بخشی از مقاله
چکیده
موفقیت هر کسبوکار رابطه نزدیکی با چگونگی صحیح کنترل کردن امور آن دارد، در واقع مدیریت صحیح کسبوکار موجب رشد آن میشود. مدیریت کسبوکار را نبایدصرفاً یک عمل آکادمیک محسوب کرد. مدیریت واقعی در برگیرنده هدایت قوی، رفتار مثبت، دانش کسبوکار و مهارتهای مناسب فردی است. مدیریت در حقیقت هدایت افراد، تأثیرگذاری بر کار و تصمیمگیری به موقع و صحیح است و مهارتها مدیریتی را به مرور باید کسب کرد. امروزه بسیاری از سازمانها و حتی دولتها از مدیریت به عنوان ابزاری توانا برای ایجاد و هدایت تغییرات مورد نظر و یا مقابله با بحرانهای مخاطرهآمیز استفاده میکنند در این میان مهمترین و دشوارترین بعد مدیریت، تصمیمگیری است. مدیران بنا به ضرورت حرفهای، تصمیمگیرنده هستند. تصمیمگیری به عنوان کارکردی مدیریتی و سازمانی میتوانند میزان اثربخشی سازمان را تحت تأثیر قرار دهد. سبکهای مختلفی برای تصمیمگیری وجود دارد که هر مدیر با توجه به نوع کسبوکار و در جهت توسعه آن، به سبک ویژهای تصمیمگیری میکند. انتخاب سبک تصمیمگیری مناسب، عامل بسیار مهمی برای موفقیت مدیر و سازمان در کسبوکارشان است. در این مقاله با بیان اهمیت و جایگاه مدیریت کسبوکار، فرایند تصمیمگیری در این نوع مدیریت و سبکهای تصمیمگیری مدیران بحث شده است.
واژههای کلیدی: مدیریت کسب وکار، فرایند تصمیمگیری، سبکهای تصمیمگیری
1
-1 مقدمه
توسعه کسبوکار کشور و ارتقاء استاندارد زندگی در آن مستلزم بهبود و ارتقاء کیفیت مدیریت در سازمانهای اقتصادی و اجتماعی است. با بهبود مدیریت است که میتوان بهرهوری را افزایش داد و از ظرفیتها و امکانات موجود کالا و خدمات بیشتری را تولید نمود و ظرفیتهای زیادتری را بوجود آورد. یکی از جنبههای مهم مدیریت، تصمیمگیری است که در تعیین خطمشیهای سازمان، در تدوین هدفها، طراحی سازمان، انتخاب، ارزیابی و در تمامی افعال و اعمال مدیریت نقش برجستهایی دارد (الوانی، .(1389 دراکر 1 نیز بیان میدارد: تأکید مدیریت آینده بر فراگرد تصمیمگیری و درک این فراگرد است. همه مدیران با فراگرد تصمیمگیری سروکار دارند، زیرا حرفه آنها چنین اقتضا می-کند (استونر و فریمن2، .(1375 بارنارد3 معتقد است که تصمیمگیری در سازمانها، یکی از خصوصیات بارز رفتار و اعمال انسانی است و میتوان با روشن ساختن آن کارهای سازمانی را بهتر درک کرد (قرائی مقدم، .(1375 مرور نوشتههای صاحبنظران مدیریت چون سایمون4 مبین این واقعیت است که تصمیمگیری با مقوله مدیریت بسیار نزدیک و در بعضی جاها برابر با آن است (سیدعباس زاده، .(1386
-2 اهمیت موضوع
مناسبترین راهحل برای فائق آمدن بر مشکلات سازمانها، استفاده از سیستم مدیریت کسبوکار است. مدیریت کسبوکار یک رویکرد مدیریت با
1 Draker 2Stoner & Freeman 3Barnard 4 Herbert Simon
2
تمرکز بر همتراز نمودن تمامی جنبههای یک سازمان با نیازمندیها و خواستههای مشتریان سازمان میباشد. این رویکرد، یک رویکرد مدیریت کلی نگر برای ترویج کارایی و اثربخشی یک سازمانی با تلاش برای نوآوری، انعطافپذیری
æ یکپارچگی با فناوری میباشد. مدیران برای اداره سازمانها وظایفی دارند که انجام یافتن صحیح آن وظایف موجب اداره بهتر سازمان میگردد. برخی از اندیشمندان، وظایف مدیر را پنج وظیفهی اصلی برنامهریزی، سازماندهی، هدایت
æ رهبری، بسیج منابع، کنترل و نظارت برشمردهاند(ارورا5، .(1998 گروهی نیز وظیفه مدیر را در نوآوری و خلاقیت خلاصه کردهاند(مشبکی، (1379 استدلال این است که اگر هدفگذاری، سیاستگذاری، تعیین راهبرد، تدوین قوانین، مقررات و راه و روش کار، گزینش و استخدام نیروی انسانی، تعیین وظایف و مسئولیتهای مرئوسین و همچنین سرپرستی، کنترل و ارزیابی عملکرد آنها را از جمله وظایف مدیر به شمار آوریم، لازمهی همه اینها، تصمیمگیری است (ویکتور و فیلیپ6، (1973 سایمون7 مهمترین وظیفه مدیران را تصمیمگیری میداند. او معتقد است که مدیریت مترادف با تصمیمگیری است(سایمون، (1960 و فعالیت و رفتار سازمانی را شبکهی پیچیدهای از فرایندهای تصمیم-گیری به حساب آوردهاند(سایمون، .(1960 با توجه به متون علمی مدیریت، چنین استنباط میشود که تصمیمگیری با وظایف مدیر ارتباط بسیار نزدیکی دارد. استار(1972)8 معتقد است که تصمیمگیری پایه و اساس همه وظایف مدیر در سازمان است(سعادت، .(1372 به رغم ریچاردز(1972)9 همه وظایفی که در سازمان وجود دارد در چارچوب کلی فرایند تصمیمگیری قابل بررسی است.
5 Arora 6 Victor and philip 7 Herbert Simon 8 Starr 9 Richards
3
نتیجه اینکه تصمیمگیری جایگاه ویژهای در مدیریت دارد، به گونهای که همه وظایف مدیر متکی بر تصمیمگیری است و مدیریت همان تصمیمگیری است(حاضری، .(1373 زیرا مهارت تصمیمگیری، بارزترین صفتی است که یک مدیر لایق و برجسته را از سایر مدیران متمایز میسازد(سعادت، .(1372
بنا به گفته افراد صاحبنظری چون ریچارد دفت، فرایند تصمیمگیری را میتوان مغز و سیستم اعصاب یک سازمان دانست(دفت10، 2001و) صرفاً فرایند سادهای نیست، بلکه به اتخاذ تصمیم و اجرا نیز منتهی میشود. بنابراین مدیریت و تصمیمگیری دو جزئی هستند که توجه به آنها در پیشرفت سازمان-ها میتواند مؤثر واقع شود هوی و میسکل11 بر این باورند که همه کارکردهای مدیریت و ابعاد سازمان را میتوان بر حسب فرایندهای تصمیمگیری تبیین نمود(هوی و میسکل، .(2007
کونتز12