مفاهيمي عميق را جاي داده است. شرع در چندين دوره ي ساخت مسجد از آغاز و ظهور بنا در تفكّر و ذهن معمار آن حضور داشته و تبلور آن در جاي جاي اين مكان ديده مي شود.
جامع ترين تفكرات:
از شروع تاريخ و پس از آن و پايه گذاري تمدّن،مسجد و فضاهاي مقدس و روحاني جزء اولين بناهايي بوده اند كه در خلق آن كوشش شده است.
مسجد مأمني است مقدس براي انديشه هاي مقدس، محلي است براي عبادت، جايي است براي شادي و مصيبت ، مكاني است براي صفوف اتحاد، معماري است آرام در پي آرامش انسان. هويت انسان و زندگي، اسلام و مدنيت، هويت معماري اينگونه بناهاست. فارغ از تفاوت هاي شاخص ، مساجد جامع خود همچون نگيني بر دست شهر مي درخشند، نشانه اند و توجه هر رهگذري را به خود جلب كرده و كالبد خود را فراموش مي كنند.
زمان در اين مكان بيهوده و گذرا نيست. بانيان اين معماري كهن كوچكتري تفكري به خود و احوال دنيا نداشته اند. آنان بيهوده نمي انديشيده اند و به بيهودگي نمي گرويدند. زيبايي بنا را براي زيبايي عبادت مي خواستند، كه اگر چنين نبود، آنان نيز بحال خود واگذاشته مي شدند، در قرآن مجيد آمده است: « ذَرهُم يَأكلوُا و يَتَمَتَّعوا وَيلهِم الْأمَلُ فَسوْفَ يَعْلَموُنَ » با آنان در باره حق به گفتگو منشين كه جز به دنيا نمي انديشند ، رهايشان كن تا بخورند و بهره برگيرند و آرزوهايشان آنا را به بيهودگي بكشاند، به زودي خواهند دانست.
شهرستان اردستان:2
شكل گيري هسته اوليه ي شهرستان اردستان را به قنات معظم «ارونه» نسبت مي دهند. شهر قديم اردستان با نام اردستان خرابه يا اردستان كهنه بوده كه در نهايت به «لاسويه» تغيير يافته است.
بنا آنرا به « اردا » موبد دوره اردشير بابكان نسبت مي دهند و مي گويند محل زندگي « اردا » بوده است. همچنين مي گويند كه اين موبد موكل آتشكده ي اين محل بوده لذا به آن اردستان يعني مكان «اردا» گفته اند. اردستان مركب از « ارد » و ستان يا استان است كه « ارد » به معناي فرشته موكل بر دين و مذهب و ستان به معني محل است و چون اردشير دراز دست باني اردستان از مروجين كيش زرتشت بوده آنجا را محل فرشته ي موكل بر دين و مذهي تعيين نموده است.
تقريباً تمامي مورخين و جغرافي نويسان يكصر سال اخير دوره قاجار كه نامي از اردستان و يا زواره آورده اند، اولي را منسوب به رستم دستان و دومي را منسوب به برادرش زواره گفته اند. تا جايي كه عباسعلي خرم اصفهاني روي انتساب اردستان به رستم دستان با تاكيد مياورد:
اين مسلم بود كه اردستان از بناهاي بدر دستان است
تاريخچه مسجد جامع اردستان:
مسجد جامع اردستان اولين مسجد دو طبقه وجزء مساجدي است كه از تك ايواني به چهار ايواني تبديل يافته است. بناي كنوني حاصل تغيير و تحول چهار دوره تاريخي است. مسجد جامع اردستان در اوايل دوره ملكشاه سلجوقي پايه ريزي شده است، البته مطابق گفته ي مقدسي كه در احسن التقاسيم نوشته است، مسجد در قرن چهارم هجري معمور بوده، يعني مي توان گفت مسجد در حدود قرن دوم و سوم ساخته شده استو از قرن ششم به بعد تجديد بنا و تعمير گرديده است.
بنا كنوني مسجد در دوره ي سلجوقي و به سبم رازي ( چهارمين شيوه ي معماري اسلامي در ايران ) – شيوه ي مسجد اصفهان – ساخته شده است. در اين دوره توجه به استحكام بنا و استفاده از يك مناره متداول بوده كه در اين معماري مشهود است.
اولين ايوان احداث شده ايوان جنوب غربي است كه كتيبه ي مقدس « بسم الله الرحمن الرحيم» در طبقه دوم آن قرار گرفته است، و تاريخ ساخت آن را به سال 553 هـ.ق و به دست « ابوالحسن بن غالي بن احمد» نسبت مي دهند. ساخت گنبد خانه و شبستان اطراف آن نيز در همان سال و بدست همان شخص صورت گرفته است. پس از احداث اين ايوان، ايوان مقابل آن با « صفه صفا » در تاريخ 946 هـ.ق طراحي و ساخته شده است. گشودگي هاي انتهاي صفه ي صفا از گشودگي هاي ايوان اوليه تبعيت مي كند. مدرسه علميه «حاج حسن نورالدين» كه در كنار همين ايوان ساخته شده است، به قرن يازدهم برمي گردد. ايوان
جنوي قربي با نام ايوان « امير جمله» و صفه ي مقابل آن با نام صفه ي « امام حسن(ع)» احداث شده است. طراحي و فرم گنبد اين مسجد بصورت دو پوسته بوده كه علاوه بر استحكام و آكوستيك، هندسه متفاوت خارج و داخل بنا را نيز نشان مي دهد. آجرچيني فوق العاده تك مناره ي كوتاه و بدون نقش و تزيين آن نور روز را طوري به درون هدايت كرده است كه هادي مسير در تاريكي راه پله هاست.
هنر و هنرمند:
هنر زايده ي تفكرات يك هنرمند است، دست و پنجه ي هنرمندي است كه اثري هنري مي آفريند. هنر اين مسجد نيز چكيده بهترين تفكرات معمار و ظرافت دستان اوست. آرميدن گچ به شكل طرح اسليمي بر
آغوش خشت كه پس از گذشت چندين سال همچنان پابرجاست. نقوش منحني اسليمي بر روي فرازهايي كه از آيه الكرسي جلوه اي خاص به اين آيات بخشيده تا عرفان اسلامي در اين نقوش موج زند.
تفاوت در تفكرات اذهان هنرمندان هر دوره تاريخي اين مسجد به خوبي مشخص و كجزا است. تفاوت در تزئينات، گچ بري هاي و كاربندي ها نمونه آنند.
خشت نماي كوير، سازه ي بنا و تزئينات آن در سطوح نماست و به راستي كه:
تا كجا مي برد اين نقش به ديوار مرا
تا بدانجا كه فروماند
چشم از ديدن و لب نيز ز گفتار مرا
« شفيعي كدكني»
گشودگي هاي نيمه شفاف در ديوارهاي اطراف بنا آرامش درون مسجد را با زيبايي طبيعت پيرامون انس و پيوند داده، ساختمان از مجرد بودن رهايي و جان آن از طبيعت صرف خلاصي يافته است. مسجد هنر و زيبايي رنگي ندارد (كاشيكاري) اما روح و درون او متجلي معماري گذشته خويش است.
هر فضاي معماري سنتي با توجه به عملكرد ويژه ي خود، داراي محركات روحي و تاثيرات رواني بايد باشد، معماري مسجد نيز محرك خداترسي و خداپرستي است. در هنگام ورود به فضاي معنوي گنبدخانه و در زير قوس آن آياتي از قرآن كريم به چشم مي خورد، معمار حالت رفتاري احترام به قبله را با كوتاهي قوس و اختلاف ارتفاع چندي بين ايوان و گنبد خانه در انسان طراحي كرده است. وي طراحي بنا را مقدمه بوجود آوردن رفتار و حالت معنوي قرار داده است.
تمام نكات و ظرافت هاي عبادت جمعي در اين مكان از لحاظ شرعي فكر شده و از پيش تعيين شده است.
