بخشی از مقاله

در طول تاريخ ايران و به ويژه در دوران اسلامي،  رنگ  نقش مهمي را در مقاطع مختلف داشته و حتي نمادي از يك واقعه تاريخي ويا يك دوره تاريخي بوده است. در اديان الهي و كتب آسماني، گاه رنگ ها به هر دو مفهوم معنوي و حقيقي خود ديده مي شود. درانجيل، كتاب مقدس مسيحيان، رنگهاي سبز، طلايي، قرمزو آبي به صورت صفت و در معاني حقيقي آن دو رنگ سفيد و سياه، به عنوان صفت و نيز با مفهوم معنوي آن به كار رفته است. پيامبر اسلام، صلوات اللٌه عليه، نيز در حيات پر ثمر خود و در زندگاني روزمره خويش از رنگهاي چندي استفاده فرموده اند . هم اكنون نيز رنگ سبز، به عنوان رنگ رسمي بسياري از كشورهاي اسلامي، در پرچم كشورها منعكس است . به كار بردن پرچم، چه نزد ايرانيان چه نزد اعراب قبل از ظهور اسلام متداول بوده است . درفش و پرچم ايران از دوران باستان، در تاريخ شهرت دارد در طول تاريخ پرو نشيب و فراز ايران، رنگ نزد قبايل مختلف و سلسله هاي حكومتي همواره به عنوان نماد و علامت مشخصه به كار گرفته شده است. در عصر افشار رنگ و پرچم سرخ مورد استفاده بوده و در مراسم رسمي به كار مي رفته است.همچنين لباس ارتش ايران نيز از پارچه سرخ ارغواني تهيه مي شد.دراوايل عصر قاجار، رنگ سرخ كماكان جزء رنگهاي رسمي دولت ايران محسوب مي شد.

واژگان كليدي: رنگ، تاريخ علم و فنّاوري، فرهنگ ايلامي، تمدن اسلامي، سنت
 
« بپوشيد جامه سپيد، كه آن نيكوترو پاكيزه ترين رنگهاست »
پيامبر اكرم (ص)

در مطالعات تاريخي و تحقيقات ايران شناسي، بسياري از نكات حساس و ظريف تاريخي وجود دارد كه اگر چه  در وهله اول كوچك مي نمايد اما داراي ديرينه تاريخي و زمينه بسيار قوي اجتماعي و سياسي است، به طور مثال مفهوم سياسي و اجتماعي رنگ در رويدادهاي تاريخي ايران.
در طول تاريخ ايران به ويژه در دوران اسلامي، رنگ نقش مهمي را در مقاطع مختلف داشته و حتي نمادي از يك واقعه تاريخي و يا يك دوره تاريخي بوده است كه البته مفاهيم مختلفي را در بر مي گيرد. رنگ در تاريخ ايران، با مفاهيم يا معاني حقيقي خود به كار رفته است. در تمدن هاي كهن و دوران پيش از تاريخ ايران، وسايل و آلات و ابزار مردمان با رنگي تزيين مي شد كه در آن منطقه وجود داشته است و گاه حتي آن تمدن، مثلأ به مناسبت وجود خاك نخودي رنگ و در نتيجه وجود آلات و ابزار به رنگ نخودي، به تمدن نخودي رنگ مشهور مي شد (تپه گيان ايران) در  دورانهاي تاريخي ايران و مقاطع پيش از ظهور اسلام، به ويژه رنگهاي طلايي و نقره اي مورد توجه بود. در ادوار اسلامي و در ممالك اسلامي نيز تنوع شگفت انگيز پوشاكهاي مختلف با آداب سنن بومي منطقه تناسب داشت. به طور مثال بدويان از پشم گوسفند سفيد، يا موي بز سياه لباس تهيه مي كردند. مردم شهر برقه اغلب قرمز مي پوشيدند و در فسطاط (مصر) آنان را با رنگ لباس قرمزشان مي شناختند، زيرا كه برقه در ميان صحراي قرار داشت كه داراي خاك و سنگ قرمز بود3 و در كار با آن مصالح
بالطبع لباس را قرمزمي كرد. گاه امر تجارت به يك رنگ كردن البسه مردم، بدون هيچ زمينه تاريخي آن، كمك مي كرد.مثلأ ورود مستمر قرمز دانه و نيل و زعفران به ممالك اسلامي، باعث هماهنگي رنگها مي شد، اما مسائل و حوادث تاريخي، زمينه ديگري را براي انتخاب رنگها به وجود مي آورد.
در اديان الهي و كتب آسماني گاه رنگها به هر دو مفهوم معنوي و حقيقي خود ديده مي شود. در انجيل كتاب مقدس مسيحيان رنگهاي سبز، طلايي، قرمزو آبي به صورت صفت و در معاني حقيقي آن و رنگ سفيد و سياه به عنوان صفت و نيز با مفهوم معنوي آن به كار رفته است4.
در قران كريم رنگهاي سبز در سوره 37 آيه 80، سوره55 آيه 87 5-رنگ  زرد در سوره 2 آيه 69-رنگ قرمز در سوره 35 آيه 27-رنگ سفيد در سوره 2 آيه 187 و بالاخره رنگ سياه در سوره 2 آيه 187 آمده است.
پيامبر اسلام، صلوات الله عليه نيز در حيات پرثمر خود و در زندگاني روزمره خويش از رنگهاي چندي استفاده فرموده اند.بعد ها در طول تاريخ و در طي قرون رنگ سبز به صورت نمادي از پيام حضرت ختمي مرتبت و شعار دين مبين اسلام در آمد. هم اكنون نيز رنگ سبز به عنوان رنگ رسمي بسياري از كشورهاي اسلامي، در پرچم كشورها منعكس است . در كتابهاي مختلف كه در مورد شيوة زندگي و سيره آن حضرت به تحرير در آمده است، مولفان گاه به صراحت و زماني به طور غير مستقيم به رنگهاي مورد استفاده ايشان اشاره كرده اند . در بخشي از سيره نبوي كتاب طبقات تأليف محمد بن سعد (متوفي 320 ه.ق) كه كاتب محمد بن عمر واقدي بوده است،5 آگاهي هاي ا زعادات لباس پوشيدن پيامبر اسلام آمده است. به طور مثال فضل .. از ابوقلابه نقل مي كند كه پيامبر فرموده است : از محبوب ترين جامه هاي شما در نظر خداوند جامه سپيد است، در آن نماز بگذاريد و مردگان خود را در آن كفن كنيد.6 يا اينكه پيامبر فرموده است بر شما باد پوشيدن جامه سپيد، زندگان شما آن را بپوشند و مردگان خود را در آن كفن كنيد.7
همچنين نقل شده است كه پيامبر را در حال طواف ديدم كه حوله سبز بر دوش داشت و شانه چپ خود را پوشيد و شانه راستش برهنه بود.8 نيز اينكه پيامبر را در حالتي ديدم كه دو برد سبز پوشيده  بود.9
از آنجايي كه نحوه زندگاني حضرت ختمي مرتبت حتي در كوچكترين اعمال آن حضرت مورد توجه فراوان اطرافيان و پيروان بوده، نبايد تعجب كنيم كه طبقات مي گويد هنگامي كه نمايندگان بني عامر در مكه(محله ابطح) به خدمت پيامبر رسيدند پيامبر در داخل خيمه اي سرخ رنگ بود.10 يا رسول خدا روزهاي جمعه برد سرخ مي پوشيد و در دو عيد (فطر و قربان) عمامه سرخ مي بستند.11 همچنين از قول يكي از نزديكان پيامبر نقل شده كه گفته است هيچ كس را در جامه سرخ زيباتر از رسول خدا نديدم. درود و سلام خدا بر او باد.12 نيز از جابر عبدالله در همين منبع نقل مي شود پيامبر روزهاي عيد قربان و عيد فطر و جمعه ها حله و برد سرخ رنگ خود را مي پوشيد. شبيه چنين جملاتي نيز از جانب عبيدالله بن موسي كه از نزديكان بود گفته شده است كه هيچ كس از خلق خدا را در حله سرخ زيباتر از رسول خدا نديده ام.13 در سال فتح مكه، در محل قديد نزديك مكه مرداني كه ملاقات رسول خداوند آمدند همگي مسلمان شدند و خواستند كه در پيشاپيش لشكر قرار بگيرند و رنگ پرچم آنان سرخ باشد.14 همچنين بد نيست كه گفته شود كه پيامبر اكرم دستور دادند
در طول تاريخ ايران و به ويژه در دوران اسلامي، رنگ نقشي مهم را در مقاطع مختلف داشته و حتي نمادي از يك واقعه تاريخي و يا يك دوره تاريخي بوده است كه البته مفاهم مختلفي را در برمي گيرد.
از قول يكي از نزديكان پيامبر نقل شده ات هيچ كس از خلق خدا را در حله سرخ زيبا تر از رسول خدا نديده ام.

كه بر روي قطعه چرم سرخي فرماني نوشته شود كه موجب آن منطقه عقيق به خاندان بني عقيل داده شود.15 طبقات همچنين از قول نزديكان پيامبر مي نويسد كه گاهي پيراهن و رداء ازار رسول خدا را با زعفران و ورس رنگ مي كردند و پيامبر آن را مي پوشيد و بيرون مي آمد.16 همچنين پيامبر داراي ملافه زرد رنگي بوده اند كه با ورس رنگ شده بود.17 علاوه بر آن ذكر مي كند كه «پيامبر وارد مكه شد، در حالي كه عمامه (دستاري) سياه بر سر داشت» و نيز نفل مي كند كه« پرچمها و رايات رسول خدا سياه بود.»18 واقدي از ابوبكر نقل مي كند كه گفته است:« شنيدم عباس بن عبدالمطلب مي گفت رو00ل خدا در حج خود بر خانه كعبه جامه هاي گرانبهاي سياه پوشاند.»19 خوارزمي در مفاتيح العلوم مي نويسد از جمله اصلاحاتيكه اعراب بعد از ظهور اسلام در كتابهاي فتوح، مغازي و تاريخ به كار بردند، كلمه شرطيون است.« شرطيون يعن كساني داراي پرچمهاي سياه هستند و رئيسشان را صاحب الشرط مي گويند.»20
به كار بردن پرچم، چه نزد ايرانيان چه نزد اغراب قبل از ظهور اسلام متداول بوده است. درفش و پرچم ايران از دوران باستان، در تاريخ شهرت دارد.21 يكي از مناصب معمول در ميان خاندان قريش پرچمداري بود كه در آن ايام به آن عقاب مي گفتند، ظاهراً قريش نام عقاب را از روميان گرفته بود زيرا علامت رسمي دولت روم عقاب بوده است.22 در سيره حلبيه روايت شده است كه« در جنگ بدر كبري سه پرچم داشتند يكي سفيد و دو سياه . حضرت رسول، پرچم سفيد را به مصعب بن عمير دادند، يكي از پرچمهاي سياه را به مردي از انصار واگذار كردند و اما پرچم سوم سياه كه نامش عقاب و از مرط عايشه تهيه شده بود به علي بن ابيطالب دادند.»23
همچنين منابع در مورد رايات پيامبر اسلام نيز مطلبي نوشته اند . به طور مثال مجمل التواريخ و القصص به نقل از كتاب شرف النبي مي نويسد كه رايتي سياه كه آن را عقاب مي گفتند لواي سپيد بود.24
علاوه بر آن نقل شده است كه« پرچم حضرت رسول نيز رنگ سياه داشته است،» ولي صاحب آثار الاموال مي نويسد كه «پاره اي از پرچمهاي پيغمبر پفيد رنگ بوده است.»25 اعراب در همان صدر اسلام  در جنگ نهاوند كه در سال 21 هجري قمري (642م) صورت گرفت، در لشكر كشي خود پرچم به همراه داشتند.
مورخ شهير برتولد اشپولر درباره صدر اسلام گزارش مي دهد كه به محض آنكه مسائل خوارج پيش آمد آنان رنگ قرمز را به عنوان شعار خود انتخاب كردند.26
گاه دانشمندان علوم ديني نيز وقايع تاريخي و شدت وآن را با رنگ سنجيده اند، به طور مثال شيخ صدوق (ابن بابويه ) فقيه عاليقدر جهان تشيع در كتاب علل الشرايع چنين آورده است: « وقتي آسمان را سرخ بيني همرنگ خون تازه و آفتاب را بر ديوار چون مفرش زرد، بدان كه حسين كشته شده است.» از همان ايام شهادت حضرت امام حسين است27 كه رنگ سرخ داراي مفهوم سياسي و اجتماعي شد.
امويان به استناد كتاب آثار الاول پس پيامبر اكرم رنگ پرچم را عوض كردند و« پرچم امويان سرخ شد.»28 اما بعد ها امويان رنگ سفيد را مظهر خود قرار دادند و اين امر حتي براي امويان اندلس هم معتبر بود.29 مجمل التواريخ و القصص حتي مي نويسد كه «علامت و كسوت بني اميه سبز بوده است،»30 اما اغلب منابع، رنگ سفيد را به امويان نسبت داده اند.
علويان هم ابتدا رنگ سفيد را براي خود انتخاب كردند : «چون كار ناصر (كبير) به آمل مستقيم شد عبدا… به ساري علما سپيد كرد و مردم را با دعوت خواند.»31
همچنين در حركتهاي ناحيه رويان ياد آور مي شود كه :  « مازياردر حال پيش خليفه مسرعي روانه كرده  بود و نمود كه مردم رويان و ثغرچالوس خلع طاعت امير المؤمنين كردند و محمد‌بن موسي را فريفته و ياور گرفته و علويي را به خلافت نشانده، شعار سپيد گردانيده اند»32   در مورد ناآراميهاي موجود در ساري توسط علويان آمده است كه : «…. و غافل نشسته بود كه ناگاه آواز تكبير و صلوات شنيدند و علمهاي سپيد در ساري آورند ولوله ديلم درافتاد.»33 وبالاخره اينكه « محمد‌ زيد لشكر رافع را در آن سال نفقه داد تا رافع شعار و علم سپيد كرد.»34 حتي بعدها پرچم سفيد علويان به سبز تبديل شد( نگاه كنيد به پاورقي 46) . ثعالبي در يتيمه‌الدهر اشاره به سپيد پوشي شيعيان برخي ازشهرهاي ايران دارد و مي‌گويد: « مردم ( شيعه ) قم، كاشان و كرج را در جشنها و اجتماعات باجامة‌ سپيد بيني و … »35 عباسيان برعكس امويان رنگ سياه را شعار خود قرار داردند.36 هنگامي كه ابومسلم در رمضان 129 هجري قمري( ژوئن 747 ميلادي) در نزديكي مرو اعلام موجوديت سياسي كرد، پرچم سياه عباسي را به اهتزاز درآورد.37 عباسيان هنچنان شعار و رنگ سياه را تا زمان مأمون حفظ كردند و به همين جهت آنان را « المسوده» ( سياه جامگان ) مي ناميدند.38 اما به محض آنكه حضرت امام علي بن موسي‌الرضا( ع) از جانب خليفه به عنوان وليعهد تعيين گرديد، رنگ سبز جانشين سياه شد، زيرا كه سبز نمادي از پيامبر(ص) شده بود: « مأمون در روز دوشنبه ماه رمضان سال 201 هجري قمري ( 817 ميلادي) به وليعهدي پساز خودبا وي ( رضا علي‌بن موسي‌بن جعفر عليه‌السلام) بيعت نمودم و مردم را به جاي سياه، سبز پوش كرد و فرمان آن را به اطراف و نواحي نوشت… و كسي نماند كه لباس سبز نپوشد.»39
اما كم و بيش رنگ سياه در نزد عباسيان  و مأموران دولتي حفظ گرديد و به خصوص فضاوت مانند ديگر كاركنان حكومتي مي‌بايستي لباس سياه رنگ بر تن كنند.  درسال 237 هجري قمري، زماني كه حارث بن‌مسكين قاضي مصر شد، از او خواسته شد كه لباس سياه بپوشد، اماوي خودداري كرد.  دولتيان او را ترسانيدند و گفتند در اين لباس طرفدار بني‌اميه قلمداد خواهد شد و او پذيرفت و پشمينة  سياه پوشيد.40 درقرن چهرم هجري قمري( دهم ميلادي) پوشيدن لباس سفيد براي مدان كماكان بنابر روايت و توصية‌ پيامبر (ص) وجود داشت و زنان هم مي‌توانستند لباسهاي رنگ به رنگ برتن كنند، اما رجال دولتي در روزهاي رسمي، لباس مشخصي داشتند. خطيب بغدادي از حدود سال 400 هجري قمري گزارش مي‌دهد كه فقط خطيبان و مؤذنان موظف بودند، قباي سياه بپوشند و ظاهراً روزهاي جمعه  نيز مي‌بايست سرشناسان و دولتيان جز با قباي سياه ديده نشوند.41 اما در همين ايام، خلفاي فاطمي برخلاف عباسيان، رنگ سفيد را شعار خود كردند. پرچم فاطميان هم به رنگ رسمي، سفيد انتخاب شده بود.42 كسوت (روپوش) اهدايي خلفاي فاطمي براي پوشش كعبه نيز رنگ سفيد داشت،43  در حالي كه خلفاي عباسي، پارچه‌اي به رنگ سياه پيشكش مي‌كردند. ابن جبير سياح اسپانيايي كه در قرن ششم هجري قمري( دوازدهم ميلادي) از كعبه ديدن كرده است، از روپوش و كسوت سبز سخن مي‌گويد كه رنگ  آن سبز مغز پسته‌اي بامنگوله‌هاي صورتي بوده است.44
 عباسيان همچنان شعار و رنگ سياه را تا زمان مأمون حفظ كردند و به همين جهت آنان را « المسوده» ( سياه جامگان) مي‌ناميدند. اما به محض آنكه حضرت امام علي‌بن موسي الرضا(ع) از جانب خليفه به عنوان وليعهد تعيين گرديد، رنگ سبز جانشين سياه شد، زيرا كه سبز نمادي از پيامبر (ص) شده بود
در اواخر قرن چهارم هجري قمري ( دهم ميلادي) در فسطاط مصر، در مراسم سال نو، مردم شخصي را به نام مير نوروزي انتخاب مي‌كردند. اين مرد صورت خود را سفيد رنگ مي‌كرد و با لباس قرمز سوار مركبي مي‌شد و در بازار به گردش مي‌پرداخت و به مردمآب مي‌پاشيد.
مراسم آب‌پاشي كه از سنتهاي قديمي ايرانيان بود، در سال 363 هجري قمري( 974 م.) توسط خليفه ممنوع شد،
در قرن چهارم هجري قمري پوشيدن لباس سفيد براي مردان كماكان بنابر روايت وتوصية پيامبر (ص) وجود داشت و زنان هم مي‌توانستند لباسهاي رنگ به رنگ بر تن كنند
اما به زودي مردم آن را مجدداً مرسوم كردند.45 در قيامهاي عليه عباسيان، رنگ بار ديگر مفهوم تاريخي خود راحفظ كرد، چنانچه پيروان المقنع، جامه و رنگ سپيد را انتخاب كردندوبه همين دليل به آنان مبيضه ياسپيد جامگان مي ‌گفتند.46 علويان نيز ابتدا رنگ سفيد را شعار خود قرار دادند، اما پس از وليعهدي امام رضا(ع) آن را به سبز تبديل كردند47 گذشته از زمينة  سياسي رنگ سفيد در مقابل رنگ سياه عباسيان، به طور كلي سفيد در خراسان پيشينة سنتي نيز داشت. به طور مثال درخراسان سفيد، رنگ مراسم سوگواري نيز بود و در قرون نخستين اسلامي نيز به همين منظور به كار رفته است. زماني كه فرستاده خليفه،  خبر مرگ القادر خليفه عباسي را به محمود غزنوي داد « امير ماتم داشتن ببسيجيد و ديگر روز كه بار داد بادستار و قبا بود سپيد، و همه اولياء و حشم و حاجيان با سپيد آمدند.»48 در سرزمينهاي غربي ممالك اسلامي يعني اندلس و غرب مراكش ( مغرب) هم سفيد علامت عزاداري بود( امروزه نيز در بخشهاي كوچكي اين رسم وجوددارد)، در حالي كه در غرب ايران در مواقع عزاداري از رنگهاي تيره كبود، نيلي و سياه استفاده مي‌شد. اما كماكان زمينة اجتماعي شعار سفيد در برابر شعار سياه عباسيان قوي بود. در اواسط قرن سوم هجري قمري ( نهم ميلادي) كه سرزمين طبرستان، مركز تجمع مخالفان عباسي و پناهندگان زيديه شده بود، ديليمان نيز مانند اغلب آنان، جامه سفيد برتن كردند و با پيرچم سفيد به مبارزه برخاسنتند.49
در عصر متوكل خليفة عباسي در سال 5- 234 هجري قمري ( 849 م، ) يهوديان مجبور شدند ستارة  داوود را با پارچه اي زرد رنگ به لباس خدو بدوزند، تا از پيروان ديگر اديان مشخص شوند.50
از ديگر حركتهاي اجتماعي اواخر قرن دوم و اوايل قرن سوم هجري قمري، حركت بابك خرم‌دين در آذربايجان عليه دستگاه خلافت عباسيان بود. خرم‌دينان رنگ وشعار قرمز را براي خود انتخاب كرده بودند و به همين دليل نيز در تاريخ به « محمره» مشهور شدند.
سياست نامه دربارة‌ اين حركت چنين مي نويسد: « در سنة‌ اثني و ستين و مأيه در ايام مهدي، باطنيان گرگان كه ايشان را سرخ علم خوانند، يعني محره، قوتي گرفتند عظيم و باخرمه‌دينان دست يكي كردند و گفتند ابومسلم زنده است، ماملك بستانيم و بدو باز دهيم.»51
با پيدايي گروههاي مختلف تصوف، رنگ همچنان مفهوم سياسي و اجتماعي خود را حفظ كرد و حتي در در جات عرفاني برخي از شاخه هاي تصوف مفهوم و معني خاص يافت، اما كماكان رنگ سبز به عنوان نمادي از اعتقادات مذهبي و قرمز به عنوان نموداري از خونخواهي و باز يافتن حق از ظالم ظاهر مي‌شد. در جهان عرفان و تصوف رنگهاي ذيل به كار رفته است: سرخ، سبز، ازرق( كبود)، زرد، سپيد و سياه.52 در قرن پنجم هجري قمري ( يازدهم ميلادي) پيروان  حسن صباح براي آنكه بتوانند به بزرگان وقت نزديك شوند، لباس و جامه كبود صوفيان را دربر مي‌كردند. 53با سقوط عباسيان و از همان اواخر حكومت خلفاء، به تدريج پوشيدن پارچه‌هاي خوش رنگ و براق جايگزين رنگهاي سفيد و سياه شد.54 مردم عادي مي‌توانستند، جامه و كفش قرمز بپوشند، همان گونه كه در اين ايام در نزد قيصر روم نيز مرسوم بوده ئو حتي وليعهد  بيزانس يك كفش به رنگ سياه و ديگري به رنگ قرمز مي پوشيد اما اشراف ايران پوشيدن كفش قرمز را عيب مي دانستند.55
در حكومتهاي ديگر نيز رنگ كم و بيش مفهوم اجتماعي خود را داشت در نزد  قراخانيان علاوه بر معاني اجتماعي رنگ، مفهوم جغرفيايي آن نيز به شدت حفظ شده بود. قراخانيان ابتدا رنگهاي سياه و سپيد و سپس قرمز و آبي را برگزيدند زيرا كه اين رنگها نمادي از جهات اربعه بود. سياه براي شمال، سفيد براي مغرب، قرمز براي جنوب. و بالاخره آبي براي نشان دادن جهت شرق به كار مي رفت.56 گذشته از جهات چهار گانه در ايران هم دليل جغرافيايي ممكن بود به شكل ديگري بروز كند. در ولايت اصطخر (فارس) شهري وجود داشت كه آن را بيضا مي ناميدند زيرا داراي قلعه سفيد بود كه از دور مي درخشيد و سفيدي آن از جاده هاي دور به چشم مي‌خورد.57 در قرن پنجم هجري قمري(يازدهم ميلادي) سلجوقيان ابتدا پرچم قمز رنگ داشتند اما بعد ها آن را به سياه تبديل كردند.58 انوري درباره پرچم سلطان سنجر (511-552 ه.ق، 1157-1118م)در قصيده خود در بغداد و در مدح سنجر اشاره به پرچم سياه و چتر خود سفيد وي دارد:
بگشاد كارها حجرالاسود و سزد
                             كامد برنگ رايت عالم گشاي شاه
و در بيت آخر همين قصيده:
بادا مرصع از گهر اختران سعد
                                          چتر سپيد پيكر خرشيد ساي شاه59

همچنين مجير الدين بيلقاني شاعر معروف در مدح اتابك محمد پهلوان و رنگ سرخ شعار سلجوقيان چنين سرود است:
رايت سرخ ترا كافسر فتح و ظفر ست
                                           مايه نصرت و پيرايه لشكر گيرند60
 
در مورد شعار غزنويان و پرچم سلطان محمود غزنوي (421-388ه.ق، 1030-998م)و رنگ سياه آن فرخي سيستاني گفته است:
گفتا : كنون كجاست مراده نشان ازو ؟
                                            گفتم: به زير سايه آن رايت سياه61
شعار خوارزمشاهيان (628-470ه.ق، 1231-1077م) نيز سياه بوداست. نسوي در وقايع ايام جلال الدين و حمله مغول مي نويسد:
… جمعي سواران قريب سيصد نفر اينجا آمدند با علمهاي سياه و خبر دادند كه جلال الدين با ماست و تاتاران را كه مقيم نسااند قتل كرديم.62
در عصر مغولان علامت رياست نظامي پرچم سياه بود، و در واقع پرچم سيا سلطان خاقان(چنگيز خان )به امپراطوري جانشين او رسيد.63 همچنين پس از تجزيه مغولستان به خانات متعدد در نيمه دوم قرن دهم هجري قمري(شانزدهم ميلادي) فرقه جديد بودايي به نام زرد كلاهان به وجود آمد كه در زندگي اجتماعي مغولان تأثير فراوان گذاشت.64
در قرن نهم هجري قمري(پانزدهم ميلادي) دو سلسله «قرا» قوينلو و «آ ق »قوينلو (گوسفندان سياه و سفيد)نام سياسي خود را علاوه بر ديگر مسائل با خود داشتند.65 در آغاز قرن دهم هجري با روي كار آمدن سلسله صفويه و حكومت قزلباشان رنگ قرمز مفهوم اجتماعي خاصي يافت زيرا كه حكومت صفوي با كمك قبايل قزلباش (سرخ سر) روي كار آمده بود. عالم آراي عباسي درباره شهرت اين خاندان چنين مي گويد: «حيدر در روياي صادقانه شبي در خواب ديد كه او را منهيان عالم غيب مأمور گردانيد كه تاج دوازده ترك كه علامت اثني عشريت است از سقرلاط قرمزي ترتيب داده، تارك اتباع خود را به آن افسر بيارايد. سلطان از مشاهدا اين خواب، كلاه شادماني بر تارك سر افكنده طاقيه تركماني را كه متعارف آن زمان بود، به تاج دهاج دوازده ترك حيدري تبديل كرده اتباع كرامش اقتدا به آن حضرت كرده تمامي منسويان اين خاندان به اين افسر گرامي از ساير الناس امتيازيافته بدين جهت آن طبقه جليل الشأن به قزلباش اشتهار يافتند.»66 بدين سان كلاه و رنگ قرمز، نماد حكومت صفوي شد.
علماء و بزرگان علوم ديني عصر صفوي نيز مانند دانشمندان متقدم، توصيه هاي در مورد برخي رنگها كرده اند. به طور مثال مرحوم علامه محمد باقر مجلسي دانشمند و فقيه معروف عهد صفوي در بعضي آثار خود مطالبي را به اين امر اختصاص داده است كه عيناً نقل مي شود:
بهترين رنگها در جامه سپيد است و بعد از آن زرد و بعد از آن سبز و بعد از آن سرخ نيم رنگ، كبود و عدسي و مكروه است سرخ تيره مخصوصاً در نماز و پوشيدن جامة سياه كراهت شديد دارد در همه حال مگر در عمامه و عبا و موزه و … و در چند حديث معتبر از حصرت رسول صلي الله عليه و اله منقول است كه بپوشيد جامه سپيد كه آن نيكوتر و پاكيزه ترين رنگهاست و مرده هاي خود را در كفن كنيد.از حضرت صادق عليه السلام مروي اسا كه حضرت امير المومنين عليه‌السلام در اكثر اوقات جامه سپيد مي پوشيدند، و حفص مؤذن روات كرده است كه ديدم حضرت امام جعفر صادق عليه السلام در ميان قبر و منبر نماز مي كردند و جامه زردي به رنگ به، پوشيده بودند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید