بخشی از مقاله

چکیده

هند و ایران پیشینه ي مشترك نژادي و فرهنگی عمیق و دیرینی دارند به گونه اي که این سرزمین، همواره از سوي ادیبان و سیاتمداران ایرانی مورد توجه بوده است. همواره در طول تاریخ، دست کم تا زمان تشکیل کشور پاکستان، سرگذشت دو سرزمین هند و ایران به هم گره خورده است. هم چنین از قرن چهارم هجري قمري تا آغاز تسلط انگلیس بر هند یعنی در حدود 800 سال، زبان فارسی، زبان رسمی، درباري و ادبی هند بوده است. در طی این مدت دانشمندان و ادیبان بسیاري در این سرزمین ظهور یافته اند و آثار گران بهایی به فارسی پدید آورده اند. از جمله ي ادیبان و سیاستمداران ایرانی که از هند به فراوانی و بزرگی یاد کرده اند، ملک الشعرا بهار است. از دلایل توجه ملک الشعرا بهار به هند، گذشته از مطالعات ادبی در سبک هندي، همزمانی انقلاب مشروطه ي ایران با فعالیت هاي استقلال طلبانه ي مردم هند و نیز تلاش مسلمانان هند براي تشکیل یک کشور اسلامی به نام پاکستان بوده است. این مقاله در صدد است تا بدون پرداختن به مسائل سبکی در ادبیات، به بررسی جایگاه سرزمین شبه قاره ي هند در شعر ملک الشعرا بهار بپردازد.

ملک الشعرا بهار، هند، پاکستان

مقدمه

در فرهنگ و ادبیات ایرانی، هند از جایگاه ویژه اي برخوردار است. در اسطوره ها و متون کهن فارسی، هند سرزمین پیدایش نخستین انسان و سرزمین شگفتی ها، حکمت و شجاعت است. مطالعه ي سنگ نوشته ها و تحقیقات زبان شناسی نیز وجود اشتراکات فرهنگی، مذهبی و نژادي میان دو ملت ایران و هند را به اثبات رسانده است. هم چنین هشتصد سال رواج زبان فارسی در هند، موجب پیدایش شاخه اي از ادبیات فارسی در این سرزمین گردید که به سبک هندي موسوم است. در دوره ي معاصر نیز فعالیت هاي سیاسی مردم هند و تلاش آنان براي رهایی از سلطه ي استعمار انگلیس و تلاش مسلمانان هند براي تشکیل کشوري جدیدکه همزمان با نهضت مشروطه در ایران بوده است، توجه سیاستمداران ایرانی را به خود جلب نموده است.از جمله ادیبان و سیاستمدارانی که توجه ویژه اي به هند و تحولات فرهنگی، ادبی و سیاسی آن داشته اند، ملک الشعرا بهار است. گذشته از مطالعات و تحقیقاتی که وي بر روي سبک هندي و مشترکات فرهنگی و زبانی این سرزمین داشته است، تحولات و وقایع سیاسی هند در دوره ي معاصر نیز بازتاب ویژه اي در شعر ملک الشعرا بهار یافته است.

متن

سرزمین هند از دیرباز مورد توجه بسیاري از جهان جویان، جهان گردان، دانشمندان و ادیبان بوده است. شاید مردم ایران، بیش از هر ملت دیگري در ادبیات خود به هند علاقه نشان داده اند. این انس و الفت بسیار ریشه دار و کهن است به گونه اي که ایرانیان، در اسطوره ي رانده شدن آدم از بهشت، محل فرود یا پیدایش او را سراندیب هند می دانند. این موضوع در شعر برخی از شاعران بزرگ ایرانی نمود دارد؛ از جمله نظامی، شاعر قرن ششم در اسکندرنامه از زبان اسکندر می گوید:

سراندیب را کار برهم زدم                                     قدم بر قدمگاه آدم زدم - نظامی گنجوي، - 1502 :1366

یا خاقانی شاعر قرن ششم در قصیده اي در توصیف پیامبر اسلام - ص - می گوید:

گر مدحتش به خاك سراندیب ادا کنم                   کوثر ز خاك آدم و حوا برآورم - خاقانی، - 308 : 1387

و در جایی دیگر اظهار می دارد:

آن جا که دم گشاد سرافیل دعوتش                      جان باز یافت پیر سراندیب در زمان - همان: - 434

و یا قاآنی شاعر قرن سیزدهم می گوید:

فرداستکه بر مه رود از خاك سراندیب                   شور و شغب از دخمه گرشاسب و نیرم - قاآنی، - 526 : 1336

بیان اینگونه نکات در ادبیات ایران، نشان از پیوندهاي عمیق میان ایرانیان و هندیان دارد. البته تحقیقات علمی نیز وجود این پیوندها را اثبات نموده است. در اواخر سدهي هجدهم میلادي، حقوقدان انگلیسی، ویلیام جونز1، که در هند به سر میبرد، به مطالعهي زبان سانسکریت پرداخت. او که پیش از آن با زبانهاي یونانی، لاتینی و ایرانی - اوستایی و فارسی باستان - آشنایی داشت، با مقایسهي آنها پی برد که این هماننديها نمیتوانند تصادفی باشند. افزون بر این جونز دریافت که با بررسی متون بازمانده از زبانهاي یاد شده، وجود این هماننديها به سادگی قابل اثبات است.

پس از کشف این نکات، جونز طی یک سخنرانی در سال 1786م. اعلام کرد: »نخست این که زبانهاي مورد بررسی او، داراي خاستگاهی واحد هستند و دوم این که زبانهاي یونانی و لاتینی - برخلاف اعتقاد نظریهپردازان آن روزگار - به هیچروي جامعتر از زبان سانسکریت نیستند« - گویري، . - 107 :1386 حسن پیرنیا نیز خاستگاه اولیه ي مردم ایران و هند را یکی دانسته است. او پس از تقسیم مردمان هند و اروپایی به هشت شعبه، بیان میکند: »یکی از شعب مزبور، شعبهي آریانیها یا هند و ایرانی است که به سه قسمت تقسیم شده؛ قسمتی به هند رفتهاند؛ قسمتی به سرزمین وسیعی که امروز موسوم به فلات ایران است آمده و چون خود را »آیریان« مینامیدهاند، اسم خود - آیران-ایران- ایران - را به این فلات دادهاند.« - پیرنیا، :1306 یازده - .

همچنین در کتیبهي بیستون که به سه زبان حک شده، داریوش، نام بیست و سه ایالت را آورده است که از نیاکان خود به ارث برده و در میان آنها یازده ایالت را شرقی نامیده که یک ایالت آن هندي و به نام »گاندارا« نامیده شده و از جبال »پاراپامیزاد« تا »پنجاب« ادامه داشته است. علاوه بر این در سال 515 قبل از میلاد به موجب کتیبهي تخت جمشید، یک ایالت دیگر هم به ایالات شرقی اضافه شده که همان هند سفلی یا سند است. زبان و مذهب مردم هند و ایران که قوم واحدي بودند نیز در ابتدا یکی بوده؛ به خصوص آن قسمت از هند که بعد از استقلال، پاکستان نامیده شد، از لحاظ فرهنگی و تاریخی با برادران ایرانی خود، بیشتر مأنوس بوده و رفت و آمد داشتهاند و موقعی هم که ایرانیها اسلام آوردند، این قسمت از خاك هند نیز مسلمان شدند.

بنابراین، دو قوم ایرانی و هندي چون از یک نژاد بودهاند، از زمان هاي بسیار دور متقابلاً در افکار، اخلاق و روحیات یکدیگر تأثیر گذاشتهاند - ر.ك. اقبال، :1370 پنج و شش - .ترجمه ي کلیله و دمنه از سانسکریت به فارسی پهلوي، نمود برجسته ي توجه ایرانیان پیش از اسلام به هند بوده است. پس از اسلام، توجه به این سرزمین را نخستین بار در شعر فردوسی، شاعر قرن چهارم می بینیم. فردوسی در شاهنامه، بارها از واژه هاي هند، هندوستان، مرز هند، تیغ هندي، شمشیر هندي، هندي دراي، هندوان، خنجر هندوان و شاه

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید