بخشی از مقاله
منابع خارجي :
1- Shaolin Chin Na . unique Publications , Inc .1980
2- Chinese Qgong Massage, YMAAPublication center
3- The Root of chinese Qgong , Longevity & Enlightement YMAAPblication center .
تاي چي يا يوگاي چيني به معني نهايت برتر و نحوه جاري كردن چي يا نيروي حياتي در روان و جسم و به هنرجو آموزش ميدهد . تاي چي حاصل تركيب سه فلسفه بوديسم ، تائوئيسم ، و كنفسيوس ميباشد . تاي چي هنر مراقبه فعال كه در عصر حاضر يكي از مؤثرترين راههاي رهايي از تنش و بازسازي روان و جسم انسان امروز ميباشد . چون در عصر حاضر انسانها عادت به فعاليت و حركت كرده اند و براي آن بسيار مشكل ميباشد كه در گوشه اي ، ساكت و ساكن بنشيند و به خود بنگرند . ولي تاي چي به عنوان ، هنر مراقبه فعال به هنرجو ياد ميدهد كه چگونه در حين و شدت فعاليت بتواند به نيروي دروني و جوهر ابدي خود آگاه شده و بتواند در ژرفاي وجود خود، تحقيق كند و گوهر وجودي خويش را كه همانا آگاهي و روشنايي است صيد كند .
تاي چي از يك سري حركات موزون و مواج ، رقص گونه ، حركات تنفسي ، تمركزي ، تجسمي و مديتيشن هاي خاص خود تشكيل شده ، كه به وسيله آنها هنرجو با شعور و هشياري دروني خود ارتباط برقرار كرده و ميتواند كيفيتي برتر و متعالي تر را در زندگي عادي و روزمره خود نمايان كند . چاكراها يا مراكز انرژي كه در تاي چي مورد بررسي قرار مي گيرد تمام چاكراهاي اصلي به خصوص چاكراي تاج و چشم سوم .
چاكراها دست و پا و درياي يا سرچشمه انرژي ، تانتين مي باشد . تاي چي از بخشي طب سنتي چيني و سوزني است . در اصل نقاط درماني طب سوزني به گونه اي در حركات تاي چي گنجانده شده اند كه يك فرد به طور مستقل بتواند آنها را تحريك كرده و فعالانه باعث شفاي روان و بدن خود شود . تاي چي هنر شفاي كل نگري مانند يوگا ، هوميوپاتي ، انرژي درماني و …… ميباشد كه در برخي موارد مزاياي بيشتري نسبت به هر كدام دارا ميباشد مثلاً : در يوگا تنها به چاكراهاي اصلي پرداخته ميشود و توجه زيادي به چاكراي كف پا ميشود و يا به جريان انرژي حيات «پرانا » و حس و تجربه آن نميشود ولي در تاي چي هنرجو چي يا انرژي حياتي را ميتواند كاملاً لمس كرده و با چاكراهاي كف دست و كف پا آشنا ميشود ومي تواند براي تخليه انرژي و نامتعادلي ها به زمين ، شفا و ….. استفاده كند، بدون زحمات و تلاشهاي فراوان و طولاني .
در ضمن تاي چي براي عصر حاضر كه بسيار سريع و پرجنب وجوش است بسيار مناسب تر است و فرد حتي در زندگي عادي روزمره مثلاً : جارو زدن ، رانندگي و … ميتواند از آن استفاده كند . تاي چي كلاً بر چند اصلي مانند : قانون يين و يانگ ، قانون انرژي هوشمند حيات «چي » ، قانون تعادل ، قانون اتحاد ، قانون طبيعت ، «غلبه نرمي بر سختي ، همه چيز در حركت است ، دايره » ، قانون عدد 3 «تثليث » ، قانون ارتعاشات ، قانون خود هشياري ، خويش انضباطي ، خود شناسي ، قانون تسليم ، قانون عدد 7 يا اكتاو ، قانون برتري ذهن و رابطه متقابل آن با بدن ، تئوري واي دن و قانون روح و ….. استوار است .
اكنون به بررسي چند اصل بنيادين تاي چي ميپردازيم :
1 - چي ، جوهر واحد هستي «Spirit , Vital force»
چي به معناي هوا ، نيرو ، حركت و انرژي حياتي است كه در اصل منظور همان انرژي ذاتي يا انرژي اوليه و مطلق و يا جوهره ي حيات ميباشد . اين انرژي حياتي از مبدأيي واحد به بيرون انتشار مي يابد و باعث زندگي و جان بخشيدن به هر چيزي ميشود . هستي هر چيز وهر كس وابسته به اين انرژي حياتي و واحد است كه در زبانهاي مختلف با نامهاي مختلفي مانند ، كي ياريكي در ژاپن ، نا يا جان يا نيرو در پارسي ، روح الهي يا عشق الهي يا حي يا نور و …. در عرفان اسلامي ، روح القدس يا كلمه در مسيحيت ، تائو در تائوئيزيسم ، پرانادر ودا ، داما در بوديسم ، شي يا چي در چين ، انرژي هوشمند در علم ، ATP در فيزيولوژي ، ناشناختي در عرفان سرخپوستي ، قانون جاذبه در فيزيك ، كلمه دركا بالا «عرفان يهود » ، نيروي اهورايي در زرتشت ، انرژي حياتي و هخا در هخامنشي ، مهر در آئين ميترايي ، اك در اكنكار ، آگاهي در TA «روانكاوي »، در مصر باستان KA ، در بابل باستان Pneuma در يهود Jesod ، در قبايل آفريقايي Megobe ، در ميان اسكيموها Elima ، در بين سرخپوشان برزيلي Hasina ، در بين شمن ها WaKAN ، در بين صوفيان بركت ، بين جادوگران طلسم ، بين كيمياگران اكسير يا مايع حياتي ، از نظر دكتر رايشن باخ orgon ، دكتر تانسلي odice مينامند .
اين جريان هوشمند از چاكراي تاج وارد بدن ميشود و از ميان 7 چاكراي اصلي عبور ميكند و باعث حيان انسان و هر موجود زنده ديگري ميشود پس هر چه اين جريان متعادل تر و قويتر باشد موجود سرحال تر و زنده تر و قوي تر ميشود و در تاي چي هنرجو نحوه تعادل ، بيشتر كردن و هدايت اين جريان را ياد ميگيرد . در واقع ميتوان گفت : اصل چي همان و شايد جنبه اي ديگر از اصل توحيد و وحدت عالم در حين كثرت ميباشد اما در شكلي كاربردي تر چون كه اين جريان در همه چيز و همه كس جريان دارد و همه را به همديگر وصل كرده مانند مرواريدهاي يك گردنبند . چي بي شكل است اما شكل ميدهد ، ثابت اما در جريان است ، نرم اما قدرتمند ومانند طبيعت است . چي سر منشأ حيات و انرژي حيات بخش انسان است . به عبارت ديگر ، چي در زنده و سالم بودن ما نقشي اساسي ايفا ميكند . در نتيجه افزايش متعادل چي به افزايش انرژي حياتي ، سرزندگي و سلامت منجر ميشود ، اعتقاد چينيان چنين است كه جريان چي از سه طريق دريافت ميشود : 1- آسمان «هوا و …» 2- زمين «غذا » 3- انرژي جنسي و به طور مستمر در مسيرهاي انرژي بدن انسان جاري است و هر گاه در اين جريان اختلالي به وجود آيد يا مسير آن مسدود شده و كلاً نا متعادل شود بيماري به وجود ميآيد . تاي چي و چي كونگ تكنولوژي شفاگري اين فلسفه مي باشند كه به هنرجو آموزش مي دهند كه چگونه چي را لمس كرده ، آنرا متعادل كند از اصل چي ميتوان به مسائلي همچون هستي هوشمند
«INTelligence of univers» ، انسان به عنوان عالم اصغر در عالم اكبر و عالم اكبر در عالم اصغر، جريان ويا چرخه انرژي ، انرژي پدر يا آسمان «هوا و …» و انرژي مادر يا زمين «غذا و آب و …» كه انسان مي بايست براي موفقيت به هر دو آنها احترام گذاشته و در راستاي و هماهنگ با جريان هوشمند حيات عمل كند كه اگر غير آن باشد مقاومت به وجود آمده و نامتعادلي شكل ميگيرد .
كاربرد اصل چي :
فردي كه چي را در وجود همه شناخته باشد ديگر در مورد كسي خشونت ، نفرت نمي ورزد و جز عشق نمي تواند بكند چون هر چه ميكند با آن جريان هوشمند حيات برخورد ميكند و ديگر صورت آدميان را نمي بيند بلكه جوهرة واحد آنها را مي بيند وبه آن احترام مي گذارد و در جهت خدمت بر ميآيد . فردي كه خود را با جريان هستي هماهنگ نكرده، مقاومت ميكند و شكست مي خورد ، مثلاً« با آلوده كردن زمين و آسمان » و بعد داد سر ميدهد كه اين چه زندگي است و با اين كار هر لحظه خود را به نابودي نزديكتر ميكند ولي كسي كه به جريان هستي اعتماد ميكند هرلحظه از زندگي اش سرشار از سرور و موفقيت است .
كاربردهاي شفاگري :
پاكسازي و نيرودهي به جسم و روان ، متعادل كردن انرژي ها ، تغيير كيفيت زندگي و نگرش ، سالمسازي جسم و روان ، بهره وري بالاتر و بيشتر از قابليت هاي ذهن و بدن و ….
تمرين : در يك حالت راحت بنشينيد مثلاً : روي راحتي ، ترجيحاً پشت بدون هيچ فشاري صاف ، كف دستها رو به آسمان و كف پاها روي زمين . چند لحظه با چشمان بسته به تنفس عادي خود توجه كنيد بدون اينكه تغيير درآن دهيد . سپس سه نفس عميق ، كند و طولاني بكشيد . يكبار از نوك سر تا پاهايتان را نگاه كنيد و كل اعضا را شل كنيد . چند لحظه در اين حالت بمانيد و بعد ذكري را مثلاً هو ، ام ، الله و … را ترجيحاً بلند و يا ذهني بيان كنيد سپس 3 بار ذهني نيت كنيد كه مي خواهم با جريان هوشمند حيات ارتباطي آگاهانه برقرار كنم و آن را در درون خودم تشخيص دهم . در همين حال تجسم كنيد كه يك نور سفيد شفاف از نقطه اي در بالاي سرتان «چاكراي تاج» وارد بدنتان ميشود از پشت سر و ستون فقراتتان عبور كرده بدن را پر ميكند و بعد از مدتي به صورتي خاكستري از كف پايتان خارج ميشود ، بعد از مدتي حس كنيد كه هم نوري كه وارد ميشود و هم كل بدنتان و هم نوري كه خارج ميشود سفيد شفاف شد . به حالات بدن و احساسات خود توجه كنيد اگر احساس گرما يا سرما يا جزجز يا مور مور و … كرديد بدانيد اولين ارتباط آگاهانه خود را با اين جريان هوشمند برقرار كرده ايد . درطي روز توجه تان را به همين جريان بدهيد كه از فرق سرتان وارد و از كف پايتان خارج ميشود . از او بخواهيد كه شما را راهنمايي كند و به شما سرزندگي و شادي اعطا كند .