بخشی از مقاله
مقدمه
ماوراءالنهر تا پیش از سامانیان و حملات امویان، سرزمینی مرکب از دولتهای کوچک واحهای بود که میتوان آن را به سه ناحیه زبانی و فرهنگی تقسیم کرد:
نخست، ناحیه خوارزم در بخش پایین رود جیحون و اطراف دریاچه آرال که زبان نوشتاری و گویش زبان آن خوارزمی بود و تاریخ محلی و بومی داشت که مبدأ آن،آغـاز سـده اوّل میلادی بود.
دوم، سغدیانای بزرگ که نهتنها شامل سمرقند و بخارا میگردید، بلکه مناطقی را کـه در مشرق زیر نفوذ یا کوچنشینی سغدیها بودند، را نیز در برمیگرفت. زبان رایـج درایـن منطقه سغدی بوده و زمین داران، اشراف محلی و دهقانان بـر ایـن ناحیـه بسـیار پهنـاور حکمفرما بودند.
سومین ناحیه ماوراءالنهر، باکتریا باختر بود که مشتمل بر چغانیان، بیشـتر تاجیکسـتان کنونی و شمال افغانستان فعلی بود. در ایـن ناحیـه، زبـان کوشـانی ـ باکتریـایی بـه کـار میرفت که نوعی زبان بومی محلی بود و خط آن مردم، در سدهاوّل هجری مصـادف بـا هفتم میلادی، خط یونانی بود که اصلاحات اندکی نیز در آن وارد شده بود.1 دیـن اسـلام بهواسطه حملات اعراب، از سال 54ه.ق وارد این منطقه شد و فرهنـگ و تمـدن ایرانـی، رنگ اسلامی به خود گرفت؛ البته تا سال 128ه.ق، منطقه مزبور تحت سلطه امویان اداره میشد.
با توجه به بُعد مسافت و دوری از نظـارت مسـتقیم خلافـت امـوی و مرکـز آنـان (شـهر دمشق)، ماوراءالنهر و شهرهای مهم آن، مثل سمرقند و بخارا، از جمله کانونهای مبـارزه بر ضد دولت اموی بود که فشار اقتصادی و سیاسی سنگینی بر مردم ایـران و مـاوراءالنهر اعمال میکردند.
عباسیان با توجه به این مسئله و نیز اتکا بر امکانات نیروهای موجود در خراسان بـزرگ و ماوراءالنهر و همراهی و حمایت حکام محلی و زمینداران بزرگ منطقه، توانستند امویان را
سال شانزدهم، شماره دوم، تابستان 1394، شماره مسلسل 62 117
کنار زده، به قدرت برسند. منطقه مـاوراءالنهر تـا عهـد مـأمون 198) ـ 218ه.ق) توسـط حکامی اداره میشد که مستقیماً بهوسیله خلفای عباسی منصوب میشدند.
در قرن سوم هجری و همزمان با دولـت صـفاریان 254) ـ 290ه.ق)، مـاوراءالنهر تحـت تسلط خاندان سامانی بود که از جانب طاهریان بر این منطقه حکومت میکردنـد. پـس از انقراض طاهریان در سال 259ه.ق، سامانیان با استقلال کامـل بـه حکومـت خـود ادامـه دادند. سامانیان، نخستین حکومت مسلمان ماوراءالنهر بودند که با بنیانگـذاری حکـومتی موروثی و اتحاد عناصر گوناگون و وحدت قومی، توانستند مـاوراءالنهر را بـه یـک کشـور منسجم و یکپارچه تبدیل کنند. سامانیان، اساس این وحدت سیاسی را دیـن اسـلام قـرار دادند و ضمن برقراری ثبات، امنیت و نظم و آرامش، ماوراءالنهر و پایتخت آن بخارا را بـه مرکز تعلیم و تعلم و رواج مسائل علمی ـ فرهنگی و تمـدن اسـلامی تبـدیل نمودنـد. در واقع، سامانیان که نقش مؤثر و تعیینکنندهای در شکلگیری فرهنـگ و تمـدن اسـلامی شرق ایران در بخارا داشتند، نشان دادند که فرهنگ ایرانی میتواند با اسلام سازگار باشـد و با این کار، خدمت بزرگی به تمدن اسلامی ایران نمودند.
این پژوهش، بر آن است تا با شناسایی موقعیت بخارا بهعنوان پایتخت دولت سامانی، پیامدهای اقدامات سیاسی و سیاستگذاری مذهبی و فرهنگـی سـامانیان را در خصـوص شکوفایی این شهر و گسترش اسلام در ماوراءالنهر مورد بررسی قرار دهد.
موقعیت جغرافیایی بخارا
بخارا، زمستانی طولانی و سرد، تابستانی گرم و خشک، و پـاییزی نشـاطانگیـز دارد.2 موقعیت جغرافیایی و طبیعی ذکرشده بخارا باعث شد که این شـهر بـه کـانون تجـاری و ارتباطی ماوراءالنهر تبدیل گردد؛ بلکه دارای جمعیت فراوان شود؛ بهطوریکه در خراسان و ماوراءالنهر، هیچ شهری انبوهتر از بخارا نبود.3
بخارا، برخلاف سمرقند که 37 یا 39 فرسخ و به بیان دیگر، شش یا هفـت روز راه بـا آن فاصله دارد،4 همیشه در محل کنونی برپا بوده است؛ حتی در نقشه شـهر نیـز بـاوجود
811 بخارا و نقش سامانیان در شکوفایی آن
تهاجمات مکرر و ویرانگر صحرانشینان که پیش از اسلام اتفاق میافتاد، در ظـرف مـدت هزار سال تقریباً تغییری پیدا نشده است. بخارا، مانند بیشتر شهرهای ایران، از سه قسمت: ارگ، قصر و کهنهشهر تشکیل شده بود که همهجا به اسم »کهـندژ« نامیـده مـیشـد و دارای هفت دروازه بود.5
این شهر، از ایالتهای بزرگ ماوراءالنهر بوده، در تقسیمبنـدی جغرافیـایی، بخشـی از ایالت سغد به شمار میآمد. ایالت سغد (سغدیانای باستانی)، سـرزمین خـرّم و حاصـلخیـز میان آن دو رود و مهم ترین ایالت ماوراءالنهر بود و به بـاور بسـیاری از جغرافـیدانـان، از جنّات اربعه و از زیباترین و مصفاترین جاهای دنیا شـمرده مـیشـد.6 جایگـاه فرهنگـی و اهمیت تاریخی این شهر، موجب شده که در کتاب مزارات بخارا به آن اشـاره شـود. نـام »بخارا«، از اشتقاق »بخار« است که به لغت مغان، مجمع علم است؛ چراکه در آن شـهر، علما و فضلای بسیاری بودهاند.7 همچنین گفتهاند: ریشه نام »بخارا«، »کوه خوران« بوده است. آن گاه دو حرف »ه« و »و« را برای تخفیف انداختهانـد و »کخـارا« شـده و سـپس »ک« را نیز به »ب« بدل کردند. پس، »بخارا« شده است.8 در مورد نامهای بخـارا، نقـل قولهای فراوانی شده است. نرشخی، برای آن نامهایی چون: نیمجکت، بومسک (به زبان تازی)، مدینةالتجار )شهر بازرگانان) و بخارا ذکر کرده که مورد اخیر، از همـه معـروفتـر
است. همچنین، نام آن را »فاخره9« و »بومجکت10« نیز گفتهاند.
ایالت سغد (سغدیانای باستانی)،سرزمینی خرّم و حاصـلخیـز بـین دو رود سـیحون و جیحون و از مهم ترین ایالت های ماوراءالنهر بود. این شهر، در دشـتی همـوار و بـهغایـت حاصلخیز و سرسبز قرار داشت و خانههای آن، از چوب و بههمپیوسته و نزدیک بـود کـه در آن میان، ویرانه یا فضای خالی دیده نمیشد. مساحت ایـن منطقـه، 12 فرسـخ در 12 فرسخ بود که بر گرداگرد آن، دیواری کشیده بودند.11
و در همه اقلیمها، هیچ جایگه خوشتر و با نزهت تتر ا متاورالاهر ر نی؛ت به خاصه بخارا. و اگر ک؛ی به قرد بخارا برشود، چردان کی چشم کار کرتد، جتز
سال شانزدهم، شماره دوم، تابستان 1394، شماره مسلسل 62 119
سبز هیچ چیز دیگر نبیرد چرانکی سبزی مین با کبودی آسمان پرتداری بته هتم یکی شُدَستی و یا مگر آسمان چون مُکَبّهای12 اس بر ب؛اطی سبز، و کوشکهتا
در میان سبزی، چون سپ ری هر کوشکی.13
بخارا از یک طرف، به کوهستان پامیر و از یک سو، به رود سیحون پیوسته اسـت و از طرف شمال، این جلگه به اطراف سمرقند میپیوندد و از سوی مشرق، به دشت فرغانه14 و از جنوب، به جلگه چغانیان15 و از جانب مغرب، به سمت خوارزم میرسد. مجـاورت بخـارا با کوهستان پامیر باعث شده تا این شهر آب و هوای متغیری پیدا کند. پس از ورود اسلام به این شهر، اهمیت چشمگیری پیدا کرد و در دورهای، در کنار شهرهایی مثل بغداد و ری، بهخوبی در حوزه فرهنگی و تمدنی درخشید و بـهعنـوان یکـی از مراکـز مهـم فرهنگـی، سیاسی و اقتصادی جهان اسلام شناخته شد.
اقتصاد بخارا و ترویج فرهنگ اسلامی
موقعیت جغرافیایی بخارا، بهگونـهای بـود کـه راههـایی تجـاری منـاطق و شـهرهای گوناگون در ماوراءالنهر، از آن میگذشت. مسیر ابریشم که نام و اهمیت آن را به تجارت و بازرگانی میشناسیم، از کنار همین شهر میگذرد. به همین دلیـل، بازارهـای متعـددی در این شهر ایجاد شد و جمعیت فراوانی را به سوی خود جلب کرد؛ رونق اقتصادی و جمعیتی که پیشینه آن به عهد باستان و دوران حکمرانی کوشانیان بـر منطقـه وسـیع مـاوراءالنهر برمیگردد. بازار »ماخ روز«، از بازارهایی بود که سالی یک بار در بخارا برگـزار مـیشـد و پیش از اسلام،محل فروش بُت بود. همچنین بود، بازاری به نام »طواویس« که در درون دیوارهای بزرگ بخارا و بر شاهراه سمرقند برپا میشد.16
طواویس، نام اصلی او «برخا» اس و در وی مردمانی بودهانتد بتا نتمت و تجمل، و ا تجمل، هرک؛ی در خانه یکی و دو طاووس میداشتهاند. عرب، پیش ا این، طاووس ندیده بودهاند چون در آنجا طاووس ب؛یار دیدند، نام آن دیه را
021 بخارا و نقش سامانیان در شکوفایی آن
«ذات اهطواویس» کردند و بتد ا آن، «ذات» را نیز رهتا کردنتد و «طتواویس» گفترد. در وی، م؛جد جامع اس و شارستانی عظیم دارد. و در ایام قتدیم، آنجتا با ار بوده اس به فصلِ تیرماه ده رو . و رسم آن با ار، چرتان بتوده است کته هرچه آخریان متیوب بودی، ا برده و ستور، و دیگر آخریان با عیب همه، به این با ار فروختردی و با رد کردن امکان و سامان نبودی و هیچ شرط نپذیرفتی نه فروشرده، نه خزنده را و هرساهی به این با ار، دههزار کس بیش حاضر آمتدی، ا
با ارگانان و اصحابِ حوائج... 17.
وجود بازارهای مختلف دیگر، چون: افشنه، برکد، رامشن و رخشه18 که در کتابهـای مختلف تاریخی و جغرافیایی بهعنوان یک ویژگی مهم شهر، بهخصوص بـرای شـهرهای بزرگ و پایتختی مثل بخارا به شمار میرود، از اهمیت وافری برخوردار است. کاروانهـای تجاری و بازرگانی، خط ارتباط مناسبی برای انتقال فرهنگ اسلامی و آشنایی دیگر بلاد با این آیین بود. امنیتی که در زیر سایه اسلام بهوسیله دولت سامانی ایجاد میشد، مهمترین مقوله در تشکیل بازارهای اینچنینی بود که علاوه بر دادوستد کالا، فضای مناسبی بـرای ترویج فرهنگ اسلامی بود.
عمده بازارهای بخارا، بازارهایی بودند که پیوند مستقیمی با ایام خاص فرهنگی مـردم بخارا داشته، معمولاً ارتباطی وثیق با اعیاد و گاهشماری مردم آنجا داشـته اسـت و همـین امر، عاملی برای انتقال فرهنگ دینی و اجتماعی اسلام به سایر اقوام میشد و البته مـی-توان گفت که تحول در زمان تشکیل این بازارها، بیانگر نـوعی تغییـر نگـرش یـا تحـول فرهنگی ـ اسلامی بخارا بود که بهوسـیله اقـدامات اجرایـی و سیاسـتهـای فرهنگـی و
مذهبی سامانیان تثبیت شد.
بخارا در عهد اموی عباسی
اوّلین تهاجمات در عهد اموی و به فرماندهی عبیداالله بن زیـاد و در عصـر حکومـت
سال شانزدهم، شماره دوم، تابستان 1394، شماره مسلسل 62 121
معاویه، در سال 54ه.ق صورت گرفت. در این سال، عبیداالله بن زیاد با 24هزار سـپاهی از رود جیحون عبور کرد و پس از جنگ و شکستدادن سپاهیان ترک که به کمـک حـاکم بخارا آمده بودند، شهر را به محاصره گرفت و پس از مدتی، خاتون بخارا امان خواسـت و عبیداالله بن زیاد با اخذ یک میلیون درهم، گرفتن چهارهزار بـرده، ظـروف طـلا و نقـره و پارچههای ابریشم گرانبها صلح کرد.19
باوجود این قرارداد، ساکنان بخارا به دلیل رفتار سپاهیان اموی، بارها سـر بـه شـورش برداشتند. در سال 91ه.ق، پس از تثبیت دولت اموی توسط عبدالملک بـن مـروان 65) ـ 89ه.ق) و انتصاب حجاج بن یوسف ثقفی (م 95ه.ق) به حکومت عراق و خراسان، قتیبالة
بن مسلم باهلی (م 96ه.ق) بهعنوان امیر خراسان، شورشیان را سرکوب کرد و ضمن بنای مسجد جامع در بخارا و برقراری نماز جمعه، دستور داد تا اهالی بخارا نیمـی از خانـههـای شهر را به اَعراب واگذار کنند تا بومیان را از نزدیک کنترل نموده، بر اعمال و رفتـار آنـان
نظارت داشته باشند.20 با وجود این، پس از مرگ قتیبه، بهواسطه دخالت چینیها و قبایل ترک و نیز بدرفتاری
امویان، طغیان و جنگ و شورش در بخارا برقرار بود. آخرین نمونه از این دست شورشها، در دوران نصر بن سیار (م 131ه.ق)، آخرین حاکم امـوی در خراسـان در سـال 121ه.ق، اتفاق افتاد که در جریان آن، نصر بن سیار شورشیان و سپاهیان ترک را شکست داد.21
نصر بن سیار، پس از این وقایع، قتیبة بن طغشاده را که از حکام محلی و از زمینداران
بزرگ منطقه بود، »بخارا خدات«، یعنی حاکم بخارا کرد. قتیبة بن طغشاده در جریان قیام
بنیعباس، به دعوت عباسیان و ابومسـلم ملحـق شـد22 و پـس از پیـروزی عباسـیان، در سرکوب شورش شیعی نقش مؤثری داشت. در این شورش، شریک بـن شـیخ مهـری در سال 133ه.ق، در بخارا »خلقی عظیم از مردم بخارا بر او گـرد آمـده بودنـد و مـیگفـت فرزندان پیامبر ، شایسته مقام خلافت هستند.« در نتیجه این شورش، افراد بسیاری از
221 بخارا و نقش سامانیان در شکوفایی آن
مردم بخارا کشته شدند.23 گرچه قتیبةبن طغشاده بعداً به دست ابومسلم کشته شد،24 پس
از این تا سال 137ه.ق که ابومسلم خراسانی به دست منصور، دومین خلیفه عباسی 136) ـ 158ه.ق) از میان رفت، بخارا و ماوراءالنهر توسط ابومسلم و یا عوامل وی اداره میشـد. پس از مرگ ابومسلم، تا زمان خلافت مأمون 198) ـ 218ه.ق)، بخارا و ماوراءالنهر توسط حکامی اداره میشد که مستقیماً توسط خلفای عباسی تعیین میشدند.