بخشی از مقاله

مختصري از زندگي حضرت سليمان

 

 

گفته اند: حضرت داوود چهار پسر داشت هر روز مشغول عبادت خدا بود روزي از آن روزگار كه به عبادت مشغول بود در نماز به سجده رفت و وقتي از سجده برخاست ديد كه تمامي فرزندانش مرده اند و تنها سليمان زنده مانده است بسيار ناراحت و غمگين شد و به آسمان نگاه غمگيني كرد در اين هنگام جبرئيل فرود آمد و به پيغمبر داوود عليه السلام فرمود شكر خدا را به جا بياور و بدان كه خداوند در همه حال تو را امتحان ميكند و اين فرزندي كه باقي مانده روزگاري به پيامبري مبعوث ميشود و جانشين تو خواهد شد و خداوند به او علمي عطا ميكند كه تا كنون به هيچ انسان و پيغمبري عطا نكرده و قدرت بالايي بدست مي آورد و با تمامي مخلوقات صحبت ميكند و زبان آنها را ياد ميگيرد  پس حالا به ادامه عبادت مشغول شو.

خداوند متعال باد را مسخر سليمان كرد تا بساط او را هركجا كه خواست حمل كند؛شياطين را تحت فرمان او قرار داد كه خدمتگزار او باشند پرندگان را مطيع  او كرد كه با بال و پر خود بر سليمان سايه افكنند

و اين امتيازات موجب شد كه سلطنت او به صورتي بي نظير در آيد و تمامي قدرتها متمركز او شوند.

 

از خصوصيات بساط سليمان اطلاعات دقيق و قطعي در دست نيست و نميتوان وصعت حكومت او را بيان كرد.شياطين هم همانند غلاماني در خدمت سليمان بودند و براي او ساختمانها استخرها و حوضهاي بزرگ ميساختند از گهر دريا براي او جواهرات مي آوردند  و در كل همه مخلوقات تحت الفرمان سليمان بودند.

 

وفات سليمان

ساليان درازي،سليمان در ميان مردم به عدالت پرداخت مردم از روش عادلانه او در مهد آسايش و خوشي بودندو مردم در آن زمان از مزاياي خوب زندگي برخوردار بودند تا آنكه آفتاب عمر سليمان بر لب بام رسيد.

روزي سليمان در كاخ بلور خود تنها ايستاده بود و تكيه بر عصاي خود داده و به تماشاي مناظر و عمارتهاي كشور پهناور خود مشغول بود كه ناگهان جواني ناشناس را در كاخ خود ديد از آن جوان پرسيد تو كيستي كه بدون اجازه وارد قصر من شدي؟گفت من آن كسي هستم كه براي ورود به خانه ها و كاخها از كسي اجازه نميگيرم،من ملك الموت فرشته مرگم كه براي قبض روح تو آمدم سليمان از شنيدن نام او و مأموريت خطرناكش بر خود لرزيد و گفت :ممكن است مهلتي بدهي تا به كارهام رسيدگي كنم گفت:نه و در همان حال بدون اينكه به او مهلت نشستن بده جانش را گرفت . جسد بي جان سليمان مدتها به همان حالت ايستاده و تكيه بر عصا بود باقي ماند و سپاهيانش او را در قصر ميديدند و خيال ميكردند كه به بيرون نگاه ميكند و هيچ موجودي از ترس سليمان جرأت وارد شدن به قصر را نداشت تا آنكه خداوند به موريانه دستور داد تا عصاي سليمان را بخورد تا سليمان به زمين بخورد و در آن موقع همه متوجع  فت او شدند.

 

حكايت

در عهد حضرت سليمان اسبها بر هوا مي پريدند و در مزارع و كشتزارها فرود مي آمدند و ميچرخيدن و به چشمه ساران آب مي خوردند در آن عهد بود كه جمعي از اهالي خراسان شكايت به آن حضرت آوردند و از خرابي احوال كشت زارها داستانها بيان كردند

حضرت سليمان ناراحت شد و ديوان فرمود تا اسبها را بگيرند و نزد او بياورند ديوا در گرفتن اسبها سعي كردند اما هيچ فايده اي نداشت و اسبها به سبب زور و قوت پرواز ميكردند و در بند ديوها نمي افتادند

ناگزير ديوها به فكر حيله اي افتادند و بعضي از چشمه ها كه اسبها از آن اب ميخورند آب آن را خالي و از شراب پر كردند وقتي اسبها از چشمه ساران آب خوردند مست شدند و طاقت پرواز نداشتند

 

ديوها قريب هزار اسب آوردند و سليمان اشاره به كشتن آنها كرد ناگهان فرمان خدا نازل شد كه اي سليمان دست از گشتن اين جانوران بردار كه نسل اين حيوان فوايد بسياربر ادم  دارد .

حضرت سليمان دعايي كرد به درگاه خداوند و در خواست كرد بريده شود تا توان پرواز در آنها نمايد.

دعاي اسبان حضرت سليمان نيز به قدرت اجابت شد و به حكن الهي پرهاي اسبان فرو ريخت و اكنون از نسل همان 100اسب باقي مانده ميباشد.

 

قصری از بلور                                                                                                                                            

   اجنه شاهکارهایی در معماری داشتند که تا به حال انسان ها مانند ان رانساخته اند.                           

یکی از شاهکارهای آنها ساختن قصری از بلور برای حضرت سلیمان پیغمبر بود.                           

از جمله ساختمان هایی که اجنه برای حضرت سلیمان ساختندبناهایی مثل بیت المقدس وهیکل وتدمروسایر آثاری که هنوز هم نمونه های بسیاراز آنها در سرزمین فلسطین وشامات موجود است .

 

 

حضرت سلیمان علیه السلام

حضرت سلیمان یکی از پیامبران عظیم الشان بنی اسرائیل است که از نظر مقامات مادی و معنوی، در تاریخ پیامبران بی نظیر میباشد. نام وی در قرآن کریم 16 مرتبه در سوره های بقره، نسا، انعام، انبیا، نمل، سبا و ص آمده است. او از مقربان درگاه الهی و بسیار شکرگزار خدا بود. مردی عالم و دانشمند که علم حکمت و قضاوت را به خوبی میدانست. او وارث همه مقامات حضرت داود علیه السلام، پدر خود است.

سلیمان از نوجوانی کاردان و لایق و نبوغ در او مشهود بود، بطوریکه میتوانست به درستی قضاوت و داوری کند و چون این شایستگی و وارستگی برای همه و مخصوصا پدرش، محرز و آشکار بود، لذا داود علیه السلام در آخر عمر خود، او را که سیزده سال بیشتر نداشت، به فرمان خداوند، به خلافت و جانشینی خود معین کرد. از این رو، حضرت سلیمان، مانند پدرش، هم به مقام نبوت و هم به مقام سلطنت و پادشاهی رسید. او پس از رسیدن به چنین مقامی، از خداوند خواست که حشمت و جاه و جلالی به او بدهد که تا آن زمان به کسی نداده باشد. خداوند هم دعای او را مستجاب کرد و نعمات و موهبات زیادی به او داد. باد را مسخر او کرده بود که به فرمانش، حرکت میکرد. گاهی به صورت توفنده و شدید و گاهی به صورت آرام و ملایم. جن و گروهی از شیاطین جزو کارگران او و تحت اختیارش بودند. علم منطق الطیر داشت که زبان همه حیوانات را می فهمید و مرغان همه زیر فرمان او بودند. در همین زمینه، می توان به ماجرای گفتگوی هدهد با وی و ماجرای دیدار حضرت سلیمان علیه السلام با بلقیس اشاره کرد.

متاسفانه در احوالات این پیامبر بزرگوار و تاریخ زندگیش، افسانه ها و خرافاتی گفته شده و نسبت های ناروا هم به او داده اند. ولی همه اینها اسرائیلیات و دروغ محض است. همچنانکه در مورد پدرش،حضرت داود هم چنین بود. این پیامبر خدا در دوران زندگیش، شهر بیت المقدس را با کمک جنیان و شیاطین بنا کرد و برای آن دوازده قلعه ساخت و بعد از اتمام آن شهر، ساختمان مسجد الاقصی را با سنگهای سفید و زرد و سبز بنا نمود و ستونهای آنرا از مرمر بلورین و با انواع جواهرات، مزین کرد. به غیر از این بناها، معابد و حوض های سنگی و ساختمان های مهم دیگری هم ساخت. قصر سلطنتی او که از چوبهای گرانبها و مزین به طلا و مرصع و جواهر، فراهم شده بود بسیار زیبا و باشکوه بود. هم اکنون آثار بعضی از این بناها، مانند «معبد هیکل سلیمان» در فلسطین هنوز هم هست و گردشگران و توریست ها برای دیدن آن آثار شگفت انگیز به آنجا میروند.
داستان فوت حضرت سلیمان، شنیدنی است. او در یکی از روزهای پرشکوه فرمانروائی و پیامبری، دستور داد تا هیچکس مزاحم او نشود و او ساعتی را از بالای قصر، به تماشا بنشیند، به عصای خود تکیه زد و با خوشحالی به اطراف قصر نگاه میکرد و از آنچه که خداوند به او داده بود، مسرور بود که ناگهان در کنار خود جوان خوشروئی دید که به او لبخند میزند. سلیمان گفت: تو با اجازه چه کسی به اینجا آمده ای و کیستی؟ جوان گفت: من با اجازه صاحب اصلی قصر به اینجا آمده ام. پیامبر خدا فهمید که، او عزرائیل است که از طرف خدا برای قبض روح او آمده است. از این رو به او گفت: ماموریت خود را انجام بده که این روز خوشی و سرور من بود و خدا نخواست که من جز به وسیله دیدار و لقائش، خوشی و سروری داشته باشم. سلیمان از دنیا رفت، اما همچنان تکیه زده بر عصا، کسی اجازه نداشت تا به ایوان برود و بداند که او مرده است تا به امر خدا موریانه ها عصای او را جویدند و سلیمان با آن حشمت بی مثال بر ایوان قصر افتاد. اکثر مورخین، مدت عمر او را، پنجاه و چند سال ذکر کرده اند.

سالروز ولادت حضرت سليمان (ع)

حضرت سليمان (ع) فرزند و جانشين حضرت داود (ع) و از انبيای بزرگ الهی در ميان قوم بنی‌اسرائيل بود. وی همانند پدرش علاوه بر مقام نبوت، حكومت و سلطنت نيز داشت.

 

مورخان نوشته‌اند حضرت‌ داوود (ع‌) با كشتن‌ جالوت طاغوت‌ زمان‌ خويش حكومت‌ را به‌ دست‌ گرفت‌ و حضرت‌ سليمان ‌(ع‌) را برای‌ نبوت‌ و خلافت‌ بعد از خودش‌ به‌ مردم‌ معرفی‌ كرد ولی‌ آن‌ها به‌ بهانه‌ جوان‌ بودن‌ حضرت‌ سليمان ‌(ع‌) اطاعت‌ نكردند. حضرت‌ سليمان ‌(ع‌) مخفيانه‌ به‌ تبليغ‌ دين‌ پرداخت‌ و پس‌ از مدتی‌ با امداد غيبی‌ به‌ چنان‌ قدرت‌ عظيمی ‌رسيد كه‌ همه‌ موجودات‌ در خدمت‌ ايشان‌ قرار گرفتند. ايشان‌ با اين‌ قدرت‌ الهی‌ حكومت‌ را در دست‌ گرفت‌ و اين‌ سندی‌ شد تا مردم‌ بدانند كه‌ خداوند می‌تواند اوليا و پيامبران‌ خود را با قدرت‌ خودش‌ به‌ حكومت‌ برساند ولی‌ آن‌ را به‌ اختيار و انتخاب‌ مردم‌ وا گذارده‌ است‌ تا آن‌ها را در دنيا آزمايش‌ كند.

حضرت سليمان (ع) در سيزده سالگی به جانشينی پدر انتخاب شد. اين انتخاب بر عالمان و عابدان بنی‌اسرائيل سنگين آمد و آن‌ها زبان به انتقاد گشودند ولی مدتی بعد برخلاف انتظار وی را پيامبری رئوف، سلطانی عادل و حكمرانی فرزانه يافتند و از رفتار خود پشيمان شدند.

بخش‌هايی از زندگانی اين پيامبر بزرگ الهی در قرآن كريم و اخبار و روايات اسلامی بازگو شده است. در قرآن كريم، 17 بار از سليمان نام برده شده و آمده است كه سليمان پيامبر علم و حكمت بود كه جن و انس و پرندگان و حيوانات و باد و حتی شياطين مسخر و تحت فرمان او بودند.

 

خداوند به او منطق‌الطير و زبان فهم حيوانات را ارزانی فرمود و او با هدهد و مورچه سخن می‌گفت. داستان هدهد و سليمان و سليمان و مور در قرآن ذكر شده است. همچنين از قضاوت خردمندانه او درباره از بين رفتن علف‌های تاكستان مردی از بنی‌اسرائيل به وسيله گوسفندان مردی ديگر سخن به ميان آمده است.

 

می‌گويند وی انگشتری داشت كه اسم اعظم بر آن نقش بسته بود و بسياری از كارها را با آن سامان می‌بخشيد. در تاريخ و ادبيات از انگشتر سليمان سخن‌های زيادی گفته شده است.‌‌ از ديگر حوادث زندگی اين پيامبر بزرگ ماجرای او با ملكه سبا و نيز بنای ساختمان بيت المقدس است.

در قرآن كريم، 17 بار از نام حضرت سليمان(ع) برده شده و آمده است كه سليمان پيامبر علم و حكمت بود كه جن و انس و پرندگان و حيوانات و باد و حتی شياطين مسخر و تحت فرمان او بودند.

 

حضرت سليمان سرانجام در 55 سالگی در حالی كه بر عصای خود تكيه داده بود و از درون قصر به رژه لشگريان خود می‌نگريست جان به جان آفرين تسليم كرد و مدتی اين‌چنين پا بر جا بود تا اين‌كه موريانه‌ای عصای وی را جويد و پيكر بی‌جان سليمان نقش بر زمين شد. او را در بيت المقدس در كنار قبر پدرش داوود نبی به خاك سپردند.

 

سليمان‌ سازنده‌ «بيت‌ المقدس‌» و «هيكل ـ معبد بيت‌ المقدس» بوده‌ است‌. او بعد از اتمام‌ ساختن‌ بيت‌ المقدس ‌با گروهى‌ به‌ مكه‌ رفت‌ و حج‌ خانه‌ خدا را انجام ‌داد. در روايت‌ است‌ كه‌ سليمان‌ با آن‌ پادشاهى‌ عظيمى‌ كه‌ داشت‌ در كمال‌ زهد و بى‌اعتنائى‌ به‌ دنيا بود و خوراكش‌ نان‌ جو سبوس‌‌دار بود و لباسى‌ از مو مى‌پوشيد و شب‌ها را به‌ عبادت‌ مى‌‌گذراند و روزها را روزه‌ داشت‌.

 

پس از آن‏كه حضرت داوود به پيامبرى برگزيده شد مأموريت يافت بنى‏اسرائيل را به راه راست هدايت كند. آن پيامبر خدا توانست تبهكارى و شرارت‏هاى بنى‏اسرائيل را تا حد زيادى مهار كرده و با فتح بيت‏المقدس و ساير مناطق فلسطين تمدن جديدى را بنيان‏گذارى كند. يكى از كارهایى كه حضرت داوود (ع) در جريان بنيان‏گذارى تمدن الهى انجام داد ايجاد پرستشگاه و مكان مقدس مسجد در محل فعلى مسجدالاقصى است. به همين دليل از اين پيامبر خدا نيز به عنوان يكى از بانيان شهر بيت‏المقدس نام برده شده است.

 

درباره تعمير شهر بيت‏المقدس و ايجاد مسجد پرستشگاه توسط حضرت داوود حكايت زير هم نقل شده است: پس از آن‏كه حضرت داوود(ع) بيت‏المقدس را فتح كرد درباره تجديد بناى شهر و ايجاد مسجد از طرف خداوند وحى شد كه به مكانى از شهر بيت‏المقدس كه فرشته‏اى با شمشير برهنه ايستاده است نگاه كند و مسجد را در آن‌جا بسازد.

 

هنگامى كه حضرت داوود (ع) نگاه كرد يكى از فرشتگان خدا را بالاى سنگ مشاهده نمود. با مشاهده فرشته حضرت داوود (ع) بدون درنگ به تجديد بناى شهر و بناى مسجد مشغول شد. گرچه حضرت داوود(ع) تعمير شهر بيت‏المقدس قدس و پرستشگاه بزرگ مسجدالاقصى آن‌جا را آغاز كرد ولى فرصت نيافت كار بزرگ خود را به ثمر برساند. هنگامى كه آن حضرت متوجه شد مرگ به او نزديك شده است به فرزندش سليمان چنين گفت: اى سليمان! خداوند به من فرمان داده بود كه مسجد و خانه‏اى برايش در اين شهر (بيت‏المقدس) بنا كنم. با اين كه مقدمات كار را آغاز كرده‏ام ولى گويا تقدير خداوند اين است كه من از اين جهان بروم و ادامه‏ كار را به تو بسپارم. اكنون به تو كه بعد از من پيامبر و جانشين من خواهى شد، سفارش مى‏كنم كه در ساختن اين مسجد شكوهمند لحظه‏اى درنگ نكنى.

 

پس از وفات حضرت داوود پرستش‌گاهى كه بعدها مسجدالاقصى نام گرفت با شكوه فراوانى توسط حضرت سليمان ساخته شد. شهر قدس نيز مقر سلطنت اين پيامبر الهى شد. بنابر اين حدود هشتاد سال حضرت داوود (ع) و حضرت سليمان (ع) در اين شهر حكومت تشكيل دادند.

 

خداوند به حضرت سليمان (ع) نعمت‌های فراوان داد. در قرآن می‌فرمايد: «باد را به تسخير سليمان قرار داديم» بعضی از ديوها و اجنه را نيز در اختيار او قرار داد تا از آن‌ها در كارهای دشوار استفاده كند. غير از اين موارد به سليمان زبان پرندگان آموخت تا بتواند از نواها و ناله‌های آن‌ها مطلع شود و ضمير آن‌ها را بخواند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید