بخشی از مقاله

اخلاق درارتباط با دیگران


مقدمه:

اگر انسان مقايسه‌اي بين وضع انحطاط اخلاقي مسلمانان امروزه و رهبريهاي‌ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم در مورد اخلاق داشته باشد، متوجه مي‌شود كه تا چه اندازه ‌ميان آن برنامه و اين روش ‌رفتار فاصله و بيگانگي وجود دارد!


با دقت در اين وضع اسفبار به اين نكته پي مي‌بريم كه مشكلات و گرفتاريهاي ‌كنوني ممالك اسلامي بر اثر نقشه‌هاي وسيع استعمار است كه در نتيجه آن‌، هستي مسلمانان را يعني راه و روش اسلامي و دين و فضيلت را از آنها ربوده‌اند.
در نتيجه همين نقشه‌هاست كه ميان قرآن و سنّت و جوانان ما فاصله و شكاف عجيبي به وجود آمده است‌، به اندازه‌اي كه ديگر براي مسلمانان باقي ‌نگذاشته‌اند و هيچ‌كس در صدد انتقام از استعمار، اين قاتل جنايت‌پيشه كه با چنگال وحشيانه و خون‌آلودش عزت و شرافت‌، دنيا و آخرت‌، استقلال واقتدار مسلمانان را از بين برده است‌، نيست‌.


كار به جايي رسيده است كه مسلمانان تصور مي‌كنند علّت عقب‌ماندگي آنان دينشان است و علّت منتشر شدن فساد اخلاقي در جامعه راه و رسم ديني ‌آنان است‌، به همين دليل افراد مريض جامعه با سرعت هرچه تمام‌تر از درمان ‌خود مي‌گريزند و به همان اندازه به سوي نابودي و هلاكت پيش مي‌روند.
اما اگر شخص با اطلاعي در مورد اسلام منصفانه قضاوت كند، اعتراف ‌خواهد نمود كه اسلام كاملاً غني است و از هر نوشته آسماني و زميني‌، كلمات حكما و دانشمندان و آدابي كه نوشته‌اند و قصيده‌ها و اشعاري كه سروده‌اند بي‌نياز است‌، زيرا اسلام در زمينه اخلاق و آداب داراي معادن غني و سرشاري است كه اگر همه سخنان حكمت‌آميز دانشمندان‌، اشعار شعرا، نثر ادبا و ميراثهاي تمام پيامبران و فلاسفه را يكجا جمع كنند در قسمت اخلاقيات باز هم ‌نسبت به آيات

قرآن و روايات معصومين عليهم السلام ناقص است‌، البته با صرف ‌نظر از ميراث اخلاقي عظيمي كه علما و صلحا براي مسلمين به يادگار گذاشته‌اند.
هنگامي كه پيامبر اكرم‌ صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «برانگيخته شدم تا فضايل اخلاقي را به سر حدّ كمال برسانم‌» حقيقتي را در دين مقدّس اسلام آشكار نمودند كه تا آن زمان مخفي مانده بود و آن حقيقت چيزي نيست مگر ارتباط محكمي كه ميان ‌دين و اخلاق وجود دارد، به طوري كه حتي كوچك‌ترين جزء شعائر اسلامي ‌داراي فضيلتي اسلامي مي‌باشد. به عبارت ديگر دين به تنهايي و جداي از اخلاق نمي‌تواند دين كامل و مستحكمي باشد، همين‌طور است

اخلاق بدون‌ دين‌، در اين كتاب خواهيم گفت كه موارد اخلاقي بر قسمتي از احكام اسلامي عرضه مي‌شوند تا مشخص شود كه چه اتصال و پيوند ناگسستني ميان اسلام و فضايل اخلاقي وجود دارد.
بنابراين كسي كه داراي فضايل اخلاقي نباشد دين ندارد، حتي اگر نماز بخواند، روزه بگيرد، زكات بدهد و حج برود و در مقابل‌، كسي كه دين ندارد داراي هيچ فضيلت اخلاقي نيست‌، حتي اگر با سخاوت باشد، بذل و بخشش ‌نمايد، ثروت خود را با مردم تقسيم كند و با وفا و با صفا باشد. آري‌، همان‌گونه كه جسم بي‌جان ارزشي ندارد، صفات اخلاقي نيز تا زماني‌كه داراي روح نباشند فاقد هرگونه ارزشي مي‌باشند، زيرا فقط دانستن صفات‌ خوب و صفات بد براي انسان سودي ندارد،

هرچند انسان در دسته بندي و تقسيم نمودن آنها داراي تخصّص باشد و بداند كدام صفت به قوّه شهوت و كدام صفت به قوّه غضب مربوط مي‌شود و... چرا كه فقط آشنايي با انواع ‌داروها و چگونگي استفاده از آنها براي شخص مريض سودي ندارد.
آنچه براي انسان مفيد است ملكه و نيرويي است كه بر اثر تكرار و تمرين در انسان به وجود مي‌آيد به طوري كه صفات پسنديده در روح انسان ثبت و صفات زشت از روح و روان وي دور شود، به عنوان مثال‌: چنانچه سخاوت و بخشش آرزوي انسان باشد و شجاعت در طبيعت او نقش بسته باشد بايد در هر مورد مناسبي سخاوت كند و در اموري كه به شجاعت نياز دارند بي‌باكانه اقدام ‌نمايد.
در چنين صورتي انسان مي‌تواند باور كند كه فضيلت اخلاقي در او وجود دارد يا صفات پست از او برطرف شده است‌. ولي براي رسيدن به اين مرحله ‌پيمودن گردنه‌ها و پستي‌ها و بلنديهاي زيادي لازم است‌. تنها امري كه مي‌تواند براي دستيابي به چنين ملكه و نيرويي به ما كمك كند يادآوري‌، تذكر و استمرار در عمل است‌، زيرا روح انسان مانند كاغذ سفيدي است كه عوامل فراواني مانند محيط‌، اوضاع و احوال زمانه و تعليم و تربيت در آن نقاشي مي‌كنند و صفات بسياري در آن ترسيم مي‌نمايند، البته نقش بستن و ملكه شدن صفات ‌فراوان در روح انسان كار ساده‌اي نيست و به

تكرار و مداومت فراوان احتياج ‌دارد، حال اگر صفت زشتي در روح انسان نقش ببندد كار بسيار مشكل مي‌شود، زيرا ابتدا بايد آن ملكه ناپسند و عادت زشت را از خود دور سازد، سپس به ‌جاي آن‌، صفت پسنديده‌اي در خود ايجاد نمايد.


البته يادآور مي‌شويم كه هر اندازه انسان براي به دست آوردن صفات‌ پسنديده و ترك صفات ناپسند متحمل سختي شود، (آنگونه كه برخي تصوّرمي‌كنند) كار بيهوده يا كم فايده‌اي انجام نداده‌، زيرا ميزان پيشرفت بشر و باقي ‌ماندن نام نيك‌، به غير از فضايل اخلاقي مطلب ديگري نيست‌. برخلاف ‌مطالبي مانند شرافت نسب‌، داشتن پست‌، مقام‌، رياست و ثروت فراوان‌، حتي ‌علم و دان

ش بسيار، كه اين موارد تا زماني كه با اخلاق نيك و پسنديده همراه ‌نباشند براي انسان موجب ارزش و پيشرفت نمي‌شوند، شايد براي مدت ‌كوتاهي مردم به خاطر احتياجي كه به او دارند در مقابل او كرنش كنند و به اواحترام گذارند، ولي همه اين امور زوال‌پذير بوده و دوام و بقايي ندارند.

فصل اول

اخلاق فردي‌


افراد، تشكيل ‌دهنده يك جامعه هستند پس هر فرد با خودسازي مي‌تواند در تشكيل جامعه‌اي بافضيلت نقش مؤثّري را ايفا نمايد.
به همين دليل ملّتي نيرومند خواهد بود كه داراي افرادي نيرومند و بانشاط ‌باشد و ملّتي كه افراد آن خمود و كسل باشند نيز هميشه خمود خواهد بود. بنابراين پيروزي‌، نشاط و صلابت يك جامعه

عنوان مثال ‌اگر چند عضو از يك بدن بيمار باشند نمي‌توان گفت آن بدن و آن شخص سالم ‌است‌.
پس اگر شخصي بخواهد اجتماعي را پاكسازي نمايد ابتدا به اصلاح افراد آن مي‌پردازد و روح جنايت‌، تجاوزگري و فساد را از تك‌تك افراد اجتماع ‌مي‌زدايد. نقطه شروع به كار بيشتر حزبها و گروهها نيز اين‌گونه است‌، يعني ابتدا چند نفر دور هم گرد آمده‌اند و كم‌كم با زياد شدن افراد، حزبي قوي يا ارتشي نيرومند را به وجود آورده‌اند. هر فرد جامعه داراي خواسته‌ها و تمايلات نفساني بسياري

است‌. هر فردي كه خواهان جامعه‌اي دور از فساد و... است‌، راهي به غير از كنترل اين خواسته‌ها و تمايلات در پيش ندارد و بايد ابتدا خود را اصلاح كند و ميانه‌روي را در جواب به خواسته‌هاي خود انتخاب نمايد. بنابراين سركوب نمودن غرايز و خواسته‌هاي نفساني از مسير اعتدال خارج است‌، همان‌گونه كه آزادي مطلق ‌در برابر خواسته‌ها امري است اشتباه و سقوط در پرتگاه بدبختي‌ها را به دنبال دارد. مكتب اسلام براي اصلاح جامعه ابتدا به فرد رو مي‌كند به او انواع لغزشها و موارد انحراف را نشان مي‌دهد و در مقابل عدل و انصاف را توصيف مي‌كند و با تشويق به نيكي و عدالت و يادآوري اجر و پاداش و بيان عذابهاي سخت الهي ‌براي تخلّف‌كنندگان‌، افراد را به سوي نيكي و پرهيز از پليدي سوق مي‌دهد واين‌گونه است كه افراد و در نتيجه جامعه از هلاكت و بدبختي نجات مي‌يابند.


فصل دوم

اخلاق خانواده‌
دين اسلام پس از آنكه سنگ زيربناي جامعه را كه فرد است با استحكام ودرستي نهاد، به خانواده رو كرده و حدود آن را بيان مي‌نمايد و بدين وسيله ‌جامعه را به سوي خير و صلاح هدايت مي‌نمايد، راههاي پيشرفت را به اونشان داده و علل سقوط در پرتگاه را به او متذكّر مي‌شود چرا كه خانواده بخشي‌از جامعه مي‌باشد.


با اصلاح خانواده جامعه اصلاح خواهد شد و با فساد خانواده جامعه نيز به‌ فساد و تباهي كشيده مي‌شود بنابراين اصلاح خانواده مانند پل ارتباطي درمسير اصلاح فرد و جامعه مي‌باشد زيرا اصلاح‌، ابتدا از فرد شروع شده‌، درخانواده راه پيدا مي‌كند و سپس وارد جامعه مي‌شود. چون خانواده داراي امتيازات به خصوص و آداب ويژه‌اي است بخش ‌مهمّي از برنامه‌ها، حدود، مقررات و دستورات اسلامي در مورد خانواده تعيين ‌شده است‌. خانواده يا به عبارت ديگر جامعه كوچك از پدراني

مهربان‌، فرزنداني‌شايسته‌، مادراني با عاطفه‌، برادراني صميمي‌، شوهري نيك رفتار و همسري باگذشت تشكيل مي‌شود. در برخي موارد خانواده از افرادي بيگانه تشكيل‌ مي‌يابد كه ميان آنان هيچ خويشاوندي وجود ندارد و اسلام همان گونه كه دراجتماع بزرگ اين‌گونه مسائل را حل كرده در مورد خانواده و اين جامعه كوچك نيز مشكلي به نام خويشاوندي باقي نگذاشته است‌. چون خانواده بسياري از اوقات مورد حمله عواطف غلط و ناموزون قرار مي‌گيرد، اسلام براي خانواده نسبت به

جامعه اهميّت بيشتري قائل شده است‌. گرچه خانواده در ابتدا از يك زن و مرد، فرزند يا فرزنداني تشكيل مي‌شود امّا خويشاوندي كه در نسبتهاي بالاتر قرار دارد در برنامه‌هاي اسلام مورد توجّه ‌مي‌باشد و اسلام براي رفاه و آسايش آنان طرحهاي ويژه‌اي دارد كه براي ‌اجتماع چنين طرحهايي وجود ندارد، به عنوان مثال در خانواده و بستگان‌، صله‌رحم و حقوق خويشاوندي مطرح است كه اين مسأله در مورد اجتماع معنايي ‌ندارد.

رابطه زن و شوهر
ركن اساسي نظم جامعه را زن و شوهر تشكيل مي‌دهند به گونه‌اي كه هردوي آنان با يكديگر موجب تكامل جامعه هستند. با برقراري ازدواج در جامعه از مفاسد و تبهكاريها جلوگيري شده‌، گرفتاريها و ناراحتيها نيز پايان مي‌يابند. به راستي كه دقّت و مراقبت اسلام نسبت به امور خانواده بسيار شگفت‌آور است‌!


اسلام براي امور خانواده حدودي قرار داده و براي زندگي آنان از ابتدا تا سرانجام برنامه‌هايي را طرح‌ريزي نموده است و بالاخره در قدم به قدم زندگي از حال آنان غفلت نكرده‌، هيچ امري را از كوچك و بزرگ فروگذار ننموده است ‌و خانواده را به نيكي و زندگي برتر ارشاد نموده و به سوي سعادت راهنمايي ‌مي‌كند، بدين وسيله اركان خانواده محكم مي‌شود و فرزندان از تربيتي عالي ‌برخوردار مي‌شوند و سعادت نسلهاي آينده نيز تأمين مي‌شود.


اسلام براي زن و شوهر، صلح‌، صفا، آسايش و زندگي گرم و پرمحبّتي راخواستار است‌. همچنين اسلام خواستار سلامتي ظاهر و باطن فرزندان خانواده ‌است‌، سلامتي از بيماريها و پاكي دل‌، صفاي عواطف و تربيتي نيكو كه در نتيجه‌ نشاط رواني را براي آنان به ارمغان مي‌آورد.اسلام خواهان پيشرفت محيط زندگي و نجات اجتماع از فقر و بيماري و جهل و انحراف است‌.همه اموري كه ذكر شد در پرتو ازدواج صحيح تأمين مي‌گردد و بر اثر ترك ازدواج‌، بيشتر افراد جامعه به بيماريهايي

همچون سوزاك و سفليس و فساد اخلاقي و انحرافات جنسي مبتلا خواهند شد. زندگي همراه با محبت و گرمي‌، سلامتي و پاكي فرزندان‌، در نتيجه انتخاب همسري نيك و هم‌شأن به وجود مي‌آيد.
مسأله جهل و فقر را نيز مي‌توان به واسطه ازدواجي صحيح ريشه‌كن نمود، يك زوج خوشبخت براي تأمين رفاه و آسايش زندگي با يكديگر همكاري ‌مي‌كنند.
اساس دانش و ثروت‌، تعاون و همكاري است كه اين تعاون و همكاري‌، نتيجه ازدواج مي‌باشد. خداوند متعال در قرآن مجيد مي‌فرمايد:


(زنان و فرزندان و دختران خود را به ازدواج درآوريد اگر بينوا باشند خداوند ازفضل خود آنان را بي‌نياز خواهند ساخت‌). (1)
بنده هر موقع در آثار اسلامي كه راجع به ازدواج وارد شده (با همه ابواب فراوانش‌) دقّت مي‌كنم‌، مي‌بينم كه اسلام با شيوه‌اي بسيار عجيب پيروان خود را به سوي مصالح عظيمي كه در سايه ازدواج به دست مي‌آيند راهنمايي ‌مي‌كند و آنها را از هلاكت‌، لغزش و فساد دور مي‌سازد.امّا با نگاهي به زندگي مسلمانان متوجّه مي‌شويم كه فاصله آنان با اسلام چه ‌مقدار است‌! براي هرچه كمتر نمودن اين فاصله بايد بدانيم كه اسلام در مورد زندگي زن و شوهر و تأمين رفاه و آسايش آنان در محيطي سالم و در پناه فضيلت ‌و اخلاق چه نظري دارد؟
از نظر اسلام زن از احترام فوق‌العاده‌اي برخوردار است‌، مرد نيز داراي ‌احترام و موقعيّت خاص‌ّ خود مي‌باشد. به عبارت ديگر هر يك از زن و مرد پشتيبان و نگهبان ديگري است‌، قرآن مجيد در اين زمينه مي‌فرمايد: (زنان لباس شما هستند، شما نيز لباس آنان مي‌باشيد). (2)
بنابر اين هر كدام از زن و مرد نسبت به ديگري مانند لباسي هستند كه ‌يكديگر را از سرما و گرما حفظ مي‌كنند و در پناه اين پوشش‌، فوايد بسياري‌ نصيبشان خواهد شد. همان‌گونه كه لباس انسان را حفظ مي‌كند بر انسان نيز لازم ‌است كه از لباس خود محافظت نمايد تا بتواند از آن

استفاده كند، زن و شوهر نيز نسبت به يكديگر بايد چنين باشند.رسول گرامي اسلام‌ صلي الله عليه و آله و سلم سنگدلي و بي‌رحمي جاهليت را به شدّت مورد سرزنش قرار داده‌اند زيرا در دوران جاهليت زنان را مورد ضرب و شتم قرار مي‌دادند، حضرت امام باقر عليه السلام مي‌فرمايند: «آيا كسي از شما هست كه همسر خود را كتك زده‌، سپس با او همبستر شود؟!»
همبستر شدن نشانه محبت و دوستي است ولي كتك زدن عدم محبت و وجود نفرت و كينه را مي‌رساند، چگونه اين دو خصلت با يكديگر جمع ‌مي‌شوند؟


بر مرد لازم است كه همسر خود را دوست بدارد، مهمتر از آناو را انيس‌خود قرار دهد، با او مأنوس شود و زن نيز با مرد خود انس بگيرد ولي اگر مرد با حشمت و جبروت با همسر خود رفتار كند صفا و دوستي جمع آنان را رها كرده و آن انس و محبّت و صفاي مقدّس فقط و فقط به شهوتي حيواني تبديل ‌مي‌شود.


زن در ديدگاه اميرالمؤمنين علي‌ عليه السلام مانند دسته‌گلي است كه بايد آن را بوييد و دوست داشت كه اگر كسي با چنين دسته گلي زورآزمايي كند پرپر گشته‌، پژمرده خواهد شد.
به همين دليل ايشان در نامه‌اي به فرزندشان امام حسن‌ عليه السلام يا محمّد بن‌حنفيه نوشته‌اند:
«به زن اندازه‌اي اختيار مده كه از حد و مرز خود پا فراتر گذارد چرا كه اين‌ محدوديت براي زن مفيدتر است‌، در اين صورت است كه زن آسوده خاطر بوده ومي‌تواند جمال و زيبايي خود را حفظ نمايد، زن مانند گل است نه قهرمان‌! در هر حال ‌با او مدارا و خوشرفتاري كن تا زندگانيت صفا يابد».


اسلام طي فرمايشات گوناگون عاطفي و با عبارات زيبا و دقيق به منظور جلب محبّت و ايجاد مهرباني و صفا ميان زن و شوهر، مردان را نسبت به ‌رفتاري خوب با همسران خود تشويق نموده است‌.
پيامبر اسلام‌ صلي الله عليه و آله و سلم مي‌فرمايند:
«بهترين شما كساني هستند كه با همسر و خانواده خود بهتر باشد و من بهترين ‌شما براي خانواده‌ام هستم‌». همچنين مي‌فرمايند:
«زن و خانواده انسان اسيران او هستند، بهترين بندگان در پيشگاه خداوند نيز خوش‌رفتارترين آنان با اسيران خود مي‌باشند» حضرت امام صادق‌ عليه السلام مي‌فرمايند: «نسبت به ناتوانان از خدا بترسيد؛ يعني نسبت به يتيمان و زنان‌!»
همچنين مي‌فرمايند:


«بيشتر اهل بهشت را زنان ضعيف تشكيل مي‌دهند زيرا خداوند از ضعف آنان ‌آگاه است و به آنان رحم مي‌نمايد».
از نظر اسلام ازدواج نمودن از علامتهاي ايمان است و از صفات پيامبراسلام‌ صلي الله عليه و آله و سلم و اخلاق پيامبران الهي‌ مي‌باشد، همچنين نشانه برتري در ولايت ائمّه اطهار عليهم السلام مي‌باشد. پيامبر اسلام‌ صلي الله عليه و آله و سلم مي‌فرمايند: «از دنياي شما چيزي را به مقدار زنان و عطر دوست ندارم‌».
همچنين مي‌فرمايند: «نماز نور چشم من و زن موجب لذّت من است‌».
امام صادق‌عليه السلام مي‌فرمايند:ازجمله صفات پيامبران‌ دوستداشتن زن است‌».
همچنين حضرت مي‌فرمايند:
«هر كس ما اهل‌بيت را بيشتر دوست بدارد زنان را بيشتر دوست خواهد داشت‌».
همچنين مي‌فرمايند: «باور نمي‌كنم كسي در امر ولايت ما محكم‌تر شود مگر به ‌واسطه زياد شدن محبّتش به همسر خود». حضرت در روايت ديگري مي‌فرمايند:
«هر اندازه انسان زنان را دوست بدارد به همان اندازه ايماني برتر خواهد داشت‌». آري‌، فقط مكتب اسلام است كه دين و دنيا را با هم در نظر مي‌گيرد، در مورد روح و جسم نيز با هم تذكّر مي‌دهد، از طرفي به علم و دانش اهميّت مي‌دهد و از سوي ديگر به عمل سفارش مي‌كند. به خاطر مصالح روح‌، مصالح جسم را يا به خاطر مصالح جسم‌، مصالح روح را رها نمي‌سازد.


براي دنيا راهي و براي دين راه ديگري برخلاف آن معرفي نمي‌كند. ازديدگاه اسلام دوست داشتن زنان هم دين است‌، هم دنيا، معاشرت نيكو هم ‌دين است و هم دنيا، نماز و زكات و حج نيز هم دين است و هم دنيا، چرا كه دراسلام رهبانيّت‌، ماديّت و دنياپرستي هيچ كدام معنا و مفهومي ندارند.
اسلام عشق ورزيدن به زنان را بسيار تأكيد مي‌كند تا مراكز فحشاء ريشه‌كن ‌شوند، شرافتها از بين نروند، بيماريهاي مسري رواج نگيرند و طراوات‌، شادابي ‌و زيبايي جوانان دختر و پسر در راههاي پر پيچ ‌و خم مفاسد به هدر نرود، همچنين صفا و صميميت از زندگي خانواده‌ها گرفته نشود. بنابراين

اين‌گونه تأكيدها جاي تعجّب ندارد هر چند ممكن است افراد بيمار از اين تأكيدهاي فراوان به شگفت آيند و از آن در برخي كينه‌توزيها كمك ‌بگيرند. در صورتي كه اگر اسلام غير از اين در مورد زن سفارش مي‌نمود جاي ‌تعجّب داشت‌! در اسلام فقط دستور علاقه و محبّت نيست بلكه اسلام دستور مي‌دهد مرد دوستي‌، عشق و علاقه و محبت خود را نسبت به همسر اظهار كند. به همين دليل پيامبر گرامي اسلام‌ صلي الله عليه و آله و سلم مي‌فرمايند: «اين جمله مرد به همسرخود كه‌: دوستت دارم‌، در صميم قلب زن جاي گرفته و هيچ‌گاه از قلبش خارج نمي‌شود».

________________________________________
1) سوره نور: آيه ٣٢.
2) سوره بقره‌: آيه ١٨٧.
برداشتهايي از حقوق زناشويي‌
اسلام حقوق متقابلي براي زن و مرد در نظر گرفته است‌، در برابر حقوق واجبي كه بر عهده زن است‌، زن نيز حقوق واجبي بر گردن مرد دارد، خداوند متعال در اين زمينه مي‌فرمايد: (در برابر حقوقي كه مردان بر گردن زنان دارند، زنان نيز حقوقي بر گردن مردان‌ دارند). (1)
حضرت امام موسي بن ‌جعفر عليه السلام مي‌فرمايند:
«جهاد زن‌، همسرداري نيكوي اوست‌».
پيامبر گرامي اسلام‌ صلي الله عليه و آله و سلم به زنان اين‌گونه سفارش مي‌فرمودند: «نماز خود را طولاني نكنيد در صورتي كه حقّي از همسرتان ضايع مي‌شود». حضرت امام صادق‌ عليه السلام مي‌فرمايند:
«رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم زنان را از زهد و بريدن از دنيا و اختيار نكردن همسر باز داشته است‌». همچنين مي‌فرمايند:
«هر زني به خواب رود در حالتي كه شوهرش بر او خشمگين باشد خداوند از آن ‌زن هيچ نمازي را نخواهد پذيرفت تا زماني كه شوهر از او راضي شود».
اسلام مرز هر يك از زن و شوهر را در برابر يكديگر تعيين نموده است‌، به ‌عنوان نمونه براي اذيّت و آزار چه از جانب مرد و چه از جانب زن‌، عذاب سختي در پيش است تا محيط خانواده از ناراحتي و آزار و... محفوظ بماند.
پيامبر گرامي اسلام‌ صلي الله عليه و آله و سلم مي‌فرمايند: «اگر همسري شوهر خود را آزار دهد، خداوند نماز و ساير كارهاي نيك آن زن راقبول نخواهد كرد حتّي اگر تمام عمر خود را روزه بگيرد و

نماز به پا دارد يا بنده‌هاي بسياري را آزاد نموده و ثروت فراواني در راه خدا انفاق كند، تا زماني كهبرود اولين كسي خواهد بود كه وارد جهنم مي‌شود. سپس حضرت فرمودند: اگر مرد هم زن خود را آزار دهد چنين سرنوشتي در انتظار او خواهد بود». اگر كانون خانواده محيطي آلوده باشد و محبّت و علاقه در آن خانواده ازميان رفته باشد، نماز، روزه‌، آزاد كردن بنده‌، انفاق در راه خدا و ديگر حسنات ‌در چنين خانواده‌اي مورد قبول نخواهد بود زيرا نمازي مورد قبول است كه ‌انسان را از ارتكاب زشتيها و كارهاي ناشايست بازدارد، ساير احكام و عبادات ‌اسلامي نيز داراي ارتباط و هماهنگي عميقي هستند و هر كدام از آنان به ‌ديگري مربوط است‌، مانند اعضاي مختلف يك جسم كه در ارتباط با يكديگر مي‌باشند، دين اسلام هم بدون احكام و عبادات كامل نخواهد بود مگر آنكه ‌هم

ه احكام آن اجرا شوند از سوي ديگر هيچ يك از احكام و عبادات در اسلام‌ جاي ديگري را نمي‌تواند بگيرد و انسان را از انجام عبادات ديگر بي‌نياز نمي‌كند.
آري‌، در انجام همه اين احكام‌، عبادات و دستورات اسلامي بايد اين آيه را نيز مدّ نظر داشت كه‌: (خداوند فقط از افراد متّقي خواهد پذيرفت‌).
________________________________________
1) سوره بقره‌: آيه ٢٢٨.
2) سوره مائده‌: آيه ٢٧.

خويشاوندان‌
خداوند متعال مي‌فرمايد:
(برخي از خويشاوندان در كتاب خدا از برخي ديگر سزاوارترند). (1)
علاوه بر مسأله ارث‌، برخي از خويشاوندان بيشتر سزاوار نيكي و پيوند هستند زيرا همه آنها از يك ريشه‌اند و اگر چه ميان آنها كدورتي ايجاد گردد بازهم به يكديگر محبّت و علاقه خواهند داشت‌. به همين دليل انسان بايد بداند كدام يك از خويشاوندان به او نزديكتر است‌ تا محبّتش را نسبت به او بيشتر نمايد.
پدر بزرگ و مادر بزرگ‌، عمو و عمّه‌، دايي و خاله و آن گروه از بستگان كه از راه نسب‌، پيوند يا سبب با انسان خويشاوندي دارند، به انسان نزديك‌تر هستند و انسان به آنها بايد محبّت بيشتري نشان بدهد. اين گروه از خويشاوندان از نظر اسلام در مرتبه سوم احترام و تكريم قراردارند، چرا كه قرآن مجيد مي‌فرمايد: (هنگامي كه از بني اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند كسي را نپرستيد هستند كه از گروههاي كوچك‌تر تشكيل شده‌اند، اگر خويشاوندان در يك جامعه با صلح و صفا در كنار يكديگر باشند، استقامت آن جامعه بيشتر شده‌، شاخه‌هاي آن محكم گشته و ثمره اتحاد و يگانگي خواهد داد، اتحاد ميان افراد خانواده و خويشاوندان و جامعه و... اسلام در مورد اصلاح اجتماع نيز به تدريج اقدام مي‌نمايد، به گونه‌اي كه ‌ابتدا به پاكسازي و اصلاح فرد مي‌پردازد، سپس اين پاكسازي را متوجّه خانواده مي‌نمايد و پس از محكم نمودن اركان خانواده و برطرف نمودن

آلودگيها ازمحيط آن‌، به خويشاوندان و بستگان فرد مي‌پردازد، روابط ميان آنان را نزديكتر مي‌گرداند و عاقبت پيروان خود را به وحدت و يگانگي نسبت به خويشاوندان ‌سفارش مي‌كند و افرادي كه رابطه خويشاوندي را قطع مي‌كنند، به عذاب الهي ‌تهديد مي‌نمايد. پس از تكميل اين مراحل نوبت به اجتماع مي‌رسد، اجتماعي كه اعضاي آن ‌تكميل يافته و پاك شده‌اند، افراد خانواده‌هاي اين اجتماع در طي برنامه‌اي ‌صحيح‌، تربيت يافته‌اند كه اصلاح چنين اجتماعي آسان است و برقراري ‌روابطي نيك ميان آنان انسان را دچار مشكل نمي‌سازد. اسلام براي صله رحم‌، اتحاد و پيوند خويشاوندان به اندازه‌اي ثواب مقرّر فرموده كه چه بسا برخي تصوّر مي‌كنند اين پاداشها نوعي مبالغه است‌، درصورتي كه عين حقيقت است‌، ملك وسيع است و پاداش و ثواب الهي نيز ازمحاسبه بيرون مي‌باشد، چرا كه خزانه‌هاي رحمت الهي پايان‌ ناپذير است‌، چگونه مي‌توان در اين مسأله ترديد داشت در صورتي كه خداوند جهان هستي ‌را فقط با يك كلمه (كُن‌ْ) (3) آفريده است‌. پيامبر اسلام‌ صلي الله عليه و آله و سلم مي‌فرمايند:«هر كس حق نزديكان پدر و مادر خود را رعايت نمايد خداوند در بهشت ‌هزارهزار درجه به او عطا مي‌كند، البتّه فاصله ميان هر درجه با درجه ديگر به اندازه يكصد سال دويدن اسب اصيل و تندرو است‌». اجر و پاداش صله رحم فقط مربوط به آخرت نيست بلكه در دنيا نيزبراي‌ افرادي كه با بستگان خودارتباط نيكي داشته باشنداجر و پاداش مخصوص به خود بيان شده است‌. پيامبر گرامي اسلام‌ صلي الله عليه و آله و سلم مي‌فرمايند:«نيكي‌، انسان را از

مرگهاي بد حفظ مي‌كند، صدقه خشم پروردگار را فرو مي‌نشاند و صله رحم بر عمر انسان مي‌افزايد و فقر و تنگدستي را از انسان دورمي‌كند».
حضرت علي‌ عليه السلام به نوف بكالي چنين فرمودند:«اي نوف‌! صله رحم به جاي آور كه در اين صورت خداوند بر عمرت ‌مي‌افزايد». رزق و طول عمر انسان به دست خداوند است‌، كسي را كه بخواهد رزق و روزي و طول عمر عطا مي‌نمايد و از هر كس بخواهد روزي و طول عمر را كم‌ مي‌كند.
پيامبر اسلام‌ صلي الله عليه و آله و سلم براي كم يا زياد شدن عمر به واسطه صله رحم و قطع ‌رحم بياني دارند كه اين فرمايش جاي هيچ تأويل و مجازي باقي نگذاشته است‌! حضرت مي‌فرمايند: «انسان گاهي صله رحم به جاي مي‌آورد در حالي كه از عمر وي بيشتر از سه سال ‌باقي نمانده است و خداوند بدين واسطه عمر او را به سي‌وسه سال مي‌رساند و چه بسا انسان قطع رحم مي‌نمايد در حالي كه سي‌وسه سال از عمرش باقي مانده و خداوند عمر او را به سه سال كاهش مي‌دهد». در صله رحم دو جنبه عاطفي وجود دارد يكي نوع‌دوستي و انسانيت وديگري خويشاوندي و قرابت كه به همين دليل براي اين عمل اجر و پاداش ‌الهي نيز در نظر گرفته شده است‌.پيامبر گرامي اسلام‌ صلي الله عليه و آله و سلم در اين زمينه مي‌فرمايند: «پاداش صدقه ده برابر است‌، پاداش قرض هجده برابر و پاداش نيكي به برادران‌ ديني بيست برابر و پاداش صله رحم

بيست و چهار برابر مي‌باشد». اين دسته‌بندي بسيار زيبا و بامفهوم است‌، صدقه هر چند نوعي نيكي ودستگيري از مستمندان مي‌باشد ولي ترك اين عمل موجب ضعف و سستي دوچنداني نخواهد شد، بنابراين پاداش صدقه با پاداش ساير نيكيها تفاوتي ‌ندارد، چرا كه قرآن مجيد در مورد پاداش نيكيها مي‌فرمايد: (هر كس حسنه‌اي انجام دهد، پاداش وي ده برابر خواهد بود). (4) مّا قرض از روي احتياج و ضرورت است كه آبروي شخص قرض كننده به ‌آن بستگي دارد در نتيجه يك پاداش براي برآوردن حاجت و پاداش ديگر براي ‌حفظ آبروي شخص محتاج مي‌باشد به همين دليل

اجر و پاداش قرض دادن ازصدقه بيشتر است‌. برادراني كه با يكديگر دوست هستند كمتر پيش مي‌آيد كه ميان آنان ‌ناراحتي به وجود نيايد، بهترين راه رفع اين‌گونه ناراحتيها و مشكلات‌، برقراري ‌ارتباط و نيكي ميان آنان است در اين صورت ناراحتيهاي كوچك كه در طول‌ زمان شدّت مي‌يابند و موجب جدايي بين افراد و فساد در جامعه مي‌گردند ريشه‌كن خواهند شد، پس جاي تعجّب نيست كه اجر و پاداش نيكي و ايجاد ارتباط با برادران ديني حتّي از قرض دادن هم بيشتر باشد! در مورد صله رحم شكّي نيست كه ريشه شر و فساد را از بين مي‌برد چرا كه ‌ميان خويشاوندان هميشه كدورتهايي به وجود مي‌آيد كه اگر برطرف نشوند سبب بروز فتنه‌هاي بزرگي خواهند شد.بنابراين صله رحم كار نيكي است كه موجب حفظ اتّحاد و از بين رفتن ‌ريشه‌هاي شر و فساد مي‌شوند به همين جهت اين عمل اجر و پاداش بيشتري ‌دارد! اسلام حتّي به كمترين درجه برقراري ارتباط كه اتّحاد، همبستگي و ريشه‌كن ‌نمودن فتنه‌ها را به دنبال داشته باشد نيز اكتفا مي‌كند. پيامبر گرامي اسلام‌ صلي الله عليه و آله و سلم مي‌فرمايند:
«در دنيا با يك سلام هم كه شده ارتباط خود را با نزديكان و خويشاوندانتان حفظ‌كنيد». سلام‌، نيكي و صلح و صفا است كه ريشه كينه‌، غرور و حسادت را از بين ‌مي‌برد.حضرت امام جعفر صادق‌ عليه السلام مي‌فرمايند:
«به نزديكان خود نيكي كن هر چند به واسطه مقداري آب آشاميدني باشد و بهترين نوع صله رحم خودداري از آزار رساندن به آنان است‌، صله رحم مرگ انسان را به تأخير انداخته و موجب دوستي و محبّت ميان خويشاوندان خواهد شد».اسلام محبّت و صله رحم را فقط مخصوص خويشاونداني كه با انسان‌ دوست و مهربان هستند نمي‌داند بلكه مهمتر از آن نسبت به بستگاني كه با انسان

دشمني دارند هم دستور صله رحم و نيكي داده است‌. اين روش رفتار ومعاشرت انسان در جامعه را اسلام به ما مي‌آموزد كه هر نوع كينه و حسادتي را از اجتماع ريشه‌كن مي‌نمايد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید