بخشی از مقاله

چکیده

طبق دیدگاه مبتنی بر منابع شرکت، سرمایه فکري منابع مهمی هستند که شرکت ها را قادر به ایجاد مزیت رقابتی و عملکرد مالی برتر می نمایند.. جامعه آماري این پژوهش مشتمل بر کلیه کارکنان بانک مهر اقتصاد استان قزوین، مستقر در ملفشعبه براي زفسال می باشد. از روش هاي آماري مورد استفاده در این پژوهش، می توان به بررسی رابطه خطی میان متغیرهاي توضیحی و وابسته با ضریب همبستگی پیرسون و براي بررسی رابطه هم خطی میان متغیرهاي توضیحی از عامل تورم واریانس - - VIF نام برد.فنتایج فرضیات این پژوهش بیانگر آن است که بین اجزاي سرمایه فکري و عملکرد مالی در شعب بانک مهر اقتصاد استان قزوین ارتباط مثبت و معنا داري وجود دارد

مقدمه

در قرن اخیر دانش به عنوان منبعی براي بقاي سازمانها ضروري و حیاتی است و شرط موفقیت سازمانها نیز در دستیابی به یک دانش و فهم عمیق در تمامی سطوح می باشد. مدیریت دانش در واقع تلاش نوینی براي حفظ ، هدایت و افزایش هدفمندي سرمایه هاي دانشی سازمان ها است.

لذا ، مدیریت دانش به عنوان یکی از معیارهاي اصلی در راستاي هدف هاي اصلی سازمان مطرح بوده و نقش آن در اثربخشی و کارایی سازمان انکار ناپذیر میباشد. امروزه اغلب سازمانها در پی اجراي برنامه هاي مدیریت دانش میفیاشند. نکته قابل بررسی آن است که مدیریت دانش در واقع مدیرت سرمایه فکري سازمان را برعهده دارد که در مقابل سرمایه فیزیکی قرار گرفته و یا به نوعی مکمل آن است. سرمایه فکري ، سرمایه اي است که ناملموس و نامشهود بوده و از لحاظف کمی اندازه گیري و ارزیابیفآن سخت و دشوار است

تبیینفاهمیت مدیریت دانش و تاثیر آن در عملکرد سازمان تا حد زیادي منوط به قدرت توجیه و تبیین نقش آن در افزایش قدرت رقابتی سازمان و کسب سهم بیشتري از بازار می باشد. یکی از منطقی ترین رویکردها دراین زمینه ، اندازهفگیري و ارزیابیف تاثیر مدیریت دانش برعملکرد سازمانفها از طریق اندازه گیري دانش در سیستم اندازه گیري عملکرد کلی سازمان است که می تواند در سطح سازمان و یا در سطح فرآیندهاي فردي و پروفژه اي انجام گیرد و باید با بازکردن یک ردیف براي دانش در میان سایر ردیف هاي اندازه گیري عملکرد ، یک عدد و مقدار مشخصی را برايفسهم دانش در نظر گرفت که در عمل انجام این کار بسیار سخت است.

براي دستیابی به این مقصود لازم است میزان دانش درون سازمان بررسی و ارزش گذاري شود و از آنجا که دانش سازمانی معیاري است کیفی و غیرملموس ، اندازه گیري و ارزیابیفآن به سادگی امکان پذیر نمی باشد. امافآنچه که مسلم است این است که تا نتوانیم عملکردي را اندازه گیري و ارزیابیفکنیم ، اصولا نمی توانیم آن را به درستی مدیریت نماییم. سازمان ها براي اینکه بتوانند مدیریت دانش را به منظور دستیابی به اهداف مورد نظر خود توسعه داده و تقویت کنند ، لازم روشی را براي اندازهف گیري و ارزیابیفآن تعیین و به مورد اجرا بگذارند

تلاشفبراي اندازه گیري و ارزیابیفارزش دانش ، نشاندهنده آن است که دانش نوعی سرمایه و دارایی تلقی می شود و در عین حال اندازه گیري و ارزیابیفچیزي که دیده و یا حس نمی شود بسیار دشوار است. اما بدون تردید توسعه حوزه هاي دیگر مدیریت دانش منوط به توسعه اندازه گیري وفارزیابیفاست. چرا که مدیران باید بتوانند ارزش حضور استراتژیها و متدولوژیهاي مدیریت دانش را در سازمان خود نمایان کنند و در غیر این صورتفنخواهند توانست بهبود حاصل شده را با مدیریت دانش مرتبط سازند

هدففعملی اندازه گیري و ارزیابیفدر مدیریت دانش پی بردن به این نکته است که آیا سازمان به خوبی سرمایه انسانی خود را به دانش ساختاریافته سازمانی تبدیل می کند وآیا بدین وسیله از دانش نهان به دانش آشکار دست می یابد تا خطر از دست دادن دانش ارزشمند خود را هنگام تركفخدمت کارکنان به حداقل برساند - کورالل، شششلژ. اغلب شاخص هاي عملی مدیریت دانش بر اندازه گیري و ارزیابیفدارایی هاي دانش یا سرمایه فکري متمرکز هستند و فرض می کنند که خروجی مدیریت دانش بر میزان سرمایه فکري سازمان موثر است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید