بخشی از مقاله
خداشناسي
مقدمه نويسنده
دوستي صميمانه با خدا آرزويي است كه هر قلبي را گرفتار هيجاني غريب ميسازد. هر چه بيشتر از خدا را درك كنيم و او را بشناسيم، چشمانداز تحقق اين آرزو وسيعتر و اين ماجرا هيجانانگيزتر ميشود.
آشنايي عميق و صميمانه با خالق هستي، انديشه كوچكي نيست و تحقق اين انديشه قادر است چنان نيرويي در ما بيافريند كه تا پايان عمر وجود ما لبريز از شادي، شعف و شگفتي و بالاتر از هر چيز اميدي بيپايان و شفابخش شود.
ميليونها نفر در سرتاسر كره زمين اعتقاد دارند كه خدا خالق هستي است، اما تعداد اندكي از آنان آن رابطه عالي شگفتانگيز و متحولكننده را كه بر اساس دوستي صميمانه با اوست تجربه كردهاند. اين تجربه ميتواند هر يك از مار چنان متحول سازد كه ديگر نيازي به هيچ دارويي براي شفاي دلهاي خسته خود نداشته باشيم. زماني كه عاشقان خدا مصمم شوند تا در اين مسيز گام بردارند، خداوند شخصاً ايشان را در طريق كسب كمال كه نهفته در نزديكي هر چه بيشتر با اوست يازي خواهد داد. كمالي كه تنها ميتوانيم آن را در هيجانانگيزترين رابطه زندگي خود، يعني دوستي صميمانه با خدا تجربه كنيم.
اطاعت از خدا به خاطر خداوندي او
ترس خداوند در ارتباط مستقيم با اطاعت از اوست زماني كه ابراهيم قرار بود فرزند دلبند خود را در اطاعت از فرمان خدا قرباني نمايد، خداوند از طريق فرشته خود به او فرمود: (الان دانستم كه تو از خداي خويش ميترسي چون كه پسر يگانه خود را از من دريغ نداشتي.)) (پيدايش 22)
برخي واكنشهاي ما در زندگي حاكي از فقدان ترس خدا در ماست. زماني كه ملوانان كشتي عازم ترشيش از يونس نبي در مورد شغل او و جايي كه از آن آمده بود و نيز مليت او پرسيدند او در پاسخ گفت: ((من عبراني هستم و از خداي زمين و آسمان كه دريا و خشكي را آفريده است ترسان ميباشم.)) (يونس9:1)
اما با مطالعه دقيقتر داستان در مييابيم كه ترس او ترس از واكنش انسانهايي بود كه قرار بود پيغام خدا در شهر نينوا به ايشان برساند و در حقيقت با عمل نكردن به فرمان خدا و رفتن به جهتي ديگر فقدان ترس خدا را در خود آشكار ساخت.
يونس با گذشتن از يك سري تجربيات هراسآور به اين آگاهي دست يافت كه اطاعت ممكن است در وهله اول سخت به نظر آيد اما پيامدهاي نااطاعتي هميشه بسيار سختتر از عمل اطاعت است. ما در همه حال از الطاف الهي بهره ميبريم و همين لطف و رحمت اوست كه ما را قادر ميسازد تا از صميم قلب او را اطاعت نماييم. اما اگر با وجود اين الطاف و نيز هدايتهاي او باز هم اطاعت از او بر نگزينيم زير داوري و حكم او قرار خواهيم گرفت.
پس از آگاهي يونس از امتحان الهي خدا او را از شكم آن ماهي عظيم بيرون آورد و پس از آن است كه ترس خالصانه او از خداوند با اطاعت او در رفتن به نينوا و اعلام پيغام الهي خود را آشكار ميسازد حتي اگر برخي تصور كنند اين داستان صرفاً جنبهاي سمبوليك داشته است. هر چه بيشتر درباره شخصيت خدا بر اساس كلام وحي او مطالعه و بررسي كنيم بخش عظيمتري از وجود نامتناهي او را خواهيم شناخت. هر چه درك ما از عدالت حكمت وفاداري و محبت او عميقتر باشد اطاعت از او آسانتر خواهد نمود. ترس خداوند در زندگي ما هنگامي آشكار ميشود كه اطاعتي محض شادمانه و بيدرنگ از او داشته باشيم. هر چيز ديگري غير از اين نااطاعتي است. اطاعت با تأخير نااطاعتي است. اطاعت جزئي نااطاعتي است. غرولند و شكايت در انجام آن چه خدا از ما خواسته است هم نااطاعتي است.