بخشی از مقاله
قاره اسیا
آسيا، وسيعترين و پرجمعيّتترين قارّة زمين، با وسعتي قريب 44 ميليون كمـ 2، يعني ـ از كل سطح زمين و بيش از722‘2 ميليون نفر جمعيت (1982م)، واقع در نيمكرة شمالي، از نزديكي خط استوا تا نزديكي قطب شمال؛ شماليترين حد اين قاره، شبهجزيره تايمير با ْ77 و َ40 عرض در اقيانوس منجمد شمالي و جنوبيترين نقطة آن، رأس شبهجزيرة مالاكا با ْ1 و َ16 عرض شمالي در نزديكي خط استوا واقع است (نيف، 211).
وجه تسميه: منشأ نام آسيا به درستي معلوم نيست. بنا به روايت هرودوت (د ح 425ق م)، يونانيان تصور ميكردند آسيا براساس نام پرومته نامگذاري شده است. در مقابل ايشان، ليدپاييها معتقد بودند نام آسيا از نام آسيس ، پسر كوتيس ، گرفته شده است (همو، 285). متأخرين نام آسيا را مأخوذ از كلمة آسوري يا فنيقيِ آشو يا آسو به معناي طلوع آفتاب و سرزمين واقع در شرق ميدانند. در مقابل اين لفظ، در همين زبانها، لفظ ارب ، به معناي غروب آفتاب وجود دارد كه از آن نام اروپا (اعتمادالسلطنه، 64)، و عربستان (برونينگ، 9) منشأ گرفته است.
بخش اوّل ـ سيماي طبيعي
موقع جغرافيايي: آسيا از نظر اشكال گوناگون زمين و آب و هوا، متنوعترين خشكي بزرگ زمين است و از ديدگاه ارتباط با ساير قارهها داراي موقعيت ممتازي است. در جنوب غربي، اگرچه تعلق عربستان به قارة آسيا از لحاظ ساختمان طبيعي مورد ترديد است، اما به لحاظ همبستگيهاي فرهنگي، درياي سرخ و كان
ال سوئز را ميتوان مرز آسيا با آفريقا دانست (برونينگ، 10). مرز آسيا با اروپا نسبتاً مشخصتر است. مرز سنتي و قديمي اين دو قاره، كوههاي اورال و دنبالة شمالي آن، جزيره نوايازمليا (ارض جديد) است. البته، اين مرز را نميتوان حدي شاخص بين دو قاره به شمار آورد. در همين زمينه، لفظ اوراسيا نشان ميدهد كه اروپا تنها شبهجزيرهاي از آسياي بزرگ است (نيف، 211). بخش جنوبي مرز آسيا و اروپا، يعني تنگة داردانل و بوسفر و نيز درياي مرمره، به واسطة پيوندهاي تاريخي ـ فرهنگي مشخصتر است (برونينگ، 10). آسيا از طرف شمال شرقي تقريباً به سواحل آمريكاي شمالي ميرسد و تنگة باريك و كمعرض برينگ به عرض 85 كمـ ، اين دو قاره را از يكديگر جدا ميسازد. در آسياي جنوب شرقي، مرز طبيعي و همچنين فرهنگي را ميتوان جزاير سوندا و هالماهرا به شمار آورد
، زيرا گينة نو بر روي لبة فرو رفتة قارة استراليا قرار دارد و سكنة بومي آن از نظر نژادي و فرهنگي با سكنه عمدتاً مالائيايي اين جزاير تفاوت دارند (همانجا).
زمينشناسي و اشكال ناهمواري: شالودة زمينشناسي آسيا را 3 عنصر ساختاري گوناگون تشكيل ميدهد. در شمال، شرق و بخشهاي مركزي، تودههاي
قديمي مختلف، هستة اصلي قاره را ميسازند كه در زير آنها، سيبري مياني (خشكي آنگارا ) به عنوان اولين آنها شناخته شده و بزرگترين ناحيه را نيز در بر ميگيرد (نيف، 211؛ شاباد، 10-11). در مقابل اين خشكي، در جنوب، تودههاي چينخوردة هند و شبهجزيرة عربستان، يعني قسمتهايي از خشكي قديمي گوندوانا قرار دارند (بلنک 55؛ بومن، 20-23)، در ميان اين دو قسمت، کمربندی گسترده از رشتهکوههای جوانتر مربوط به آخر مزوزوئيک که در دوران سوم
چينخوردهاند، قرار گرفته است (بلنک،66 به بعد). در حالی که در دورههای اوليه زمين، تودههای سخت و يخ بسته شمالی به واسطه کوهزايی به يکديگر میپيوستند و هسته خشکی آسيا را میساختند، در دوره ژوراسيک، قاره بزرگ جنوبی گوندوانا - که هند، عربستان، آفريقا و استراليا را در بر میگرفت ـ درهم شکسته شد و قسمتهای قارهای امروزی پديد آمدند (نيف، 212؛ اشميدر، 10-11). فشار حاصل از نشست تودههای رسوبی ژئوسنکلينال تتيس در دوران سوم، در چينخوردگيهای شديد امروزی که از قفقاز تا آسيای جنوب شرقی امتداد دارند، اهميت تعيين کنندهای داشته است (گروسه، 5؛ بومون 20).
آسيای شمالی و جنوبی در ابتدا به واسطه اين روند تکتونيک، به صورت يک قاره مجزا درآمد. بخشی از مناطقی که پيشتر چينخورده بودند، به قطعات چندی تقسيم شدند و به صورت جزاير و سکّوهايی درآمدند و با اصولاً به شکل پديدههايی وسيع بالا آمدند يا فرو رفتند. البته، در اين ميان، تودههای آتشفشانی از اعماق زياد زمين فعاليت داشتند و با آتشفشانهای سطحی که امروزه هنوز فعال هستند، در ارتباط بودهاند. کوهزاييها به مرحله پايانی اين چنينخوردگيها مربوط بوده و عمدتاً در پليوس آغاز شدهاند (برونينگ، 13). درنتيجه، به سبب اين کوهزاييها، آسيای جنوبی، خاورميانه خشک و گرم، آسيای مرکزی با زمستانهای
خشک و سرد و قسمتهای حاره و موسمی آسيای جنوب شرقی از يکديگر مجزا شدند (بلنک، 55). امروزه، همانگونه که زلزههای متعدد نشان میدهند، روند کوهزايی در آسيا هنوز ادامه دارد (نيف، 213). کوههای چينخورده جوان که در قاره آسيا بهطور کلی از غرب به شرق کشيده شدهاند، تکيهگاه واقعی اين واقعی به شمار میآيند. اين کوهها در غرب و بيشتر در آسيای مرکزی، دشتها و جلگههای مرتفعی را تشکيل میدهند که مهمترين عنصر ساختار سطحی زمين در آسيا هستند. اينگونه اشکال، جلگههای متفاوتی از فلات تبت با ارتفاع را تشکيل میدهند که مهمترين عنصر ساختار و سطحی زمين در آسيا هستند. اينگونه اشکال، جلگههای متفاوتی از فلات تبت با ارتفاع متوسط 000‘4 متر از سطح دريا تا چاله تورفان را که پايينتر از سطح دريا قرار گرفته است در بر
میگيرند (ايست، 2).
خشکيهای سکو مانند، عنصر ديگری از ساختار اشکال سطحی در آسيا به شمار میروند که در حاشيه کوههای چينخورده و جلگههای مرتفع قرار دارند. نمونههای مشخص آنها عبارتند از سکوی عربستان، سيبری و هند (برونينگ، 13). در کنار اين اشکال، دشتهای پست واقع در حاشيه که از نظر ساختار متفاوت هستند و به ولسطه عبور رودخانههای بزرگ قطع میشوند، چشماندازهای ويپهای برای درپايی و توسعه فرهنگهای انسانی و فضای زيستی برای نيمی از جمعيت جهان فراهم آوردهاند. اين نواحی، پيش از همه عبارتند از دشتهای دجله و فرات، سند، گنگ و براهماپوترا که از دوران باستان دارای اهميت بودهاند، و دشتهای رودخانهای واقع در آسيای جنوب شرقی و آسيای جنوبی و همچنين دشتهای وسيع سيبری زمينشناسی و اشکال سطحی زمين نقش تعيين کنندهای به عهده دارد (لومون، 25). بيش از هرجا، در جزاير ژاپن و آسيای جنوب شرقی، چشماندازهای خاص آتشفشانی همراه با قلل خاموش يا فعال وجود دارند. فعاليت اين آتشفشانها، معمولاً با زلزلههای دريايی و خشکي که صرفاً به علل تکتونيکی روی میدهند، همراه است و غالباً برای سکنه آنها خساراتی به بار میآورد (نيف، 213؛ و آن، 13-17).
در آسيا، اشکال گوناگون ساحلی نيز، چه از نظر نحوه تشکيل و چه از نظر اهميت، بسيار متنوعند (بلنک، 77-78؛ سينگ، 11-13؛ ايست، 450-451). براساس چنين ويژگيهايی، آسيا از لحاظ تودههای کوهستانی و رشتهکوههای منشعب از آنها در ميان قارهها منحصر به فرد است. تفاوتهای شديد از نظر اشکال پستی و بلندی يعنی وجود سرزمينهای پست جلگهای وسيع در کنار سرزمينهای مرتفع گسترده و رشتهکوههای بلند و همچنين تأثير جداسازندة اين رشتهکوهها، باعث شرايط خاص و تنوع اقليمی اين قاره شده است، به نحوی که در هيچ قسمت ديگری از کره زمين، اين پديدهها به اين صورت در کنار يکديگر مشاهده نمیشوند (گروسه، 6-8؛ برونينگ، 10).
آسيا را از نظر اشکال پستی و بلندی، میتوان به 4 بخش تقسيم نمود: الف ـ زمينهای پست جلگهای شمالی؛ ب ـ مثلث مرکزی کوهها و فلاتها؛ ج ـ فلات قديمی جنوبی؛ د ـ درههای وسيع رودخانهای (الوی، 151).
بيشتر قاره آسيا کوهستانی است. تنها 4/1 آن جلگهای و پست و بيش از 3/1 آن زيادتر از 000‘1 متر ارتفاع دارد (بروشرت، V/2). جلگههای مرتفع و دشتهای پست، دورتادور تودههای کوهستانی مرکزی را فرا گرفتهاند. آسيا نه تنها مرتفعترين قلل جهان (هيماليا با قلل بسياری بيش از 000‘8 متر ارتفاع و قله اورست به ارتفاع 848‘8 متر) را در خود جای داده است (بلنک، 282)، بلکه در حاشيه شرقی خود، عميقترين چالههای دريايی (چاله فيليپين با 516‘10 متر عمق) را نيز داراست (نيف، 290).
آب و هوا: با توجه به وسعت بسيار زياد آسيا و تنوع شديد از نظر عوامل جغرافيايی مؤثر در شرايط آب و هوايی، مانند عوض جغرافيايی، پراکندگی و طرز قرار گرفتن ناهمواريها و دوری و نزديکی به درياها در اين قاره انواع گوناگون آب و هوا مشاهده میشود (نيف، 214). قلل مرتفع آسيا از لحاظ اقليمی در ناحية يخبندان دائمی قرار دارند. از سوی ديگر، قسمتهای وسيعی از جلگههای مرتفع تبت داراي ارتفاعي هستند كه تراكم هوا در آنجا به نيمي از مقدار تراكم هوا در ارتفاع همسطح دريا ميرسد.
كوههاي گسترده در قسمتهاي مركزي آسيا، به صورت ديواري از غرب به شرق، بخشهاي وسيعي از شمال قاره را از آسياي جنوبي و نزديك (خاورميانه) جدا ميسازد و بدينسان، يك خط تقسيم اقليمي مشخص به وجود ميآورد. سرزمينهاي بلند و مرتفع با حواشي كوهستاني باعث ايجاد چشماندازهاي جلگهاي با انواع متباين آب و هوا ميگردند (بلنك، 76-77). آسيا بيش از بقية قارهها داراي تنوع درجة حرارت است. اين امر به علت موقع جغرافيايي اين قاره و وسعت زياد آن به عنوان يك خشكي به هم پيوسته است. سردترين نقاط جهان در آسيا قرار دارد. درجة حرارت در سيبري تا ْ3/88- سانتيگراد (ورخويانسك ) كاهش مييابد، هرچند درجة حرارت در تابستانهاي كوتاه اين منطقه تا ْ38 سانتيگراد ميرسد. در قسمتهاي جنوبيتر نيز زمستانها بسيار سرد است. به عنوان نمونه، در شرق درياچة بالكال، درجة حرارت متوسط ژانوي/دي به ْ30- سانتيگراد ميرسد (بريتانيكا؛ پوكشيشفسكي، 237؛ شاباد، 26-27).
از سوي ديگر، گرمترين مناطق جهان نيز در آسيا واقع است. به عنوان نمونه، يعقوبآباد، واقع در مرز شرقي بلوچستان، بالاترين متوسط ماهانة كر
ه زمين، يعني ْ5/36 سانتيگراد را نشان ميدهد (برونينگ، 14).
قارة آسيا از نظر ميزان بارندگي نيز بيشتر تفاوتها را نشان ميدهد. بخشهاي وسيعي از بينالنهرين، عربستان و دشتهاي آسياي مركزي و نزديك (خاورميانه) داراي ميزان بارشي كمتر از 200 مليمتر سالانه هستند (فيشر، 65-68؛ شاباد، 25). برعكس، در چراپونچيِ آسام و در دامنة براهماپوترا، متوسط بارش سالانه به 430‘11 ميليمتر ميرسد (چادهوري، 37).
وسعت بسيار زياد و يكپارچگي قارة آسيا، به صورتي طبيعي باعث تعديل جريان هواي جهاني ميگردد. در اين ميان، پستي و بلندي نيز نقش تعيينكنندهاي دارد. از آنجا كه بخش عمدة شمال آسيا در منطقة بادهاي غربي قارهاي قرار دارد، از آنجا كه بخش عمدة شمال آسيا در منطقة بادهاي غربي قارهاي قرار دارد، در زمستان به سبب نحوة تابش خورشيد، يك منطقة فشار زياد مداوم به وجود ميآيد كه هواي شديداً سرد را از طريق قلل و گردنههاي ارتفاعات به سوي درياي اُخوتسك و منچوري هدايت ميكند. اين منطقة فشار زياد، تنها در قسمتهاي آزاد و باز آسياي شمالي به صورت بادهاي شديد و توفان عمل ميكند (نيف، 221). آنتيسيكلونهاي زمستاني آسياي شمالي در حاشية شمالي ارتفاعات عمل كرده و تنها در اين قسمتها باعث جريان هواي شرقي ميگردند، اما اين بادها به سوي فلات تبت و كوههاي مرتفع جريان نمييابند. نواحي دستي منفرد، حوزههاي هواي سرد زمستاني را ميسازند كه شدت سرما در اين نواحي توسط ويژگي كوهها و ارتفاعات پيراموني تعيين ميگردد (برونينگ، 15). بادهاي موسمي شمالي هندوستان و آسياي جنوب شرقي كه در زمستان ميوزند نيز به همين نحو هيچگونه ارتباس مستقيم با آنتيسيكلون آسياي شمالي ندارند (بلنك، 47 به بعد). در مقابل، بادهاي موسمي شمال شرقي درياهاي ژاپن و چين شمالي از منطقة فشار زياد آسياي شمالي تغذيه ميگردند (ايست، 357؛ نيف، 256).
هستة فشار زياد هواي زمستاني، در قسمت شمالي كوهستان آلتاي قرار دارد (برونينگ، 15). بادهاس زمستاني، بسيار خشك و سردند. اين بادها پس از عبور از روي دريا جذب رطوبت نموده، بدينسان باعث ريزش باران ميگردند (برونينگ، 16). بادهاي موسمي زمستاني در آسياي جنوب شرقي، عامل اصلي بارندگي هستند. اين بادها در سوماترا، بورنئو و جاوه، بادهاي موسمي غربي تابستاني در هندوستان اشتباه گرفت (بلنك، 47 به بعد).
در تابستان، يك منطقة فشار كم بر روي قارة آسيا به وجود ميآيد. تحت تأثير اين منطقه فشار كم، منطقة بادهاي غربي ناحية داخلي حارّه به سوي قسمتهاي شمالي كشيده ميشود. البته، تأثير كمتر از ارتفاعات گاتهاي غربي و هيماليا را كه باعث صعود بادهاي موسمي تابستاني ميشوند نيز بايد در نظر داشت.
بادهاي موسمي غربي به قسمتهاي داخلي هندوستان، يعني در مسافاتي دورتر از هيماليا نيز به صورت حارّهاي ميرسند. بارانهاي موسمي، به شكل يك
حادثة طبيعي، در زماني خاص شروع ميشود. بادهاي موسمي تابستاني آسياي شرقي را گذشته از آن كه بسيار ضعيفترند، نبايد با بادهاي موسمي حارهاي آسياي جنوبي يكسان دانست (برونينگ، 16). گذشته از بادهاي متغير و منظم آسياي جنوبي، بايد از تايفونها (توفانها) نام برد. اين بادها در شمال استوا شكل گرفته و غالباَ در جهت شمال غربي و شمال ميوزند و سپس به سمت شمال شرقي و شرق، مسير خود را تغيير ميدهند. بادهايي مشابه، در دورة متغير موسمي در درياي عمان و خليجفارس، يعني در ژوئن و اكتبر پديد ميآيند. اين نوع بادها در خليج بنگال طي ماههاي ژوئيه و سپتانبر و در شرق درياي چين در سپتامبر شدت ميگيرند (برونينگ، 17).
آبها: به سبب وسعت زياد اقاليم خشك در قسمتهاي داخلي آسيا، اين قاره بزرگترين حوضة آبريز داخلي در جهان به شمار ميرود. اين حوضه حدود 000‘000‘13 كمـ 2، يعني 3/1 خشكيهاي جهان را در بر ميگيرد (برونينگ، 19). علاوه بر اين، حوضههاي كوچكتر در شبهجزيرة عربستان و نيز در سوريه و آسياي صغير ديده ميشوند (بومون، 82). از سوي ديگر، رودخانههاي بزرگي همچون سير دريا و آمودريا (سيحون و جيحون) يا تاريم مشاهده ميشوند كه به درياچههاي بسته ميريزند و يا در شنهاي بياباني فرو ميروند (اشميدر، 369-370؛ نيف، 216). شبكههاي بزرگ رودخانهاي آسيا به بزرگترين جريانهاي سطحي زمين تعلق دارند. اين رودخانههاي طويل از تودههاي مرتفع كوهستاني سرچشمه گرفته، عمدتاً به سوي شمال، شرق و جنوب شرقي، به درياهاي پيراموني ميريزند (برونينگ، 20).
آبدهي (دِبي) رودخانهها در آسيا با نوسانات شديد فصلي و سالانه همراه است (بومون، 82-83؛ كول، 39). رودخانههاي واقع در سيبري، در بخشي از سال يخبسته و در بهار و آغاز تابستان، به علت ذوب يخ و برف از جنوب به شمال، و رها شدن خشكي از يخبندان، باعث جاري شدن سيل ميگردند (شاباد،22-23). حداكثر آب تابستاني رودخانههاي آسياي جنوبي و شرقي به علت بارانهاي موسمي است (بلنك، 62). 2 رودخانة دجله و فرات نيز در فصل بهار، باعث جاري شدن سيل ميشوند و در پاييز كمترين مقدار آب خود را دارند (اشميدر، 74-75).
آسيا داراي درياچههاي بسياري است. از يك سو، درياچههاي بسته در چالهها از جمله خزر، آرال، درياچههاي واقع در استپهاي قرقيزستان و نيز درياچهعايي كه داراي منشأ تكتونيكي هستند (مانند درياچة بالكال با عمق بيش از 1700 متر) مشاهده ميشوند (شاباد، 23) و از سوي ديگر، درياچههايي كه به سبب بسته شدن كنارههاي درّهاي و يا بسته شدن دلتاهاي بزرگ رودخانهاي به وجود ميآيند (مانند درياچة واقع در دلتاي هوانگهو ، يانگ تسه كيانگ و مكونگ ) جلب توجه ميكنند. بالاخره ميتوان از درياچههاي كوچك بسياري كه حفرههاي آتشفشاني خاموش را پُر كردهاند (مانند جاوه و منچوري) نام برد (برونينگ، 20).
پوشش گياهي و حياتوحش: آسيا سهم عمدهاي از انواع مناطق پوشش گياهي جهان را داراست (نيف، 2189. از آنجا كه نحوة پراكندگي و ويژگي پوشش گياهي شديداً به آب و هوا بستگي دارد، صرفاً در رابطه با مناطق آب و هوايي ميتوان از آن بحث كرد.
در خاورميانه، ميتوان بهطور كلي، مراتع طبيعي با درختچههاي پراكنده و بوتههاي خاردار را به عنوان شاخص پوشش گياهي طبيعي به شمار آورد (بومون، 109؛ منشينگ، 31). آب و هواي مرطوب جنگلي، تمامي قسمتهاي جزيرهاي آسياي جنوبي را در بر دارد. در اينجا، در تمامي فصول سال باران ميبارد و آب و
هواي ساواناي مرطوب به وجود ميآيد كه در اين قسمتها زير عنوان اقليم موسمي جنگلي خوانده ميشود (سينگ، 42 به بعد). ساواناي خشك، بيش از هرجا در هندوستان مشاهده ميشود، حال آنكه در آسياي جنوب شرقي، به سبب ويژگي كوهستاني اين منطقه، به صورتي كامل قابل مشاهده نيست. ويژگي خاص پوشش گياهي طبيعي در آسياي شرقي چنين است كه كمربند جنگلي شمالي در بالاي جنگلهاي سرسبز تابستاني، مستقيماً در جهت كمربند جنگلي حارّه قرار ميگيرد، حال آنكه در جاهاي ديگر، ميان اين 2 كمربند جنگلي، كمربند بياباني و اِسْتِپي قرار دارد. اگرچه در چين نيز استپهاي بيدرخت وسيعي به
جاي پوشش گياهي مشاهده ميِود (ايست، 360). بهويژه در جزاير ژاپن، انواع درختان منطقة جنگلي حاره و شبهحاره قابل توجه هستند (و آن، 32، 33). در ناحية كمربند فشار زياد شبهحاره كه در آسيا در جهت شمال كشيده ميشود، شكليابي استپها و بيابانها صرفاً در ارتباط با پراكندگي فصلي بارانهاي ناچيز و درجة حرارت است. مناطق وسيع بياباني در آسيا، تنها به صورتي منفصل مشاهده ميشوند و غالباً با مناطق استپي از يكديگر جدا ميگردند (شاباد، 31).
در آسياي مركزي و شمالي، پوشش گياهي از بوتههاي خاردار و مقاوم در برابر نمك در قسمت بياباني، جنگلهائي در بخشهاي كمارتفاع كوهها و نيز جنگلهاي
سوزني برگ، در قسمتهاي مرتفعتر تشكيل ميشود كه در قسمتهاي شمالي، به مراتع و علفزارهاي آلپي منتهي ميگردند كه پس از آنها، درههاي لخت و يخچالها واقع شدهاند (پوكشيشفسكي، 195؛ كول، 47).
در آسياي شرقي، پس از منطقة آب و هواي خشك، اقليم جنگلي و سرد شمالي قرار دارد كه در زمستانها خشك است و منطقة شمال چين و منچوري را نيز در بر ميگيرد (ايست، 360). قسمت عمدة آسياي شمالي در منطقة اقليم برفي و جنگلي سرد شمالي با جنگلهاي مخلوط واقع است. پس از آن، به سمت شمال، اين كمربند اقليمي به منطقة توندرا منتهي ميشود كه در پي آن، جنگلهاي سوزني برگ تايگا قرار دارند (ايست، 563 به بعد).
حيات وحش در قارة آسيا بسيار متنوع است. در شمال قاره، انواع خرگوش، روباه، خرس و گوزن قطبي وجود دارند. در قسمتهاي جنوبي تايگا، اين انواع، متنوعتر است، ازجمله گرگ، گوزن، آهو و مانند آن (برونينگ، 77-79).
در مناطق گرم آسياي نزديك (خاورميانه)، حيات وحش داراي ويژگيهاي مديترانهاي است (همو، 110). در استپها و صحراهاي بخش شرقي، انواع بز كوهي، اسب و همچنين خر وحشي زندگي ميكنند. در بخشهاي مرتفع كوهستاني، گوسفند و بُز وحشي، يوزپلنگ و مانند آن وجود دارند. در خاورميانه و هندوستان، ببر، پلنگ، انواع خرس، سگ وحشي، انواع ميمون، فيل، گوزن، بز كوهي و گاوميش و ضمناً در آسياي شرقي و جنوب شرقي گيبون ، پاندا (خرس چيني) و ديگر جانوران زندگي ميكنند (اشميدر، 20-22).
بخش دوم ـ سابقة تاريخي
تمدنهاي آسيايي: آسيا با ارائة نمونههايي از هومواركتوس نه تنها نمايانگر دوره ةاي زندگي آغازين انسان است، بلكه بعدها صحنة روندهاي تكامل جامعههاي انساني بوده است. قديميترين يافتههاي مربوط به زندگي انسان، انسان جاوه (پيتك آنتروب) و انسان چين از آسيا بوده است (چايلد، 35 به بعد). جمجمة بشري است و افزارهايي كه همراه آن يافت شدهاند، كهنترين دستافزار انساني به شمار ميرود (دورانت، 1/111). دوران نوسنگي را عصر كشاورزي
دانستهاند. در اين دوران، در برخي نواحي آسياي نزديك (خاورميانه)، انسان از مرحلة جمعآوري و شكار به مرحلة كشت و اهلي كردن برخي جانوران، انتقال يافت (بلنيتسكي، 62 به يعد). آسيا ضمناً صحنة گذار انسان از اين مرحله به مراحل استفاده از فلزات مختلف بوده است. قديميترين فلزي كه مورد استفادة انسان قرار گرفته مس بوده است (چايلد، 83 به بعد). اين فلز در 4500 ق م در بينالنهرين مورد استفاده بوده است (دورانت، 1/125). اختراع خط نيز مربوط به آسياست. قديميترين نوشتهها مربوط به سومر (3600 ق م) و نواحي جنوبي بينالنهرين و عيلام است (همو، 1/128).
آسيا، درواقع، خاستگاه و جايگاه زندگي اولية نژاد مغولي، سرزمين اصلي اسكيموها و سرخپوستان و شايد حتي مهد نخستين انواع بشر امروزي (هموساپين) بوده است (چايلد، 40-41؛ برونينگ، 37).
تاريخ آسيا، تاريخ فرهنگهاي گوناگون است. در دوران باستان، تمدنهاي آسيايي، بهطور كلي، نمايانگر تضاد ميان شيوة زندگاني در فرهنگهاي يكجانشين (چين، هند، ايران و بينالنهرين) و اقوام كوچندة تركستان، ماورءالنهر و عربستان بوده است (گروسه، 9، 10).
كهنترين نشانههاي تمدن خاورميانه مربوطه به 000‘5 سال ق م است كه در ايران ـ تپهحصارِ دامغان و تپهسِيَلْكِ كاشان ـ و در قسمتهاي شمالي بينالنهرين ـ تل حَلَفْ در خاپور ـ پيدا شده است (همو، 11). آثار تمدني مكشوفه در هند ـ پنجاب و موهنجودارو ـ نمايانگر تمدن شهري قابل توجهي است كه در مقايسه با تمدن بينالنهرين، اوج آن در 2800 تا 2500 ق م بوده است. ظاهراً، اين تمدن از راه بلوچستان و شوش با دنياي سومر مربوط ميشده است (همو، 26). اين آثار را كهنترين آثار تمدن بشر دانستهاند (دورانت، 1/457).
در سدة 4 ق م، دولت هخامنشي ايران توسط اسكندر مقدوني فرو پاشيد و همراه با آن فرهنگ يوناني (هلنيسم) به آسياي نزديك (خاورميانه) و تركستان و حتي هندوستان راه يافت 0بلنيسكي، 100-110؛ گروسه، 42 به بعد). در مقابل، انديشههاي مذهبي در همين زمان از آسيا به سوي غرب جاري شد.
در سدههاي ميانه، امپرانوري مغولان، بخشهاي آسياي شرقي، آسياي مركزي و خاورميانه و حتي آسياي جنوب شرقي ـ بجز ژاپن ـ را به صورتي يكپارچه به زير سلطة خود آورد (گروسه، 79 به بعد). لشكركشيهاي تيمور حدود آغاز قرن 9ق/15م به حضور تركها در صحنة آسياي نزديك، نيروي تازهاي بخشيد (همو، 87-88). تأثير دستاوردهاي فرهنگهاي آسيايي در تكامل انديشههاي فلسفي و علمي اروپا ـ بهويژه در سدههاي ميانه ـ غيرقابل انكار است (دورانت، 1/990-994؛ راسل، 2/211-226).
نژادها: تقريباً از همة نژادهاي بشري در اسيا وجود دارد. نژاد مغولي، اروپايي، سياهپوست و نژادهاي استراليايي. نژاد مغولي در آسياي جنوب شرقي، مركزي و شرقي و نيز به صورت گروههاي كوچكتر در آسياي جنوبي و خاورميانه زندگي ميكنند كه خود به 3 گروه نژادي تقسيم ميشوند. نژاد اروپايي به صورت شاخههاي جنوبي آن ـ ارمني و هند و ايراني ـ در آسياي جنوب غربي و شمال هند ديده ميشوند. شاخههايي از نچاد سياه در آسياي جنوب شرقي و جنوب هند و نژادهاي استراليايي به صورتي پراكنده در آسيا زندگي ميكنند (بروك، 192).