بخشی از مقاله
حس مکان و انعطاف پذیری از مفاهیم کلیدی در الفبای شکل گیری مکان و ف ضا میبا شند که در صورت مطالعه عمیق میتوان به تدوین اصول طراحی پایدار کمک کرد. هدف این مقاله پرداختن به مفاهیم این اصطلاحات و تبین روشی که بتوان این مفاهیم را به معماری پایدار نزدیک کرد است. شولتز: »هستی فضا از مکانها است نه از خود فضا« لذا طراحی فضا وابسته است به شناخت ما از مکان و آنچه »حس مکان« نامیده می شود حس مکان بیانگر این ا ست که مردم هنگام ح ضور در ف ضا چیزی فراتر از خصوصیات کالبدی و حسی دریافت میکنند. مکان تجلی گاه عینی زی ست جهان ا ست. مکان، ثبات و پایداری ف ضایی و زمانی زیست جهان است عوامل انسانی و کالبدی و طبیعی هر سه در چگونگی شکل گیری ادراک در مورد مکان مؤثرند. در اینجا به عوامل دوسو یهای حواس پنج گانه و مکان و خاطره میپردازیم که محرک یکدیگر خواهند بود از دیدگاه عینی و مادی فضا، بستری است که روابط اجتماعی و حیات مدنی در آن جریان میابد. روابط بر مبنای واقعهها و حادثهها شکل میگیرد و حیات مدنی را به حیات واقعی تبدل کرده و سبب می شود تا خاطره شکل بگیرد و ذهن محل انبا شت خاطرهها گردد؟! افلاطون میگوید: امکانات یک فرد ن سبت به نیازهایش خیلی محدود است و هر اندازه فرد تلاش کند به تنهائی نمیتواند نیازهای خود را برآورد در نتیجه با واژهای به نام انعطاف پذیری آشنا میشویم که در طول زمان با تغییر نظام سکونتی، خانوار و تغییر نیازها بتوان فضا را به شکل مورد نظر نزدیک کرد و بهمرور زمان پایداری فضا ایجاد شود منظور از واژه انعطاف پذیری، انعطاف پذیری فضایی و ساماندهی ف ضای ان سان ساخت ا ست و تغییر در آن برای د ستیابی به شرایط، نیازها و کاربستهای جدید است.
مکان، فضای دارای معنا است به همین دلیل مکان را قسمتی از فضا که بهو سیله روابط اجتماعی م شخص می شود تعریف میکنند. بدین ترتیب واقعیت یک مکان همواره پذیرای آن است که تعریف خود را در دل یک تعریف اجتماعی جای دهد. آموس راپاپورت مکان را یکی از چهار عنصر تعریف کننده فضا معرفی مینامد [2] مکان، چیزی خاصتر از محیط ا ست. آلن گو سو میگوید: آن چیزی که یک موقع یت فیزیکی و محیط را به م کان ت بد یل میک ند تن ها فرآیند عمیق تجربه است.“درکل برای مکان میتوان یک طیف در نظر گرفت که یکسر آن را مفهوم و معنای آن شکل میدهد و انتهای دیگرش شکل و ساختار فیزیکی آن شکل میدهد. اگرچه معنا و مفهوم مکان و یا به دیگر سخن حس مکان چیزی جدای از ساختار و فعالیتی که در مکان رخ میدهد نیست اما تنها همان نیز نیست. حس مکان میتواند شخصی و یا عمومی مشترک بین افراد باشد همچنین وابسته و یا غیر وابسته به محیط باشد. بهطور کلی چگونگی ادراک مکان توسط انسان به عواملی نظیر .محیط و شرایط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و خانوادگی و دنیای ارزشهای فرد.شکل مکان، نظیر ویژگیهای معماری و بنای ساختمان بر اساس میزان نفوذپذیری گوناگونی، انعطاف پذیری و تناسبات بصری و به دیگر سخن، میزان متناسب بودن مکان با محیطی که آن را در برگرفته است.
.شاکلهی مکان، به معنای فضا و جو حاصل شده از مکان توسط خاطراتی که فرد از مکان داشته است. به تعبیری دیگر تجربههای مکانی که حسهای درونی افراد را شکل میدهند، بستگی دارد حس تعلق به مکان تعلق مکانی به رابطه شناختی فرد با یک محیط و یا یک فضای خاص اطلاق می شود و ازلحاظ هویتی، تعلق مکانی رابطهی تعلقی و هویتی فرد به محیط اجت ماعی است که در آن ز ندگی میک ند. درواقع دلبستگی به مکان، رابطهی نمادین ایجاد شده، توسط افراد به آن محیط میبا شد که معانی اح سا سی، عاطفی و فرهنگی م شترکی به یک فضای خاص میدهد؛ بنابراین تعلق به مکان، چیزی بیش از تجربهی عاطفی و شناختی بوده و عقاید فرهنگی مرتبط کننده افراد به مکان را نیز شامل میشود حس تعلق عبارت است از ایجاد امکانی که افراد بتوانند به محیطهای موجود رنگ تعلق بدهند. این در محیطهای انعطاف پذیر که در طول زمان گستره وسیعی از کارکردها را در خود جای میدهد امکان پذیر است. رنگ تعلق، فرد را به ایجاد ظواهر متفاوت در ساختمان تشویق میکند.
