بخشی از مقاله
چکیده
آمیختگی دقتهای عقلی و برهانیِ حکمای اسلامی با تدبرها و تعمقهای فراوان در متون آیات و روایات، بر هر پژوهنده آثار آن اندیشوران، امری آشکار و غیرقابل انکار است. لکن چه بسا اغماض از این امر و توجه محض به انظار عقلی حکماء -در اکثر محافل و آثار علمی- موجباتغفلت و بعضاً انکار این التفات به معارف ربانی و متون وحیانی را فراهم نموده است
مدرّس طهرانی از صاحبنظران و حکیمانی است که در مباحث حکمی خود، غور فراوانی در فحوای متون دینی نموده است. وی با تتبعی ژرف و تأملی عمیق در مدالیل آیات الهی و اخبار اهل بیت -علیهم السلام- ، مبانی و آراء فلسفی خود را در راستای آنها سامان داده و گاه در شرح و تبیین آنها به بدایعی تحسین آفرین دست یافته که در اندیشههای سابق بر او یافت نمیشود. این امکان نظر در سرتاسر آثار او و در همه مباحث و مسائل هستیشناختی، انسانشناختی ، الهیاتی ومانند آن قابل مشاهده و مداقّه است. آنچه در این نوشتار بیان خواهد شد؛ بررسی رابطه متن دینی و دیدگاه خداشناسی حکیم طهرانی در اصلیترین محورهای مباحث این باب، بر اساس شرح و تطبیق نصوص دینی میباشد.
مقدمه
»فلسفه« در کاربرد مطلق خود، از گذشته تا به امروز در معانی مختلفی استعمال شده است. در معنایی بسیار گسترده، علمی دربرگیرنده همه علوم حقیقی - شامل علوم نظری و عملی - دانسته شده و یا در معنایی خاص، علم برهانی به احکام کلی و مشترک موجودات را فلسفه نام نهادهاند - ابن سینا، الشفاء، الالهیات، مقاله اولی - . اما درباره چیستی »فلسفه و حکمت اسلامی« و اینکه این تقیید به چه جهت و حاوی چه معنایی است؛ بحث و سخن بسیار گفته شده است. بعضی این قید را صرفا اشارهای اقلیمی دانسته و برخی دیگر آن را یک کاربرد خطا برشمرده و تعبیر فلسفه مسلمانان را شایستهتر از فلسفه اسلامی دانستهاند.
اما به اذعان بسیاری از اندیشوران، فلسفه و حکمت اسلامی یک هستیشناسی عقلی است که در بستر فرهنگ اسلامی رشد و تکامل یافته است. - عبودیت، نظام حکمت صدرایی، ج1 ، ص - 17 پس هرگز نمیتواند به وحی و سنت که مهمترین منبع و معتبرترین مستند تمام باورهای اسلامی است؛ بیتوجه و عنایت باشد. همچنان که شهید مطهری - ره - علت اسلامی دانستن حکمت و فلسفه را بهرهگیری آنها از متون دینی یعنی قرآنو سنّت میداند و این امر را عامل رشد و تکاملی عجیب و بیسابقه در عرصه علم حکمت برمیشمارد
حقیقت آن است که این حرکت، در طول زمان تطوری رو به تکامل را پیمود و سیراب شدن از چشمههای زلال آیات و روایات چهرهای نو و بدیع را بر حکمت اسلامی گشود تا در حکمت متعالیه به شکلی گستردهتر متجلی شود. آری! حکمت صدرایی وپیروان آن در این میدان، گویِ سبقت را از دیگران ربوده و به جدّ و جهد فراوان به بسط و شرح معانی آیات و روایات پرداختند تا پیوند عمیق فلسفه و دین را به دیگران منوّر و مبرهن سازند. در نگاه آنان اوج حکمت و برترین مراتب معرفت عقلی فهم و تفسیر معارف کتاب و سنت و ادراک هماهنگی عقل و نص است.
اما در دوره معاصر این حقیقت از روی غفلت و یا تغافل، توسط برخی مورد تردید و یا حتی اغماض و انکار واقع گردید و هر از چندی ندای جدایی و دورافتادگی حکیمان از توجه به آیات و روایات شنیده میشود. اگرچه مدعیان این سخن، خود طیف گستردهای از نظریات را دربرگرفتهاند و درشیوه تبیین و مستندسازی به گونه های مختلف قلم راندهاند لکن گویا همگی در این معنا مشترکاند که برخی از مبانی و آراء حکیمان با ظواهر نصوص دینی سازگار نبوده و یا توجهی به آنها نشده است. البته باید اعتراف نمود که چه بسا پرداختن و اشتغال دائم به انظار عقلی حکماء در اکثر محافل علمی و آثار قلمی این رشته -که بیارتباط با موضوع و روش این علم نیست- و نیز کم توجهی به شروح و تعمقات حکما بر متون دینی، خود سببی برای این امر باشد.
به هرحال آنچه جای هیچ تردید ندارد این است که بررسی انظار فاخر و علمی حکما و اندیشوران متشرّع که با تحقیقهای عمیق به غور در براهین عقلی و متون نقلی پرداختهاند میتواند در این زمینه پاسخهایی درخور را فراهم آورد.
در این راستا باید اعتراف نمود کهحکیم مدرّس طهرانی از زمره فیلسوفان مکتب صدرایی است که در تأملات عقلی و نقلی اندیشهای گسترده و بدیع دارد. او حواشی گرانسنگی را بر آثار ملاصدرا که نقطه عطفی در تلاقی اندیشه حکمی، عرفانی و دینی است نگاشت و تلاش وافر نمود تا فهم دین را از درک متون وحیانی و دینی عمیقتر سازد تا به درکی جامعتر نائل شود.
وی در جایگاههای متعددی در تأیید و یا تثبیت مدعیات حکمی به شرح آیات قرآن با توجه به روایات - خصوصا با توجه به آنچه در تفسیر شریف صافی نقل شده - و یا روایاتمستقلّه میپردازد و گاه آنچنان از کلام پیامبر - ص - و یا اهل بیت عصمت - ع - به وجد میآید که مینویسد: کلام الملوک ملوک الکلام
وی از یکسو به عقل و برهان و از سوی دیگر به شرح و تبیین معارف بلند توجهی تام دارد. او علاوه بر علوم عقلی در علوم نقلی نیز تبحّری خاص داشت