بخشی از مقاله
بررسي علل و شيوع طلاق در شهرستان خمين در سال 1387
فصل اول
بيان مسئله
اهداف پژوهش
سوالات پژوهش
تعريف واژه ها
جدول متغيرها
فصل دوم
چهارچوب پنداشتي
مروري بر مطالعات گذشته
فصل سوم
روش انجام پژوهش
منابع
بيان مساله
«تعريف طلاق»
از نظر اسلام و پيامبران از طلاق به عنوان امري منفور ياد مي شود. در اسلام به همان اندازه كه پيمان زناشويي و تشكيل خانواده مورد تاكيد قرار گرفته و با وسايل گوناگون مسلمانان را تشويق نموده است، به همان اندازه انحلال آن را امري ناپسند و مبفونس دانسته جز در موارد ضروري آن را به نيكو نمي داند. در دين اسلام با توجه به عواقب شومي كه از طلاق ناشي مي شود و در عين حال در برخي موارد طلاق يك ضرورت اجتماعي است.
منتهي براي اينكه بي جهت و به اصطلاح در غير محل خود واقع نشود. موانع و مشكلاتي در راه تحقق آن گذاشته تا زوجين را از اقدام عجولانه بي مطالعه در مورد استفاده از طلاق باز دارد بنابراين نتيجه مي گيريم هر چند اسلام طلاق را پذيرفته اما چون موانع زيادي را نيز در نظر گرفته بخصوص اينكه مسلمين را از انجام آن صريحا بر حذر داشته، لذا عملا امكان طلاق را كم كرده
و به عنوان آخرين چاره از آن استمداد مي جويد لوسون نويسنده مشهور آمريكا ضمن بيان آمار طلاق در اين كشور چندين مي گويد. طلاق با سرعت عظيمي رو به ازدياد و انتشار گذاشته و چيزي كه مايع تعجب و موجب وحشت است اين است كه 80% آنان به تقاضاي زنان واقع مي شود. همچنين خانم مونيكا ديكنس نويسنده اجتماعي و مشهور انگليس تكثير تعداد طلاق را در جهان ناشي از اين مي داند كه زنان تربيت و حركات مردان را تقليد مي كنند او مي گويد. به طور واقع دوام و استحكام هر ازدواجي در درجه اول بستگي به عقل و درايت خانم ها دارد. و از هر 100 ازدواجي كه به جدايي منجر مي شود در 99تاي آنان زن ها در درجه اول مقصرند.
در حالي كه براي رهايي از اين بحران راه چاره بسيار است. با توجه به آنچه بيان شد بايد طلاق با تعمق و تفحص عميق مورد ارزيابي قرار گيرد و حتي الامكان از بروز آن جلوگيري شود. ولي در بعضي از موقعيت ها اثرات و عوارض آن در صورت عدم جدايي و عدم بروز طلاق خيلي عميق تر و غيرقابل جبران خواهد بود يعني فرزندان آن خانواده از سلامت روان و تعادل شخصيت و اعتماد به نفس كافي و احساس مسئوليت بي بهره مي شوند. لذا بعضي از روان درمانگرها جدايي و طلاق را راه حل مشكلات مي دانند تا از خلاقكايي و بزهكاري فرزندان آنها جلوگيري مي گردد.
به هر حال طلاق در يك جامعه اثرات مخرب و جانسوزي دارد كه در بسياري از موارد غيرقابل جبران است. پس پژوهشگر بر آن شد تا به بررسي شيوع و علل طلاق در شهرستان خمين بپردازد شايد با اين بررسي بتوان از شيوع آن جلوگيري كرد. به اميد روزي كه شاهد طلاق و از بين رفتن كانون گرم خانوادگي نباشيم.
اهداف پژوهش
هدف كلي:
تعيين شيوع و علل طلاق در شهرستان خمين در سال 1387.
اهداف جزئي
1) تعيين شيوع طلاق در دوران عقد در قشر كارمندي در شهرستان خمين در سال 1387
2) تعيين شيوع طلاق در دوران عقد در قشر غيركارمندي در شهرستان خمين در سال 1387
3) تعيين شيوع طلاق در دوران عقد در قشر با درآمد بالا در شهرستان خمين در سال 1387
4) تعيين شيوع طلاق در دوران عقد در قشر با درآمد پايين در شهرستان خمين در سال 1387
5) تعيين شيوع طلاق در دوران پس از عقد در قشر كارمندي در شهرستان خمين در سال 1387
6) تعيين شيوع طلاق در دوران پس از عقد در شهرستان خمين در سال 1387
7) تعيين طلاق در دوران پس از عقد در قشر با درآمد بالا در سال 1387
8) تعيين شيوع طلاق در دوران پس از عقد در قشر با درآمد پايين در سال 1387
9) تعيين شيوع طلاق در دوران عقد در شهرستان خمين در سال 1387
10) تعيين شيوع طلاق در دوران پس از عقد در شهرستان خمي در سال 1387
11) تعيين مشخصات دموگرافيك نمونه در شهرستان خمين در سال 1387
12) تعيين علل فرهنگي اجتماعي طلاق در شهرستان خمين در سال 1387
13) تعيين علل اخلاقي- مذهبي طلاق در شهرستان خمين در سال 1387
14) تعيين علل اقتصادي طلاق در شهرستان خمين در سال 1387
15) تعيين ارتباط مشخصات دموگرافيك با علل فرهنگي اجتماعي در شهرستان خمين در سال 1387
16) تعيين ارتباط مشخصات دموگرافيك با علل اخلاقي مذهبي در شهرستان خمين در سال 1387
17) تعيين ارتباط مشخصات دموگرافيك با علل اقتصادي در شهرستان خمين در سال 1387
هدف كاربردي
تعيين راهكارهايي براي كاهش يا پيشگيري از طلاق
سوالات پژوهش
1) علل فرهنگي اجتماعي طلاق چيست؟
2) علل اخلاقي مذهبي طلاق چيست؟
3) علل اقتصادي طلاق چيست؟
4) ارتباط بين علل فرهنگي اجتماعي با مشخصات فردي نمونه ها كدامست؟
5) ارتباط بين علل مذهبي اخلاقي با مشخصات فردي نمونه ها كدامست؟
6) ارتباط بين علل اقتصادي با مشخصات فردي نمونه ها كدامست؟
7) آيا طولاني بودن دوران نامزدي مي تواند در شيوع طلاق نقش داشته باشد؟
8) آيا عدم آشنايي زوجين مي تواند در شيوع طلاق نقش داشته باشد؟
9) آيا تفاوت هاي فرهنگي و اقتصادي و اجتماعي زوجين مي تواند در شيوع طلاق نقش داشته باشد؟
10) آيا ازدواج قبل از بلوغ اجتماعي و فكري مي تواند در شيوع طلاق نقش داشته باشد؟
11) آيا آشنايي هاي مجازي و اينترنتي و دوستي هاي خياباني مي تواند در شيوع طلاق نقش داشته باشد؟
12) آيا نحوه آشنايي زوجين مي تواند در شيوع طلاق نقش داشته باشد؟
13) آيا سن افراد مي تواند در شيوع طلاق نقش داشته باشد؟
14) آيا شغل افراد مي تواند در ايجاد طلاق نقش داشته باشد؟
15) آيا سطح تحصيلات مي تواند در شيوع طلاق نقش داشته باشد؟
16) آيا محيط زندگي مي تواند در شيوع طلاق نقش داشته باشد؟
تعريف واژه ها
طلاق:
طلاق در پارسي به معناي بيزاري و جدايي كامل است. در اصطلاح حقوقي عبارتست از ايفاي تشريفاتي كه به موجب واگذاري حق طلاق در شرايط طبيعي و غيرظالمانه به مرد، نه كاشف از بي توجهي به زنان و نه طرفداري از مردان، بلكه با توجه به مصالح خانواده و در راستاي ديگر ضوابط فقهي است. هر چند در موارد خاصي نيز زن حق دارد از دادگاه طلاق بخواهد، اضافه بر اين زن مي تواند با تعيين شرايط ضمن عقد در پيمان زناشويي هر وقت بخواهد از مرد طلاق بگيرد.
محققي به نام يوآن اظهار مي كند كه وقتي ازدواج از هم مي پاشد در اثر چندين نوع طلاق ايجاد مي شود.
1- طلاق عاطفي: زماني رخ مي دهد كه ازدواج دستخوش تباهي مي شود اما ممكن است بعد از حكم طلاق ادامه يابد.
2- طلاق قانوني
3- طلاق اقتصادي كه در رابطه با پول و توافق هاي مالي مانند مهريه است.
4- طلاق هم والدي كه در ارتباط با نگه داري و سرپرستي از فرزند، خانواده هاي تك والدي يا حق ملاقات با فرزندان است.
5- طلاق اجتماعي كه در زمينه تغيير روابط يا جمع دوستان همسر رخ مي دهد.
6- طلاق رواني: كه در حضور مسائل مربوط به بازيابي خود پيروي كرده و مشكلات مربوط به فكر كردن براساس ضمير«من» و «نه ما» است. منظور محقق از واده طلاق نه طلاق عاطفي و رواني و نه طلاق اقتصادي
بلكه فقط طلاقي است كه در دفاتر ازدواج و طلاق ثبت شده است. ممكن است زن و شوهر مدتي قبل از آنكه كارشان به دادگاه بكشد هيچ رابطه اي كه نشان دهنده زوج بودن آن دو باشد نباشد اما منظور محقق همانگونه كه توضيح دادم فقط طلاق قانوني است.
شهرستان خمين
شهرستان خمين بين 50 درجه و 3 دقيقه طول جغرافيايي و 23 درجه و 38 دقيقه عرض جغرافيايي در جنوب استان مركزي واقع شده است. شهرستان خمين از طرف شمال به اراك و شازند، از مشرق به محلات، از جنوب به گلپايگان و از مغرب به اليگودرز ختم مي شود. اين شهرستان در محل اتصال سه استان مركزي و لرستان و اصفهان قرار دارد.
شهرستان خمين داراي يك مركز شهر، يك مركز بخش، داراي هفت دهستان به نام هاي آشناخور، چهارچشمه، حمزه لو، خرم دشت، رستاق، صالحان، گله زن مي باشد و همچنين داراي 201 آبادي داراي سكنه مي باشد. براساس آخرين سرشماري كه در آبان ماه 1375 انجام گرفت جمعيت شهرستان 118424 نفر بود كه از اين تعداد 57/47 درصد نقطه شهري و 43/52 درصد در نقاط روستايي سكونت داشتند. از تعداد 118424 نفر جمعيت شهرستا 58489 نفر مرد و 59935 نفر زن بودند. كه در نتيجه نسبت جنسي برابر 98 بدست آمد.
اما منظور محقق از شهرستان خمين كليه كساني كه در اين شهر ازدواج كرده چه بومي و چه غيربومي و طلاق گرفته اند.
جدول متغيرها
نام متغير نقش متغير نوع متغير مقياس واحد روش اندازه گيري
محل طلاق مستقل كيفي اسمي دارد، ندارد پرسشنامه
شيوع طلاق مستقل كيفي اسمي دارد، ندارد پرسشنامه
سن مردان زمينه اي كمي پيوسته سال پرسشنامه
سن زنان زمينه اي كمي پيوسته سال پرسشنامه
شغل مردان زمينه اي كيفي اسمي كارمند،كارگر كشاورز، آزاد پرسشنامه
شغل زنان زمينه اي كيفي اسمي كارمند،كارگر كشاورز، آزاد پرسشنامه
تعداد فرزندان زمينه اي كمي گسسته نفر پرسشنامه
تحصيلات مردان زمينه اي كيفي رتبه اي بالا، متوسط، پائين پرسشنامه
تحصيلات زنان زمينه اي كيفي رتبه اي بالا، متوسط، پايين پرسشنامه
اعتياد وابسته كيفي اسمي دارد، ندارد پرسشنامه
محل زندگي زمينه اي كيفي اسمي شهري،روستايي مشاهده
وابسته فاميلي زمينه اي كمي اسمي دارد، ندارد پرسشنامه
سال ازدواج زمينه اي كمي گسسته سال پرسشنامه
تك همسري زمينه اي كمي گسسته نفر پرسشنامه
بلوغ اجتماعي زمينه اي كيفي اسمي دارد، ندارد پرسشنامه
نحوه آشنايي وابسته كيفي رتبه اي خانواده، دانشگاه، كار، محاوره، خياباني پرسشنامه
دوران نامزدي طولاني وابسته كيفي اسمي دارد پرسشنامه
آشنايي مجازي زمينه اي كيفي اسمي ندارد پرسشنامه
عدم مفاهيم وابسته كيفي اسمي دارد، ندارد پرسشنامه
وضعيت اقتصادي زمينه اي كيفي رتبه اي بالا، متوسط، پائين پرسشنامه
1- چهار چوب پنداشتي
مفهوم ازدواج و طلاق
جوامع بشري از ديرباز پيوند ميان زن و شوهر را ازدواج ناميده است اگر در خلال دوره هاي تاريخي، انواع گوناگوني ازدواج پديد آمده، اما به هر حال پيوسته تشابهات و عناصر نسبتا ثابتي در آنها وجود داشته است. تاكنون تعاريف متفاوتي از ازدواج صورت گرفته كه باالطبع در فرهنگ ها، سنن و آداب و رسوم ملل گوناگون دارد. بررسي و موشكافي اين تعاريف به ما امكان مي دهد تا با توجه به عناصر اصلي آنها تعريف روشن و شفافي از ازدواج ارائه دهيم به همين دليل در اينجا به انعكاس برخي از تعاريف ياد شده مي پردازيم. ازدواج فرآيندي است
از كشش متقابل بين دو فرد- يك مرد و يك زن- كه برخي از شرايط قانوني را تحقق بخشيده اند و مراسمي براي برگزاري زناشويي خود برپا داشته اند به طور كلي عمل آنها مورد پذيرش قانون قرار گرفته و بدان ازدواج اطلاق شده است "ازدواج برخوردي است دراماتيك بين فرهنگ و طبيعت، يا ميان قوائد اجتماعي و كشش جنسي"
تعريف ازدواج در فرهنگ معين چنين آمده" ازدواج رابطه اي حقوقي است براي هميشه يا مدت معين بوسيله عقد مخصوص بين زن و مرد حاصل شده به آنها حق مي دهد كه از يكديگر تمتع جنس برند.
ازدواج در اسلام، يكي از ساز و كارهاي منطقي كار براي و تعادلي است. كه براي هدايت صحيح و سالم التذا ذات جنسي افراد جامعه سفارش شده است. و بدان معني است كه لذايذ جنسي بايستي به كانون گرم و با نشاط خانواده محدود شود و محيط جامعه براي كار و فعاليت باقي بماند. توصيه هاي اسلام مبني بر اينكه زنان و مردان در خارج از كادر زناشويي و لزوما حتما بايد پاك و بي آلايش باشند. همه و همه براي اين است
كه كانون بنيادين و اساس خانواده از خطر فروپاشي مصون و محفوظ بماند و اجتماع از شادابي پاكي و سلامت لازم برخوردار گردد به عبارت ديگر ازدواج نوعي مصونيت از گناه و آلودگي و زوج است قرآن كريم صراحتا در اين مورد مي فرمايد: همسرانتان پوشش عفاف شما و شما پوشش عفاف آنها هستيد. پيامبر اكرم هم در اين خصوص مي فرمايد: ازدواج سنت من است پس هر كه از اين سنت روي برگرداند از من نيست. اين اصل كلي است كه هر انساني براي حركت در مسير رشد و بلوغ حيات سالم نيازمند حل يك سري از مسائل مشكلات خاصي است
كه در كمين مي باشد و ازدواج از موضوعاتي است كه باعث پيشرفت انسان در مسير رشد و كمال مي گردد. ازدواج به عنوان راه حل اجتماعي كارآمد و كاربردي، وسيله اي براي سامان دادن و ثبات زندگي فردي و اجتماعي و اهرمي براي رهايي از پرتگاه تباهي است. ناديده گرفتن ازدواج و سستي بنياد آن در جوامع غربي و كشورهاي توسعه يافته گواهي روشن در نمايش بي بند و باري و حركت بي وقفه و برق آسا به سوي فساد و هرزگي و انحرافات جنسي و اخلاقي است كه بحران هاي خطرناكي براي تمدن غرب بوجود آورده است.
اما در اين مسير ممكن است مشكلاتي بوجود آيد كه در ادامه زندگي مشترك را ناممكن سازد و نهايتا به طلاق ختم مي شود.
به عبارت ديگر خانواده نخستين سنگ بناي اجتماع، طبيعي ترين نهاد اجتماعي و همزاد انسان تلقي مي شود. در متون ديني آمده كه افزايش انسان به صورت زوجي از مرد و زن به شكل خانواده بوده است. جامعه بشري بدون خانواده بر پا نمانده و تشكيل خانواده با وجود تنوع مذهب ها و عرف ها و آداب اجتماعي يك پديده طبيعي و فردي است. لكن در هيچ دوره اي مانند: عصر ما، خطر انحلال كانون خانواده را تهديد نكرده است.
طلاق از مهم ترين پديده هاي حيات انساني تلقي مي كنند. اين پديده داراي اضلاعي به تعداد تمامي جوانب و ابعاد جامعه انساني است نخست يك پديده رواني است زيرا به تعادل رواني نه تنها دو انسان بلكه فرزندان، بستگان. دوستان و نزديكان آنها اثر مي نهد. در ثاني پديده اي است اقتصادي. زيرا به از هم پاشيدگي خانواده به عنوان يك واحد اقتصادي مي انجامد و از بين رفتن تعادل رواني انسان هاي موجبات بروز، اثراتي سهمگين در زندگي اقتصادي آنان را نيز فراهم مي سازد. گذشته از اين طلاق پديده اي موثر بر تمامي جوانب جمعيت در يك جامعه است. زيرا از طرفي بر كميت جمعيت اثر مي كند چون تنها واحد مشروع و اساسي توليد مثل يعني خانواده را از هم مي پاشد و از طرف ديگر بر كيفيت جمعيت اثر مي كند.
چون موجب مي شود فرزندان محروم از نعمت هاي خانواده تحويل جامعه گردند كه به احتمال زياد، فاقد شرايط لازم در راه احراز مقام شهروندان يك جامعه اند.
چهارم آنكه طلاق يك پديده فرهنگي است طلاق از ديدگاهي ديگر
يك پديده ارتباطي است بدينسان در جامعه اي كه فاقد ارتباطات سالم، درست و طبيعي است رابطه زناشويي نيز استثنايي نيست. پس توجه به طلاق از ديدگاه فرد بعنوان انسان و فرزندانش مهم است بلكه از ديدگاه جامعه فرهنگ و اقتصاد قابل اعتناست. به هر حال طلاق يك فاجعه نيست يك پديده اجتماعي است. پديده طلاق به عنوان يك راه حل منطقي براي پايان دادن به پيوند نامناسب و با هدف جلوگيري از آسيب هاي جدي تر راه حل بسيار مناسبي است و همچنين مانع از طلاق هاي خاموش كه فقط ظاهر زندگي را دارند و از درون هيچ نوع تعلق خاطر و انسجامي در آن زندگي وجود ندارد مي شود.
طلاق از ديدگاه قانوني
قانون گذار با بررسي واقعي جامعه در طول دوران به اين نتيجه رسيده است كه گاها زن و مردي كه زندگي مشترك تشكيل داده اند با هم سازگاري نداشته و در نقطه اي بن بست رسيده و از هم جدا مي شوند. لذا براي سازمان دادن اين امر مهم اقدام به وضع قانون نموده است. چه وضع قانون به خودي خود بيانگر گذر جامعه از مرحله بدوي به مرحله مدني است
زيرا تاريخ ثبت نموده است كه در برخي قبايل زن قبل از ازدواج ملك و برده پدر و برادر و پس از ازدواج ملك و برده شوهر بود و پس از مرگ او همچون شب عروسي و زفاف و با لباس هاي فاخر و آرايش شده در همراه جسد مرده شوهر زنده به آتش كشيده مي شد. حتي در بعضي از جوامع ابتدايي با مرگ شوهر زن را نيز همراه او در گور دفن كرده اند اصولا نبايد فراموش كنيم كه تحمل ده ها سال زندگي همچون يك برده و ملك خود زنده به گوري بسيار دردناك تر از مرگ است.
به همين دليل در جوامعي كه از نظر مدني و اجتماعي به مرحله اي از رشد رسيده است به تدريج براي اداره امور جامعه در سطح فرا خانواده اقدام بوضع قانون نموده اند. از جمله قوانين زناشويي و تدبير منزل. در همين قوانين به درجاتي از سختي تسهيل به زن و مرد حق داده شده است كه در شرايطي مي توانند درخواست جدايي نموده و از هم جدا شوند. بدون آنكه به شئون حقوقي و اجتماعي آنها لطمه اي وارد شود. اصولا اين قوانين به زن و مرد حق تعيين سرنوشت داده و آنها را در تداوم يا جدايي از زندگي مشترك آزاد گذاشته البته حق و حقوق و چگونگي اجراي آن را در قوانين مشخص نموده اند.
پس بايد باور كنيم كه زندگي مشترك و زناشويي يك انتخاب آگاهانه است نه تحميل سرنوشت، همانگونه كه زن و مرد در ابتداي تشكيل آن حق انتخاب دارند. در صورتي كه بن بست رسيده و احساس كنند نمي توانند آرزوها و خواسته هاي خود را در اين زندگي باز يابند مي توانند شرعا و قانونا درخواست طلاق نموده و مسئله جدايي را مطرح كنند و اين حقي است كه براي آنها در نظر گرفته شده است.
تاريخچه طلاق
تاريخچه طلاق به تاريخچه ازدواج برمي گردد به همان علت كه بشر بنا به درخواست طبيعي خود پيوند ازدواج مي بندد تا در كانون گرم خانواده در كنار همسر خود به آرامش برسد به همانگونه نيز ممكن است به دلايلي از ادامه زندگي خودداري كند و طلاق را بپذيرد.
آنگونه كه قديمي ترين قانون مدون و ساخته دست بشر يعني قانون حمورابي استنباط مي شود. خانواده اساس اجتماعي بوده و مرد قادر بوده در مواردي كه زن تا مهلت معيني صاحب فرزند نمي شده وي را طلاق دهد.
يونان باستان
در اعصار گذشته زن آلت دست شيطان به حساب مي آمد. بنابراين تنها به اندازه يك كالا ارزش داشت و خريد و فروش و معامله مي شد. هر چيز براي ممنوع بود به جز خانه داري و تربيت فرزندان.
در آتن نيز طلاق بر مرد دشوار نبود و مرد مي توانست بدون ارائه دليل زن خويش را از خانه براند.
عصر جاهليت
در عصر جاهليت طلاق بدست زن بود و اينگونه كه اگر زن درهاي خانه را كه بطرف راست بود به طرف چپ قرار مي داد، مرد با ديدن چنين وضعيتي متوجه مي شد كه همسرش او را طلاق داده و ديگر نزد او نمي آمد، هنگامي كه زن با مردي ازدواج مي كرد و شب را نزد او مي گذراند، حق انتخاب با او اگر مي خواست نزد شوهر مي ماند و اگر نمي خواست مي رفت.
بابل:
طبق قوانين بابل طلاق وجود نداشت و مرد هرگز نمي توانست زن خود را طلاق دهد حتي اگر نازا باشد.
هند
زن در هند حتي پست تر از مار افعي، يا بيماري يا مرگ بوده در صورتي كه شوهرش فوت مي كرد وي نيز بايد زنده زنده در آتش سوزانده مي شد تا جايي كه در سرزمين يكي از پادشاهان هندي، 17 زن وي پس از مرگش در آتش سوزانده شدند.
اينجاست كه صائب تبريزي مي گويد:
چون زن هندو كسي در عاشقي مردانه نيست
سوختن بر شمع مرده كار هر پروانه نيست
ايران باستان
طلاق در ايران باستان جايز بود و بدست مرد انجام مي گرفت و زنان در جامعه بسيار مورد ستم قرار مي گرفتند و حتي شوهر مي توانست همسرش را براي هميشه حبس كند يا به قتل برساند.
مصر قديم
در مصر قديم نيز شوهر نمي توانست زن خود را طلاق دهد مگر در مورد نازايي و طلاق زن به هر دليل شوهر را مكلف مي نمود تا قسمت بزرگي از املاك خانواده به وي واگذارد. و در نتيجه طلاق به ندرت اتفاق مي افتاد. طلاق در آيين يهود به طور مطلق و انحصاري در اختيار مرد بوده و زن بدون داشتن حق اعتراض مطلقه مي گرديد.
در اين آيين در صورتي كه مرد كجروي در زن خود بيابد براي او نامه انفصال بنويسد و بدستش بدهد و او را از خانه خود او را بيرون بفرستد و رهايش سازد تا طلاق صورت مي گيرد.
طلاق در مسيحيت
در آيين مسيحيت ازدواج به عنوان عقد غيرقابل انحلال شناخته شده و طلاق امكان پذير نيست.
در قرن دهم ميلادي كليساي مسيحي آن را ممنوع دانست هنري هشتم براي نخستين بار از مجلس كليساي انگليس خواست كه ازدواج او را فسخ نمايد. به مرور زمان كشور هاي اروپايي و مسيحي حق طلاق را براي زن و شوهر به رسميت شناختند.
طلاق از منظر دين اسلام
شكي نيست كه طلاق از نظر اسلام عملي ناپسند و مبغوض است به طوريكه آن را زشت ترين مباح و آبغض الحلال خوانده است.
در عين حال شارع مقدس حكم به تحريم طلاق نكرده رمز اين مطلب چيست؟ آيا ممكن است چيزي به قدر يك حرام مبغوض و ناپسند باشد ولي در عين حال مباح باشد؟ رمز اين مساله اين است كه اسلام نمي خواهد مبناي ازدواج را بر اجبار و الزام بگذارد مرد بايد حامي و علاقمند به زن باشد و زن بايد در شكل يك محبوب در خانه بماند يعني اساس كانون خانوادگي محبت است و عشق و علاقه اجبار بردار نيست.
اسلام تدابيري انديشيده كه دلسردي و بي مهري بين زوجين پيش نيايد. اما اگر موجبات نارضايتي و جدايي فراهم شد، اسلام اين كار را بسيار زشت مي داند ولي مانع آن هم نمي شود زيرا ديگر چاره اي نيست.
قرآن كريم در آياتي از سوره طلاق، بقره، نساء و احزاب پيرامون طلاق و مسائل مربوط به آن سخن گفته است.
پيامبر اسلام فرمودند: منفورترين چيزهاي حلال در پيش خدا طلاق است.
همچنين فرمودند: زن بگيريد و طلاق ندهيد زيرا خداوند مرداني را كه مكرر زن بگيرند و زناني كه مكرر شوهر كنند را دوست ندارد.
امام صادق(ع) مي فرمايد: از چيزهاي خداي عزوجل حلال فرموده هيچ چيز نزد او منفورتر از طلاق نيست خداوند مردي را كه زياد زن طلاق مي دهد و هر زمان زني را تجربه مي كند دشمن مي دارد. همچنين بدترين خانه نزد خدا، خانه اي است كه بواسطه طلاق از هم پاشيده مي شود و هنگامي كه طلاق رخ مي هد عرش خداوندي به لرزه در مي آيد. اما در جايي كه تحمل زندگي مشترك بر طرفين ناممكن مي گردد
طلاق امري لازم و ضروري مي شود به اميد آنكه هر يك از طرفين در پيوند بعدي سعادت خويش را بازيابند.
اپيدوميدلوژي و آمار طلاق
به طور كلي كشور ايران پنجمين كشور پر طلاق دنياست. بررسي ها نشان داده كه آمار طلاق در طول چند سال اخير در ايران روشنگر حقايق تلخ و دردآوري است. تحقيق در جدايي همسران در جهان و مقايسه آن با افزايش طلاق در ايران روشن مي كند كه ميزان طلاق در ايران گرچه نسبت به جدايي هاي آمريكا، روسيه و شوروي رقم كمتري را داراست. ولي نسبت به بسياري از كشورهاي اروپايي بيشتر است.
آمار طلاق در تهران به طور وحشتناكي بالا رفته است بطوريكه آمارها نشان مي دهد. در سال هاي اخير 12 درصد افزايش داشته است. هم اكنون در تهران در برابر هر پنج ازدواج يك طلاق واقع مي شود. روزانه 61 طلاق در استان تهران ثبت مي شود. و بار ظرفيت پذيرش روز به روز بيشتر مي شود. يعني طلاق در زن ها 35-19 سالگي است و بررسي آمارها نشان مي دهد 73 درصد طلاق ها در اين سنين رخ مي دهد.
به خصوص سن 21 سالگي براي زن هاي شوهردار از همه سالها خطرناك تر است. در مردان طلاق بين بين 20 تا 40 سالگي بيشتر اتفاق مي افتد كه 73 درصد مردان در اين سنين اقدام به طلاق كرده اند و در مردان نيز سنين خطرناك بين 21 تا 40 سالگي محسوب مي شود. كه 73 درصد مردان در اين سنين اقدام به طلاق كرده اند. سازمان بهزيستي در تازه ترين آمار خود نسبت طلاق به جمعيت را 13% اعلام كرده است. در همين حال رئيس سازمان ثبت اموال ايران گفته است از هر 9 مورد ازدواج يك مورد منجر به طلاق مي شود.
آخرين آمار و ارقام نشان مي دهد كه تهران، كردستان، كرمانشاه، استان مركزي و استان بوشهر پرطلاق ترين استان هاي كشور هستند و كمترين ميزان طلاق در استان هاي ايلاتر يزد، چهارمحال بختياري، سيستان و بلوچستان و خراسان جنوبي ثبت است. اگر چه در نقاط روستايي ميزان طلاق به صفر مي رسد. اما در پنج سال اخير آمار طلاق روستايي بسيار بيشتر از گذشته است.
از طرف ديگر در فاصله سالهاي 1370 تا 1380 ميزان طلاق در كل كشور 39 درصد بيشتر شده است و استان تهران با 2/98 درصد و همدان با 58/98 بيشترين افزايش و استان كردستان و سمنان كمترين افزايش طلاق در طول اين سال ها داشته اند. در 5 سال اخير 52 درصد طلاق در 5 سال اول ازدواج افتاده است و 6/14 درصد طلاق هم در دوران عقد بوده،
آمار جالب ديگر نشان مي دهد كه برخلاف سال هاي گذشته در سالهاي اخير 48 درصد متقاضيان طلاق خانم ها بوده اند و در 23 درصد آقايان و در 29 درصد هر دو طرف متقاضي طلاق بوده اند. همه اين آمار و ارقام نشان مي دهد كه طلاق در كشور ما مثل همه دنيا رو به افزايش است ناگوار است، اما انگار ما هم ناچاريم به كساني كه طلاق مي گيرند كمك كنيم تا زندگي شان را با كمترين آسيب ممكن ادامه بدهند.
طلاق در اروپا
نرخ طلاق در اروپا بسيار بالاست برطبق گزارش موسسه مالي و آمار و آموزش هاي اقتصادي كشور فرانسه، اين كشور از هر دو ازدواج يكي به طلاق مي انجامد در سال 1967 حدود 30 هزار فرانسوي به ازدواج خود پايان دادند كه اين رقم 15220 فرانسوي در سال 2005 رسيد.
اتريش يكي از پرطلاق ترين كشورهاي اروپايي است. 50 درصد همه ازدواج ها در اين كشور به طلاق ختم مي شود اين آمار در وين پايتخت اتريش به 66 درصد مي رسد. شايد به اين علت است كه اتريشي ها در روزهاي 28 و 27 اكتبر 2007 اولين نمايشگاه طلاق را برگزار كردند.
طلاق در ژاپن
در حالي كه هنوز ميزان طلاق در ژاپن نسبت به آمريكا و اروپا پايين است. اما ازدواج هاي ناموفق در اين كشور در سال هاي اخير رو به افزايش است. در سال 2006، 2 مورد از هر 100 مورد طلاق گرفته اند كه اين ميزان در سال 1996، 7/1 درصد بوده است.
آمار طلاق در آمريكا در سال 2005، 6/3 نفر در هر 100 ازدواج بوده در حالي كه اين ميزان در روسيه 5/5 و در بريتانيا 8/2 در سال 2003 بوده است. در حالي كه در آمريكا در سال 1956، 259 طلاق از هر 1000 ازدواج بوده است.
علل طلاق
متاسفانه چيزي در حدود 50 درصد ازدواج ها با شكست مواجه مي شوند. بسياري از آنها حتي يك سال هم دوام نمي آورد فهميدن علل شكست ازدواج ها نمي تواند در بهبود زندگي زناشويي موثر باشد. برخي از عوامل دخيل در شكست ازدواج شامل: ضعف در برقراري ارتباط، مشكلات مالي و شرايط محيطي است. همه اين مسائل در ازدواج هاي سالم و با دوام هم وجود دارد اما اگر به طريق مناسب با آنها برخورد نشود منجر به طلاق مي شود.
اگر زن و مرد مهارت هاي ارتباطي لازم براي حل و فصل اختلافاتشان را نداشته باشد، حتي كوچكترين مشكلشان غيرقابل حل خواهد شد. گفتگو باعث رشد و پيشرفت رابطه ها مي شود و به طرفين فرصت مي دهد تا روياها، نگراني ها، اميدها و آرزوهايشان را با يكديگر سهيم شوند و بدون آن زن و مرد قادر نخواهند بود آنطور كه بايد و شايد به يكديگر نزديك شده و با هم صميمي شوند. به طور كلي فقدان مهارت هاي صحيح ارتباط باعث شكست ازدواج خواهد شد.
در مورد مشكلات مالي بايد گفت كه ممكن است خود مشكلات مالي باعث شكست يك ازدواج نشود، اما فشار و بحران هاي ناشي از آن در اين زمينه بسيار موثر است. برخورد و كنار آمدن با مشكلات مالي كار بسيار دشواري است كه فشار بسيار زيادي را به هر دو طرف رابطه وارد مي كند. اگر يكي از طرفين ازدواج خود را در مسائل مادي غرق كنند، قادر نخواهند بود به جنبه هاي ديگر ازدواج نيز توجه داشته باشند. اين رفتار باعث خواهد شد كه طرف ديگر احساس كند مورد بي تفاوتي و بي توجهي همسر خود قرار گرفته كه بسيار ويرانگر است. محيط و شرايط پيرامون ازدواج نيز گاهي ممكن است
باعث شكست ازدواج شود. ازدواج هاي مصلحتي، ازدواج هاي سالمي نيستند. وقتي تصميم ازدواج بر مبناي چيزي جز عشق واقعي باشد، حالت معامله به خود مي گيرد. يكي از نمونه هاي اين نوع ازدواج، ازدواج هايي است كه طرفين به خاطر فشاري كه از طرف خانواده يا دوستان و اطرافيان متحمل مي شوند تن به آن مي دهند. يا برخي ديگر كه به خاطر صاحب فرزند شدن ازدواج مي كنند. هيچيك از اين دلايل سالم و صحيح براي ازدواج نمي باشد.
يكي ديگر از عوامل محيطي ازدواج كردن در سنين پائين است. البته سن ازدواج به خود فرد و آمادگي هاي او بستگي دارد اما اكثريت اعتقاد دارند كه ازدواج در نوجواني يا ابتداي بيست سالگي صحيح نيست، ازدواج كردن قبل از آنكه فرد فرصت لذت بردن از زندگي را داشته باشد مي تواند باعث بي ميلي در ازدواج شده و به شكست منجر شود.
يكي ديگر از ستون هاي محكم زناشويي داشتن يك ارتباط جنسي سالم است. اگر اين رابطه را از ديگر روابط زندگي مشترك حذف كنيم زندگي ديگر يك زندگي خواهر و برادري است و اصلا ديگر نيازي به ازدواج با يك فرد غريبه نيست. به هر حال بايد قبول كرد كه عوامل جنسي يكي از مهم ترين اركان يك زندگي مشترك است و كوچك ترين خللي در اين ارتباط زندگي مشترك را ويران مي كند وحتي باعث طلاق مي شود. آمارها نشان مي دهند كه ارتباط جنسي مناسب 60 تا 70 درصد باعث طلاق زندگي زناشويي مي شود متأسفانه ديده مي شود كه خيلي از طلاق ها به خاطر نداشتن ارتباط جنسي مناسب است.
يكي ديگر از عوامل طلاق را مي توان استقلال اقتصادي و مالي زنان دانست. با نگاهي به زنان گذشته مي توان دريافت كه آنها نيز با مشكلات زيادي روبه رو بودند ولي طلاق در زندگي آنها معناي خاصي نداشت در زندگي آنها طلاق صورت نمي گرفت! چرا طلاق صورت نمي گرفت؟ آيا آنها مشكلي نداشتند ؟ !
بايد گفت كه زنان گذشته به دليل عدم استقلال مالي مجبور به اداره زندگي بودند زيرا خود به تنهايي قادر به تأمين واداره زندگي نبودند. البته بايد گفت كه استقلال مالي خوب است ولي از آن مهمتر داشتن جنبه و ظرفيت اقتصاد مالي است واگر زنان امروز اين ظرفيت را داشته باشند و به آرمان هاي زندگي مشترك پايبند باشند بسياري از مشكلات حل خواهد شد و آمار طلاق روز به روز كاهش مي يابد واسلام نيز حقوق مالي زنان را
محترم شمرده شده است.