حس مکان حاصل ارتباط درونی فرد، تصورات ذهنی او و ویژگیهای محیطی است. این مفهوم از یک سو ریشه در تجربههای ذهنی همچون خاطره، سنت، تاریخ، فرهنگ، اجتماع و غیره دارد و از سوی دیگر م تأثر از زمی نه هایی عینی و بیرونی در محیط مان ند طرح، منظره، بو و صدا است که ن شان میدهد حس مکان مفهومی پیچیده از احساسات و دلبستگی فرد نسبت به محیط است که در اثر انطباق æ استفاده او از مکان به وجود میآید، به این معنا که حس مکان امری از پیش تعیین شده نبوده بلکه از تعامل افراد با مکان زندگی روزمره ایجاد میشود، هر چند آشنایی مداوم و زیاد یکی از عواملی است که موجب حس مکان میشود، ولی بهتنهایی کافی نیست. ویژگیهای کالبدی با تسهیل فعالیتها و ایجاد هویت، حس مکان را تقویت میکنند حس مکان ترکیبی است پیچیده از معانی، نمادها و کیفیتهایی که شخص یا گروه بهصورت خودآگاه یا ناخودآگاه از فضا یا منطقهای خاص ادراک میکن ند م عانی و م فاهیمی که پس از ادراک م کان توسط فرد رمزگشایی میشود، از عوامل ایجاد حس مکان هستند. در این صورت حس مکان تنها به معنای یک حس یا عاطفه یا هرگونه رابطه با مکانی خاص نیست، بلکه نظام و ساختاری شناختی است که ساکنان با آن به مو ضوعات، ا شخاص، ا شیا و مفاهیم اح ساس تعلق پیدا میکند. از این رو افراد بدون حس مکان قادر به زندگی طولانی مدت در محیط نیستند، چرا که حس مکان توانمندی فضا یا مکان در ایجاد حسی خاص نسبت به کلیت مکان است و با این حس، مکان رابطه ساکنان با تمامی مفاهیم، اشخاص و سایر موضوعات موجود در مکان را تأمین میکند.
یکی دیگر از عوامل حس مکان عامل کالبدی است. از نظر فریتز استیل، مهمترین عوامل کالبدی مؤثر در ادراک و حس مکان، اندازه مکان، درجه محصوریت، تضاد، مقیاس، تناسب، مقیاس انسانی، فاصله، بافت، رنگ، بو، صدا و تنوع بصری است او همچنین خصوصیاتی نظیر هویت، تاریخ، تخیل و توهم، راز و رمز، لذت، شگفتی، امنیت، سرزندگی، شور و خاطره را موجب برقراری رابطه متمرکز با مکان میداند. عوامل مختلفی چون بیحو صلگی یکنواختی ساختمانها و ظهور عصر دیجیتالی، تهدیدی برای حس مکان بهحساب میآیند. از نظر او شخصیت کالبدی، مالکیت، اصالت، ساکنین و وسایل رفاهی طبیعت مانند آب، گیاهان، آسمان، خورشید æ فضاهای خصوصی و جمعی؛ اجزای تشکیل دهنده مکان هستند که در خلق حس مکان مؤثرند. از نظر نوربرگ شولتز، حس مکان در مکانهایی یافت میشود که دارای شخصیت مشخص و متمایز هستند و شخصیت محیطی از چیزهای ملموس ساخته شده که دارای مصالح، شکل، بافت و رنگ است، تشکیل شده است
عوامل مؤثر در ادراک مکان همانگونه که گفته شد عوامل انسانی و کالبدی و طبیعی هر سه در چگونگی شکل گیری ادراک در مورد مکان مؤثرند. در اینجا به عوامل دوسویهای میپردازیم که محرک یکدیگر خواهند بود.
-1 حواس پنجگانه
یکی از عوامل مؤثر در ادراک مکان توسط انسان بهکارگیری حواس پنجگانه است. کریستوفر الکساندر در کتاب »راز جاودان در معماری« خود به مقایسهی دو فضا میپردازد. هر دو یک فضای نیمه عمومی برای مثال مجتمع مسکونی است که یکی از آنها از هر چهار طرف محصور و دیگری از یک طرف دید به خیابان در حال آمد و شد دارد. توجه شود که دید به خیابان خود جریان زندگی شهری را به همراه دارد. حیاط دوم بر خلاف حیاط اول دارای رواقهایی است که پیچکهایی ستونهای آن را تزئین کرده است. رواقها با خود سایه و روشن، خنکی و گرمی و یک پیش فضایی - گذر از فضای نیمه عمومی به فضای خصوصیتر - را به وجود میآورند نسیم عبور کننده از پیچکها باعث تلطیف هوا شده و بر پوست و صورت عابرین از این م حل تأثیر گذار خوا هد بود. همچنین در ح یاط دوم حوض آب و گیاهان خوش بویی قرار دارد که با عبور نسیم هوا را معطر میکند، در صورتی که در حیاط اول هیچ چیز وجود ندارد الکساندر در انتها نتیجه میگیرد که چنین مکانی - حیاط دوم - ، با حضور و بیحضور ان سان، زنده ا ست و آماده به زندگی بخ شیدن به ساکنینش میباشد.در نتیجه میتوان گفت که در طراحی یک مکان مطلوب، توجه به عوامل تأثیر گذار بر رو ی حواس پنج گانهی انسان یکی از نکات مؤثراست. این عوامل به میزان زیادی قابل بهره گیری از طبیعت میباشد برای مثال نور مناسب، جهت باد مطلوب، استفاده از گیاهان و توجه به آسمان و بهره گیری هنرمندانه از آنها در طراحی مکان مظنون مؤثر ا ست. همچنین هرچه قدر در ا ستفاده از عنا صر طبیعی در مکان م صنوع کاردانی بی شتری با شد آن مکان ف ضایی مطلوبتر برای ساکنینش خواهد بود.
-2 مکان -خاطره
یکی از عوامل شکل دهنده به شخ صیت و هویت ان سان، تجربههایی است که بهصورت خاطره در ذهن او باقی میماند و در صورت لزوم به آن ها رجوع میکند تا خود را در مرحلهی جدید بازیابد. خاطره از مکان بهصورت تصویرهای ذهنی باقی میماند که موجب شناخت دوباره مکان می شود خاطره با نمادها و ن شانه ها نیز در ارتباط ا ست. نماد و نشانه میتواند در یک محیطصرفاً یک حیاط، یا نور ملایم صبحگاهی در دالان و یا مصالح استفاده شده در نما و یا هرآن چه که در طول زمان و با مکث در فضاها رخ دهد را شامل می شود؛ بنابراین میباید در ف ضاهای سکونتی برای ر سیدن به حس سکونت و حس تعلق فضاهای رخ دادن و اتفاق را پیش بینی نمود تا فرصت تجربه کردن و خاطره شدن را برای افراد فراهم نمود اولین بار مفهوم حافظهی جمعی تو سط جامعه شناس فران سوی »امیلیا تایم«، مطرح شد. او این مفهوم را اینگونه توضیح میدهد که زندگی جمعی در طول تاریخ امتداد دارد و منقطع نیست و این احساس که در فرد فرد جامعه یا اکثریت قاطع جامعه وجود دارد، حافظه جمعی نامیده میشود. چیزی که این احساس تعلق و هویت به یک جامعه را در درون فرد به وجود میآورد، پدیدهایکاملاً ارادی نیست بلکه بعد غیرارادی دارد. پدیدهای که در طول زمان و در طول زندگی فرد به او القا شده و این را در او درونی میکند و بر مبنای آن الگوهای رفتاری فرد در بطن جامعه شکل میگیرد. هویت اجتماعی و حافظه جمعی در جایی حفظ می شود که وقتی فرد در آنجا ست، حس میکند ف ضایی که در آن مستقر است با جاهای دیگر فرق دارد؛ و آن فضا دارای دوام تاریخی میباشد حافظه تاریخی بر بستر فضا حرکت میکند، بهعبارتدیگر محور زمانی در رابطهای پیو سته با محیط ف ضایی قرار میگیرد و بهنوبه خود آن را تغییر داده و بر آن معنا گذاری، نمادگذاری و نشانه گذاری میکند .
فضاهای شهری، محلهها، شهرها در کلیت خود، بدل به پهنههایی میشوند که میتوان آنها را »مکانهای حافظه« نامید مانند نام گذاری بر محلهها، میدانها، خیابانها، بناهای آموزشی، علمی تفریحی فضاهای شهری - اعم از کوچهها، خیابانها، دروازهها و... - بستر شکلگیری خاطرهها بوده است. فضاهای شهری با فعالیتهای درونی آن تعریف میشود و همین فعالیتها و روابط ما بین انسانها تصاویر ذهنی و از سوی دیگر خاطره شهری را سبب میگردد. در گذشته به علت نزد یک بودن فضاهای کار، زندگی، تفریح، گذراندن زندگی بهصورت جمعی ساکنین یک محله با یکدیگر احساس خویشاوندی و به محله خود احساس تعلق داشتند و این حس به دلیل داشتن خاطرات م شترک در یک محله بوده ا ست. نقطه قوتی ا ست برای به وجود آوردن احساس تعلق نسبت به سایر مکانهایی که در دهههای اخیر دچار دگرگونیهای عظیمی در ساختار و نهادهای اجتماعی - فرهنگی شدهاند و این تغییرات موجب شد که از نقش مردم در این زمینه کاسته شود و همزمان با آن طبقاتی شدن بخشها و نواحی م سکونی در شهرها سبب شد که نوعی مهاجرت درون شهری و جا بهجایی افراد و خانوارها بر اساس میزان دارایی و منزلت اجتماعی آنان صورت گیرد ! و بر اساس دگرگونیهای انجام شده در عوامل نامبرده این افراد و خانوارها نسبت به تغییر محل زندگی خود اقدام میکنند و به این ترتیب بهجز برخی موارد معدود، محل اقامت بیشتر خانوارها در شهر بر ا ساس دارایی و منزلت اجتماعی صورت میگیرد - همچنین عواملی همچون نزدیکی به محل کار دوری از نواحی آلوده شهر و امکان سکونت در مناطقی که از لحاظ هوا و منظر در شرایط منا سبی ه ستند - و امکان پدید آمدن اح ساس تعلق به محله و ناحیه مسکونی چندان پدید نمیآید . مونتگمری دراینباره میگوید: اینکه چرا یک مکان موفق ا ست و چگونه میتوان این موفقیت را ایجاد کرد بسیار دشوار است در حالی که معانی مکان، ریشه در خصوصیات کالبدی و فعالیتهای وابسته بدان دارد. ولی خصوصیات کالبدی مکان را شکل نمیدهند. بلکه مقاصد و تجربیات انسانی هستند که خصوصیات مکان را شکل میدهند. محیط کالبدی از طریق تأثیر گذاری بر فعالیت و ایجاد معانی خاص بر اح ساس و رفتار افراد تأثیر میگذارد.
مفهوم فضا
از دیدگاه عینی و مادی فضا، بستری است که روابط اجتماعی و حیات مدنی در آن جریان میابد. روابط بر مبنای واقعهها و حادثهها شکل میگیرد و حیات مدنی را به حیات واقعی تبدل کرده و سبب می شود تا خاطره شکل بگیرد و ذهن محل انبا شت خاطرهها گردد؟! افلاطون میگوید: امکانات یک فرد ن سبت به نیازهایش خیلی محدود است و هر اندازه فرد تلاش کند به تنهائی نمیتواند نیازهای خود را برآورد »خود« در مقام موجودی شکننده و آسیب پذیر است. به این دلی ل ما عموماً »خود« را در پناه نمادهایی آ شنا و عینی م ستور می سازیم. مواجهه با شرایط و اقت ضائات دنیای پیرامونی و مواجهه با ح ضور »دیگری«عموماً به مداخله انسان در فضا و صورت بندی آن متناسب با شرایط و خواستههای »خود« منجر گردیده است. کوپر در این مورد میگوید: »افراد بهمنظور ابراز و بیان آنچه غیرقابل بیان ا ست خان ه را - صرف نظر از پو ست و پو شاک - بهعنوان محافظ ا صلی زی ست و بوم درونی خود بر میگزینند.« او مینویسد »خانه هرگز یک جعبه و چهار دیواری خنثی نیست. بلکه به تجربه در میآید و به نمادی از خود و خانواده بدل میشود« ؛ به عبارت دیگر انسان بهمنظور تبیین حوزههای »تعلق - «درون - و »بیگانگی - «برون - و همچنین تثبیت و عینی ساز ی حدود جدائی و بسترهای ارتباط بین این دو حوزه شروع به مداخله در مکان مینماید این عمل بدون شک نقطه آغاز هر گونه اندیشه معمارانه درزمینه هدایت و ساخت محیط است. به گونه ایکه میتوانیم بگویم: هدف معماری خلق فضا نیست، بلکه صورتبندی و عرصه بندی فضا است؛ به عبارت دیگر هرگونه عمل معماری و صورت بندی فضا از طریق آن، بیش ازهر چیز ناشی از نیاز قطعی انسان به هم نواخت سازی دنیای پیرامون با ایجابات و نیازهای انسانی البته احراز و تثبی ت هوی ت » خود« بوده است چنانچه عدم هم نواختی محیط پیرامون با شرایط و درخواستهای بنیادین خود علتالعلل معماری فرض گردد. تثبیت و عینی سازی فضای خود و هم نواخت سازی آن با اقت ضائات پیرامونی نیز انگیزه ا سا سی ان سان