بخشی از مقاله


فهرست مطالب
 مقدمه ......................................................................... 02
 سَر دم ........................................................................ 03
 افزارهاي ورزش باستاني ................................................ 04
 جامه‌هاي ورزش باستان .................................................. 06
 گردانندگان زورخانه ...................................................... 07
 مقام ورزشكاران در زورخانه ........................................... 08


 شيوه ورزش باستاني ....................................................... 09
 جاي ايستادن ورزشكاران در گود ...................................... 12
 شنا رفتن ..................................................................... 12
 چرخ زدن ................................................................... 18
 كبـّاده كشيدن ................................................................ 19
 كُشتی ......................................................................... 19
 دعا كردن .................................................................... 20
 گل ريزان .................................................................... 21
 منابع .......................................................................... 22
مقدمه


زورخانه جايي است كه مردان در آن ورزش مي كنند و بيشتر در كوچه پس كوچه هاي شهر ساخته شد است. بام آن به شكل گنبد و كف آن گودتر از كف كوچه است . در آن كوتاه و يك لختي است و هر كه به خواهد از آن بگذرد و داخل زورخانه بشود بايد خم شود . مي گويند در زورخانه را از اين رو كوتاه مي گيرند كه ورزشكاران و كساني كه براي تماشا به آنجا مي روند به احترام ورزش و ورزشكاران و آن مكان خم شوند. اين در به يك راهروي باريك با سقف كوتاه باز مي شود و آن راهرو به «سردم زورخانه» مي رود . درميان زورخانه گودالي هشت پهلو و گاهي شش پهلو به درازي 5 يا 4 متر و پهناي 4 متر و ژرفاي 3 چارك تا يك متر كنده شده كه «گود» ناميده مي شود. در كف گود چند لايه بوته و خاشاك گذاشته و روي آن بوته و خاشاك خاك رس ريخته و هموار كرده اند. بوته و خاشاك را براي نرمي كف گود مي ريزند و هر روز روي اين كف را پيش از آن كه ورزش آغاز شود با آب «گل نم» مي زنند تا از آن گرد برنخيزد.


سراسر ديواره گود ساروج اندود شده است و لبه آن به جاي هزاره آجري با چوب پوشانده شده است تا اگر ورزشكاران هنگام ورزش به لب گود بخورند تنشان زخمي نشود. در بالا و دور گود غرفه‌هايي ساخته شده كه جاي نشستن تماشاچيان و گذاشتن جامه ورزشكاران و لنگ بستن تنكه پوشيدن آنان است . يكي دو غرفه از اين غرفه‌ها نيز جايگاه افزارهاي ورزشي است .


سَر دم
سر دم زورخانه در يكي از غرفه هاي چسبيده به راهروي زورخانه درست شده است و آن صفه اي است نيم گرد كه كف اش از كف زورخانه يك متر تا يك و نيم متر بلندتر است. در جلوي «سر دم» چوب بستي است كه به آن زنگ و پوست پلنگ و زره و سپر و پر قو آويخته است. بر روي سكو زير چوب بست اجاقي كنده شده كه در آن آتش ميريزند و هرگاه اجاق نداشته باشند منقلي زير چوب بست مي گذارند و مرشد تنبك خود را با آتش اجاق يا منقل گرم مي كند تا صداي آن رساتر درآيد .


مي‌گويند نخستين كسي كه طرح ساختمان زورخانه را ريخت «پورياي ولي» بود. نام پورياي ولي (محمود قتالي خوارزمي) است و او در نيمه دوم سده هفتم و نيمه نخستين سده هشتم هجري مي زيسته است . او پهلوان و شاعر و عارف بوده و دمي گرم و گيرا داشته است.
با لب زمزمه آرا چه خفي و چه جلي جرگه را گرم بكن از دم پورياي ولي



افزارهاي ورزش باستاني
تخته شنا: چوبي است هموار به درازاي 70 سانتي متر و پهناي 7 و ستبري 2 سانتيمتر و گاهي كوچكتر و بزرگتر از اين اندازه هم ساخته مي شود. به زير تخته نزديك دو سر آن دو پايه زنخي (ذوزنقه اي) به بلندي چهار سانتيمتر ميخكوب شده است.


ميل ورزش: افزاري است چوبي و كله قندي و توپر، ته آن گرد و هموار و سر آن تخت يا گرد است و در ميان آن دسته‌اي به درازاي پانزده سانتيمتر فرو برده اند . وزن هر ميل از پنج كيلو تا چهل كيلو گرم است .
ميل بازي: مانند ميل ورزش است ولي دسته آن بلندتر از ميل ورزش و وزنش كمتر از آن است تا در هنگام بازي و پرتاب كردنش آسان باشد .وزن هر ميل بازي از چهار تا شش كيلو گرم بيشتر نمي شود .


سنگ: دو‌پاره و راست گوشه است كه از درازا با بست هاي فلزي به يكديگر چسبانيده شده و يك بر آن هلالي است، درازاي سنگ يك متر و پهناي آن هفتاد سانتيمتر است. در ميان سنگ سوراخي است كه در آن دستگيره اي گذاشته اند و روي آن را با نمد يا كهنه پوشانده اند تا دست ورزشكار را هنگام سنگ گرفتن زخم نكند. وزن هر دو سنگ از بيست كيلو تا صد و بيست كيلو است. سنگ را در قديم (سنگ زور) و (سنگ نعل) هم مي ناميدند زيرا به شكل نعل است.


كبـّاده: افزاري است آهني، مانند كمان و سراسر تنه آن از آهن است و در ميانش «جا دستي» دارد. درازاي آن نزديك به صد و بيست تا صد و سي سانتيمتر است. چله كبـّاده زنجيري است شانزده حلقه اي ـ و گاهي كمتر يا بيشتر ـ و در هر حلقه شش پولك آهني دارد و ميان آن جا دستي گذاشته شده است. وزن كباده از ده كيلو تا چهل كيلو است. گاهي نيز كباده‌هاي سنگين‌تر و سبكتر هم مي سازند و بكار مي‌‌برند.



جامه‌هاي ورزش باستان
تنكه يا تنبان نطعي : شلوار كوتاهي است كه ران را تا زير زانو مي پوشاند و آن را هنگام ورزش كردن و كشتي گرفتن مي پوشند. اين تنبان از يك رويه چرمي يا پارچه ماهوتي ستبر و چند لايه آستر كرباسي دوخته شده است . رويه آن بيشتر به رنگ آبي مايل به سبز است.


كمر و نشيمنگاه و سر دو زانوي تنكه از چرم است. روي رانهاي تنكه گل و بوته هاي بزرگي ـ بيشتر بوته جقّه سركج قلاب دوزي شده است . بالاي تنكه را «برج»، پيش روي تنكه را كه زير شكم مي افتد «پيش قبض»، روي زانو را (پيش كاسه) يا ( سر كاسه) و پشت زانو را (پس كاسه) مي نامند.
لُنگ: همان لنگي است كه مردان در گرمابه ميبندند. در روزگار ما به جاي پوشيدن تنكه ، ورزشكاران لنگي روي «زير شلوار» خود مي بندند و در گود ميروند و بستن آن چنين است : دو سر از پهناي لنگ را در كمر گاه بر روي ناف گره مي زنند و پايين لنگ را كه آويزان است از پشت پا مي گيرند و از ميان دو پا بالا مي برند و در «پيش قبض» كه همان «گره» است فرو مي كنند.


گردانندگان زورخانه
مرشد: امروز در زورخانه مرشد به كسي مي گويند كه آوازي خوش دارد و هنگام ورزش روي «سر دم» مي نشيند و با آهنگ هاي گوناگون كه هر كدام ويژه يكي از حركات ورزشي است ضرب ميگيرد و شعرهاي رزمي كه بيشتر از شاهنامه فردوسي برگزيده مي شود مي خواند و صداي ضرب و آواز خود را با حركات ورزشكاران ، هماهنگ مي كند و آنان را به ورزش بر مي انگيزد. در قديم « مرشد» يا «كهنه سوار» كسي بود كه كار آموزش ورزشكاران و پهلوانان با او بود. كهنه سوار در هنگام ورزش لنگي به دوش مي انداخت و چوبي هم كه به آن «تعليمي» مي گفتند در دست مي گرفت و در كنار گود مي نشست و باستاني كاران يا كشتي‌گيران را در كارهاي ورزشي و كشتي گيري راهنمايي مي كرد. كهنه سواران يا مرشدان از چابك‌ترين و آزموده‌ترين پهلوانان و ورزشكاران بودند . ( گويا مرشد امروزي را «ضرب گير» مي خواندند).


مُشتُ مالچي: كسي است كه پيش از ورزش به ورزشكاران و پهلوانان لنگ و تنكه ميدهد و پس از ورزش آنها را مشت و مال ميكند، تا كوفتگي و خستگي از تنشان بدر رود و پادويي زورخانه نيز با مشت مالچي است.


مقام ورزشكاران در زورخانه
پيش كِسوَت: پيش كسوت در زورخانه به كسي مي گويند كه سالمندتر و آزموده تر از ورزشكاران ديگر باشد . پيش كسوت از همه گونه ورزشهاي باستاني و ريزه كاريهاي يكايك آنان آگاه است و مي تواند بهتر و سنگين تر از ديگران ورزشهاي باستاني را انجام دهد.

مياندار: ورزشكاري است كه در گود روبروي مرشد و ميان ورزشكاران ديگر مي ايستد و گرداندن ورزش و پيش و پس انداختن كارهاي ورزشي را به عهده مي گيرد. ورزشكاران هنگام ورزش به او نگاه و از حركات ورزشي او پيروي مي كنند. مياندار بايد مانند پيش كسوت آزموده و آگاه از همه گونه ورزش و ريزه كاريهاي يكايك آنها باشد. معمولاً پيش كسوت هر زورخانه مياندار آنجا مي شود.
پهلوان: به كسي گفته مي شود كه بسيار آزموده و چابك و كار كرده باشد و هماوردي نداشته باشد.


نوخاسته: جوان نوچه‌اي است كه آزمودگي يافته و پهنه كارهاي ورزشي خود را گسترش داده و براي كشتي گرفتن و ورزشهاي «تو گودي» به زورخانه هاي ديگر مي رود.

نوچه: به جوان ورزشكاري گفته مي شود كه زير نظر پهلواني، فن هاي كشتي را مي آموزد و شاگرد او به شمار مي رود. او از نظر تردستي و چابكي برگزيده‌ترين شاگردان آن پهلوان است.
شيوه ورزش باستاني


سنگ گرفتن: سنگ گيرنده در بالاي گود در جايي از زمين كه لنگ انداخته اند به پشت مي‌خوابد و سه بالش، يكي را زير سر و دوتاي ديگر را زير بازوي راست و چپ مي گذارد و دو سنگ با دو دست خود چنان مي گيرد كه سرهاي هلالي آن دو به سوي سرش باشد و پي در پي به پهلوي چپ و راست مي‌غلطد. هنگامي كه بر پهلوي چپ است سنگي را كه در دست دارد مستقيم چنان بالا مي برد كه بازوي خميده‌اش راست شود و به همان شيوه هنگامي بر پهلوي راست است سنگي را كه در دست چپ دارد مستقيم به بالا مي برد.

اين گونه سنگ گرفتن را «غلطان» مي گويند. گونه ديگر سنگ گرفتن آن است كه ورزشكار به پشت مي‌خوابد و پاهايش را دراز مي كند و دو سنگ را باهم پي در پي روي سينه بالا و پايين مي برد، اين سنگ گرفتن را (جُفتي) مي‌نامند. مرشد، سنگ گرفتن ورزشكاران را تا (117) يا (114) بار مي شمارد و اگر سرگرم ضرب گرفتن براي ورزشكاران درون گود باشد، يكي از دوستان سنگ گيرنده سنگهاي او را مي شمارد. شماره (117) و (114) مسان باستاني كاران مقدس است و مرشد يا ديگران از اين دو شماره بيشتر نمي شمارند. (117) اشاره به صد و هفده تن كمر‌بسته مولا است و (114) اشاره به يكصد و چهارده سوره قرآن است. سنگ شمار يا مرشد پيش از سنگ گرفتن براي شور بخشيدن به سنگ گيرنده (سرنوازي) مي خواند:


هر كار كه مي كني بگو بسم اللهتا جمله گناهان تو بخشد الله
دستت كه رسد به حلقه سنگ بگو لا حول ولا قُوه الا بالله
و سپس شمارش را چنين آغاز مي كند:
لا حُولَ وَلا قُوهَ اِلا بِالله العلي الَعظيم.
بِسِم اللهِ الـّرحمنِ الرحيم


اول خدا ـ دو نيست خدا ـ سبب ساز كل سبب يا (سيد كائنات) چاره ساز بيچارگان الله ـ پنجه خيبر گشاي علي ـ شش گوشه قبر حسين ـ امام هفتم باب الحوايج ـ قبله هشتم يا امام رضا ـ يا اما محمد تقي روحي فداه و جسمي ـ دهنده بي منت الله ـ يا امام حسن عسگري دخيل ـ جمال امام زمان صلوات. يا (جمال هشت و چهار صلوات) ـ زياده باد دين خاتم انبياء ـ اي چهارده معصوم پاك ـ نيمه كلام الله مجيد ـ شانزده گلدسته طلا ـ صد و هفده كمر بسته مولا ـ خداي هجده هزار عالم و آدم ـ بر بي صفتان روزگار لعنت ـ

يا (بر نمك نشناس لعنت) ـ بيس (بيست) لعنت خدا بر ابليس ـ يك بيس (بيست و يك) آقاي قنبر عليس (علي است) ـ دوبيس مرد دو عالم عليس ـ چاربيس بيمار دشت كرب و بلا (كربلا) يا (ناز چهار ستون بدنت) ـ پنج تن زير كسا ـ شش ساق عرش مجيد يا (باقر العلوم بعد از نبي) علي است ـ سه بيس يا علي مثلت كيس(كيست) هفت بيس يا علي موسي بن جعفر ـ هش بيس يا علي بن موسي الرضا ـ نُه بيس نوح نبي الله ـ سي ختم كلام الله ـ

يك سي گرفتي ماشاءالله ـ دوسي برايش ذولفقار ـ نيستي جان كفار ـ چاره بيچارگان خود الله ـ دادرس درماندگان خود مولا ـ يا ابوالفضل العباس دخيل ـ يا موسي بن جعفر ـ يا علي بن موسي الرضا بطلب ـ نه سي طوفان بلا ـ چهل ختم اولياء و انبياء ـ يك چل بزرگ است خدا ـ دو چل محمَّد است مُصطفا ـ سه چل عليس شير خدا ـ چار چل يا فاطمه زهرا ـ پنج چل خديجه كبرا ام المؤمنين ـ شش چل ابراهيم خليل الله ـ هفت چل موسي كليم الله ـ هش چل عيسي روح الله ـ نه چل آدم صفي الله ـ پنجاه، هزار بار بر جمال خاتم انبياء صلوات ـ ز آدم و حّوا دگر نبي الله ـ شعيب و يوسف و يعقوب ـ پس خليل الله ـ ملائكان مُقّرب ـ دگر ز جبرائيل ـ ز حسُن يوسف ـ جمال شصت بند ديو ، علي را صلوات .


در اين هنگام مرشد براي دنبال كردن شماره و رساندن آن به (114)‌ يا (117) از پنجاه به پايين مي شمارد بدينگونه:
نه چل آدم صفي الله ـ هش چل عيسي روح الله ـ هفت چل موسي كليم الله . . . . . . . تا به شماره يك برگردد. (17) شماره يا (14) شماره بازمانده از (117) يا (114) را دوباره از يك به بالا مي شمارد. ولي اگر مرشد از شماره شصت به پائين شمرده باشد سه شماره يا شش شماره به يك مانده كه روي هم (117) يا (114) شماره مي شود شماره را به پايين مي رساند. البته اين اندازه شمارش در صورتي پيش مي آيد كه سنگ گيرنده به تواند (117) يا (114) بار سنگ بگيرد.
جاي ايستادن ورزشكاران در گود


در گود هر يك از ورزشكاران به فراخور مقام خود در جايي مي ايستند. كار كُشته‌ترين و كار آزموده‌ترين و سالمندترين آنها كه پيش كسوت ديگران خواهد بود «مياندار» مي شود و ميان گود روبروي مرشد مي ايستد. ورزشكاري كه پس از او از ورزشكاران ديگر سالمندتر و آزموده تر است پاي (سر دم) مي‌ايستد. اگر در ميان ورزشكاران «سيّد» ي باشد و در ورزش باستاني پختگي چندان هم نداشته باشد پاي (سر دم) مي ايستد و اگر شايستگي ميانداري داشت در ميان گود مي رود و ميانداري مي كند. در اين صورت پيشينه‌ترين ورزشكار روبروي او (پاي سر دم) يا پشت او مي ايستد. ورزشكاري كه از ديگران ناآزموده تر و ناپخته تر است و به او (تازه كار) مي گويند، جايش در گود پشت سر مياندار است. ديگر ورزشكاران از بزرگ تا كوچك (از نظر آزمودگي) به ترتيب كنار گود دورادور مياندار مي ايستند.


شنا رفتن
پيش از شنا رفتن، مياندار يكي از تخته شناها را كه در غرفه اي روي هم ريخته شده است برمي‌دارد و به دنبال او ورزشكاران يكي پس از ديگري ، تخته اي را برمي دارند و درو گود مي‌ايستند. سپس مياندار دور گود مي‌گردد و به هر يك از ورزشكاران ميانداري كردن را تعارف مي كند. آنگاه از همه رخصت مي طلبد و تخته‌اش را در ميان گود مي گذارد و زانوان و پنجه پا در كف گود قرار مي دهد و دو لبه تخته شنا را با دست مي گيرد . گاهي مرشد يا مياندار از ورزشكاري كه آوزاي خوش و گيرا دارد درخواست مي كند كه چند بيتي به مناسبت حال و مقام بخواند و پيش از اينكه او خواندن را آغاز كند «مياندار» يا «مرشد» مي گويد: (مزد دهنش به محمد صلوات) و همه صلوات مي فرستند و با صلوات فرستادن ورزشكاران، آوازه خوان كمي خستگي در مي كند و سرانجام آواز خود را چنين به پايان مي رساند:


يا رب به حـّق ناد علياً سينجلي يا رب به حـّق شاه نجف مرتضي علي
افتادگان وادي غم را بگير دست يا مصطفي محمد و يا مرتضي علي
و آنگاه همه صلوات مي فرستند سپس مياندار دو پايش را پس مي برد و از يكديگر باز مي گذارد و به مرشد نگاه مي كند. ورزشكاران هم به پيروي از مياندار چنان مي كنند مرشد زنگ را به صدا در مي آورد و به ضرب مي زند و با هر تك ضربه محكمي كه مي كوبد ورزشكاران سينه خود را به سوي تخته شنا خم و نزديك مي كنند . گاهي در كشاكش شنا رفتن مياندار با صدايي كه از خستگي بريده به گوش مي رسد فرياد مي زند (علي بابا) و با دست به مرشد اشاره مي كند كه آهنگ ضرب را تندتر كند تا آنها شيوه شنا رفتن را عوض كنند.


ورزشكاران چهار گونه شنا مي روند:
شناي كرسي ـ شناي دست و پا مقابل ـ شناي دو شلاقه ـ شناي پيچ.
شناي كرسي: در اين شنا ورزشكاران پس از اين كه تخته شنا را بر كف گود گذاشتند دو سر آن را مي گيرند و دو پا را در برابر آن تا آنجا كه بتوانند چنان از هم باز مي كنند كه كف پاهايشان از كف گود بلند نشود و سپس شنا مي روند.


شناي دست و پا مقابل: در اين شنا، دو دست ورزشكار بر روي تخته به فاصله بيست سانتي متر از هم قرار دارد و پاهاي او در امتداد تن كشيده و جفت است.
شناي دو شلاقه: شناي دو شلاقه همان شناي (دست و پا مقابل) است با اين فرق كه در آن دو بار پياپي شنا مي روند و پس از آن كمي درنگ و خستگي در مي كنند و سپس دوباره ديگر پياپي شنا مي روند. اين روش را تا پايان ورزش نگاه مي دارند.


شناي پيچ: در اين شنا مانند شناهاي ديگر دست هاي ورزشكار بر روي تخته از يكديگر باز است و او نخست در حركت اول سر خود را زير بغل چپ مي برد و تنه خود را به سوي راست مي چرخاند و در حركت دوم ، سر خود را زير بغل راست مي برد و تنه را به سوي چپ مي چرخاند و شنا را به همين روش ادامه مي دهد.


نرمش: ورزشكاران پس از شنا رفتن بر مي خيزند و بي آنكه تخته شنا را از كف گود بردارند براي در كردن خستگي نرم و آرام بدن خود را تكان ميدهند و اين حركت را نرمش مي نامند. مرشد هنگام نرمش كردن ورزشكاران آهنگي ملايم مي گيرد و اشعار را با آهنگ مخصوص نرمش مي خواند . روش نرمش هر مياندار با مياندار ديگر اندكي اختلاف دارد.


ميل گرفتن: ورزشكاران هر كدام يك جفت ميل از جايگاه ويژه ميل‌ها كه در بالاي گود و نزديك آن است بر مي دارند و نخست مياندار به هر يك از ورزشكاران تعارف مي كند كه ميانداري بپذيرند و اگر كسي نپذيرفت، همان مياندار ميل‌ها بر شانه خود مي گذارد و ديگران از او پيروي مي كنند وبا ضرب مرشد ميل گرفتن را آغاز مي كنند . ميل گرفتن سه گونه است: ميل سنگين ـ ميل چكشي يا (سرنوازي) ـ ميل جفتي.


ميل سنگين: ورزشكاران با آهنگ ضرب و آواز مرشد آرام و سنگين يك بار ميل دست راست را روي شانه و پشت و پهلو و سينه راست مي چرخانند و ميل ديگر را پيش سينه چپ رو به بالا نگاه مي دارند، و بار ديگر ميل دست چپ را روي شانه و پشت و پهلو و سينه چپ مي چرخانند و ميل ديگر را پيش سينه راست رو به بالا نگاه مي دارند . اين كار به اين روش ادامه مي يابد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید