بخشی از مقاله

ادبیات ايتاليا

مقدمه
ايتاليا سرزمين چندان وسيعي نيست . چكمه‌اي يك لنگه در گوشه‌اي از قاره‌ي اروپا . اما با چابك‌سواراني چون (( دانته)) و ((بوكاچو)) و ((پتراركا)) در آن سوي سده‌هاي دور و ((آريوستو)) و ((متاستازيو)) در ميانه‌ي راه و ((ورگا)) و ((كاپوآنا)) اين سوتر و در قرن حاضر بزرگاني چون : ((ازوه‌و)) ، ((پيراندللو)) ، ((بوتزاتي)) ، ((پاوه‌ز)) و چه بسيار نام‌هاي آشنا و ناآشنايي كه خود ، نمايه‌اي طولاني است از تفكر و انديشه ، آن هم در دوره‌هاي پرآشوب سياسي و اجتماعي ايتالياي پراكنده و حتي ايتالياي متحد پس از سالهاي 1815 .


ايتاليا را بيش از همه با نوابغ هنري‌اش مي‌شناسيم . با نقاشاني چون : ((جوتو)) ، ((ميكل آنجلو)) ،‌((داوينچي)) ،‌ (( بوتيچللي)) و با پيكرتراشاني چون‌ :‌ (( برنيني)) و باز هم ((ميكل آنجلو)) ،‌ با ((كمديا دل آرته)) و ((گلدوني)) در تئاتر و با ((وردي)) ، ((پاگاني‌ني)) و ((روسيني)) در موسيقي و درسينما با سرآمداني چون: ((دسيكا)) ، ((فلليني)) ، ((پازوليني)) و آثاري معظم در معماري تمامي طول تاريخ اين كشور . آشنايي با مشاهير – كه شمارشان از حد بيرون است – از طريق آثاري است ،‌ بيش‌‌تر ، ديداري و شنيداري . مقولاتي بي‌رنج برگردان كلام به كلام .


اما داستان ، حكايت ديگري است كه در صورت بهترين ترجمه نيز ، معادل اصل نخواهد شد . و شعر ، بيش از داستان ، ترجمه‌ناپذير . در حالي كه نه ((داوود)) ميكل آنجلو نياز به ترجمه دارد و نه ((لبخند ژوكوند)) داوينچي و نه ((ريگلوتو))ي وردي . و فيلم با كمترين ترجمه ، دنياي وسيعي را پيش روي بيننده مي‌گشايد . اما رهيافت شعر و ادبيات به سرزميني ديگر با زباني متفاوت ، نيازمند شكيبايي است و به همين دليل ادبيات پاره‌اي از كشورها ، خصوصا با زباني غير از زبان‌هاي رايج ، مهجور باقي مي‌ماند و گنجينه‌اي پربها ، پيش چشم هيچ مشتاقي گشوده نمي‌شود . آن هم ادبياتي همچون ادبيات ايتاليايي كه چه در شعر و يا داستان در عرصه‌ي جهان حضوري چشمگير داشته و بسياري از آثار اديبان ايتاليايي ، زير ساخت شهره‌ترين آثار ادبي جهان گشته و بسياري از جوايز جهاني از جمله نوبل را از آن خود كرده است . اين كم‌اقبالي ، نه تنها براي ادبيات ايتاليايي كه نصيب ادبيات بسياري از ديگر كشورها نيز شده است .


ادبيات ايتاليا از آغاز
روم با گستردن هرچه بيشتر مرزهايش ، زبان خود را به عنوان مهم‌ترين وسيله‌ي اتحاد معنوي و سياسي بر مردم مغلوب تحميل كرد . اما برخي از سرزمين‌ها چون يونان ، با وجود غلبه سياسي روم بر آنان ، از پذيرش زبان لاتين سرباز زدند و به مقابله با آن برخاستند .
گويشي كه در ايالات امپراتوري نشر يافت ، نه زبان لاتيني ادبي ، بلكه زباني محاوره‌اي و عاميانه بود كه رواني و سلاست بسيار و دستور زبان كم‌قاعده از مختصات بارز آن به شمار مي‌رفت و تحت حاكميت زبان‌هاي محلي ، از ناحيه‌اي تا ناحيه‌ي ديگر ، دچار تغييرات و تحولاتي مي‌گشت .


زمان و چگونگي تغيير و تحول زبان لاتين در داخل و خارج ايتاليا و تبديل آن به زبان‌هاي رمانس (زبان‌هاي رومي) چندان مشخص نيست . اما آشكار است كه اين تكوين زبان ، با سقوط امپراطوري روم شرقي ، تسريع گرديد .
با تضعيف قدرت مركزي روم ، زبان لاتين عاميانه بر اساس پيچيدگي‌هاي لهجه‌اي ، دچار تحولات سريع و پي در پي شد و از زباني واحد ، به تدريج به زبان‌هاي ديگر تغيير شكل داد ؛ كه همه ، ريشه در زبان لاتين داشته و نام رمانس و يا نئولاتين را بر خود گرفتند و امروزه به دو گروه زبان‌هاي شرقي و غربي تقسيم مي‌شوند .


زبان‌هاي شرقي ، خود به رومانيايي ، ايتاليايي ، رومانچو يا لادينو (كه در ناحيه‌اي از سوئيس و در ((فري يولي)) به آن سخن مي‌گويند )، و زبان‌هاي غربي به ((پروونسي)) ، فرانوسي ، اسپانيايي و پرتغالي تقسيم مي‌شوند .
زبان ايتاليايي به گروه زبان‌هاي نئولاتين يا رمانس كه كناره رود گنگ تا اقيانوس اطلس را دربر مي‌گيرد و از خانواده‌ي بزرگ زبان‌هاي هند و اروپايي است تعلق دارد و از تغيير شكل زبان لاتين پديد آمده است .


الفباي زبان ايتاليايي با تقسيم به گويش‌هاي عديده در نواحي گوناگون ، سواي برگرفتن برخي حروف از زبان‌هاي يوناني ، آلماني و عربي ، ريشه در زبان لاتين دارد و حتي ويژگي‌هاي مورفولوژي (تاريخ تحولات لغوي) و صرف و نحو آن نيز با زبان لاتين عاميانه مرتبط است .
تا آنجايي كه مربوط به مشخص‌ترين تغييرات زبان ايتاليايي ، با گذر از زبان لاتين مي‌شود (سواي تغييرات آوايي و حذف حروف بي‌صدا از انتهاي كلمه ، مثل bonus به buono به معناي خوب ، و يا Calidus به Caldo به معناي گرم) مي‌توان به نكات زير اشاره كرد :‌


1- حذف حالت خنثي
2- الحاق حرف تعريف مشتق از لاتين (illud , illo , ille) كه با الصاق به حروف اضافه ، حروف اضافه‌ي حرف تعريف‌دار را مي‌سازند .
3- در فعل ، حذف شكل مستقل غيرفعال و تشكيل افعال مركب از طريق اضافه‌شدن افعال كمكي و اضافه‌شدن گذشته‌ي نزديك ، گذشته‌ي دور و شرطي .
4- شكل تازه‌اي از قيد با اضافه‌كردن (-mentee)
دليل شكل‌گيري آرام زبان و ادبيات ايتاليايي ، مثلا نسبت به زبان فرانسوي ، صرفا به لحاظ حيثيت و اعتبار زبان لاتين در ايتاليا و اعتقاد به اين زبان به مثابه تنها زبان قانونمند و قابل نگارش قابل توضيح است .


اولين سند زبان ايتاليايي
نوشته‌اي كه براي اولين بار به زبان ايتاليايي در قبال زبان لايتين مورد استفاده قرار گرفت ، فرماني از فرقه ((سن بنه دتّو ))1 متعلق به سال 960 پس از ميلاد مسيح است.
به زبان لاتين :
Sao ko kelle terre , per kelle fini queki contene , trenta anni le possette parte sancti Benediti
به زبان ايتاليايي:
So che quelle terre , per quei confini che qui contiene , trenta anni le possedette la parte di san Benedetto
مي‌دانم آن سرزمين‌ها ، به خاطر آن حدودي كه اكنون دارد ، براي مدت سي‌سال در اختيار سن بنه‌دتو بوده است .
در آن هنگام هيچ كس نمي‌انديشيد كه اين اعلاميه به عنوان اولين سند با‌ارزش زبان مكتوب عاميانه‌ي ايتاليا تلقي خواهد شد و كلمات آن به عنوان اولين كلمات زبان ايتاليايي همواره برجاي خواهند ماند.


پس از 1000 سال ميلادي ، اسناد ديگري چون كتيبه‌ي ((سن‌كلمنته ))1 در روم (آخرين سال‌هاي قرن يازدهم) و اعتراف‌نامه‌ي ((نورچا ))2 (نيمه‌ي دوم قرن يازدهم)) و كاغذ ((فابريانزه )) (1186) ظاهر گرديد . اما بايد افزود كه اولين تجليات مكتوب و هنري اين زبان به دهه‌ي سوم قرن سيزدهم تعلق دارد .
قرن سيزدهم
از چهره‌هاي معتبر سياسي اين قرن ((فدريكوي دوم)) است. او در سال 1194 به دنيا آمد و در سال 1250 در گرماگرم جنگ ايتاليا با پاپ‌ها و شهرهاي شمال كشور درگذشت . قصد فردريكوي دوم ، استيلا بر تمام ايتاليا ، در هم شكستن خودمختاري فئودال‌ةاي سيسيل و جنوب كشور بود ؛ چراكه ايتاليا در اين زمان به چند حكومت خودمختار تقسيم شده بود .


در قرن سيزدهم ، شمال ايتاليا از بخش‌هاي ثروتمند اين كشور به‌حساب مي‌آمد و برخي از خانواده‌هاي بزرگ مثل ((استنزي))1 در ((فررارا))2 ، ((اسكاليجه‌ري))3 در ((ورونا))4 و ((ويسكونتي)) در ((ميلان)) ، اقتدار و حكومت خود را اعمال مي‌كردند.
با پيشرفت سياسي و اقتصادي ، مراكز فرهنگي رايج گرديد و در شهرهاي مختلف ، تحصيلات پايه گرفت و به درخواست فدريكوي دوم ،‌ دانشگاه‌هاي ((پادووا))7 (1222) و ناپل (1224) و دانشگاه‌هايي ديگر در رم و برخي شهرهاي ديگر تاسيس شد .


در زمينه‌ي مذهبي ، در حالي كه ((اسكولاستي‌يسم)) 8 (شيوه تعليم و فلسفه مذهبي قرون وسطي) به بالاترين قلل تعليمات ((تومازو دكوئينو))9 ]توماس آكونياس[ رسيد ، دو فرقه‌ بزرگ ((سن دومنيكو))10 و ((سن فرانچسكو دسي‌زي))11 ]سن فرانسيسكوي آسيزي[ ( كه داراي اهميت فراواني در تاريخ كليساست) و به سال 1260 انجمن برادري ((فلاجل لانتي))12 (به معني تازيانه زن‌ها ، كه براي تطهير ، تزكيه و بخشوده‌شدن از گناهان ، بر خود تازيانه مي‌زدند و ريشه در شهر ((اومبريا)) 1 داشت و سپس به تمام ايتاليا و حتي آن سوي آلپ نفوذ كرد) شكل گرفت.


در گسترة ادبيات ، شعر ، پيشتاز فعاليتهاي ادبي گرديد و به لحاظ حضور شاعران سيسيلي ، شعر هنري ، شكوفايي خود را در تمام ايتاليا توسعه داد . اما نمي‌بايست فراموش كرد كه عده‌ي شاعران و نويسندگان اين قرن و حتي بعد از اين به زبان لاتين، همچنان در اكثريت قرار داشت .
در هنرهاي تجسمي ، شيوه‌ي (رومانيك) يا رومي تا به تعالي رسيدن شيوه ((گوتيك)) در قرن چهاردهم اقتدار خود را حفظ كرد و در مجسمه‌سازي هنرمنداني چون ((نيكولا پيزانو)) و ((آرنولفو دي كامبيو)) و در نقاشي ، ((چيمابوئه))2 با هنري كه داراي معيارهاي انساني‌تر بود و چشم‌ها را از آسمان به سمت زمين مي‌كشاند ، خود نماياند .


ادبيات نيز در اين قرن همزمان در تمامي نواحي ايتاليا به منصه ظهور رسيد . اما بيش‌ترين حاصل و نتيجه ، از آنِ ايالات اومبريا ، سيسيل و ((توسكانا))3 بود . لازم به ذكر است كه اومبريا به خاطر اشعاري با گرايش‌هاي مذهبي ، متأثير از سروده‌هاي فرانچسكو دَسي زي ، وجوهي متفاوت از ساير نقاط ايتاليا دارد .


فرانچسكو دَسي زي
دَسي زي در سال 1182 از پدري بازرگان متولد شد . جواني را به شادكامي گذراند تا آن‌كه تمايلات مذهبي در او پديد آمد . پس ، جمع جوانان را ترك گفت ؛ از ثروت روي برتافت و همدم فقيران و خادم حضرت مسيح گشت و فرقه‌اي به نام او پديد آمد . در سال 1224 ((سرود آفريدگان))1 را كه داراي نثري آهنگين بود سرود .
اين شاعر مذهبي با اين سروده براي خالق و مخلوقات ، آغازكننده‌ي واقعي ادبيات شاعرانه‌ي ايتالياست . اين سرود كه ستايشي پرجذبه است ، نويددهنده و پيشتاز ((كمدي الهي))2 است .


زندگي سن فرانچسكو در هاله‌اي از افسانه قرار دارد . به گونه‌اي كه به هنگام تولد او ، فوجي از كبوتران بر بام خانه‌ي پدري او نشست و به هنگام مرگ در غروبي پاييزي ، پرندگان ، گرداگرد پنجره‌ي اتاق او مي‌گشتند . زندگي سن فرانچسكو ، خود شعري زيباست . او پهلواني و تواضع و ايثار را در اين زندگي درهم آميخت ؛ خود را به خدمت جذاميان گمارد ؛ به مقابله با سلطان مصر برخاست ؛ فرقه‌اي مذهبي تشكيل داد ؛ كليساها و صومعه‌هاي متعدد ساخت ؛‌ شاهان و پاپ ها را پند داد و با توجهي روحاني به آواز هزاردستان گوش سپرد . با گل و گياه و ستارگان نجوا سر داد و با شغال و جغد ، با آتش و باد و باد و با عشق و مرگ سخن گفت ؛ همگان را برادران و خواهران هم دانست و در جامعه‌اي خوف‌انگيز و لبالب جنگ و خونريزي ، شعر برادري سرود . به طوري كه ادبيات قرن سيزدهم و چهاردهم سرشار از آثار اوست.


چيمابوئه تصويري از او نقش زد ((جوتّو))1 ، چهره‌ي فوق انساني او را به دفعات كشيد . چندان كه كليساهاي فورانس ، پادووا ، اسي زي ، ناپل و بسياري ديگر ، تصاوير بسياري از او را بر ديوارهاي خود دارند و دانته يكي از مهمترين سرودهاي ((بهشت)) را به او هديه كرد .
سن فرانچسكو به سال 1226 در كليسايي كوچك درگذشت و پس از او ، اومبريا باجنبش‌هاي مذهبي فراواني روبه‌رو گرديد كه از آن ميان به جنبش فلاجل لانتي به رهبري (( رائي ئرو فازاني))2 بايد اشاره كرد .


فازاني
فازاني ، اهالي ((پروجا))3 را از حوادثي مثب آگاهانيد و گروهي از مداحان گريان و به خود آسيب‌رسان (فلاجل لانتي) را گرد خود آورد . بين اين مداحان غالبا بي نام و نشان ، ((ياكوپونه دتودي))4 (1306-1236) وكيلي با علايق دنيوي و خوشگذران به چشم مي‌خورد . او هنگامي كه همسر جوانش در حال رقص به كام زمين فرو رفت ، منقلب شد و سپس به سال 1274 به فرقه‌ي سن فرانچسكو گرويد و از مداحان فقر گرديد . با پاپ (( بونيفاتزيوي هشتم))1 به مقابله برخاست ؛‌ به زندان افتاد و پس از مرگ پاپ آزاد شد و به سال 1306 در پروجا درگذشت .


ياكوپونه دتودي
دتودي به خاطر ((مدح))2 هايي كه در آن‌ها ،‌ انزجار خود را از دنيا و لذايذ دنيوي شرح مي‌دهد شهره است . مدح معروفش به نام ((گريه مادونا براي مصايب فرزندش مسيح) از او چهره‌ي شاعري توانمند ارايه مي‌دهد .
از پروونس ، شعر بزمي كه بيانگر فرهنگ دربار حاكمان پروونسي است به ايتاليا راه يافت و مورد استقبال دربار ((فدريكوي دوم))3 و ((مان فره‌دي))4 در سيسيل قرار گرفت .


شعر سيسيلي تمام موضوعات و دستمايه‌هاي پروونسي :‌ بهار ، گل ، پرنده ، مهرباني و عشق به عنوان هدايايي براي ((زن)) كه عاشق به پاي او مي‌سوزد و همچون برده‌اي به او وفادار مي‌ماند را مورد بهره‌وري قرار داد . اما اشعار مكتب سيسيل غالبا فاقد لحن گرم و انساني است و مي‌بايست در نظر داشت كه اين شاعران براي اولين بار از زبان عاميانه‌ي ايتاليايي ، جهت ابراز احساسات و بيان دنياي درون خود سود مي‌جستند .


از ديگر شاعران اين دوره كه در دربار فدريكوي دوم به شاعري اشتغال دارند بايد از ((جاكومو پولي‌ئزه))1 ، ((ياكوپو دلنتيني))2 و ((پيئر دلاوينيا))3 نام برد . فدريكوي دوم كه در زمان پادشاهي او ، سيسيل يكي از نيرومندترين و ثروتمندترين حكومت‌هاي اروپا محسوب مي‌شد ،‌ در تلاش بود تا تمام ايتاليا را مطيع خود سازد . به همين مناسبت به جنگ با پاپ‌ها و شهرهاي شمالي ايتاليا پرداخت . اما در گرماگرم جنگ ،‌ در سال 1250 درگذشت . در اين دوره ، فعاليت‌هاي فرهنگي ، از سيسيل به ايتالياي مركزي ،‌ خصوصا به توسكانا كشيده شد و شاعراني چون ((گوئيدو كاوالكانتي))4 و ((چينو د پيستويا))5 بر عرصه‌ي شعر ظاهر شدند .


گوئيدو كاوالكانتي
گاوالكانتي (1300-1260) از شاعراني است كه در آثارش ، عشق رويايي ، تبديل به شكنجه‌اي بي‌رحمانه ، غمگنانه و تلخكامي عميق مي‌گردد . گرچه توصيف مناظر روستايي و صحنه‌هاي دل‌انگيز عاشقانه همواره در اشعارش حضوري جاودانه دارد.


چكّو آنجوله‌ري1
در اين دوره به شاعر ديگري به نام آنجوله‌ري (1313-1260) بايد اشاره كرد كه با لبخندي طنزآلود و غالبا خصمانه ، محيطي سرشار از فقر و ناپرهيزي را در اشعاري رآليستي به باد حمله مي‌گيرد .
در حالي كه در شعر قرن سيزدهم ، آثار با ارزشي پديد مي‌آيد ، اما نثر ، قرين سستي و رخوت است . زيرا زبان لاتين براي مقولات مهم و اساسي ، هنوز تنها زبان مناسب به حساب مي‌آيد . اما حدود نيمه‌ي قرن سيزدهم ، مجموعه‌ي صد داستان كوتاه ، برگرفته از كتاب انجيل و افسانه‌هاي شواليه‌اي ، از شخصي فلورانسي به يادگار مانده است .


ماركوپولو2
در پايان قرن ، ماركوپولو (1325-1254) بازرگان ونيزي كه به اسارت جنووايي‌ها درآمده بود ، شرح حوادث و ماجراهاي سفر خود به آسيا تا قلمرو سلطنت ((قوبلاي خان)) در چين و اقامت هفده‌ساله‌اش در آن سرزمين را براي شخصي اهل ((پيزا))3 شرح مي‌دهد . در اين اثر ، لحن راوي صريح و سريع است و تمامي تلاش ، در توصيف مكان‌ها ، حوادث و انسان‌هايي است كه به نوعي در اين ماجرا درگيرند.

 


قرن چهاردهم
با نقل مكان پاپ‌ها به ((آوينيون))1 واقع در مرز فرانسه ، كليساي كاتوليك رو به انحطاط نهاد و اقتدار پاپ در اروپا از بين رفت . اين دوره كه از سال 1308 تا 1378 به طول انجاميد به دوران اسارت پاپ‌ها در آوينيون مشهور است .


به دليل اين نقل و انتقال ، روم اهميت خود را از دست داد و در بسياري از شهرهاي شمالي و مركزي ، ((كمون))2 هاي دمكراتيك و آزاد – كه از اتحاد سكنه شهرها براي مبارزه با اربابان به وجود آمده بود – منحل گرديد و جاي خود را به سلطه‌ي اربابان محلي سپرد . اما دوره‌ي كمون در فلورانس بيش از هر شهر ديگري پاييد و اين شهر به لحاظ فضاي دمكراتيك ، مركز راستيني براي ادبيات و هنر شد . در اين دوره تأسيس دانشگاه‌هايي تازه از نوع دانشگاه‌ةاي فلورانس ، ((سيئنا))3 و پروجا ، پي گرفته شد .


در طول قرن چهاردهم ، زوال مفاهيم قرون وسطايي به همراه بحران اخلاقي و معنوي در آثار سه تن از بزرگ‌ترين نويسندگان اين قرن ، يعني ((دانته اليگيئري))4 ، ((فرانچسكو پتراركا))5 و ((جوواني بوكاچّو))6 تجلي يافت .


دانته اليگيئري
دانته به سال 1265 در خانواده‌اي اصيل اما از طبقه‌ي متوسط ، از پدري به نام ((اليگيئرو))1 و مادري به نام ((دونّا بلّا))2 متولد شد . تحصيلات او بر مبناي رسم زمان ، در هنرهاي سه‌گانه (دستور زبان – خطابه – مباحثه) و در علوم چهارگانه (حساب – هندسه – نجوم – موسيقي) گذشت.
از وقايع مهم دوران كودكي و جواني او ، آشنايي با ((بئاتريچه))3 است . او بئاتريچه را براي نخستين بار در نه سالگي و سپس در هجده سالگي ديد و اين آشنايي و ديدارها در عمق خاطر و ذهن دانته تأثيري بسزا در جاي نهاد . تأثير بيشتر آنكه چندي بعد بئاتريچه با ديگري ازدواج كرد . اما ديري نپاييد كه به سال 1290 در جواني درگذشت و دانته به احترام عشق صادقانه‌اش به او ، دفتر شعري به نام ((زندگي نو))4 را پيشكش محبوب متوفايش نمود .


دانته همگام با تلاش‌هاي ادبي به فعاليت‌هاي اجتماعي نيز مي‌پرداخت و در سال 1288 در نبرد ((كامپالدينو))5 در كنار ((گوئلف‌ها)) ،‌ عليه ((گيبل ليني‌ها)) جنگيد . در سال 1295 ، زندگي سياسي فعالي را آغاز كرد و چهره فعال سياسي شد . در همين سال با ((جمّا دوناتي)) ازدواج كرد و در طول زندگي با او صاحب چهار فرزند گرديد.
در اين دوره ، گوئلف‌ها به دو دسته سياه و سفيد منشعب شدند و دانته براي دفاع از حقوق فلورانس در صف سفيدها قرار گرفت و عليه دسته‌ي سياه‌ها كه بيش از اندازه طرفدار پاپ و جاه‌طلبي‌هاي بيكران او بودند اعلام موضع كرد .
در سال 1301 ، ((شارل دووالوا)) به ظاهر براي ميانجي‌گري ،‌ اما در واقع به عنوان پشتيبان سياه‌ها وارد فلورانس شد . سپس دانته به همراه دو سفيد ديگر براي بحث پيرامون آزادي فلورانس به روم فرستاده شدند .


در طول غيبت او ، دولت با كمك شارل دووالوا به دست سياه‌ها افتاد و اين گروه پس از پيروزي به قلع و قمع مخالفان مشغول شد . دانته نيز هنگام بازگشت به فلورانس به جرم حيف و ميل اموال عمومي ، ايجاد اغتشاش و به خطر انداختن صلح شهر و اعمال خصمانه عليه پاپ به دو سال حبس ، پرداخت پانصد سكه طلا و محروميت از فعاليت‌هاي اجتماعي محكوم شد . اما دانته از معرفي خود به مقامات و پرداخت جريمه سر باز زد و بدين ترتيب به حكم تازه‌اي كه همانا در صورت دستگيري ، سوختن در آتش بود ، محكوم گرديد .


بنابراين ، دوره سرگرداني اين متفكر آغاز شد . ابتدا در دربار ((اسكاليجه‌ري))1 در ((ورونا))2 پناه جست . سپس نزد خاندان ((مالاسپينا))3 در ((لونيجانا)) و سرانجام توسط ((گوئيدو نوولّو د پولنتا)) پذيرفته شد .
با لشگركشي ((آريگوي هفتم))4 از ((لوكزامبورگ)) به جانب فلورانس اميد تازه‌اي براي بازگشت به اين شهر در دل دانته پديد آمد . اما مرگ امپراتور آريگو (1313) آرزوهاي دانته را زدود .
سال‌هاي واپسين زندگي دانته در راونا ، نزد خانواده دپولتا سپري شد و سرانجام بين شب‌هاي سيزدهم و چهاردهم سپتامبر 1321 درگذشت .
آثار دانته به زبان ايتاليايي
زندگي نو ، دفتر كوچكي است برتافته از بيست و پنج ((غزل)) ، چهار ((سرود)) ، يك ((بند شعر))5 ، يك ((تصنيف))6 و نوشته‌هايي به نثر . اين كتاب شرح حال عاشقانه ، دانته براي بئاتريچه ، از اولين لحظه‌ي ديدار تا هنگام مرگ اين فرشته گونه است . دانته اين كتاب را بين سال‌هاي 1290 تا 1293 به ياد زني كه همواره در شاه‌نشين ذهن او جاي داشت ، نوشت .


((ضيافت)) اثري ناتمام است كه مي بايست پانزده رساله شامل يك ديباچه و چهارده بخش ديگر ، متأثر از ياد‌داشت‌هاي ادبي و تمثيلي را دربر مي‌گرفت . اما دانته فقط چهار بخش نخستين را نوشت و در ديباچه ، هدف از نوشتن اين اثر را شرح داد و در سه بخش ديگر ، در هر كدام يك سرود را تفسير كرد . اين اثر بين سال‌هاي 1304 تا 1307 نوشته شد .
((قافيه‌ها))1 حالات مختلف روحي شاعر – از اشعار دوره‌ي جواني كه فضاي زندگي نو را باز مي‌تاباند – و شعرهايي براي خانم ((پيئترا))2 – كه قطعا قبل از تبعيد سروده شده است – و اشعار بعد از تبعيد را كه سرشار از حسي باشكوه است دربر مي‌گيرد.


آثار دانته به زبان لاتين
((در باب زبان عاميانه))3 اثري است كه در فصل چهارم كتاب دوم ، نيمه‌تمام باقي‌ ماند . دانته اين اثر را براي دفاع از زبان ايتاليايي ، براي خبرگان زبان لاتين به اين زبان نوشت . در كتاب اول به ريشه‌ي زبان ، ((اغتشاش بابل))4 و طلوع زبان عاميانه اشاره دارد .
((حكومت سلطنتي))5 به سه كتاب تقسيم شده است و بين آثار نظريه پردازانه‌ي دانته جايگاهي منطقي دارد:
در كتاب نخست ، حكومت سلطنتي را براي انسان واجب مي‌شمرد و در كتاب دوم آن را حتي از جانب خدا قلمداد مي‌كند . اين دو كتاب تقريبا مقدمه‌اي براي كتاب سوم است كه در آن ، استقلال مطلق قدرت شهروندي را از حكومت كليسايي مورد تأييد قرار داده و قدرت امپراتوران را ناشي از خداوند مي‌داند . اين اثر به هنگام يوش آريگوي هفتم ، بين سال‌هاي 1310 تا 1313 نوشته شد و بيانگر تلاشي است كه مي‌كوشد وطن و جهان را به نظم دوباره درآورد .
((رساله‌ها))1 شامل سيزده رساله است كه سه رساله آن به مناسبت تهاجم آريگوي هفتم نوشته شد و داراي ارزش ويژه‌اي است و زيباترين بخش آن درباره‌ي كاردينال‌هاي ايتاليايي و ترغيب آنان به انتخاب پاپي ايتاليايي است .


كمدي الهي2
چون عنوان تراژدي براي آثار برجسته و شيوه‌ي متعالي آثار كهن به كار گرفته مي‌شد دانته به اين جهت نام اثر خود را ((كمدي)) نهاد و بوكاچّو واژه‌ي ((الهي)) را به آن افزود و ((كمدي الهي)) براي اولين بار در چاپ ونيز به سال 1555 بر جلد اين كتاب ظاهر شد .
اين منظومه‌ي طويل ، متشكل از سه بخش دوزخ ، برزخ و بهشت است و هر بخش سي‌ و سه چكامه دارد كه به انضمام مقدمه در مجموع مشتمل بر صد چكامه مي‌شود . دانته براي اين اثر از قافيه‌پردازي جديدي كه به ((قافيه سوم))3 مشهور گرديد ، سود جست . هر چكامه به بندهاي ((سه بيتي))4 تقسيم مي‌شود كه بيت اول و سوم ، هم‌قافيه‌اند و بيت مياني با بيت اول و سوم بند بعدي داراي قافيه است . مبناي وزن هر بيت ، يازده هجايي است . مجموع ابيات كمدي الهي به 12233 بيت مي‌رسد . زبان اين اثر ، گويش ايالت توسكاناست و دانته بيشترين تأثير را در تثبيت آن به عنوان گويش برتر زبان ايتاليايي و مبناي زبان ايتاليايي جديد داشته است .


داستان كمدي الهي ، سفري است كه به تصور دانته در سي و پنج سالگي در قلمرو مردگان روي مي‌دهد . اين سفر كه در ماه آوريل سال 1300 شروع مي‌شود ، از شب پنج‌شنبه‌ي عيد پاك (هشتم تا پانزدهم آوريل) به طول مي‌انجامد .
شاعر – شخصيت اصلي داستان – كه در جنگلي تاريك (كنايه از گناه) گم شده است ، در تلاش رسيدن به قله‌اي است كه آفتاب بر آن مي‌تابد . اما ((ويرژيل))1 (مظهر عقل انساني) او را مي‌يابد و در سفري پرماجرا در قلمرو مردگان راهنماي او مي‌شود . دانته در آغاز مردد است . اما هنگامي كه درمي‌يابد ويرژيل فرستاده‌اي است از جانب بئاتريچه ، مصمم بر راه گام مي‌نهد و از مسيري پرمخاطره ، به اتفاق ويرژيل به دروازه‌ي جهنم مي‌رسد و بي هيچ مانعي به قلمرو محكومين كه همچون ژرفنايي قيف‌مانند ترسيم و به نه دايره تقسيم شده است وارد مي‌شود . ابتداي اين قيف ، زير اورشليم قرار دارد و تا مركز زمين پيش مي‌رود .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید