بخشی از مقاله
معني گناه و گوناگون آن
گناه به معني خلاف است و در اسلام هر گونه كاري كه بر خلاف فرمان خدا باشد، گناه است، گناه هر چند كوچك باشد چون نافرماني خداست بزرگ است رسول اكرم در سخني به ابوذر فرمود: (كوچكي گناه را ننگر بلكه آنرا بنگر كه از چه كسي نافرماني مي كني).
واژه هاي بيانگر گناه در قرآن
در زبان قرآن و پيامبر و امامان به واژه هاي مختلف از گناه ياد شده است كه هر كدام گويي بخشي از آثار شوم گناه پرده بر مي دارد و بيانگر گوناگون بودن گناه است واژه هايي كه در قرآن در مورد گناه آمده عبارتند از:
1) ذنب: بر معني دنباله است چون هر عمل اخلاقي يك نوع پيامد و دنباله به عنوان مجازات اخروي يا دنيوي دارد (تكرار 35 بار)
2) معصيت: به معني سر پيچي و خروج از فرمان خدا است و بيانگر آن است كه انسان را مرز بندگي خدا بيرون رفته است (تكرار 33 مرتبه).
3) اثم: به معناي سستي و كندي و واماندن و محروم شدن از پاداشهاست و بيانگر آن است كه در حقيقت گناه كار خود يك فرد وامانده است، مبادا خود را زرنگ پندارد. اين واژه در قرآن 48 بار تكرار شده است.
4) سيئه: به معني كار قبيح و زشت است كه موجب اندرد و نكبت گردد، در برابر حسد كه به معناي سعادت و خوشبختي است اين واژه 165 بار در قرآن آمده است، و كلمه سو نيز از اين واژه گرفته شده كه 44 بار تكرار شده است.
5) جرم: در اصل به معني جدا شدن ميوه از درخت و يا به معني پست است جريمه و جرائم از همين ماده مي باشد. جرم عملي است كه انسان را از حقيقت سعادت تكامل وهدف جدا سازد كه اين واژه 61 بار در قرآن آمده است.
6) حرام: به معني منع و ممنوعيت است لباس احرام لباسي است كه انسان در حج و عمره مي پوشد و از يكسري كارها ممنوع مي شود (تكرار 75).
7) خطيئه: غالبا به معني گناه غير عمومي است و گاهي گناه بزرگ نيز استعمال شده است چنانكه در آيه 8 سوره بقره و 37 سوره الحاقه بر اين مطلب گواه است (تكرار 22)
8) فسق: در اصل به معني خروج هسته خرما از پوست خود مي باشد و بيانگر خروج گناهكار از مدار اطلاعات و بندگي خدا است كه او با گناه خود حريم وحصار فرمان الهي را شكستد و در نتيجه بدون قلعه و حفاظ مانده است(تكرار 53).
9) فساد: به معني خروج از حد اعتدال است كه نتيجه اش تباهي و به هدر رفتن استعدادهاست (تكرار 50)
10) فجور: به معني دريدگي و پاره شدن پرده حيا و آبرو و دين است كه باعث رسوائي خواهد گرديد (تكرار 6).
11) منكر:در اصل از انكار به معني ناآشناست چرا كه گناه به فطرت و عقل سالم هماهنگ ومانوس نيست و عقل و فطرت سالم آنرا زشت و بيگانه مي شمرد (تكرار16)
12) فاحشه: سخن وكار زشتي است كه در زشتي آن ترديدي نيست و به معني كار بسيار زشت و ننگين و نفرت آور به كار مي رود اين واژه 24 بار در قرآن آمده است.
13) خبط: به معني عدم تعادل در نشست و برخاست است گوئي گناهكار يكنوع حركت نامتعادل همراه با سستي و سقوط دارد.
14) شر: به معني هر زشتي است كه نوع مردم از آن نفرت دارند و بر عكس واژه خير به معني كاري است كه نوع مردم آنرا دوست دارند.
15) لمم: به معني نزديك شدن به گناه و به معني اشيا و اندك است و در گناهان صغيره بكار مي رود. (تكرار يك بار در نجم آيه 32).
16) وزر: به معني سنگين است و بيشتر در مورد حمل گناه ديگران به كار مي رود. (تكرار 36).
17) حنس بر وزن جنس در اصل به معني تمايل به باطل و بازخواست آمده است و بيشتر در مورد گناه پيمان شكني و مختلف بعد از تعهد كه از گناهان بزرگ است آمده است.
اين واژه هاي هفده گانه هر كدام بيانگر بخشي از آثار شوم گناه و حاكي از گوناگوني گناه مي باشند و هر يك با پيام مخصوص و هشدار ويژه اي انسانها را از ارتكاب گناه بر حذر مي دارد
اقسام گناه :
علماي اسلام از قديم گناه را به دو گونه تقسيم نموده اند.
1- گناه كبيره
2- گناهان صغيره اين تقسيم بندي از قرآن در روايات سرچشمه گرفته است براي مثال چند آيه را ذكر مي كنيم.
(اگر از گناهان كبيره اي كه نهي شده ايد اجتناب كنيد گناهان صغيره شما را مي پوشانيم و شما را در جايگاه خوبي قرار مي دهيم. (نسا- 31).
(و نامه اعمال در آنجا گذارده شود گناهكاران را مي بيني كه از آنچه در آنست ترسان و هراسانند و مي گويند اي واي بر ما اين چه كتابي است كه هيچ عمل كوچك بزرگ نيست مگر اينكه آنرا شماره كرده است؟ (كهف-49)
(نيكو كاران كساني هستند كه از گناهان بزرگ و زشتيها جز گناهان كوچك پرهيز مي كنند بي گمان آمرزش پروردگارت وسيع است) (نجم- 32).
(مواهب آخرت جاودانه است براي آنكه از گناهان بزرگ و كارهاي زشت پرهيز مي كنند) (شوري- 37)
ضرورت شناخت گناه
در مقدمه خوانديم كه توبه از گناه واجب است و بايد فورا انجام شود. همانطور كه شناخت بيماري اولين گام در پيشگيري و درمان آنست، شناخت (بيماري گناه) كه از تمام بيماريها هلاك كننده تر است براي همه ضرورت دارد. شناخت براي پيشگيري از ابتلاء خود را اطرافيان و جامعه شناخت، براي تشخيص وجود آن در خود و ديگران و شناخت براي درمان آن.
بيماري گناه در مقايسه با انواع بيماريها، از تمام آنها خطرناك تر است اگر ساير بيماريها تب و درد بر انسان عارض مي شود و برخي اعضاي جسم انسان را تهديد مي كند، بيماري گناه سلامت جسم و جان، هستي جامعه واجتماع و سرانجام زندگي مادي ومعنوي ما را تباه مي كند و سرنوشت و دنيا و آخريت ما را براي هميشه تيره و تار مي سازد.
گناه چيست؟
گناه ومعصيت، نا فرماني خداوند حكيم است مخالفت بااموري است كه پروردگار از انسان مي خواهد مخالفت با او امر و نواهي است. بنابراين ترك هر واجب و انجام هر حرام يك معصيت و گناه است در مقابل معصيت و گناه طاعت است كه به معناي فرمانبرداري است فرمانبرداري جهان آفرين بي نياز و مهربان و اين طاعت انسان را به سر منزل مقصود مي رساند اين اطلاعات نه براي رفع نياز از خداست كه او بي نياز مطلق است، بلكه طريقه رسيدن به سعادت نهايي خود انسان است در اين ارتباط هر گناه و معصيت خروج از راه سقوط در پرنگاهها و دره هاست.
علل گناهان چيست؟
مرحوم فيص كاشاني در اين رابطه مي گويد: سر چشمه همه گناهان يكي از صفات چهار گانه است
تشبيه به خدا 2 تشبه به شيطان 3 تشبه به حيوانات و 4 تشبه به درندگان است
بنابراين علل گناهان يكي از صفات چهار گانه مي باشد:
1- صفت ربوبيت 2 و يا صفت شيطانيت 3- و يا صفت بهيميت 4 و يا صفت سبعيت
از گناهان مربوط به صفت شيطانيت مي توان به ظلم و حسد و حيله گري، امر بر فاسد و منكرات وگمراهي ها و از گناهان مربوط به صفت بهيميت و حيوانيت مي توان به زنا، لواط، سرقت و حرام خواري و از گناهان مربوط به صفت سبعيت و درندگي مي توان به قتل و غضب و ... اشاره نمود.
اينها ريشه گناهان ومنبع آنها مي باشند كه بعضي مربوط به قلب و بعضي مربوط به اعضا و جوارح و عمده گناهان مربوط به زبان و گوش و چشم ودست و پاها است. بطوريكه امام سجاد در اين رابطه مي فرمايند: (زبان بني آدم هر روز صبح به بقيه اعضا و جوارح مي گويد چگونه صبح كرديد؟ در جواب مي گويند ما خواب هستيم اگر تو ما را رها كني و مي گويند بترس از خدا درباره ما، و او را قسم مي دهند و مي گويند ثواب و عقاب ما به تو بستگي دارد)
علت اصلي گناهان چيست؟
اما در اين ارتباط كه علت اصلي گناهان چيست نظرات متفاوتي وجود دارد. بعضي معتقدند كه جهل و بي سوادي علت اصلي گناهانند و برخي علت اصلي گناهان را فقر وتنگدستي مي دانند وعده اي علت اصلي آنرا غريزه شهوت و يا غرايز ديگر مي دانند.اما تمام اينها نمي توانند علت اصلي گناهان باشند زيرا كه افراد دانشمند و ثروتمند و حتي افراد كه غريزه شهوتشان تامين است نيز گناه مي كنند پيامبر اكرم حب وعلاقه دنيا را سر منشا اصلي تمام خطاها و گناهان دانسته اند و مي فرمايند: (حب الدنيا راس كل خطيبه)
از مجموعه احاديث، روايات و آيات قرآني چنين به نظر مي رسد كه اولين چيزي كه به واسطه آن معصيتي انجام شد تكبر و خودبيني است كه شيطان انجام داد و دومين آن حرص بود كه آدم و حوا بوسيله آن نافرماني كردند موقعي كه خداوند به آنها فرمود بخوريد هر آنچه را كه دوست مي داريد ولي نزديك اين درخت نرويد كه از ظالمين مي شويد وسومين آن حسد بود كه پسر آدم نسبت به برادرش انجام داد و او را به قتل رساند از مجموعه اين سه گناه راه هايي براي گناه بوجود مي آيد مانند حب زن، دنيا، ريا، راحتي، ثروت، برتري كه جامع همه آنها حب دنياست. فلذا انبياء وعلماء گفته ان:( دنيا دو قسم است، دنيايي كه انسان را به هدف مي رساند و دنيايي كه مورد لعن و مزمت است
آثار ويرانگر گناه:
گناه اثرات بسيار بدي بر روح و روان انسان مي گذارد يكي از مهمترين زيانهايي كه گناه باعث آن مي شود تباهي دل است. گناه دل را ويران مي كند. ولي كه حرم وخانه خداست دلي كه تنها مجراي ارتباط مستقيم با حضرت حق است. دلي كه كانون معنويت و پايگاه رشد وتقويت نيروهاي روحاني انسان است. گناه دل را نابود مي كند و قواي معنوي آن را تضعيف و ريشه هاي درخت ايمان را مي سوزاند دلي كه با معاصي آلوده گردد، ديگر حرم الهي نيست آنجا مركز فرماندهي شيطان است، دل حرم خداست. در حرم خدا جز خدا و آنچه به نحوي به او وابسته است نبايد داخل شود. امام صادق در اين رابط مي فرمايند: (قلب حرم خداست و در حرم خدا، كسي غير از خدا نبايد ساكن شود).
هر حرمي حريمي دارد. حرم الهي هم حريمي دارد. گناهان، معاصي، عشق بدنيا، و... حق ورود به اين حرم را ندارند. آغشته نمودن دل به معاصي يعني حريم خدا را شكستن گناه كردن در واقع به منزله روي گرداني از خداست، سرپيچي از فرامين الهي و آلوده شدن به گناهان، سياهي و تباهي و غلفت دل را در پي دارد. قرآن مي فرمايد: (نه چنين نيست، علت اصلي تكذيبشان اين است كه در اثر اعمال زشتشان دلهايشان زنگار بسته است.
گناه آثار زيانباري دارد كه بعضي از اثرات آنرا بصورت فهرست وار در زير مي خوانيد.
1) گناهان زايل كننده ايمان هستند و هر كسي ايمانش زايل گردد عاقبت بخير نمي گردد و در آخرت در آتش قهر الهي گرفتار خواهد شد.
2) گناهان باعث فراموشي علم مي شود. در اين رابطه شايد برخي افراد خود را با يهوديان و يا مسيحيان مقايسه كنند و بگويند آنها بيشتر از ما گناه مي كنند پس چرا به لحاظ علمي از ما جلوتر هستند؟ كه در اين نظريه اي كاملا غلط است زيرا تكليف ما مسلمانها سخت تر و سنگين است زيرا كه ما مكلف به انجام و يا پرهيز از اعمال زيادي هستيم در حاليكه دين آنها، آنان را مكلف ننموده است و نيز علم بدون تزكيه و آميخته با گناه حجاب اكبر است پيامبر اكرم نيز فراموشي علم را يكي از مضرات گناه معرفي مي كنند و مي فرمايند:
(هر گاه بنده گناهي را مرتكب شود گناه باعث فراموشي علمي مي شود كه آنرا آموخته است)
3) يكي ديگر از مضرات گناه كم كردن، حبس كردن و محروم كردن انسان از روزي خداوند است امام صادق مي فرمايند همانا به درستي كه انسان گناهي را مرتكب مي شود و با آن گناه رزق و روزي از او دفع مي گردد.
4) يكي ديگر از زيانهاي گناه محروم شدن از نماز شب است رسول اكرم مي فرمايند: ( هر گاه بنده اي گناهي را مرتكب شود توسط آن گناه از نماز شب محروم مي شود.
5) يكي ديگر از زيانهاي گناه سلب نعمتهاي الهي است
6) زيان ديگر اين است كه انسان از لذت مناجات با خداوند محروم مي شود.
7) از ديگر اثرات گناه تخريب خانه هاست. به تعبير ساده تر علت بعضي از زلزله هاي زياد شدن گناه بين مردم است. در روايتي از امام موسي كاظم داريم كه: بر خداوند ست كه در هر خانه اي معصيت او شود آنرا ويران سازد تا آفتاب بر زمين آن بتابد وآنرا پاك سازد.
8) از ديگر آيات گناه اين است كه باعث بعضي مريضيها سردردها و... مي شود و اين آثار در افرادي كه در گرداب گناهان جنسي افتاده اند بيشتر است امام صادق مي فرمايند:( هيچ رگي در بدن آدمي نمي جهد و هيچ معصيتي و سردرد و مرضي دامنگير انسان نمي شود، مگر بواسطه گناهي كه او سرزده است.
9) از ديگر تبعات گناه در قيامت اين است كه باعث زنداني شدن خود انسان مي گردد.
گناهان علاوه بر آنچه ذكر شد آثار زيانبار ديگري نيز دارند و تنها راه نجات از اين همه آثار و زيانبار دنيوي و اخروي گناهان، توبه مي باشد. اگر گناه باعث مي شود، قلب بميرد، تنها راه احيايي قلب، توبه است امام سجاد (ع) مي فرمايند(الهي... جنايت بزرگم باعث شده است قلبم بميرد پس با توبه اي از جانب خودت آنرا زنده كن)
آثار ذكر شده فقط مختص دنيا بودند و دراين زمينه آيات بسياري نيز وجود دارد كه در زير به چندي از آنها بسنده مي كنيم. (پس بر ستمكاران بخاطر فسق ونافرماني عذاب از آسمان فرستاديم) (بقره 59)
خداوند مي خواهد آنها را بر پايه اي از گناهانشان مجازات كند( مائده- 49)
(آنها را بخاطر گناهانشان نابود ساختيم) (انعام- 6)
آنها را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم) (اعراف -96)
(اين خانه هاي آنهاست كه بخاطر ظلم و ستمشان خالي مانده است) (نحل- 52)
(آنها بخاطر گناهانشان غرق شدند) (نوح- 35)
(آنها (قوم ثمود) را به خاطر گناهانشان درهم كوبيد و سرزمينشان را صاف و مسطح كرد) (شمس- 14)
(و هر گرفتاري كه به شما رسد بخاطر اعمالي است كه انجام داده ايد و بسياري را نيز عفو مي كند) (شوري -30)
و پيامبر نيز در مودر آثار گناه به حضرت علي چنين مي گويد: (اي علي! هر خراشي كه از چوبي بر انسان رسد و هر لغزشي قدمي بر اثر گناهي است كه از او سر زده است.
آثار شوم معنوي گناه:
تكرار گناه و مداومت آن موجب تيرگي و واژگوني قلب و مسخ انسان از حالت انسانيت به حالت درنده خوئي و حيواني صفتي مي گردد و نيز باعث گناهان بزرگتر مي شود به عنوان مثال: گناهكاري كه براي اولين بار لب به شراب مي زند چون مسلمان است آشاميدن چند قطره از شراب براي او بسيار سخت است ولي بار دوم كمي آسان مي شود و وقتي زياد تكرار شد آشاميدن چند ليوان از آن براي او از خوردن آب آسانتر است.
بله تداوم گناه، گناه كردن را براي انسان آسان مي سازد در قرآن آيات متعددي در اين رابطه وجود دارد از جمله در آيه 108 سوره نحل مي خوانيم (كافران كساني هستند كه خدا بر قلب وگوش و چشمانشان مهر نهاده (بهمين دليل چيزي نمي فهمند) و غافل واقعي آنانند (ويا در آيه 5 سوره صف داريم: (هنگامي كه آنان از حق متصرف شدند خداوند قلوبشان را منحرف ساخت).
در تاريخ بسيار ديده شده كه طاغيان بر اثر تداوم گناه و طغيان كارشان به كفر انكار حق و به مسخره گرفتن آن رسيده است اينها از آثار شوم معنوي گناه است كه دامنگير گناهنكار مي گردد چنانكه بر عكس مداومت بر كارهاي نيك و عبادات، موجب صفاي دل و نورانيت بيشتر روح و جان مي شود به روايتي از امام صادق توجه كنيد.
پدرم مي فرمود: چيزي بيشتر از گناه قلب را فاسد نمي كند قلب گناه مي كند و بر آن اسرار مي ورزد، و در نتيجه سرنگون و وارونه مي گردد) يعني بگونه اي مسخ مي گردد كه موعظه در آن اثر نمي كند. و همچنين آيات زير نيز اشاره بر آثار گناه در آخرت دارند.
(آنانكه عمل بدي انجام دهند، بر روي آتش افكنده مي شوند آيا جزائي جز آنكه عمل مي كرديد خواهيد داشت) (نحل -90)
(و هر كسي نا فرماني خدا و رسولش كند، آتش دوزخ از آن اوست، جاودانه در آن مي ماند.) (؟ 23)
(و گناهكار دوست مي دارد كه فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا كند و نيز همسر و بردارش را و قبيله اش را كه هميشه از او حمايت مي كردند، اما هرگز چنين نيست، شعله هاي سوزان آتش است كه دست و پا و پوست را مي كند و مي برد. (معجراح- 11 تا 16)
(شعله هاي سوزان آتش همچون شمشير به صورت آنها نواخته مي شود و آنها در دوزخ چهره اي در هم كشيده دارند. (مومنون 104)
توبه
معناي توبه
فال الله الحكيم: (فمن جائد موعظه من بربه فانتهي فله ما سلف وامره الي الله
توبه در لغت به معناي رجوع است. ارباب معاجم ذيل اين واژه به معناي مذكور توجه خاصي نموده اند هر چند معاني ديگري را هم ذكر كرده اند ولي بازگشت همه آنها به همين معنايي است كه گفته شد.
امام باقر در تفسير آيه فوق فرمود: خداوند متعال مي فرمايد: كسي كه موعظه اي از جانب پروردگارش به او برسد و دست بكشد از كارهاي گذشته پس به نفع او تمام مي شود گذشته هايش و كارهايش با خدا مي شود. و فرمود: موعظه يعني توبه و پشيماني از گناه توبه است.
توب (كه عبارت ديگر توبه است) به معناي ترك گناه به زيباترين صورت است و آن رساترين و بليغ ترين و وجه از وجوه معذرت خواهي است. زيرا عذر خواهي 3 نوع است. آنكس كه عذر مي خواهد و مي گويد فلان كار را نكرده ام. يا مي گويي: آن كار را كرده ام ولي منظوم از اين كار چنين بوده است. و اينكه مي گويد آن كار را كرده ام ولي بد كردم و ديگر بار تكرار نخواهم كرد و از آن دست خواهم كشيد و اين قسم آخر همان توبه است. اصل توبه اوبه بوده است. اوبه به معناي رجوع از مكروه به سوي محبوب پس توبه رجوع بنده است از آنچه محبوبش آنرا مكروه دانسته است.
ولي عده اي بين اين دو واژه ( توبه و اوبه) فرق قائل شده اند (كسي كه از خوف عقاب خدا توبه كند صاحب توبه است و اگر توبه به طمع ثواب باشد انابه است و اگر صرفا بخاطر رضاي خدا و بدون طمع ثواب و خوف عقاب صورت گيرد اوبه است)
علامه طباطبائي توبه را به دو قسم تقسيم كرده است يكي توبه خدا كه عبارتست از برگشتن خدا به سوي عبد به رحمت و ديگر توبه عبد، كه عبارتست از برگشتن بنده به سوي خدا (با استعفار و دست برداشتن از معصيت
البته پشيماني قبل از مرگ، و قبل از نزول عذاب مورد قبول است. و بديهي است كه بعد از مرگ توبه فائده اي ندارد و پشيماني بعد ازآن عذاب هم سودي ندارد مانند پشيمان شدن فرعون و پشيماني اهل جهنم
فيومي توبه را به كناره گيري و تكرار گناه معني كرده و به نظر مي رسد كه اين يكي از شرايط توبه باشد نه معناي آن زيرا كه عموم لغت شناسان رجوع وندامت را معناي اصلي توبه ذكر كرده اند.
كلمه توبه به بصورت نام اشخاص نيز بكار مي رفته چنانكه نام يكي از تابعين توبه الباهلي العنبري بوده است تل توبه، نام قريه اي در نزديكي در سرزمين نينوا است. وجه نام گذاري آن بدين صورت بوده كه: آن زمان كه حضرت يونس به مردم نينوا وعده عذاب داد،به سوي آن محل حركت كردند و در آنجا به توبه پرداختند.
مصطفوي تنها معنايي را كه براي اين واژه مناسب ديده رجوع بسوي خداوند و پشيماني از گناهان است او معتقد است اين معنا به عبد نسبت داده مي شود. ولي وقتي اين واژه را به خدا نسبت مي دهيم با حرف علي مي آيد و لازمه آن رحمت عطوفت و مغفرت است.
بطور كلي توبه گاهي به بنده وگاهي به خداوند سبحان نسبت داده مي شود هنگامي كه به بنده نسبت داده مي شود به معناي بازگشت بنده است بسوي پروردگار خويش از نافرماني و معصيت به طاعت، در حالي كه بنده پشيمان از كردار خويش است واز خدا چشم پوشي و بخشايش مي طلبد. اما اگر به خدا نسبت داده شود به معناي بازگشت خدا به بنده خويش است از عقوبت و كيفر، به آمرزش و لطف وتفعل بر او، با قبول توبه اش و چشم پوشي از لغزش وخطايش در قرآن، توبه به هر دو معنا بسيار آمده است از آنجمله است:
آنه من عمل منكم سوا بجهاله ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحيم (انعام، 54)
يقينا هر آنكس از شما كه از روي جهالت و ناداني بدي كند، پس از گناه خويش باز گردد و اصلاح و جبران كند، پس بي ترديد خداونند آمرزنده و مهربان است.
من لم ينب فاولئك هم الظاليون (حجرات 11) .
آنكه توبه بكند، پس آنان يقينا ظالمان و ستمكارانند.
و الله يريد ان يتوب عليكم (نسا و 27)
و خدا مي خواهد با قبول توبه شما و چشم پوشي از كيفر شما و آمرزش و لطف خود) به سوي شما باز گردد.
فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله يتوب عليه ان الله غفور رحيم (مائده، 39)
پس هر كس پس از ستمي كه كرده است. توبه كرد و كار خود را اصلاح كرد و پس يقينا خدا بسوي او باز مي گردد (با قبول توبه اش و از عقوبت و كيفر او چشم پوشي مي كند) بي ترديد خداوند آمرزنده و مهربان است.
حقيقت توبه
توبه در لغت به معناي عودت وبرگشت را گويند، اما در اصطلاح شرع مقدس اسلام عبارتست از برگشت عبد عاصي از معاصي و رذائل نفساني بسوي خير و فضائل انساني كه اين معني به دنبال خود ندامت را به همراه دارد وتائب بايد قصد اعراض و انصراف از گناه را هم داشته باشد كه امير المومنين درباره آن چنين مي فرمايد:
(ندامت داشتن ا زكارهاي ناپسند موجب ترك آنها خواهد شد)
و اما اينكه توبه عبد عاصي تحقق يابد نيازمند به سه امر خواهد بود:
1) اينكه علم به ضرر گناه داشته باشد
2) اينكه حال توبه در او بوجود آيد.
3) فعل و انجام بر اعمالي كه براي توبه لازم است را بتواند در خود بوجود آورد.
تاريخچه توبه
يك از كهن ترين تكاليف الهي، كه براي بشر جعل شده است تا به وسيله آن بشر به سعادت برسد واز عذاب دنيا و آخرت رها شود توبه است. زيرا از زمان حضرت آدم، كه اولين فرد از افراد نوع بشر بوده است. و بعد از خلقت انسانها فزوني يافت. توبه هم با خلقت آدم خلق شد، پس قدمت توبه به همان قدمت نوع بشر خواهيد رسيد و كمتر احكامي از احكام الزامي الهي است كه به اين مقدار داراي قدمت باشد. در نتيجه توبه را مي توان جز اولين رحمتهاي الهي براي بشر دانست و حضرت آدم اين عمل نيك را به همه فرزندان خود تعليم داد.
دايره وسعت توبه تا قبل از اسلام بدين صورت كه قرآن بيان مي فرمايد نبوده است كه موجب آمرزش مطلق گناه شود. بعنوان مثال در اديان موسي وعيسي توبه عبارت بوده است از انصراف از كفر و شرك يعني توبه موجب ايمن ماندن از پليدهايي كفر و شرك خواهد بود نه تمام گناهان و معاصي، تا اينكه در اصول دين مسيحيت وارد شده است كه توبه هيچ منفعتي براي آدمي و گناهكار نخواهد داشت
و از امور محال و غير ممكن مي دانستند كه انسان از طريق توبه ره آورد و بهره اي را نصيب خود كند اما بعد از چند قرن نظر مسيحيت درباره توبه چنان تغيير پيدا كرد كه تبدل به افراط شد يعني توبه در بين آنها چنان حرمتي يافت كه به آنجا منجر شد كه فرد گناهكار نزد روحاني مي رود و اعتراف به گناهان و تقصيرات خود مي كند و از كشيش خود توبه نامه دريافت مي كند و اين طريق را براي آمرزش گناهان خود اتخاذ مي كند در حاليكه رجوع اينچنيني خود گناه ديگر از نوع شرك خفي است در حاليكه قرآن حل عقده انسان گناهكار را به دست حضرت حق باز شده مي داند نه بدست بندگان او، كه سراسر وجودشان فقر است و سعادت براي انسان تائب فقط از طريق توبه و بدست خداوند است.