بخشی از مقاله

چکیده

این مقاله به بررسی تاثیر سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری بر عملکرد مالی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی دوره زمانی 1390-1386 میپردازد. در این راستا به منظور اندازهگیری سرمایه ساختاری از شاخص ضریب سرمایه ساختاری و برای اندازهگیری سرمایه مشتری از دو شاخص سرقفلی و میزان تخفیفهایی که به مشتریان اعطاء میگردد بهره گرفته شده است.

همچنین برای ارزیابی عملکرد از معیار ارزش افزوده اقتصادی استفاده شده است. در این پژوهش جهت اظهار نظر در خصوص رابطه بین متغیرهای تحقیق، در بخش نخست به بررسی تاثیر متغیرهای تحقیق با استفاده از مدلهای رگرسیون مقطعی1 پرداخته میشود و در بخش دوم با استفاده از مدلهای رگرسیونی مبتنی بر دادههای ترکیبی2 - پانل دیتا - به برآورد مدلهای تحقیق و آزمون فرضیات تحقیق اقدام خواهد شد و سپس با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و اسپیرمن به بررسی میزان همبستگی و رابطه بین این متغیرها پرداخته خواهد شد.

نتیجه تحقیق بیانگر تاثیر مثبت و معنادار سرمایههای ساختاری بر عملکرد مالی شرکت میباشد. دیگر نتایج بیانگر آن است که تاثیر سرمایه مشتری بر اساس میزان تخفیفات اعطائی به مشتریان چندان معنادار تلقی نشده است. همچنین نتایج بدست آمده نشان میدهد که سرمایه مشتری که بر اساس میزان سرقفلی ایجاد شده - بر اساس ارزش بازار - مورد سنجش قرار گرفته است تاثیر مثبت و معناداری بر عملکرد مالی شرکتهای نمونه داشته است.

-1 مقدمه

یکی از مهمترین مشکلات سیستمهای حسابداری سنتی، ناتوانی آنها در سنجش و اندازهگیری و در نظرگرفتن شفاف سرمایههای فکری شرکتها میباشد. اغلب این سیستمها از نقش و اهمیت فزاینده حق مالکیت معنوی و دانش در سازمانهای عصر نوین غافل بوده و از توان سنجش ارزش واقعی داراییهای نامشهود در محاسبتشان قاصرند. به همین دلیل، تمایل به سنجش و لحاظ کردن ارزش واقعی داراییهای نامشهود و دانش در صورتهای مالی شرکتها بیش از پیش افزایش یافته است.

در جوامع دانش محور کنونی، بازده سرمایههای فکری به کار گرفته شده بسیار بیشتر از بازده سرمایههای مالی به کار گرفته شده ،اهمیت یافته است. این به آن معنی است که در مقایسه با سرمایههای فکری، نقش و اهمیت سرمایههای مالی در تعیین قابلیت سودآوری پایدار کاهش چشمگیری یافته است.

به عبارت دیگر، میتوان چنین تصور کرد که میان میزان برخورداری شرکتها از داراییهای فکریشان از یک طرف و ارزش بازاری سهام شرکتها رابطه مستقیمی وجود دارد. به دلیل افزایش اهمیت نسبی سرمایههای فکری - به عنوان مهمترین بخش از سرمایههای کل شرکت - در سودآوری پایدار و مستمر و بلندمدت، یکی از کلیدیترین وظایف مدیران مالی، وظیفه مدیریت این داراییهاست.

در حقیقت مدیریت مطلوب سرمایههای فکری علاوه برکارآمدی عملیات روزمره شرکت، باعث میشود ثبات بلندمدت شرکت نیز تضمین گردد که در نهایت میتواند باعث افزایش ارزش شرکت گردد. از این رو این تحقیق به دنبال پاسخ به این سوال میباشد که آیا سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری که دو جنبه مهم از سرمایه فکری هستند بر عملکرد مالی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران تاثیرگذار است یا خیر؟

-2 مروری بر ادبیات نظری تحقیق

-1-2 سرمایه فکری

اغلب اصطلاح »سرمایه فکری« مترادف با »داراییهای ناملموس« در نظر گرفته میشود. به عبارت دقیقتر، موضوعات ناملموسی وجود دارند که به لحاظ منطقی بخشی از سرمایه فکری یک سازمان نیستند. شهرت یک سازمان ممکن است یک محصول فرعی - یا یک نتیجه - کاربرد منطقی سرمایه فکری آن باشد، اما نمیتواند بخشی از آن محسوب شود.

از زمان گذشته تمایز بین داراییهای ناملموس و سرمایه فکری مبهم بوده است. داراییهای ناملموس با عنوان »سرقفلی« - ای.پی.سی، 1970؛ ای.اس.بی، 1997؛ آی.ای.اس.سی، - 1998 و سرمایه فکری به عنوان بخشی از سرقفلی در نظر گرفته شدهاند. در همین اواخر، تعدادی از طبقهبندیهای معاصر، این تمایز را به طور مشخص با تقسیم سرمایههای فکری به حوزههای سرمایه بیرونی - مشتریان - ، سرمایه درونی - ساختاری - و سرمایه انسانی تعدیل کردهاند - برای مثال، اسویبای، 1997؛ روس و همکاران، 1997؛ استوارت، 1997؛ ادوینسون واستن فلت، 1999

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید