بخشی از مقاله

چکیده

این مقاله به تحلیل ساختارگرایانهی حکایات توبهای میپردازد که از درون متون کهن و ارزشمندی همچون کشفالمحجوب هجویری و تذکرهالاولیای عطار پرداخته است و بررسی این نثرهای صوفیانه میتواند روشنگر بسیاری از ویژگیهای ادبی باشد که در قرنهای پنج تا هفت هجری نوشته شده است.

در این پژوهش ابتدا پیشینهی ساختارگرایی و اصول ایشان بیان گردیده تا مبانی اساسی این مکتب مهم و فراگیر درک شود، سپس حکایاتی که در مورد توبهی صوفیانی سرشناس است از میان کتب مذکور استخراج شده و برطبق نظرات ساختارگرایان و البته از زوایای گوناگونی تحلیل شده است. بعد از این جستوجو نتایج ارزشمندی در حوزههای نقد ادبی، سبکشناسی، عرفان و فرهنگ عامه حاصل آمده که از آن جمله است:

نمود ایدهآلهای مذهبی مردم در متون عامیانه و درنتیجه خارقالعاده بودن مضامین حوادث حکایات، نثر سادهی متون حکایات که از تعلیمی بودن و تبلیغی بودن مفاهیم این متون تأثیر پذیرفته است، حجم بالا و رواج فراوان قالب حکایت در متون ادبی ما، وارد شدن باورهای عامیانه در مضمون حکایات، تاثیر طبقهی مخاطب بر ساختار حکایات.

مقدمه

تمام پدیدههای جهان از یک ساختار و چارچوب منحصربهفرد پیروی میکنند و آثار ادبی هم بهعنوان جزوی از جهان، دارای ساختار ویژهی خود است. رویکرد ساختارگرایانه، امروز یکی از مباحث مهم و فراگیر در حوزهی ادبیات است، زیرا به تمام زوایای یک اثر ادبی میپردازد و همچنین دیدگاههای فرمالیستها، زبانشناسان و سبکشناسان نوین را در پیشینهی خود دارد. ساختارگرایی» معمولاً نام و نشان گروهی از متفکّران عمدتاً فرانسوی است که در 1960،1950 تحت تاًثیر نظریهً فردیناند دوسوسور، مفاهیم زبانشناسی ساختاری را در مطالعهً پدیدههای اجتماعی و فرهنگی بهکار بستند.

ساختارگرایان هر متن ادبی را دارای ساختاری منحصربهفرد میدانند و از آنجایی که ساختارگرایان تمام ویژگیهای یک اثر ادبی را از نظر می گذرانند، ثمرهی جستجوی ایشان دقایق و خصوصیّ ات ارزشمندی را در رابطه با صورت و معنای اثر دربر دارد. نتایجی که با دید ساختارگرایانه از یک متن ادبی بهدست میآید درحوزههای گوناگون ادبی همچونصورتگرایی، سبکشناسی و ادب عرفانی مفید خواهد بود.در این پژوهش برای تفهیم اصول و مبانی ساختارگرایان از مکتوبات افرادی چون لیس تایسن، هانس برتنز، مارجری بولتن و اساتیدی چون شفیعی کدکنی، بابک احمدی، مهیار علویمقدم، خدایی شریف و دیگر افرادی که در این عرصه دستی دارند، استفاده می شود.

از جمله متون ادبی ارزشمند فارسی، نثرهای صوفیانه است که ساختار ویژهای دارد و با جستجو در نثرهای صوفیانه اطلاعات سودمندی در مورد صورت و محتوای این متون، که گستردگی خاصی در ادبیات ما دارد بهدست میآید. حکایات توبه و تحول روحی حجم قابل توجهی از متون نثر صوفیه را دربر میگیرد و این حکایات به چگونگی توبه صوفیانی سرشناس چون، ابراهیم ادهم، ذوالنون، مالک دینار، شبلی و عطار می پردازد که بررسی ساختار این متون نکات بدیعی را در دل خود دارد.

توبه بهعنوان اولین مقام از مقامات صوفیان درخور تحقیق است و آنچه که صوفیان دربارهی توبه و حقیقت آن در کتب خود ثبت کردهاند، فراتر از آن چیزی است که ما میپنداریم و لازم است که این مفهوم فراگیر با دقّت بیشتری مورد بررسی قرار گیرد.» توبه، یعنی اراده دوری کردن از روشی ظاهری نسبت به شریعت و وقف کوشش خود به تکمیل صفات معنوی و جسمانی؛ توبه آغاز سلوک و نخستین مقام است. در شریعت، توبه به معنی درک معاصی، ندامت و تمایل به عدم تکرار گناه است. ولی در تصوّف این مفهوم پیچیدهتر میگردد، جهتگیری انسان تغییر میکند و همهی اندیشه او متوجه خدا میشود

همچنین بررسی پیشینه و مبانی ساختارگرایان و پیاده کردن این اصول بهصورت عملی، بر روی بخشی از متون معتبر و پربسامد صوفیه، از ابعاد ارزشمند این پژوهش است و فرضیههایی را بهدنبال خود میآورد؛ مواردی چون، خارق العاده و دور از واقعیت بودن حوادث حکایات توبه، مبهم بودن زمان و مکان بیشتر حوادث حکایات، ورود باورهای عامیانه در مضمون حکایات، تاثیر اعتقادات طبقهی مخاطب بر ساختار حکایات، سادگی نثر متون که متاثر از هدفگذاری نویسنده و سطح سواد مخاطبان بوده است، سستی و ضعف پیرنگ حوادث حکایات توبه. همچنینبعد از بیان تعاریف و پرداختن به اصولی که پژوهش بر آن استوار است، برگزیدهای از حکایات توبه بهصورت عملی تحلیل ساختارگرایانه میگردد و نتیجهی این بررسی طبقهبندی میشود و درنهایت مجموع آنها بهعنوان چارچوب و ساختار حکایات توبه در نظر گرفته میشود.

پیشینه ی ساختارگرایی

صورتگرایی مکتبی است که نقش مهمی در پیدایش نظریههای گوناگون بعد از خود از جمله ساختارگرایی داشته است، بنابراین قبل از ورود به مباحث ساختارگرایی، بهتر است به معرفی و بیان اصول فرمالیسم پرداخته شود و بعداز آن مبانی ساختارگرایی شرح داده شود. »درپی دگرگونیهای شگفتانگیزی که در آغاز سدهی بیستم در تمام عرصههای زندگی انسان و به تبع آن در گستره ی ادبیات روی داد، شیوه رویکرد انتقادی به متن ادبی نیز دستخوش تحول بنیادین و پیاپی شد.

نقد ادبی که تا پیش از آن زمان، متأثر از پیش زمینههای تاریخی، فلسفی، جامعه شناختی، اخلاقی، زندگی نامهای و ...بود و بیشتر گرایش های فرامتنی داشت، به خودِ» متن« و اجزا و عناصر درونی آن روی آورد و رنگ و هویتی عینی، بر پایه متن گرفت.

به دنبال این تغییرات گروهی از منتقدان ادبی به نام صورتگرایان در در روسیه شکل گرفتند. یکی از این صورتگرایان شکلوفسکی است که معتقد بود، »اهمیت تصویر مجازی یا هر عنصر دیگر شعری، در خود ساختار شعر است نه در مفهوم یا فکری که بیان میکند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید