بخشی از مقاله

تنظيم خانواده


فهرست:
جمعيت ايران و تنظيم خانواده
تعريف مفاهيم
عدم دسترسي به مراكز بهداشتي و تنظيم خانواده در مناطق حاشيه نشين
فاصله گذاري بين مواليد
آشنايي با وسايل و روشهاي جلوگيري از بارداري
نتيجه گيري
پيشنهادات


جمعيت ايران و تنظيم خانواده
جمعيت ايران در طي هشت دهه اخير افزايش يافته، كه در نتيجه آن مسائل و مشكلاتي از قبيل رشد سريع جمعيت شهري، افزايش فقر در شهرها، دسترسي ناكافي به مسكن و خدمات اصلي شهري، شكاف عظيم ميان طبقات اجتماعي،

بيگانگي شهروندان از هم توأم با انبوه مهاجرت از مناطق روستايي به مناطق شهري و سكونت در حاشيه شهرها باعث گسترش و تشديد بي رويه شهرنشيني و نهايتا ايجاد زاغه و مسكن غيرقانوني و نارسايي امكانات اصلي شهري در شهرها شده است.


طبق مندرجات نشريه جنبه هاي جمعيتي توسعه اجتماعي سازمان ملل متحد » «ايران طي سه دهه 60، 50، 40 ميلادي بدليل نرخ رشد 3 درصدي سالانه نيازمند حدود 6 در هزار جمعيت، ساخت و ساز مسكن بوده است در حاليكه طي مدت مذكور در حدود نصف اين تعداد (3/3 در هزار تا 6/3 در هزار) ساخته شده است

بدين ترتيب تفاوت بارز بين عرضه و تقاضاي واحدهاي مسكوني موجب بروز مجموعه هاي نامتناسب در حاشيه شهرها گرديد كه حلبي آبادهاو حصيرآبادها نتيجه اين عدم توازن در توليد واحدهاي مسكوني بوده است.


مهاجرت از مناطق روستايي به مناطق شهري در ايران تقريبا به صورت مهاجرت درجه اي (مهاجرت از روستا به شهرهاي كوچك يا متوسط و حومه شهرهاي بزرگ و سپس به مراكز شهري بزرگتر) بوده است.


بدين طريق كه مهاجرين روستايي در اثر عوامل دافعه مناطق روستائي و جاذبه مناطق شهري به شهرها و سپس شهرهاي بزرگتر و قطب هاي صنعتي و اقتصادي مهاجرت مي نمايند. در نتيجه شهرنشيني به سرعت گسترش مي يابد.


نتايج سرشماري هاي انجام يافته در ايران نشان مي دهد كه در سال 1335 جمعيت شهري 4/31 درصد، در سال 1345 به ميزان 7/38 درصد، در سال 1355 به ميزان 47 درصد، در سال 1365 به ميزان 3/54 درصد و در سال 1375 به ميزان 65/61 درصد بوده است.

نتايج سرشماري هاي فوق نشانگر آن است كه در طي 40 سال اخير نسبت جمعيت شهري ايران در مقايسه با سال 1335 به طور كلي وارونه شده است.


با توجه به هم ارز نبودن حدود تاثير عوامل گوناگون در افزايش جمعيت و گسترش شهرنشيني مشاهدات علمي حاكي است كه در مناطق شهري به ويژه در شهرهاي بزرگ حاشيه نشينان نقش بسزايي در افزايش جمعيت و مسائل و مشكلات شهري دارند.

به عنوان مثال خانم هما آقا در تحقيقي تحت عنوان بررسي باروري در ايران،[2] و رابطه آن با شاخص هاي جمعيتي، اقتصادي و اجتماعي نتيجه گرفت كه مهاجرت روستاييان به شهرها باعث شده كه مناطق شهري ايران نيز از ميزان نسبتاً بالاي باروري برخوردار باشد.

به عبارتي ديگر بالا بودن باروري در شهرها پيش از آنكه به خانواده هاي شهري مربوط شود در ارتباط با مهاجرين روستايي است. از طرفي ديگر مهاجرين روستايي به دليل پايين بودن درآمد در شهرها و گراني قيمت زمين حاشيه نشيني را در شهرها گسترش مي دهند.

لذا در مقاله سعي شده كه به برخي مسائل و مشكلات تنظيم خانواده در مناطق حاشيه نشين با تاكيد بر برخي متغيرهاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي پرداخته شود.


تعريف مفاهيم
حاشيه نشين: شامل تمام كساني است كه در محدوده فضايي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي شهر حضور و سكونت دارند ولي نحوه اسكان ومعيشت آنها از جامعه شهري كاملاً متمايز است و در نتيجه با جامعه شهري هماهنگ نشده اند.


تنظيم خانواده: عبارت از روشهايي است كه به افراد يا زوجها كمك مي كند تا از طريق بكارگيري آنها از حاملگي هاي ناخواسته جلوگيري كنند و فرزندان را در زمان دلخواه بدنيا آورند و فاصله بين حاملگي را تنظيم كنند و تعداد فرزندان خود را به دلخواه تعيين نمايند.


باروري طبيعي: عبارت از تعداد فرزنداني است كه زنان در طول دوران بارداريشان به طور بالقوه بتوانند بدنيا بياورند.


ترجيح جنسي
تولد پسر در ايران، بويژه در مناطق روستايي، به دليل تأثير و تأثر خانواده از فرهنگ سنتي، نسبــــت به فرزند دختر مرجح است. نتايج طرح زاد و ولد اجرا شد ه توسط سازمان ثبت احوال كشور نشان داد كه تمايل به داشتن فرزند بيشتر در بين مادراني كه تمام فرزندانشان دختر بوده 92 درصد بوده است

در حاليكه اين نسبت در بين مادران داراي فرزند پسر به هفتاد درصد پاسخگويان ذيربط تقليل يافته است. جالب توجه است اگر اضافه كنيم كه طبق نتايج همين بررسي تمايل به داشتن فرزند بيشتر در بين مادراني كه داراي 4 فرزند پسر بوده اند به 9/22 درصد آنها بالغ شده است

در حاليكه در بين مادران داراي 4 فرزند دختر اين رقم 3/49 درصد بالغ شده است و نشان ميدهد كه حدود نصف اين گروه از زنان به اميد داشتن فرزند پسر عليرغم داشتن 4 فرزند باز هم مايل به بچه دار شدن و حاملگي بوده اند. اين بررسي نشان داد كه در عمق گرايش خانواده ها تحسين و رضايت از تولد فرزند پسر وجود دارد.


با افزايش شهرنشيني شدت اين امر هر چند كاهش يافته ولي هنوز هم تفاوت هايي قانوني، عملي و نظائر اين ها چون ارث، ديه، گواهي، شهادت و هويت فرزند پسر از مزاياي بيشتري برخوردار است.


اين تفاوت هاي اجتماعي به تقويت مباني ترجيح جنسيت در انتخاب فرزند كمك مي كند. بديهي است درمواردي كه والدين داراي فرزند دختر باشند تمايل به افزايش حاملگي وجود خواهد داشت همچنين هنگاميكه افزايش تعداد فرزندان پسر موجب مباهات است اين پديده تقويت مي شود.


احترام اجتماعي
همچنانكه گفته شد عليرغم تلاش ها و مساعي قابل توجهي كه براي حقوق زن و ارتقاء آن به سطح مرد در كشور صورت گرفته است، هنوز هم عدم تعادل بين زن و مرد وجود دارد.

اما در مناطق حاشيه نشين به دليل تاثيرپذيري اكثر خانواده ها از مرد سالاري، زنان در هنگام بارداري بطور سنتي از نوعي احترام اجتماعي اطرافيان برخوردار مي باشند آيا اين وضعيت خود مشوق افزايش حاملگي است؟

تامين اجتماعي در دوران سالخوردگي
در مناطق حاشيه نشين به دليل فقر اقتصادي و پايين بودن آگاهي خانواده ها از مشكلات افزايش جمعيت، خانواده ها گرايش و تمايل زيادي به كثرت اولاد به عنوان پشتوانه مالــــي در هنگام پيري والدين و به اصطلاح عصاي دست دوران پيري دارند

تا بدينوسيله زمينه تامين اجتماعي دوران سالخوردگي را بزعم خود فراهم آورده باشند. بر اساس نتايج آمار سالمندان[3] هنوز هم بخش قابل ملاحظه اي از مردم كشور فاقد پوشش تامين ايام سالخوردگي هستند (بيش از 47 درصد).

اين در حاليست كه برخورداري از مزاياي فعلي تامين ايام سالخوردگي هم در سطحي نيست كه موجب بي نيازي سالمند از تكيه بر اعضاء جوانتر خانواده باشد. نسبت مذكور قطعاً تغيير كرده است ولي بطور حتم باز هم تعداد افراد محروم از حمايت هاي اجتماعي قابل توجه است.


مرگ و مير و حاشيه نشيني
در مناطق حاشيه نشين عوامل گوناگوني از قبيل جاري بودن فاضلاب در سطح زمين، بهداشتي نبودن توالت و عدم استفاده از صابون، رطوبت شديد خانه ها، پايين بودن سطح بهداشت، تغذيه نامناسب مادران و كودكان، ازدواج هاي فاميلي،

عدم رعايت نكات بهداشتي در دوران بارداري باعث مي گردد كه نسبت مرگ و مير كودكان در قياس با مناطق ديگر بيشتر باشد و مادران براي خنثي كردن اثر عوامل فوق اسلحه بارداري را برگزيده اند تا جاي مرگ و مير كودكان را با زاد و ولد بيشتر پر نمايند.

تحقيقات انجام شده به نوعي موارد فوق را تاييد مي نمايد. به عنوان مثال خانم هما آقا در تحقيق خود به اين نتيجه دست يافت كه بالا بودن مرگ و مير در مناطق شهري كه داراي خصوصيات و ساختار روستايي هستند خود عامل موثري براي افزايش بارداري مي باشد چه عدم اطمينان به زنده ماندن بچه ها سبب ميشود كه خانواده ها طالب فرزندان بيشتر به علت مرگ و مير كودكان باشند.


تحصيلات و باروري
در مناطق حاشيه نشين به دليل اينكه اكثر زنان از سطح سواد پايين تري نسبت به زنان ساير مناطق شهري برخوردار هستند، لذا پايين بودن آگاهي و دانش نقش مؤثري در افزايش بارداري و مرگ و مير كودكان دارد. از طرفي ديگر در اين مناطق بدليل پايين بودن سطح آگاهي، تنظيم خانواده از شيوع و تداوم برنامه ريزي شده برخوردار نيست،

در مقابل زنان تحصيل كرده به صورت انديشيده شده و عقلاني به امر تنظيم خانواده توجه مي كنند. و همين وضعيت موجب بروز تفاوت در سطح باروري آنها مي گردد.


جهت بررسي وجود همبستگي بين افزايش سطح تحصيلات مادران و كاهش تعداد فرزندان او ضريب همبستگي بين اين دو متغير در سه مقطع بين سالهاي 1370 و 1373 و 1380 محاسبه گرديد آمار سالهاي 1370 و 1373 به ترتيب از نتايج طرح زاد و ولد و طرح باروري سازمان ثبت احوال كشور و آمار سال 1380 از نتايج طرح اندازه گيري رشد جمعيت مركز آمار ايران اخذ گرديد.

جدول شماره 1: ميانگين تعداد فرزند برحسب سطح سواد مادر در آمارگيري مختلف
تحصيلات مادر ميانگين تعداد فرزندان زنده
كل كشور ـ 1370 كل كشور ـ 1373 كل كشور ـ 1380 استان تهران ـ 1370
بي سواد (0) 2/5 7/4 4/5 4/4
چهارم ابتدايي (4) 8/3 4/3 ـ 4/3
پنجم ابتدايي (5) 8/2 5/2 8/2 3/2
سيكل (8) 3/2 2/2 0/2 ½
ديپلم (12) 2/1 9/1 6/1 7/1
بالاتر از ديپلم (14) 8/1 7/1 5/1 6/1
ضريب همبستگي 922/0- 919/0- 932/0- 918/0-

در جدول شماره 1 تفاوت ميانگين تعداد فرزندان بر حسب رده تحصيلي مادر در سال 1370 تهران برآورد شده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید