بخشی از مقاله
چکیده
با توجه به اینکه خداشناسی و خداگرایی و بلکه گرایش به دین، فطری انسانهاست و در نهاد و نهان همگان تعبیه شده است، خداوند، انبیاء - ع - را فرستاده، تا انسانها را هدایت کرده، فطرت دینی آنها را شکوفا سازند. به این منظور، انبیاء - ع - با بیان سخنانی که مبنای فطری دارد، مخاطبان را آگاه کرده و تذکر میدهند. قرآن کریم به عنوان سند آیین اسلام بهترین منبع برای بررسی گفتگوی انبیاء - ع - با مخاطبان خود استو تحقیق در آیاتی که مبیّن مناظرات و گفتگوهای انبیاست روشن میکند که فطرت، مبنای اصلی و اصیل سخنان انبیاء - ع - در دعوت انسانها به سوی خداست و پیام هماهنگ با فطرت از ناحیه پیامبران - ع - ، نگاهبانی از توحید فطری، و نفی بیگانه است.
کلید واژه ها: فطرت، انبیاء - ع - ، توحید فطری، مناظرات قرآن، مبنای گفتگو.
-1 مقدمه
در قرآن کریم آیات متعددی درباره گفتگوی انبیاء - ع - با اقوام و مخاطبانشان ذکر شده است. محتوای کلی این گفتگوها و مناظرات، دعوت به توحید و دین الهی است که یا از جانب پیامبر اکرم - ص - نقل شده که ایشان نیز از سوی خداوند متعال مأمور به بیان آنها در مقابل کافران و مشرکان بوده و معمولا با فعل امر "قل" بیان شده است یا از زبان انبیاء گذشته در گفتگو با اقوامشان نقل شده است. این پژوهش پس از واکاوی دقیق کاربرد و مفهوم واژه فطرت در قرآن و روایات تفسیری، به دنبال یافتن پاسخ این سؤال است که آیا فطرت می تواند به عنوان یکی از مبانی اصلی انبیاء - ع - در گفتگو با مخاطبانشان باشد؟
-2 مفهوم فطرت در لغت
فطرت از مادهفَطَرَ«» در لغت به معنای شکافتن - زبیدی، - 325 :1994، گشودن شیء و ابراز آن - ابن فارس، 1404ق: - 510/4، ابتدا و اختراع - جوهری، 1376ق: - 781/2، شکافتن از طول، ایجاد و ابداع - راغب اصفهانی، 1412ق: - 640 آمده است؛ همچنین کلمه »فطرت« بر وزنفِعْلَه«» که در ادبیات عرب، بنای نوع است، دلالت بر نوع ویژه میکندٌ و به معنای سرشت و نحوه خاصی از آفرینش و خلقت است، آفرینش از عدم به وجود که نوآوری و ابتدایی است، یعنی ایجاد چیزی از کتم عدم. همچنان کهجِلسَه، بر نوع خاصی از نشستن - ابن اثیر، 1418ق:457/3 و زمخشری، 1945م: - 39/3 و خلقه بر حالتی مخصوص از خلقت دلالت دارد - طریحی،1375ش: - 438/3
و از آنجا که آفرینش به منزله شکافتن پرده تاریک عدم و اظهار هستی امکانی است، یکی از معانی این کلمه، آفرینش و خلقتی است که ابداعی، ابتدایی و خاص باشداما. این که این نوعِ خاص چیست پاسخ آن از علم لغت برنمیآید؛ بلکه جواب آن را باید در قرآن و روایات تفسیری جست.همچنین ریشهفَطَرَ« » در یک حوزه اشتقاقی وسیع با ریشه های دیگری همچونفَجر،» فَسر، فَقَر« مرتبط است و در فعلهایی همچونخَلَق» و فَلَق« خرَقو» و فرَق« نیز این مفهوم دیده میشود؛ گویی آفرینش، دریدن پرده عدم و به در آوردن هستی از دل آن و تبدیل آن به وجود بوده است. - نک: خوش منش، - 1392
-3 معنای فطرت در قرآن و روایات تفسیری
مشتقات ریشه "فطر"، 20 مرتبه در قرآن کریم و در 19 آیه که در 17 سوره قرار دارند به صورتهای گوناگون به شرح زیر به کار رفته است:در تمام مواردی که در قرآن کریم،فَطْر به خدای تعالی نسبت داده شده، معنای ابداع و آفرینش بدون سابقه در آن وجود دارد. مصادرهمچنینتَفَطُّر و انْفِطَاریَتَفَطَّرْنَدرآیات - مریم90/، الشوری/مُنْفَطِرٌ - 5؛ - المزمل/انْفَطَرَت - 18، - الانفطار - 1/ به معنی شکافته شدن - قرشی، ج5، ص: - 192 و لغت فطور در آیه... "هَلْتَریمِنْفُطُورٍ" - الملک - 3/ به معنی شقوق و صدوع - شکافها و پارگی ها - است که راغب آن را به معنی اختلال و سستی گرفته است. - راغب اصفهانی،1412ق: - 640 همان گونه که ملاحظه میشود کلمه فطرت تنها یکبار در قرآن استعمال شدهفَأَقِماست:وَجْهَکَلِلدِّینِحَنیفاًفِطْرَتَاللَّهِ
الَّتیفَطَرَالنَّاسَعَلَیْهاتَبْدیللالِخَلْقِاللَّهِذلِکَالدِّینُالْقَیِّمُلکِنَّوَأَکْثَرَالنَّاسِیَعْلَمُونَلا - الروم - 30/ که اشارهای از خدای تعالی است به آنچه که ابداع نموده و آفریده است و آنچه که در وجود مردم از گرایش به شناخت خدا نهاده است. - راغب اصفهانی،1412ق: - 640 طرح فطرت، مخصوص قرآن کریم است، یعنی قرآن است که این راه را فراسوی پویندگان معارف مبدأ و معاد قرار میدهد و میگوید: گرایش به مبدأ جهان و کشش درونی به سوی حقیقتی کهعالَم بدان تکیه دارد، فطری هر انسانی است و هر انسان،فطرتاً به هستی محض و قدرت مطلق گرایش و به علیم مطلق کشش دارد.در روایات تفسیری فراوانی »فطره الله« به معرفت توحیدی تفسیر شده است.
زراره گوید: از امام صادق - ع - درباره - فطره اللهالّتی فطرالنّاس علیها - پرسیدم که آن فطرت چیست؟ فرمود: هی الاسلام؛ فطرهمجمیعاً علیالتّوحید؛ آن فطرت، عبارت است از اسلام و خداوند همه مردم را براساس توحید آفرید. - کلینی،1365ش: 12/2؛ عروسی حویزی،1415ق، - 182/4 همچنین امام باقر - ع - در پاسخ زراره فرمود: فطرهم علی المعرفه به؛ خداوند خلقت انسان را بر پایه شناخت خود قرار داده، سپسکُلُّافزودمَوْلُودٍ:»قالرسول یواللَدُه: عَلَی الْفِطْرَهِ؛ یعنی علی المعرفهبأنّ اللهعزّوجلّ خالقه وکذلک قوله: ولئن سألتهم من خلقالسَّماوات والارضلیقولنّ الله - لقمان: - 25/ هر نوزادی بر اساس فطرت زاده میشود؛ یعنی بر اساس شناخت این معنا که خداوند آفریدگار اوست. و به همین معناست سخن خداوند که اگر از آنها - مشرکان - بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، قطعا خواهند گفت: »الله« آفریده است. - کلینی،1365ش: - 13/2
بنابراین، مشرکان نیز در ژرفای جان خود آفریدگاری به نام خدا میشناسند، اما پرسشی که مطرح میشود این است که اگر همه مردم بر اساس توحید و معرفت خدا آفریده شدهاند چگونه کفر و جحود تصور میشود و کافران و ملحدان چگونه پدید آمدهاند؟ این پرسش را حسین بن نعیمصحّاف از امام صادق - ع - إِنَّکردواماماللَّهَدرپاسخعَزَّآنفرمودوَ:جَلَّ» خَلَقَ النَّاسَ ِیهٍ فوَطلَرَهُمُاکُفْراًاللَّهُبِجُحُودٍعَلَیْهَاثُمَّلَاابْتَعَثَیَعْرِفُونَاللَّهُ الرُّسُلَ إِلَیْهِمْ یَدْعُونَهُمْ إِلَی الْإِیمَانِاللَّهِبِ هُمْ مَنْحُجَّهَدَاهُ اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ یَهْدِه.« خداوند همه مردم را بر پایه فطرتشان آفریده است و نسبت بهشریعتها نه شناخت ایمانی داشتند و نه انکار کافرانه. سپس خداوند پیامبران را برانگیخت تا بندگان را به ایمان و گرایش به خداوند دعوت کنند و از اینجا بود که برخی را هدایت کرد و برخی هدایت نیافتند. - صدوق، 1386ق: - 121/1
از این حدیث به خوبی استفاده میشود که جایگاه کفر، جحود و الحاد بعد از آفرینش انسان بر اساس فطرت توحیدی و شناخت ربوبی است و نمیتوان گفت کفر و الحاد هم از ذاتیّات» وفطریّات« انسان شمرده میشود، آنگونه که توحید و شناخت خداوند از فطریات او محسوب میگردد؛ یعنی در آغاز خلقت، نه کفر و الحاد، ذاتی برخی افراد بوده و نه فطرت توحیدی که ذاتی همگان است زوال پذیر بوده، تا کفر والحادْ جای آن را گرفته باشد. امام علی - ع - در این زمینه فرمودجابِلَ:»القلوبِ فِطرَتهاعلی شقّیها وسعیدها« - سید رضی،1414ق: /100خ - 72 خدای متعال دلها را روی فطرتش آفرید، بد و خوب، بر فطرت توحیدی آفریده شدند و انبیاء - ع - آمدندلِیَسْتأدوهُمتا»میثاقَفِطْرَته« - همان: /43 خ - 1 پیمان فطری بین انسان و خدا را شکوفا کنند.
یا فرمود: کلمهُ» الاخلاصفإنّها الفطره« - همان: /163خ - 110 یکتا دانستن خدا بر اساس فطرت انسانی است. منظور روایات مذکور این است که خداوند سبحان دلها را با »لا إلهإلاّ الله« آفرید و این کلمهجِبلّیرا دلها قرار داد به طوری که اگر کسی »لا إله اّإل الله« را فراموش کند، حقیقت خود را فراموش کرده است. ویژگیهای فطرت و امور فطری با تکیه بر آیه فطرت »فطرت و امور فطری« با عنایت به آیات قرآن مخصوصا آیه فطرت و روایات معصومین - ع - شامل ویژگیهای ذیل میباشد:
-1-4 فطرت در همه آدمیان به ودیعت نهاده شده به طوری که هیچ بشری بدون آن خلق نشده و نمیشودفَطَرَ. - النَّاسَ عَلَیْها - و همان سرشت خداخواهی است که در عموم افراد به مقتضای نوع آفرینش آنان وجود دارد لذا موهبتی و ابداعی بوده و کسبی نیست و پیشینه ندارد، اما به فعلیت رسیدن آن نیازمند فراهم ساختن زمینه هاست که ارسال پیامبران - ع - به همینجهت است.
-2-4 قرآن، »فطرت« را شکل و شیوه ساخت انسان و جهان و روح حاکم بر هستی و »دین« را پیامی خطاب به فطرت انسانها میداند. یعنی فطرت، معماری واحدی است که بر سراسر هستی حکم فرماست. - نک: خوش منش، - 1392 -3-4 ملازمت به فطرت، ضروری است چرا که کلمه »فطرت« در آیه 30 سوره 30 - الروم - منصوب به فعل محذوفی است که
مفهوم آن »اغراء« است. یعنی فطرت الهی را بگیر و ملازم آن باش: خذ فطره الله،ألْزِم فطره الله.ٌ گاهی خدای سبحان میگوید: خذوا ما آتیناکمبقوّه - البقره - 63/ یعنی کتاب آسمانی و دین الهی را که به شما دادهایم با قدرت فکری و بدنی بگیرید و گاهی: یا یحیی خذ الکتاببقوّهٍ - مریم - 12/ و گاهی: فطره اللهالّتی فطرالنّاس علیها - الروم - 30/ یعنی دین الهی را که همان فطرت خدادادیست بگیر.
-4-4 فطرت همانند روح انسانی به خداوند ارتباط دارد و همان نسبتی که خداوند درباره روح انسان دارد درباره فطرت هم دارد زیرا همانطور که روح را به خود اسناد داده میفرماید: و نفخت فیه من روحی - الحجر29/ و ص - 72/ و این اسناد و اضافه،» -1اغراء« در مواردی به کار گرفته میشود که در آن هشدار به مطلبمهمّی است و جذب یا دفع آن دارایاهمیّت باشد؛ مانند این که اگر کتابی گمشده باشد و بخواهند به صاحب او بگویند کتاب گمشدهات این است، میگویند: کتابَک«» یعنی »خذکتابَک« در اینجا کتاب به عامل محذوف، منصوب است، بر این اساس - فطره الله - به معنایألْزِم» فطره الله« یا »خذ فطره الله« است. یعنی فطرت خدایی را که سرشت تو بر آن است، بگیر. - جوادی آملی،148 :1384 ؛ طباطبایی،1417ق: 178/16؛ کاشانی، - 177/7 البته وجه اعرابی دیگری برای عبارت "فطره الله" ذکر شده و آن، مفعول مطلق تأکیدی است مثل صبغه الله یا صنع الله