اختلاف سطح بين دو ايوان كه در راستاي محور قبله قرار دارند، و سطوح افقي در كف و تفاوت ارتفاع آنها اتصال صحيح صفوف نماز را مشخص مي كند و آن حاكي از حضور شرع در كالبد بناست. ارتفاعي چند در كف ايوان جنوبي براي تميزي است اما اين ارتفاع در كف گنبد خانه به سطح تراز ميانسرا مي رسد و صفوف اوليه نماز و امام جماعت را كه بايد پايين ترين سطح از سطوح ديگر باشد را متذكز مي شود.
اختلاف سطوح در نما با زيبايي تمام به داخل ايوانها كشيده شده و تزئينات اين سطوح از جنس سازه ي بنا و با عمق كم در نما به فضاي داخلي گنبد خانه با عمق زياد امتداد يافته است.
رنگ روشن خشت و آجر، هيبت گنبد را در برابر ديدگان از خارج و تاريكي گنبد خانه فضايي از معنويت و خلوص و آرامش را بوجود آورده است. گشودگي هشت ضلعي در انتهاي ايوان امير جمله « ايوان جنوب شرقي» و در سقف اثر پذير اعياد فطر و قربان بوده و دعاهاي اين ايام در همين قسمت و در زير گشودگي سقف شبستان خوانده مي شده است.
جسمش معماري دوره خود و رويش معماري پيشينيان است. در دل خود قسمتي از بناي گذشته را حفظ مي كند. بعضي ستونهايش جا پاي ستونهاي قبلي گذاشته و با بلندي ايوان خود سايه بر پايه ستون انداخته و از آن محافظت مي كند، اما چه كسي از او مراقبت ...
معماري ايران تناسبي است متناسب و مقياسي است متعارف، لطافت خشت و نرمي قوس، شكوه ايوان و هيبت گنبد گواه اين مدعاست.
گنبد از خارج و بيرون هندسه اي متفاوت در برابر ديدگان خلق كرده است. شكست ارتفاع از داخل و خارج گنبد بنا، ديدي متفاوت در ذهن رهگذر عابر تبيين مي كند.
از هر سوي ورودي شهر، خطي بودن معماري اين منطقه گنبد را بر روي خط پشت بام ها نگاه داشته و حايلي براي آن است.
اين معماري هيچ تسلّطي بر محيط پيرامون خود نداشته اما محلي در ايوان صفا «ايوان شمال شرقي» و در طبقه دوم، نگاه را خاص طبيعت كرده و از محيط خودش تاپير پذيرفته و با اقليم كوير ادغام شده تا توانسته مدرسه ي علميه را در خود جاي دهد:
گذر شمالي و شرقي اطراف مدرسه شيبي تند به سمت نقطه ي شمال شرقي مسجد را داراست، به دليل تناسباتي كه بين مدرسه و خود مسجد وجود دارد، شيب باعث شده ديوارهاي مدرسه بلند و گودال باغچه اي عميق به وجود آيد و در طول روز سايه اي لذت بخش در مدرسه ايجاد شود.
در اينجا اسلام و مدنيت، حوزه علميه، ديوار بلند، محيط تأثيرگذار و گودال باغچه ، معماري كوير است.
از تو خاك ها منقش
دل خاكيان مشوش
از تو ناخوش شده خوش
كه خوشي و خوش نزايي
« مولانا، مثنوي معنوي »
نقدي چند كوتاه ...
همانطور كه در متن اشاره شد، گنبد زيبا و دل نشين بناي مسجد جامع اردستان بر روي خط افق معماري شهر آرام گرفته است. اما در فاصله اي چند از اين بناي باشكوه مسجد و گنبد، امام زاده اي در حال ساخت است. زاويه ي ديد هنگام ورود به شهر طوري است كه سازه ي فلزي گنبد لخت و بدون پوشش در فاصله كمي از گنبد مسجد جامع قرار گرفته و منظره اي ناپسند و ناخوشايند بوجود آورده است. مسجد كه روزگاري درختان بلند و طبيعت پيرامونش مونس و همدم او بودند، اكنون دشمني آهنب در مقابل ديدگان خود دارد.