بخشی از مقاله

معناي توبه
الف – معناي لغوي توبه
ابن فارس مي گويد : « توب : التاء و الواو و الباء كلمة واحدة ، تدل علي الرجوع . يقال : تاب من ذنبه اي رجع عنه »1
( توب : ت ، و ، ب ، يك كلمه است ، بر بازگشت دلالت مي كند گفته مي شود توبه كرد از گناه يعني بازگشت از آن ) .
« توب . توبه . متاب ، همه به معني رجوع و برگشتن است . »2
در جايي ديگر آمده :


« التوبة : بالفتح و سكون الواو ، في اللغة الرجوع »3
توبه : با فتح ( ت ) و سكون ( و ) ، در لغت به معني بازگشت است .
در لغت نامه‌ي دهخدا نيز به معني بازگشت آمده است . 4
ب – معناي اصطلاحي توبه


بزرگان اهل لغت ، در تعريف اصطلاحي توبه ، چنين گفته اند :
« التوبة الرجوع من الذنب »5 توبه به معني بازگشت از گناه است .
راغب در تعريف توبه چنين مي گويد :


« توبه يعني ترك گناه به بهترين وجه . واژة توبه از جهاتي از اعتذار رسا تر است . زيرا اعتذار و عذر خواهي بر سه وجه است : اوّل عذر خواهنده مي گويد : من گناه نكرده ام ، دوّم مي گويد : به اين دليل گناه كردم و سوم مي گويد : گناه كردم ، بد كرده ام و ديگر تكرار نمي كنم .كه اين معاني وجه چهارم ندارد و معناي سوم ، همان توبه است »1
در اقرب الموارد آمده : « التوبة رجع عن المعصيته » 2 يعني توبه بازگشت از گناه است .


در معجم فقه الجواهر در تعريف توبه آمده : « هي الندم علي ما وقع من المعصيته و العزم علي عدم الوقوع فيما يأتي و ان ذلك امتثالا لامرالله تعالي شأنه » 3
(توبه يعني پشيماني بر آنچه كه از معصيت ، واقع شده ، و عزم بر انجام ندادن آن در آينده و همانا آن ، فرمانبرداري برامر خداوند متعال است . )
مرحوم شيخ بهايي در تعريف توبه مي گويد :


« التوبة : الرجوع و ينسب الي العبد و الي الله سبحانه و معناها علي الاول الرجوع عن المعصيته الي الطاعة و علي الثاني الرجوع عن العقوبة الي اللطف . في اصطلاح ، الندم علي الذنب لكونه ذنبا ، فخرج الندم علي شرب الخمر لاضراره بالجسم و قديراد مع العزم علي ترك المعاودة ابدا و الظاهر ان هذا العزم لذلك الندم غيره منفك عنه » 4 .
شيخ بهايي ابتدا به ذكر معناي لغوي توبه مي پردازد و بعد به موارد استعمال واژة توبه اشاره مي‌كند و مي گويد :


توبه يعني بازگشت و نسبت داده مي شود به انسان و به خداي متعال ، معناي توبه در مورد انسان بازگشت از معصيت به سوي فرمانبرداري است و در مورد خداي متعال رجوع از عذاب به سوي لطف است . توبه در اصطلاح ، پشيماني از گناه است به خاطر گناه بودنش ، پس خارج مي‌شود با اين تعريف ، پشيماني از شراب خوردن به خاطر ضرر رساندن آن به جسم ، و به تحقيق توبه با عزم هميشگي بر ترك بازگشت به گناه ، حاصل مي شود و ظاهر اين است كه اين عزم ، لازمة آن پشيماني بوده و از آن جدايي ناپذير است .
مرحوم نراقي در اين باره مي گويد :


« …. هي (التوبة ) الرجوع من الذنب القولي و الفعلي و الفكري ، و بعبارة اخري : هي تنزية القلب عن الذنب و الرجوع من العبد الي القرب و بعبارة اخري : ترك المعاصي في الحال و العزم علي تركها في الاستقبال و تدارك ما سبق من التقصير »1


توبه ، برگشتن از گناهان است . هرچند اين گناهان در حيطة گفتار ، افعال و يا افكار باشد . به عبارت ديگر توبه ، پاك گردانيدن قلب از گناه و بازگشت از دوري به نزديكي است . ( اگر با گناهان از خداوند دور گشته با مبادرت به توبه ، به خداوند نزديك گردد . ) به عبارت ديگر توبه ، ترك گناهان در حال و عزم بر ترك گناهان در آينده و جبران كوتاهي هاي گذشته است .
راغب مي گويد : « و التوبة في الشرع : ترك الذنب لقبحه ، و الندم علي ما فرط منه ، و العزيمة علي ترك المعاودة و تدارك ما امكنه أن يتدارك من الاعمال بالاعادة . » 2
توبه در شرع ، عبارت است از : ترك گناه به خاطر زشتي آن ، و پشيماني بر آنچه در گذشته واقع شده است ، و تصميم بر ترك بازگشت به آن گناه و جبران اعمالي كه از طريق بازگشت قابل جبران است .


توبه در قرآن
اين واژه در آيات متعددي از قرآن به كار رفته است . در برخي موارد ، به معناي توبة انسان به سوي خدا و در برخي موارد به معناي توبة خدا به سوي انسان است . وجه مشترك هر دو معنا ، بازگشت است وليكن فرق توبة خدا با توبة انسان ، آن است كه توبة انسان ، برگشتن به سوي خداوند با ترك گناه و تصميم بر انجام ندادن آن گناه است . و توبة خداوند ، بازگشت خدا به سوي بنده ، با رحمت و مغفرت و به معناي توفيق دادن به بنده براي توبه كردن است .
خداوند در قرآن مي فرمايد :


« انما التوبة علي الله للذين يعملون السوء بجهالة ثم يتوبون من قريب فاولئك يتوب الله عليهم و كان الله عليماً حكيماً »1.
( توبه تنها براي كساني است كه كار بدي را از روي جهالت انجام مي دهند و سپس بزودي توبه مي كنند ، خداوند توبه چنين اشخاصي را مي پذيرد و خدا دانا و حكيم است . )
در تفسير الميزان ، ذيل آية شريفه آمده است :


« لفظ ( علي ) قبل از كلمة - الله - و لفظ ( لام ) قبل از – الذين - روي هم معناي نفع و ضرر را مي رسانند .
و وجه اين كه دوكلمة ( علي ولام ) ضرر و نفع را مي رسانند اين است كه ، كلمة ( علي ) معناي تسلط و كلمة ( لام ) معناي ملكيت و استحقاق را مي رساند .و لازمه اش اين است كه معاني مربوط به اين دو طرف به نفع يك طرف و به ضرر طرف ديگر باشد ، مانند حرب و قتال . قهراً اين دو كلمه مي فهماند كه يكي از دو طرف حرب و قتال ، غالب شده و ديگري مغلوب شده است ، و آن غالب شدن با معناي ملكيت منطبق است .و چون غالب ، چيزي عايدش شده كه قبلاً نداشته و اين مغلوب شدن با معناي استعلا ، منطبق است ، چون شخص مغلوب تحت تسلّط غالب قرار مي گيرد .


و چون مؤثر واقع شدن توبه به خاطر وعده اي است كه خداي تعالي به بندگانش داده ، و بر حسب آن وعده ، بر ضرر خود و به نفع بندگانش ، وفاي به آن وعده را بر خود واجب ساخته است . توجه بفرماييد كه جملة بر ضرر خود صرفاً به منظور معنا كردن كلمة ( علي ) است نه اين كه به راستي خدا از آمرزش گناهكاران توبه كار ، متضرر مي شود ، در نتيجه بر خود واجب كرده كه توبه بندگانش را قبول كند ، امّا نه به طوري كه غير او چيزي را بر او تكليف و واجب كرده باشد ، حال چه اين كه اين غير را عبارت بدانيم از عقل ، بر خدا واجب مي داند كه توبة توبه‌كاران را بپذيرد و يا حق و يا چيز ديگر . چون ساحت خداي تعالي منزه و مقدس تر از اين است كه محكوم حكم كسي ، يا چيزي واقع شود ، بلكه به اين معنا است كه خداي تعالي به بندگان خود ، وعده داده كه توبة توبه‌كاران را بپذيرد و او خلف وعده نمي كند ، پس معناي قبول توبة توبه‌كاران اين
است.


ظاهر آية شريفه در مقام بيان مسألة توبه كردن خدا است ، و اين كه هر جا توبه ، به خدا نسبت داده مي شود ، معنايش برگشت رحمت خدا به سوي بنده است نه اين كه منظور از توبة خدا ، توبة بنده باشد . اگر چه لازمة توبة خدا ، توبة بنده نيز هست . چون وقتي شرايط توبة خداي سبحان تمام باشد ، لازمة لاينفك آن اين است كه شرايط توبة عبد نيز تمام شود.»1


همچنين خداوند در جايي ديگر از قرآن ، توبه را ، راه نجات گروهي از اهل كتاب بيان مي كند .
« الا الذين تابوا و اصلحوا و بينوا فاولئك اتوب عليهم و انا التواب الرحيم »2
( مگر آنها كه توبه و بازگشت كردند و ( اعمال بد خود را با اعمال نيك ) اصلاح نمودند و آنچه را كتمان كرده بودند آشكار ساختند كه من توبة آنها را مي پذيرم كه من تواب و رحيم هستم ) .


در تفسير آية مذكور آمده است : جمله « أنا التواب الرحيم » مخصوصاً با توجه به اين كه بعد از جملة « فاولئك اتوب عليهم » قرار گرفته دلالت بر نهايت محبت پروردگار نسبت به توبه كاران مي كند و مي گويد : اگر آنها به اطاعت و بندگي بازگشت كنند من نيز به رحمت بازگشت مي كنم و مواهبي را كه قطع كرده بودم مجدّداً به آنها مي بخشم . نكتة قابل توجه اين است كه خداوند نمي گويد : شما توبة كنيد تا توبه شما را بپذيرم . مي فرمايد : « شما باز گرديد من نيز باز مي گردم فرق ميان اين دو تعبير روشن است . علاوه بر اين لفظ « انا » كه ضمير متكلم وحده است در مواردي به كار مي رود كه گوينده در مقام بيان رابطة مستقيم خود با شنونده باشد ، مخصوصاً اگر شخص بزرگي بگويد : من خودم اين كار را براي شما انجام مي دهم بسيار فرق دارد تا بگويد ما چنين خواهيم كرد و لطف و محبتي كه در تفسير نهفته است بر هيچكس پوشيده نيست »3

توبه در احاديث
در اين قسمت به چند نمونه از احاديث ائمة معصوم – عليهم السلام – اشاره مي كنيم .
امير المؤمنين (ع ) مي فرمايند : « من ندم فقد تاب»1 يعني هر كس ( از كرده هاي بد خويش ) پشيمان شود ، به تحقيق توبه كرده است .
پيامبر (ص) مي فرمايند : « التوبة تجب ما قبلها » 2 ( توبه ، آنچه را كه قبل از آن بوده از بين مي‌برد ) حضرت علي (ع ) مي فرمايد : « التوبة علي اربعة دعائم : ندم بالقلب ، و استغفار باللسان ، و عمل بجوارح و عزم لا يعود » 3


توبه بر چهار ركن استوار است : پشيماني قلبي ، استغفار به زبان ، عمل به جوارح ، عزم در بازگشت نكردن به گناه .
امير المومنين (ع) در روايت ديگري مي فرمايند : « ما من عبد يذنب إلّا اجله الله سبع ساعات فان تاب لم يكتب عليه ذنب.» 4
از ما نيست بنده اي كه گناه مي كند مگر اين كه خداوند او را هفت ساعت مهلت دهد پس اگر توبه كرد ، گناهي بر او نوشته نمي شود .
امام باقر ( ع ) فرمودند :


« ما من عبد إلّا و في قلبه نكتة بيضاء فاذا اذنب ذنبا خرج في النكتة نكتة سوداء فان تاب ذهب ذلك السوداء …… » 5
« هيچ بنده اي نيست مگر اين كه در قلبش لوح سفيدي وجود دارد ، پس هر گاه مرتكب گناهي شود ، در آن لوح سفيد ، نقطة سياهي نمايان گردد . پس اگر توبه كند آن سياهي از بين رود » .
حقيقت توبه


در بسياري از روايات پشيماني از ارتكاب گناه ، به عنوان حقيقت توبه شناخته شده است .
حضرت رسول (ص) مي فرمايد : « الندامة توبة »1 توبه همان پشيماني است . امير المؤمنين (ع ) در مورد پشيماني از گناه مي فرمايد : « الندم علي الذنب يمنع عن معاودته»2.
يعني پشيماني از گناه مانع از بازگشت به گناه مي شود . و نيز امام باقر ( ع ) مي فرمايد : « كفي بالندم توبة »3 يعني در توبه پشيماني كافي است . قريب اين مضامين در روايات ديگري نيز به چشم مي خورد .
توبه با سه امر تحقق مي يابد :


الف- آگاهي به ضرر گناه : يعني گناهكار متوجه گردد كه گناه بين بنده و خداوند حجابي مي‌افكند كه مانع تقرب او به خداوند سبحان مي گردد و به عبارت ديگر گناهكار به اين شناخت و احساس برسد كه گناه همانند سمي است كه خوردن آن موجب هلاكت و نابودي مي گردد .
ب- پشيماني : حالت پشيماني پس از مرحلة شناخت حاصل مي گردد. تألم به خاطر از دست دادن محبوب و تأسف به خاطر انجام گناه و اين تألم و تأسف به عنوان پشيماني تعبير مي شود .


ج- قصد ترك گناه : ترك گناه بايد درزمان حال و عدم بازگشت به گناه در زمان آينده و همچنين جبران گناهان گذشته باشد .
مرحوم بجنوردي در اين مورد مي نويسد : « حقيقت توبه عبارت است از بازگشت از گمراهي و ضلالت ، به سوي هدايت و رشد و آنچه كه موجب هدايت و كمال است . و يا بازگشت به سوي خدا ، بعد از دور شدن از باري تعالي ، يا بازگشت به راه مستقيم ، بعد از انحراف از راه راست .


برگشت همة اين معاني به يك چيز است ، و آن بازگشت از مخالفت و طغيان نسبت به مولي عزوجل ، به سوي فرمانبرداري اوامر و نواهي او است . »
در اين جا ذكر يك نمونه از تعاريفي كه در كتب اخلاقي آمده است خالي از لطف و فايده نيست.


تحقق توبه اوّل به قوت ايمان و نور يقين است . و بداند گناهي كه او انجام داده حجابي است ميان او و آنچه خداوند وعده فرموده است . دوّم به پشيماني از كردة خود است به اين معني كه دل بخاطر گناهي كه انجام داده است ، محزون شود و‌آرزو كند كه اي كاش آن عمل از او صادر نشده بود و اين نتيجة يقين سابق است تا وقتي به اين مسئله كه بواسطة گناه به هلاكت مي رسي ، يقين نداشته باشي ، براي تو پشيماني حاصل نمي گردد . سوّم آنچه از گناه انجام داده ترك كند و كارهاي گذشته خود را جبران نمايد .
همچنين اقرار و حسن اعتراف نيز توبه و موجب بخشش و غفران است .


خداوند تبارك و تعالي مي فرمايد : « و اخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و اخر سيئاً عسي الله ان يتوب عليهم ان الله غفور الرحيم .»
( و گروهي ديگر به گناهان خود اعتراف كردند و اعمال صالح و نا صالح را به هم آميختند ، اميد مي رود كه خداوند توبة آنها را بپذيرد ، خداوند غفور و رحيم است . )
امير المؤمنين (ع) مي فرمايند : « المقر بالذنب تائب » يعني توبه كننده كسي است كه اقرار به گناه مي كند . البته بايد گفت مراد ، اقرار در نزد خداوند تبارك و تعالي و عذر خواهي از اوست .


امام خميني – رحمة الله عليه – مي فرمايند :
« اي عزيز ، مبادا شيطان و نفس امّاره تو را وسوسه نمايند و اين مطلب را بزرگ نمايش دهند و تو را از توبه منصرف كنند و كار تو را يكسره نمايند . بدان كه در اين امور هر قدر ، ولو به مقدار كمي نيز باشد ، اقدام بهتر است .


نا اميد مباش كه اگر تو ، به مقدار مقدور اقدام كني حق تعالي راه را بر تو سهل مي كند و راه نجات را ، به تو نشان مي دهد . بدان كه يأس از رحمت حق بزرگترين گناه در نفس است كه گمان نمي كنم هيچ گناهي بدتر و بيشتر از آن تأثير نمايد . انسان مأيوس از رحمت حق چنان ظلمتي قلبش را فرا گيرد كه با هيچ چيز اصلاحش نمي توان نمود . مبادا از رحمت حق غافل شوي و گناهان در نظرت بزرگ آيد . »
وجوب توبه


توبه از اموري است كه هيچ اختلافي در وجوب آن نيست . علماي فرقه هاي مختلف اسلامي بر وجوب آن اجمال دارند . دلايل وجوب آن قرآن ، سنت ، اجماع و عقل است . حال براي روشن تر شدن مسئله به بحث تفضيلي آن مي پردازيم .
الف- وجوب توبه در قرآن


دليل اوّل بر وجوب توبه ،‌ آيات كثيري است كه به صورت صيغة امر آمده است . در اين زمينه به ذكر چند آية شريفه مي پردازيم :
1- «……. و توبواالي الله جميعاً ايها المومنون لعلكم تفلحون . » 1 .
( …….. و همگي به سوي خدا بازگرديد اي مومنان تا رستگار شويد . )
در قسمت اوّل اين آيه ، خداوند زنان را به رعايت عفت و دوري از اموري كه آتش شهوت را در دل مردان شعله ور مي سازد دعوت مي نمايد . و سرانجام با دعوت عمومي همة مؤمنان اعم از مرد و زن به توبه و بازگشت به سوي خدا آيه را به پايان مي رساند . و بيان مي كند كه اگر در گذشته كارهاي خلاف عفت انجام داده ايد . اكنون كه حقايق اسلام براي شما معلوم شد از خطاهاي خود توبه كنيد و براي نجات و رستگاري به سوي خدا آييد كه رستگاري تنها بر در خانة اوست . و براي نجات از لغزش گاههاي خطرناكي كه بر سر راه شما وجود دارد ، خود را به خدا بسپاريد 2


2- « يا ايها الذين امنوا توبوا الي الله توبة نصوحاً عسي ربكم ان يكفرعنكم سيئاتكم ...)
( اي كساني كه ايمان آورده ايد ! توبه كنيد ، توبة خالص ، اميد است با اين كار پروردگارتان گناهانتان را ببخشد . ….. »
« نصوح » به معني « بازگشتن از گناه و دست كشيدن از كار زشت » آمده است .
در صحاح اللغة آمده : توبة نصوح يعني « توبة صادقانه »


در مفردات الفاظ قرآن : توبة نصوح را به معني « توبة محكم » آورده است .
طبرسي - رحمة الله عليه – توبة نصوح را توبة خالصي كه فقط براي رضاي خدا باشد معنا كرده است .
در تفسير نمونه آمده است :


« اين آيه راه نجات از آتش دوزخ را نشان مي دهد ، نخستين گام براي نجات انسان ها توبه از گناه است . توبه اي كه از هر نظر خالص باشد ، توبه اي كه محرك آن فرمان خدا و ترس از گناه باشد ، نه اين كه محرك آن وحشت از آثار اجتماعي و دنيوي باشد ، توبه اي كه براي هميشه انسان را از معصيت جدا كند و بازگشتي در آن رخ ندهد . »
ب- وجوب توبه در سنت


دليل دوّم بر وجوب توبه روايات معصومين (ع ) است كه به ذكر چند نمونه از اين روايات بسنده مي كنيم .
1- ابي الدرداء قال : خطبنا رسول الله (ص) يوم الجمعة ، « فقال : يا ايها الناس توبوا الي الله قبل ان تموتوا و بادروا بالاعمال الصالحة قبل ان تشتغلوا »
ابي‌درداء گفت : پيامبر (ص) در روز جمعه ما را مورد خطاب قرارداده و فرمودند : « اي مردم به سوي خدا توبه كنيد قبل از اين كه مرگ سراغتان بيايد و به اعمال صالح مبادرت ورزيد قبل از اين كه مشغول شويد »


رسول خدا (ص) در حديث ديگري مي فرمايد :
2- « اعترفوا بنعم الله ربكم عزوجل و توبوا اليه من جميع ذنوبكم فان الله يحب الشاكرين ».
( به نعمتهاي خداوند اعتراف كنيد . خداوندي كه پروردگارتان است و از تمامي گناهان به سوي او توبه كنيد زيرا خداوند بندگان شكر گزارش را دوست دارد).
3- قال رسول الله (ص) « ….و توبوا الي الله من ذنوبكم و ارفعوا اليه ايديكم بالدعاء في اوقات صلوتكم فانّها افضل الساعات ……» .
رسول خدا (ص) فرمودند : ( …. از گناهانتان به درگاه خدا توبه كنيد و در اوقات نمازتان دستهايتان را براي دعا به سويش بلند كنيد ، پس همانا ، بهترين اوقات ، اوقات نماز است ……)
4- حضرت علي ( ع ) در قسمتي از سخنانشان چنين مي فرمايند:


« جعلنا الله و اياكم من التائبين العابدين و … فاكثروا ذكر ربكم الله تعالي و استغفروه و توبوا اليه انه هو التواب الرحيم .» ( خداوند ما وشما را از توبه كنندگان و بندگان عابدش قرار دهد … پس خداوند بزرگ را بسيار ياد كنيد و از او بخشش بجوييد .و به سوي او بازگرديد ، همانا خداوند بسيار توبه پذير و مهربان است .».

ج- وجوب توبه از نظر اجماع
علاوه بر كتاب و سنت ، اجماع هم بر وجوب توبه دلالت مي كند .
در محجة البيضاء آمده : « قال ابو حامد و الاجماع منعقد من الامه الي وجوبها اذ معناه العلم بان الذنوب و المعاصي مهلكات و مبعدات من الله و هذا داخل في وجوب الايمان » .
ابو حامد گفت : اجماع ، از امت تشكيل مي شود ( و دلالت مي كند ) بر وجوب توبه ، زيرا معناي توبه علم است به اين كه گناهان و معاصي باعث هلاكت و دوري انسان از خدا مي شود و اين داخل در وجود ايمان است .


در رسائل فقهيه آمده : « و اما الاجماع ، قد ادعاه غير واحد ،كصاحب الذخيرة المعاد ، و شارح اصول الكافي ، بل ادعي هو اجماع الامة عليه »
مرحوم بجنوردي دربارة اجماع بر وجوب توبه مي گويد :
« نحن لم نجد مخالفا في اصل الوجوب » . ( ما مخالفتي را در وجوب توبه نمي يابيم ) .

د-وجوب توبه از نظر عقل
دلايل عقلي هم بر وجوب توبه اقامه شده است از آن جمله :
1- لزوم دفع ضرر احتمالي : دفع ضرر به حكم عقل واجب است و ترديدي نيست كه به وسيله
توبه دفع ضرر عظيم كه همان عذاب الهي است مي شود .


شيخ طوسي مي گويد : « توبه واجب است براي اين كه دفع ضرر كند و به خاطر وجوب پشيماني بر هر كار زشتي و يا اخلال به هر امر واجبي »
2-«وجوب شكر منعم ؛ عقل در اين معنا مستقلاً حكم به وجوب شكر منعم مي نمايدو به مقتضاي آية شريفه « هل جزاء الاحسان الّا الاحسان » ( آيا جزاي نيكي جز نيكي خواهد بود؟)
واجب است انسان در مقابل نعمتهاي بيشماري كه از حضرت باري تعالي به او مي رسد در مقام اطاعت و فرمانبرداري از اوامر و نواهي او باشد و در صورت عصيان فوراً بازگشت نمايد و سرپيچي از دستورات الهي و انجام محرمات و ترك واجبات مصداق ناسپاسي است . از اين رو انسان براي بازگشتن به شكر و سپاس خدا بايد توبه كند .


3- عقل به لزوم درك مصاحت و حفظ نفس از قرار گرفتن در فساد و هلاكت حكم مي كند كه انسان عاصي واجبات را ترك مي كند . پس مصلحت آن واجب ، از او فوت مي شودو انساني كه عمل حرامي را انجام مي دهد ، در مفسدة آن حرام واقع مي شود ، و شكي نيست كه انسان با توبه مي تواند درك مصلحت نموده و به واسطة آن دفع مفسدة عظيم ، يعني واقع شدن در غضب و عذاب

الهي را بنمايد .
4- شكي نيست در اين كه انسان به واسطة ارتكاب معاصي خواه آن معاصي ترك واجبات باشد يا انجام محرمات ، ارزشش كمتر مي شود . بلكه چه بسا از حيوان هم پست تر مي گردد و اين قول خداوند كه مي فرمايد « …… ان هم الا كالانعام بل هم اضل سبيلا »1 ( آنها فقط همچون چهار پايانند بلكه گمراه تر ) . اشاره به همين مطلب دارد . وليكن انسان با توبه مي تواند موانع رشد و كمال را از ميان برداشته و مراتب و درجات كمال معنوي را طي كند .2

فوري بودن وجوب توبه
پس از اين كه از طريق قرآن ، سنت ، اجماع و عقل وجوب توبه اثبات شد ، مناسب است روشن كنيم آيا وجوب توبه فوري است يا امكان تأخير در توبه وجود دارد ؟
تأخير انداختن در كارهاي نيك و يا جبران گذشته يكي از راهكارهاي عملي شيطان است كه انسانها رابه آن مبتلا مي نمايد . بدين معنا كه هرگاه انسان مي خواهد كار نيكويي انجام دهد ، به ناگاه از درون وسوسه مي شود كه فردا اين كار را انجام دهد . از اين موضوع در اسلام به عنوان « تسويف» به معناي ( تأخير كردن) ياد شده است . يكي از مواردي كه شيطان بسيار از اين راه كار عملي استفاده نموده و موفق هم بوده است ، تأخير در انداختن توبه است . به همين جهت در قرآن و روايات از ( تسويف ) نهي شده است .
آيه اي كه مي تواند در اين بحث مستند ما قرار گيرد آيه ذيل است :


« انما التوبة علي الله للذين يعملون السوء بجهالة ثم يتوبون من قريب ……. » 2
( پذيرش توبه از سوي خدا ، تنها براي كساني است كه كار بدي را از روي جهالت انجام مي‌دهند ، سپس زود توبه مي كنند . خداوند ، توبه چنين اشخاصي را مي پذيرد ؛ و خدا دانا و حكيم است .
در تفسير نمونه ذيل آيه آمده است :


« جملة «ثم يتوبون من قريب» يكي از شرايط توبه مي باشد و معناي آن چنين است : ( به زودي توبه مي كنند) .
در اين كتاب به نقل از بعضي مفسرين گفته شده است : كلمة قريب در اين آيه به معني نزديك به گناه است ، يعني به زودي از كار خود پشيمان شود و به سوي خدا باز گردد ، زيرا توبه كامل آن است كه آثار و رسوبات گناه را به طوركلي از روح و جان انسان بشويد و كمترين اثري از آن در دل باقي نماند و اين در صورتي ممكن است كه در فاصله ي نزديكي ، قبل از آنكه گناه در وجود انسان ريشه بدواند و به شكل طبيعت ثانوي درآيد ، از آن پشيمان شود . در غير اين صورت غالباً اثرات گناه در زواياي قلب و جان انسان باقي خواهد ماند ، پس توبة كامل توبه اي است كه به زودي انجام پذيرد و كلمة قريب از نظر لغت و فهم و عرف نيز با اين معنا مناسب تر است . » 1
همچنين علامه طباطبايي - رضوان الله تعالي عليه – مي فرمايند :


« …. و بنابراين جمله ( ثم يتوبون من قريب ) كنايه از اين است كه وقتي گناهي از آنان سر مي زند ، در توبه كردن ، امروزو فردا نمي كنند و فرصت را از دست نمي دهند . »2
در اخبار و احاديث وارده از ائمه ( ع ) فوريت وجوب توبه بسيار شفاف مطرح شده است .
چنان كه حضرت علي (ع) مي فرمايد : « و ان قارفت سيئة فعجل محوها بالتوبة »
يعني : اگر گناهي را مرتكب شدي درمحو كردن آن با توبه تعجيل كن در حديث ديگر از حضرت علي (ع ) در نهج البلاغه آمده است :
« لا تكن ممن يرجوا لاخرة بغير عمل و يرجي التوبه بطول الأمل ، … و ان عرضت له و شهوة اسلف المعصية ، و سوف التوبة …….»
امام علي (ع ) در پاسخ كسي كه تقاضاي موعظه كرد فرمودند :


« و از كساي مباش كه بدون عمل ، اميد سعادت آخرت را دارند . و توبه را با آرزوهاي دور و دراز به تأخير مي اندازند و … ..هرگاه شهوتي برآنها عارض گردد گناه را جلو مي اندازد و توبه را به تأخير مي افكنند . »
در تذكرة المتقين آمده است : وجوب توبه فوري است زيرا همچنان كه اگر كسي سمي خورده باشد و طالب صحت بدنش باشد لازم است بر او ، فوري آن سم را با قي كردن و غيره از بدنش خارج نمايند . و اگر در اين كار سهل انگاري كند باعث هلاكت او خواهدشد . سمومات معاصي نيز چنين است كه اگر فرد در توبه سهل انگاري كند چه بسا بميرد و ختم به شر گردد . »


مرحوم بجنوردي مي گويد : « عقل حكم مي كند كه تغيير در توبه ، جايز نيست ، اولاً براي اين كه امكان دارد انسان قبل از توبه از دنيا برود وموفّق به توبه نشود و شخص به عقوبت گناهي كه انجام داده و توبه نكرده گرفتار شود . آنچه كه انسان را از اين احتمال ايمن مي كند توبة فوري است . ثانياً بر فرض تاخير مرگ ، تأخير در توبه ، موجب دور شدن از حضرت باري تعالي مي شود و عقل به رهايي فوري از آنچه كه موجب دوري از حضرت حق و مانع از وصول به قرب باري تعالي مي‌شود حكم مي كند . »
اين مطلب را با سخن آيت الله دستغيب به پايان مي بريم . ايشان مي گويد :


« در اثر آلودگي به گناه و تأخير در توبه ،تاريكي و تيرگي گناهان بر دل زياد مي شود تا به حدي مي رسد كه ديگر قابل پاك كردن نيست . زيرا هر گناهي كه شخص مي كند ظلمتي در دلش پيدا مي‌شود. مانند نفسي كه به آيينه دميده مي شود . هر گاه ظلمت گناهان بر قلب زياد شد چرك مي‌شود . چنان چه بر اثر زيادتي نفس بر آيينه آن را زنك مي گيرد . و در اين صورت قلب مهر شده و بسته مي گردد . به طوري كه هيچ حقي را نمي پذيرد» .
توبه از جميع معاصي


آيا تبعيض در توبه جايز است ؟به اين معنا كه شخص عاصي از بعضي گناهان توبه كند و از بعضي ديگر توبه نكند و در آن موردي كه توبه كرده مورد آمرزش قرار مي گيرد يا خير ؟
« ابوهاشم از معتزله مي گويد : توبه از يك گناه درست نيست بلكه هر كس توبه مي كند بايد از همة گناهان توبه كند وليكن ابوعلي جبائي از معتزله مي گويد : توبه از يك گناه نيز صحيح است.»


صاحب قواعد الفقهيه مي گويد : « كساني كه قائل به وجوب توبه از جميع معاصي شده اند استدلالشان اين است كه حقيقت توبه عبارت است از بازگشت از مخالفت خداي متعال به طاعتش ، و پشيماني به جهت خشم خداي متعال و دوري از پروردگار ، است و اين معنا در همة گناهان مشترك است . پس عزم بر ترك بعضي گناهان بدون بعضي و همچنين پشيماني از ارتكاب بعضي گناهان بدون بعضي ديگر با وجود اشتراك تمام گناهان در حقيقت توبه ، امكان ندارد و كساني كه قائل به جواز توبه از بعضي گناهان شده اند استدلالشان اين است كه بعضي از گناهان عذابش بيشتر از بعضي ديگر است و آنچه عذاب خداوند در آن بيشتر است علّت عزم بر ترك در آن بيشتر است .


خلاصه اين كه معاصي از جهت كبيره و صغيره و استحقاق عذاب شديد و خفيف و از اين نظر كه بعضي از معاصي نزديك تر به عفو هستند و بعضي از معاصي مانع قبول دعا مي شوند ، با يكديگر فرق دارند پس علت در همه گناهان مشترك نيست . تا مانع تفكيك و تبعيض در توبه شود.»1
توبه هنگام رؤيت مرگ


توبه تا زماني ممكن است شخص به حالتي نرسد كه به واسطه رؤيت مرگ ، توبه كند . توبه در هنگام مرگ ، نوعي پشيماني ناخواسته است كه به خاطر مشاهده كيفر الهي به آن رو مي آورد. پشيماني آن زمان را ، نمي توان ماية طهارت نفس و پاكي روح دانست . پشيماني در هنگام مرگ ، حالتي است كه از بيرون بر او تحميل شده است و هيچ ارتباطي به انقلاب دروني كه حاصل ندامت از گناهان باشد نيست و چنين پشيماني در محضر حق اعتبار ندارد.
قرآن در آيات متعدّدي به اين مسئله اشاره نموده است براي آگاه شدن از ديدگاه قرآن ، در خصوص مهلت توبه به آيه زير استناد مي كنيم :
« و ليست التوبة للذين يعملون السيات حتي اذا حضر احدهم الموت قال اني تبت الان و …. »2


( براي كساني كه كارهاي بد را انجام مي دهند ، و هنگامي كه مرگ يكي از آنها فرا مي رسد ،
مي گويد : « الان توبه كردم » توبه نيست ….. )
در تفسير نمونه آمده است :
« ….. در اين آيه اشاره به كساني نموده كه توبة آنها پذيرفته نمي شود زيرا در حال احتضار و در آستانة مرگ ، پرده از برابر چشم انسان كنار مي رود و قسمتي از حقايق مربوط به آن جهان را با چشم خود مي بيند . واضح است كه در اين صورت هر گناهكاري از اعمال بد خويش پشيمان مي‌گردد و همانند كسي است كه شعلة آتش را نزديك خود مي بيند و از آن فرار مي كند . »1
در تفسير احسن الحديث گفته شده است : « منظور از ( حضر احدهم الموت ) يقين به مرگ است.»2.
شيخ كليني ( ره ) روايتي را از حضرت صادق (ع) و ايشان هم از رسول گرامي (ص) نقل مي‌كند .


« من تاب قبل موته بسنته قبل الله توبته ثم قال : ان السنة لكثيرة من تاب قبل موته بشهر قبل الله توبته ، ثم قال ان الشهر لكثير من تاب قبل موته بجمعة قبل الله توبته ثم قال ان الجمعة لكثيرة من تاب قبل موته بيوم قبل الله توبته ثم قال : ان يوماً لكثير من تاب قبل ان يعاين قبل الله توبته »3


( هر كس يك سال پيش از مرگش توبه كند ، خداوند توبه اش را بپذيرد . سپس فرمود : يك سال زياد است ، هر كه يك ماه پيش از مرگش توبه كند خداوند توبه اش را بپذيرد ، سپس فرمود : يك ماه زياد است . هر كه يك هفته پيش از مرگش توبه كند ، خدا توبه اش را بپذيرد . سپس فرمود : يك هفته زياد است هر كه يك روز قبل از مرگش توبه كند ، خدا توبه اش را بپذيرد ، سپس فرمود يك روز زياد است هر كه پيش از ديدار مرگ ( ملك الموت ) توبه كند ، خدا توبه اش را بپذيرد ).
در حديث ديگري از رسول خدا (ص ) آمده است :« هر كس قبل از مردنش در آن لحظه كه جانش به اين جا مي رسد (سپس به حلق شريف خود اشاره نمود ) توبه كند خدا توبه اش را مي‌پذيرد».


از آنچه گفته شد مي توان نتيجه گرفت توبه و ايمان در حين مشاهدة مرگ بي اثر و بدون بهره است ولي اگر كسي پيش از يقين به مرگ توبه كند ، توبة او قبول است . اگرچه فرصت عمل هم نداشته باشد .
قبول توبه از جانب خداوند


بحث ديگري كه مطرح مي شود اين است كه آيا قبول توبه بر خداوند متعال واجب است ؟ يا اين كه قبول توبه ، تفضّل و كرمي از جانب خداوند است كه شامل حال بندة گناهكار شده است ؟
« معتزله معتقدند كه قبول توبه بر خدا واجب است و اشاعره معتقدند كه خدا توبه بندگان را از روي تفضّل و كرم مي پذيرد . »
« نزد علماي شيعه ، اجماع بر اين است كه پس از توبه ، عذاب برداشته مي شود . برداشتن عذاب از باب تفضّل است نه اين كه بر خدا واجب باشد . »

در كشف المراد آمده است :
« دليل معتزله براين كه قبول توبه را بر خدا واجب مي دانند آن است كه خداوند تعالي بندة
گناهكار را به عبادت و ترك معاصي مأمور نمود و اين دوموجب ثواب است و اگر توبه را نپذيرد موجب عقاب است و جمع ميان ثواب و عقاب ممكن نيست پس ناچار بايد توبه را قبول كند تا عقاب رفع شود و مكلّف در باقي عمر ثواب كار گردد »
مرحوم بجنوردي مي گويد :


« خداوند وعده تفضّل داده و وعدة او حق و راست است ، و خلف وعده در حق تعالي محال است»
خداوند در قرآن مي فرمايد :
« و من يعمل سوء او يظلم نفسه ثم يستغفر الله يجدالله غفورا رحيما »
( كسي كه كار بدي انجام دهد يا به خود ستم كند ، سپس از خداوند طلب آمرزش نمايد خدا را آمرزنده و مهربان خواهد يافت . )
در تفسير نمونه ذيل آية شريفه آمده است :
« بايد توجه داشت كه در اين آيه دو چيز عنوان شده ، يكي سوء عمل و ديگري ظلم به نفس . با توجه به اين كه ريشة لغوي سوء عمل كه به معني زيان رسانيدن به ديگري است چنين استفاده مي‌شود كه هر نوع گناه ، اعم از اين كه به ديگري زيان برساند يا به خود ، به هنگام توبة حقيقي و
جبران ، قابل آمرزش است .


ضمناً از تعبير « يجدالله غفورا رحيما » ( خدا را بخشنده خواهيد يافت ) استفاده مي شود كه توبة حقيقي ، از يك سو اثر ناراحت كنندة گناه را با توجه به غفور بودن خداوند از بين مي برد ، و از طرف ديگر ، دوري خود را از رحمت و الطاف خداوند ، كه نتيجة معصيت بوده ، به مقتضاي رحيميت خداوند ، مبدل به نزديكي احساس مي كند .»
مرحوم بجنوردي مي گويد :


« انسان هنگامي كه به آيات و اخبار – بلكه به عقل - مراجعه مي كند مي بيند و مي داند كه هر چه به او از رحمت و خير مي رسد ، از تفضّل و رحمت خداي تعالي و احسان او است . و به خاطر استحقاق داشتن انسان نيست . تا اين كه با عدم تفضّل خداوند ، ظلم باشد . »
امام سجاد (ع) در فرازي از نيايش خود ، در ذكر پذيرش توبه ، بسيار زيبا و پر معنا ، چنين مي‌فرمايد

:
« بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست ، و كرم خود را در گناهانم شفيع و ميانجي گردان ، و به عفو و گذشت خود ، گناهانم را ببخش ، و مرا ( در برابر آنها ) به جزايي كه ( از روي عدل ) سزاوارم و آن عذاب تو است جزا مده ( بلكه به فضل و كرامت با من رفتار فرما ) و احسان خود را بر من بگستر ، و مرا به پردة ( عفو و گذشت ) خويش بپوشان ، و با من رفتار كن ؛ رفتار نيرومندي كه بندة خواري پيش او زاري كرده و آن نيرومند با او مهرباني نموده و ….. »

آثار توبه
توبه ، به خودي خود ، داراي آثار مثبتي است . كسي كه به اين عمل مبادرت مي كند و به اين توفيق بزرگ دست مي يابد ، از منزلت و جايگاه رفيعي برخوردار مي گردد . اكثر علماي اخلاق هر جا بحث از توبه كرده اند ، به آثار آن نيز اشاره داشته اند .
حال به چند مورد از آثار توبه ، به طور مختصر اشاره مي كنيم :
1- محبوبيت در نزد خداوند متعال .
يكي از آثار توبه ، محبوبيت در نزد خداوند است .
خداوند در قرآن مي فرمايد : « ….. ان الله يحب التوابين و يحب المطهرين »1
خداوند ، توبه كنندگان را دوست دارد ، و پاكان را (نيز) دوست دارد .
در تفسير نمونه ذيل آيه شريه ، آمده است :
« ذكر طهارت و توبه ، در كنار يكديگر ، در آية فوق ممكن است ، اشاره به اين باشد كه طهارت، مربوط به پاكيزگي ظاهر و توبه اشاره به پاكيزگي باطن است .
اين احتمال نيز وجود دارد كه طهارت در اين جا به معني آلوده نشدن به گناه بوده باشد ، يعني خداوند ، هم كساني را كه آلوده به گناه نشده اند دوست دارد و هم كساني كه بعد از آلودگي توبه كنند و در زمرة پاكان در آيند.»2
« از رسول خدا (ص) سوال شد ، منظور از اين كه توبه كننده حبيب خداوند است چيست ؟
حضرت در جواب فرمودند : حبيب آن كسي است كه سراغ آن چيزي كه دوست او ، از آن
بدش مي آيد نمي رود .


بنابراين يكي از فوايد توبه اين است كه شخص توبه كننده به درجاتي دست مي يابد ، تا اين كه دوست خدا مي شود . »
امام صادق (ع) مي فرمايد :
« ان الله يفرح بتوبته عبدة المومن اذا تاب كما يفرح احدكم بظالته اذا وجدها .»
همانا خداوند با توبة بندة خود شاد مي شود ، هرگاه بنده توبه كند . چنانچه يكي از شما هنگام يافتن گمشدة خود شاد مي شود .
2- تبديل گناه به حسنه


به واسطة توبه ، نه تنها تاريكي گناه برطرف مي شود بلكه نور طاعت جايگزين آن مي شود . توبه نه‌تنها شويندة گناهان است ، بلكه تبديل كنندة گناهان به حسنات نيز هست . اين نهايت لطف خداوند و بيان كنندة يكي از بهترين فضيلت هاي توبه است .
خداوند در قرآن پيرامون تبديل گناهان به حسنات مي فرمايد :


« الا من تاب و امن و عمل عملاً صالحاً فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات و كان الله غفوراً رحيماً»
( مگر كسي كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد كه خداوند گناهان اين گروه را به حسنات تبديل مي كند و خداوند آمرزنده و مهربان است . )
در آيه 69 سوره فرقان ، خداوند مي فرمايد : كساني كه به خدا شرك بورزند و ديگري را به


ناحق بكشند و زنا كنند ، مجازات اين كارها را خواهند ديد . ولي از آنجا كه خداوند ، هيچ گاه راه بازگشت را به روي مجرمان نمي بندد و گناهكاران را تشويق و دعوت به توبه مي نمايد ، فوراً در آية بعد ( آيه 70 ) مي فرمايد كه ، هر گناهكار پشيماني ، مي تواند به سوي خدا باز گردد ، مشروط بر اين كه توبه اش حقيقي باشد ، كه نشانة آن عمل صالح است .
در اين جا به ذكر چند نمونه از تفاسيري كه در مورد جملة ( يبدل الله سيئاتهم حسنات ) بيان شده است ، مي پردازيم :


1- « هنگامي كه انسان توبه مي كند و ايمان به خدا مي آورد ، دگرگوني عميقي در سراسر وجودش پيدا مي شود ، و به خاطر همين تحول و انقلاب ، درصدد جبران خطاهاي گذشته اش بر مي آيد ، مثلاً اگر در گذشته مرتكب قتل نفس مي شد ، در آينده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را به جاي آن انجام مي دهد .
2- ديگر اين كه ، لطف و كرم خداوند بعد از توبه كردن ، كارهاي بد او را محو مي كند و كارهاي خوب را جايگزين آن مي نمايد . چنان كه در روايتي به نقل از پيامبر اكرم مي خوانيم : «روز قيامت كه مي شود ، بعضي از افراد را حاضر مي كنند ، خداوند دستور مي دهد ، گناهان صغيره‌اش را به او عرضه كنيد و گناهان كبيره اش را بپوشانيد . به او گفته مي شود تو در فلان روز ، فلان گناه صغيره را انجام دادي و او به آن اعتراف مي كند ، ولي قلبش از گناهان كبيره ترسان و لرزان است »
در اين جا هر گاه خدا بخواهد به او لطفي كند ، دستور مي دهد به جاي هر عمل زشت ،


حسنه‌اي به او بدهد.عرض مي كند ،پروردگارا! من گناهان مهمي داشتم كه آنها را در اين جا نمي‌بينم.
ابوذر مي گويد : در اين هنگام پيامبر (ص) تبسم كرد طوري كه دندان هايش آشكار گشت . سپس اين آيه را تلاوت نمود : «فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات »
3- سومين تفسير اين كه منظور از سيئات ، نفس اعمالي كه انسان انجام مي دهد ، نيست ، بلكه آثار سوئي است كه از آن بر روح و جان انسان نشسته . هنگامي كه توبه كند و ايمان آورد ، آن آثار سوء از روح و جانش برچيده مي شود و تبديل به آثار خير مي گردد .


گر چه اين تفسيرهاي سه گانه منافاتي با هم ندارند ولي تفسير اول صحيح تر به نظر مي رسد1
در آية ديگري ، خداوند در مورد تبديل سيئات به حسنات مي فرمايد :
« و اقم الصلوه طرفي النهار و زلفاً من الليل ان الحسنات يذهبن السيئات ذلك ذكري للذاكرين »2
نماز را در دو طرف روز و اوايل شب بر پا دار ، چرا كه حسنات ، سيئات ( و آثار آنها را) بر طرف مي سازند. اين تذكّري است براي آنها كه اهل تذكّرند .
در تفسير نمونه ذيل آية شريفه آمده است :


« اين آيه به عنوان اميد بخش ترين آية قرآن معرفي شده است . و به نقل از حضرت علي(ع)
مي فرمايد : چه اميدي از اين بيشتر كه انسان بداند ، هر گاه پاي او بلغزد و يا هوي و هوس بر او چيره شود، (بدون اين كه اصرار بر گناه داشته باشد ، پايش به سوي گناه كشيده شود ) هنگامي كه وقت نماز فرا برسد وضو بگيرد و در پيشگاه معبود به رازو نياز بر خيزد ، احساس شرمساري كه از لوازم توجّه به خدا است نسبت به اعمال گذشته ، به او دست مي دهد ، گناه او بخشوده مي شود و
ظلمت و تاريكي‌اش از قلب او بر مي خيزد »
در تفسير مجمع البيان در ذيل همين آية شريفه آمده است :
« منظور از حسنات ، توبه است كه گناهان را پاك مي كند و عقوبت آن را از بين مي برد ، زيرا اختلافي نيست در اين كه توبه باعث از بين رفتن عقوبت مي شود .»
3- وسعت رزق و رفاه در زندگي


رجوع كردن به سوي خداوند و دست كشيدن از گناهان ، تنها براي آباد ساختن آخرت نيست . اسلام ديني است كه به هر دو جنبة مادي و معنوي ( دنيوي و اخروي ) تكيه دارد . پيش از هر چيز لازم است دنياي انسان تا حد معقولي تأمين باشد تا بتواند به مسائل معنوي هم همّت گمارد . اگر انسان از گناه ، كناره گيري كند و توبة او واقعي باشد ، خداوند در همين دنيا به انسان پاداش عظيمي مي دهد و رحمت بي حد و مرزش ، زندگي فرد توبه كننده را به طور خاص فرا مي گيرد . خداوند در قرآن ، در آيات متعدّدي به اين حقيقت اشاره كرده است . از آن جمله مي توان به آيات زير استناد كرد .


« فقلت استغفرو ربكم انه كان غفارا  يرسل السما عليكم مدرارا و يمددكم باموال و بنين و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهارا »
( به آنها گفتم از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است  تا بارانهاي پر بركت آسمان را پي در پي بر شما فرستد  و شما را با اموال و فرزندانتان فراوان ، امداد كند و باغهاي سر سبز و نهرهاي جاري در اختيارتان قرار دهد . )
خداوند در سوره ديگر مي فرمايند :


« و ان استغفروا ربكم ثم توبوا اليه يمتعكم متاعا حسنا الي اجل مسمي و يوت كل ذي فضل فضله …» .
و اين كه از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد ، سپس به سوي او باز گرديد تا به طرز نيكويي شما را تا شما را به مدت معين (از مواهب زندگي اين جهان) بهره مند سازد ، و به هر كس به مقدار فضيلتش ببخشد ...


در اين آيه سخن از بندگان توبه كار و « متاع حسن » ( بهره برداري و تمتع شايسته ) شده است. در تفسير نمونه ذيل آية شريفه آمده :
« مقابلة اين دو با يكديگر اين مطلب را به ما مي فهماند كه براي همة جبندگان اعم از انسان ها ، حشرات ، درندگان ، … همگي بهره اي از روزي است ، ولي «متاع حسن و مواهب شايسته و ارزنده» تنها مخصوص انسانهاي با ايماني است كه خود را با آب توبه از هر گناه و زشتي و آلودگي شست و شو داده اند و نعمتهاي خدا را در مسير اطاعت او به كار مي گيرند نه در طريق هوي و هوس هاي سركش.»


بنا بر اين توبه در زندگي دنيايي و آباداني آن تأثير مستقيم دارد .
1- عمر طولاني
يكي ديگر از آثار توبه ، طولاني شدن عمر است . اگر گناه از بين برود ، عمر طولاني مي شود و چنين عمري با بركت خواهد بود .
خداوند در قرآن در مورد رابطة توبه و طول عمر مي فرمايد :
« يغفر لكم من ذنوبكم و يوخركم الي اجل مسمي ان اجل الله اذا جاء لا يوخر لو كنتم تعلمون »
( اگر چنين كنيد خدا گناهانتان را مي آمرزد و تا زمان معيني شما را عمر مي دهد ، اما هنگامي كه اجل الهي فرا رسد تأخيري نخواهد داشت اگر مي دانستيد )
در تفسير نمونه ذيل آية شريفه آمده :


« نكته اي كه به خوبي از اين آيه استفاده مي شود ، تاثير گناهان در كوتاهي عمر است زيرا مي‌فرمايد : اگر ايمان بياوريد به شما عمر طولاني مي بخشد و مرگ شما را به تأخير نمي اندازد . با توجه به اين كه گناهان ، همواره بر جسم و روح انسان ضربه هاي هولناك وارد مي كند ، درك اين معني آسان است»
در روايات نيز بر اين مسئله تأكيد فراوان شده است ، از جمله در حديث پر معنايي از امام صادق (ع) چنين مي خوانيم :
« من يموت بالذنوب اكثرا ممن يموت بالآجل ، و من يعيش بالاحسان اكثرا ممن يعيش بالاعمار»


( يعني آنها كه براثر گناهان مي ميرند بيش از آنهايي هستند كه به مرگ الهي از دنيا مي روند و كساني كه براثر نيكوكاري عمر طولاني پيدا مي كنند بيش از كساني هستند كه بر اثر عوامل طبيعي ، عمرشان زياد مي شود )

5- استجابت دعا
توبه سبب استجابت دعا مي شود . در روايات بسياري از ائمه معصوم (ع ) وارد شده كه توبه ، شخص را ، مستجاب الدعوه و مقرب درگاه الهي مي نمايد . داستانهاي بسياري از كساني كه غرق در گناه بوده اند و به واسطه ي توبه و بازگشت به سوي خدا از مقربين و افراد مستجاب الدعوه شدند ، نقل شده است .
به ذكر روايتي از امام سجاد (ع ) اشاره مي كنيم :


اين روايت ، قصة راهزني است كه همة محرمات الهي را مرتكب شده بود ، و قصد داشت با زني ، زنا كند . زن به خود لرزيد و گفت از خدا مي ترسم . مرد راهزن گفت : به خدا قسم كه من به اين ترس و هراس سزاوارترم . پس ، از انجام اين عمل پشيمان شد ، و همتي جز توبه از گناهان و بازگشت به سوي خدا نداشت . در راهي كه مي رفت راهبي به او برخورد كرد ، با هم مي رفتند و گرمي آفتاب آنها را مي سوزاند . راهب به جوان گفت : دعا كن تا خدا ، بر سرما سايه اي افكند ، آفتاب ما را مي سوزاند . جوان گفت : من براي خود نزد خدا ، حسنه اي نمي يابم تا از او چيزي بخواهم . راهب گفت : پس من دعا مي كنم و توآمين بگو .


راهب شروع به دعا كردن نمود و جوان آمين گفت . در آن حال ابري بر سر آنها سايه انداخت . تا اين كه راهشان از يكديگر جدا شد و جوان از يك راه و راهب از راه ديگري رفت . بناگاه آن ابر بالاي سر جوان رفت . راهب گفت : تو از من بهتري ، دعا براي تو اجابت شد و براي من اجابت نشد 1.

6- سقوط مجازات
توبه‌ در سقوط مجازات هم نقش مهمي دارد كه در فصل هاي بعد مفصلاً مورد بحث قرار مي‌گيرد .


حق الله و حق الناس
قبل از وارد شدن به بحث اصلي يعني نقش توبه در سقوط مجازات ، لازم است با دو اصطلاح «حق الله » و « حق الناس » و نحوة توبه از هر كدام ، به طور مختصر آشنا شويم . زيرا همان طور كه در توضيح مباحث بعد مطرح مي شود ، فقها سقوط مجازاتها را با در نظر گرفتن جنبه حق اللهي و حق الناسي آنها ، لحاظ كرده اند .
ابتدا لازم است تعريفي از كلمة حق داشته باشيم .
كلمة حق در لغت به معني « ضد باطل ، صدق ، وجود ثابت » است . 1 راغب مي گويد : « اصل حق ، مطابقت و يكساني و هماهنگي و درستي است . »2
در مجمع البيان آمده است : «حق» آن است كه « چيزي به حكم عقل و برهان در جاي خود استعمال شود . »3
از تطبيق دو تعريف آخر مي توان به اين نتيجه رسيد كه « معناي حق مطابقت و وقوع شيء ، در
محل خويش است و اين تعريف در تمام مصاديق قابل تطبيق است . »
كلمه حق در فقه در معاني زير به كار رفته است :


الف- اگر فرد ، مجاز باشد ، بعضي از مواردي را كه در قانون پيش بيني شده است ، به قصد خود تغيير دهد ، اين امور قابل تغيير را حق گويند . مانند مدلول ماده 387 ق. م. كه طرفين عقد بيع ، مي توانند ضمن عقد بيع ، شرط اسقاط ضمان تلف مبيع قبل از قبض را بين خود بنمايند .
ب- نوعي از مالكيت است . و در اين صورت مقابل عين ، دين و منفعت به كار مي رود . همان طور كه در اين موارد مالكيت عين ، مالكيت منفعت و …. گفته مي شود ، در اين مورد مالكيت حق گفته مي شود ، مانند مالكيت حق خيار و ….. .


كلمة حق در حقوق مدني به اين صورت معنا شده است .
قدرتي كه از طرف قانون ، به شخصي داده شده ، حق ناميده مي شود . درفقه در همين معنا كلمه سلطه را به كار مي برند . حق با اين معني داراي ضمانت اجرا است .
حال بعد از ذكر معني كلمة (حق) ، به بيان معاني واژه هاي حق الله وحق الناس مي پردازيم .
الف- حق الناس « حقي است كه آن را شارع يا قانونگذار براي فرد خواست يا افرادي خاص معين و مقرر داشته است ، كه در پرتو آن حق ، به منافع منظور ، دست يابند . مثلاً حق شفعه ،


حق الناس است ، و در پرتو آن سودي به دست مي آيد كه فقط نصيب شريك مال غير منقول مي‌شود .
ب- حق الله : مراد از آن حق عمومي جامعه است ، به ويژه اين كه حق الله نمي تواند بر معني حقيقي خود ، حمل گردد . زيرا كه خداي تعالي صمد و بي نياز است و از هيچ بايت ، نفعي براي او قابل تصور نيست. پس حقي را كه قانونگذار اسلام در رابطه با كل جامعه اسلامي وامت اسلامي قانون گذاري كرده است اصطلاحاً حق الله ناميده مي شود . مانند حد ارتداد و حدمحاربه »


ابن ادريس مي گويد : حقوق بر سه گونه است :
حق الله محض ، حق الناس محض ، حق الهي كه به حق الناس تعلق مي گيرد .
حق الله محض مانند حد زنا وحد شرب خمر ، امام بدون مطالبة كسي در اين مورد حد را جاري مي سازد .
حق الناس محض ، مخصوص خود مردم است و بعد از مطالبه مردم ، حد اجرا مي شود . و حق الهي كه به حق الناس متعلق مي شود ، آن را نيز حاكم مطالبه نمي كند مگر بعد از درخواست مردم مانند حد سرقت .


امام صادق (ع) مي فرمايند كسي كه عليه خودش در نزد امام اقراركند ، به حقي از حقوق حق الناس ، پس بر امام واجب نيست كه اقامه كند بر او ، حدي را كه اقراركرده به آن درنزد حاكم ، مگر اين كه صاحب حق يا ولي او حاضر شود و حد را طلب كند .

در ماده 105 قانون مجازات اسلامي آمده است :
حاكم شرع مي تواند در حق الله و حق الناس به علم خود عمل كند و حد الهي را جاري نمايد و لازم نيست مستند علم را ذكر كند . اجراي حد در حق الله متوقف به درخواست كسي نيست .ولي در حق الناس اجراي حد موقوف به درخواست صاحب حق مي باشد .
نقش توبه درحق الله و حق الناس
الف- طريقه توبه در حق الله


اگر گناه ، فقط حق الله باشد ، به دو صورت قابل تصور است .:
1- گناه ، گاهي به صورت ارتكاب محرماتي از حقوق الله است . مانند زنا ، لواط و نوشيدن شراب و ….. كه راه توبه در اين گونه امور ، پشيماني و حزن و اندوه از آن گناه و عزم بر ترك آن گناه مي باشد .


2- گناه ، گاهي به صورت ترك عبادت هاي واجب ميباشد مانند ترك نماز ، روزه و زكات و ….. در اين قسم ، علاوه بر پشيماني از ترك واجبات بايد به قدر امكان آن چه را ترك نموده ، تدارك نمايد ، اگر در اين امور ، امكان قضا وجود داشته باشد .
ب- طريق توبه در حق الناس


اگر گناهي حق الناس باشد ، به وسيلة توبه و صرف پشيماني ، تكليف از عهدة انسان ساقط نمي‌گردد ، در اين گونه معاصي علاوه بر تخلف از فرمان خدا ، حقي از حقوق مردم به تباهي كشيده
شده است . در حق الله توبه امكان پذير است ؛ چون خداي تعالي خودش وعده داده از گناهان گذشته توبه كاران صرف نظر مي نمايد ، اما در حق الناس انساني كه حق ديگري را ضايع كرده ، هر چه بگويد: توبه كردم ، تا زماني كه صاحب حق ، راضي نشده ، توبة او فايده ندارد . لذا لازم است به تلافي و جبران حق الله ، از كارهايي كه انجام داده است به سوي خدا توبه كند و پس از آن ، به اداي حق مردم بپردازد2

.
تجاوز به حقوق مردم و تضييع حق آنها چند نوع است . گاه حق ضايع شده در مال است . گاه در بدن ، يا در عرض و آبرو و حيثيت ، يا در اهل حرم (همسر و خانواده ) و يا در دين است . هر كدام از اين حقوق توبة مخصوص به خود را مي طلبد .


به توضيح مختصري دربارة هر كدام از اين موارد و توبة آنها مي پردازيم :
1- حق مالي
اگر حق ، مالي باشد مانند سرقت يا اتلاف مال در صورتي كه از صاحبش پنهان بماند و … در اين موارد گناهكار علاوه بر ندامت و پشيماني قلبي از عمل زشت خود ، بايد آن را به صاحبش بازگرداند ، و اگر به جهت تنگدستي ، قدرت برگرداندن آن را نداشته باشد ، از صاحب مال ، حلال خواهي كند . و اگر صاحب مال ، معلوم نباشد ، به فقرا كمك كند . و اگر دسترسي به صاحب مال نداشته باشد ، بايد به درگاه حضرت باري تعالي تضرع و زاري نمايد و مي تواند صدقه دهد و كارهاي نيك به جا آورد . توبه كننده بايد براي صاحب مال طلب آمرزش نمايد ، كه در روز حساب خداوند صاحب مال را راضي كند .


شيخ طوسي مي فرمايند : « اگر قادر به پرداخت آن حق نبود پس از توبه ، اراده كند هر زماني كه
تمكن از پرداخت آن را داشت ، بپردازد »1 .
2- حق بدني


اگر حق بدني باشد ، مثل اين كه كسي را كشته باشد ، يا اين كه عضوي را از بين برده باشد و يا عضوي را شكسته يا مجروح كرده باشد ، واجب است بعد از توبه اجازه دهد تا صاحب حق ، او را قصاص نمايد . يا اين كه با عجز و اصرار ، صاحب حق را از خود راضي سازد .
3- حق آبرويي


اگر حق الناس متعلق به آبروي اشخاص باشد ، مانند اين كه كسي را دشنام داده است يا غيبت كسي را كرده باشد يا به كسي تهمتي زده باشد ، در اين موارد ، فرد نادم بعد از توبه و عزم بر ترك اين گناهان ، بايد پيش از هر كاري ، طرف مقابل را از خود راضي كند . اگر اين كار ممكن نبود براي آن شخص استغفار كند و كارهاي نيك انجام دهد تا عوض حق ضايع شده باشد .


4-حق در اهل و حرم
اگر حق دراهل و حرم باشد ، مثل اين كه - العياذ بالله – با زن كسي زنا كرده باشد ، توبة اين كار بسيار سخت است . اظهار اين عمل به شوهر آن زن جايز نيست و راهي براي حلاليت جستن نيست ، چاره اي ندارد مگر آن كه شب و روز به درگاه پروردگار بنالد ، و به نيابت از شوهر نماز بسيارو روزه بي شمار و تلاوت قرآن و … انجام دهد . اميد است كه لطف الهي شامل حال او شود ودر روز قيامت پرده او را ندرد .


5- حق ديني و عقيدتي
اگر حق ضايع شده ، حق ديني باشد مثل اين كه مسلماني را به كفر و بدعت نسبت داده است در
اين حالت باسد توبه كند و پيش كسي كه آن مسلمان را به كفر يا بدعت نسبت داده است به كذب خود اعتراف كند و در صورت امكان از كسي كه حق آن را تضييع نموده است ، حلاليت بطلبد و اگر اين كار ممكن نبود برايش استغفار كند و به درگاه خدا ناله و زاري نمايد .

نظر فقهاي مذاهب چهارگانه در مورد توبه
نظر اول : بعضي از فقهاء در مذهب شافعيه و مذهب احمد بن حنبل براي سقوط مجازات به واسطه توبه كردن ، شرط مي كنند كه جرم ازجرايم حق الله باشد . به عبارت ديگر جرايمي كه تجاوز به حقوق اجتماع هستند . اما اگر تجاوز به حقوق افراد باشد با توبه كردن ساقط نمي شود .
نظر دوم : نظر اين تيميه و شاگردش ابن اقيم ( هر دو حنبلي مذهب هستند ) كه آنها نيز معتقدند كه مجازات مجرم را از گناه پاك مي كند و توبه نيز مجرم را از گناه پاك مي كند . توبه و مجازات را در جرائمي كه تجاوز به حق الله است ساقط مي نمايد .


آنها معتقدند هر كس توبه كند مجازاتش ساقط مي شود ، مگر اين كه مجرم خود بخواهد به واسطة مجازات خود ، را پاك نمايد علي رغم توبه اش مجازات مي گردد .
در نتيجة اين نظريه در صورتي كه جرم تجاوز به حق الله يعني حق اجتماع باشد ، تجاوز كننده ازجرم ، در حالي كه توبه كرده مجازاتش ساقط مي گردد ، مگر در صورتي كه خود طالب مجازات باشد . اما اگر جرم از نوع تجاوز به حق افراد باشد مجازات ساقط نمي گردد .
نظر سوم : نظر مالك ، ابو حنيفه و بعضي از فقها در مذاهب شافعي و احمدبن حنبل اين است كه مجازات مجرم به سبب توبه ساقط نمي شود . چون مجازات كفاره گناهان است .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید