بخشی از مقاله

زراعت در مناطق خشک – گیاهان علوفه ای


گياهان علوفـه‌اي
مقدمه

گياهان عـلوفه اي و مــراتع منبع اصـلي انرژي بــراي تـغذيه دامــها مي باشند .اگـر عــلوفه داراي كيفيت
كافي باشد ميتواند 60 درصد نياز غذايي گاوهاي شيري ونياز كامل گاوهاي گوشتي را تامين نمايد. اكثر گياهان علوفه اي متعلق به دو خانواده گرامينه ولگومينوزه مي باشند. در مناطق خشك ونيمه خشك ودر شــرايط فـارياب ،گياهان گرامينه پر توليد تراز گياهان لگومينيزه مـي باشند واز نظر مصـــرف آب نيز داراي كارايي بيشتري هستند .در شرايط مساوي ،از نظـر رشد ،گياهان لگــومينوزه از نظر پروتيين وكلسيم غني تر از گياهان گرامينه مي باشند .


در مناطق خشك اگر آب كافي در دسترس ‏‎باشد ،شرايط مناسبي بـراي كشت گياهان علوفــه اي فراهم است ودر اين شرايط، اكثر گياهان علوفه اي را ميتوان كـشت كرد .بدين ترتيب كه در طول فصل سرد گياهان علوفه اي را ميتوان كشت كرد. بدين ترتيب كه در طول فصل سرد ،گيــــاهان مناطق معتدله ودر طول فصل گرم ،گياهان مناطق گرمسيري مناسب خواهند بود . عـــدم وجود يخبندان در طول زمستان باعث ميشود كه بتوان گياهان پر محصولي مانند شبدر مصري ، كه داراي رشد مجدد سريعي مي باشد و گياهان چند ساله ي مانند يونجه كه مي تواند در طــول سال ،تا 10 برداشت حاصل نمايد كشت نمود. در طول تابستان ،نيز مي توان گياهان گرامينه يك ساله كه داراي توانايي توليد بسيار زياد هستند ،از قبيل ذرت ، سود ا نگراس ، سورگم شيرين كشت نمود.


در برخي از مناطق نيمه خشك جهان ، واريته هاي هيبريد ذرت تا100 تن در هكتار علوفه سبز و شبدر برسيم تا 80 تن ( 6 تا7 برداشت ) مي توانند توليد كنند.
بين گياهان علوفه اي از نظر كارايي مصرف آب اختلاف زيادي وجود دارد بــراي مثال : يونجه براي توليد يك واحد ماده خشك ،4 تا6 مرتبه بيشتر از ذرت علوفه اي به آب نيـاز دارد و به همين دليل در مواردي‌كه آب نادر و گران ايت ، ممكن است همين عامل باعث عدم كشت آن شود .


يونجه ،از معروفترين گياهان علوفه اي مناطق خشك دنيا است . اين گياه و ساير گياهان علــوفه اي مناطق خشك مفصل بحث خواهد شد .ذرت :يكي از معروفترين گياهان تابستانه بسيــاري از مناطق خشك جهان است . رشد سريع آن ،عملكرد زياد ،خوش خوراكي و ارزش غـذايي زياد ان ،از دلايل عمده معروفيت اين گياه است .
در گذشته اين گياه به صورت دستپــاش يا در رديفهاي بسيار نزديك به هم كشت مي شد. و مقدار بذر


لازم جهت كاشت خيلي زياد بود (300 ـ15 كيلو گرم در هكتار ) و6 تا 7 هفته پس از كاشت ،در شرايطي كه هنوز رسيده نبود بـر داشت مي شد ،عملكرد در اين شرايط معمولا كم و برابر40-30 تن در هكتار بود . در سالهاي اخير روش كاشت كاملا تغيير كرده است و گياه را با فاصله بيشتر كشت ميكنند و موقعي كه هنوز برگها و ساقـه‌ها سبز هستند و دانه در حالت شيري يا خميري است گياه را برداشت مي كنند . واريته هـاي هيبريد جانشين واريته هاي معمولي شده اند و مصرف كودهاي شيميايي به مقدار زياد رايج شده است .در چنين شرايطي عملكرد به 100-80 تن در هكتار مي رسد.


گياهان ديگري كه بــــراي توليد علوفه كشت مي كنند و عملكرد خوبي دارند عبارتنداز: سورگم شيرين ،ســود انگراس، پنسلاريا و نخود گاوي .
گياهان فوق در بهار و تابستان كشت مي شوند .در مناطقي كه داراي زمستانهـاي سخت مي باشند تعليف دامها با علوفه ذخيره شده انجام مي شود(علوفه خشك و سيلو بعدا توضيـــح داده خواهند شد)ودر آن قسمت از مناطق خشك كه داراي زمستانهاي معتدل هستند، گياهان علوفه اي را مي توان در زمستان كشت كرد و روزانه به مصرف رساند. يكي از گياهان علوفه اي كه داراي عملكرد باالقوه زيادي مي باشد شبدر مصري يا شبدر برسيم (‏‏‏Trifolium alexanderium) اسـت كه ميتواند در شرايط آبياري ،7 تا 8 برداشت را در طول 10-9 ماه حاصل نمايد و عمـــلكرد آن به120-100 تن علوفه تازه در هكتار برسد .علاوه بر شبدر برسيم ،گياهان زير را مـــي توان در مناطقي كه داراي زمستانهاي معتدل هستند به صورت فارياب ،ودر مناطقي كه بارندگـــي كافي دارند به صورت ديم كشت نمود.


گونه اي از خلرها يكي از مهمترين گياهان علوفه اي است و آفــات و امراض مهمي نيز ندارد. اين گياه از مقاومترين گيـــاهان علوفه اي نسبت به روش آبيــــاري غرقابي است و علوفه آن داراي ارزش غذايي خوبي مي باشد . البته به علــت رشد اوليه كند آن و ساقـه هاي ضعيف و رشـد خوابيده اي كه دارد ،قـادر به رقابت با علفهـاي هرز نيست . نخود فرنگي (Pisum sativum) بـراي خاكهاي شني بسيار مفيد است و لوبيا اسبي داراي عملكرد كمي بوده و حساسيت زياد آن به امراض و به خصوص بيماري Botrytis شده است.
يولاف ،در عرض 8 هفته پس از كاشت عملكرد زيادي توليد مينمايد و علوفه آن به خوبي توسط دامها به مصرف مي رسد . كلم علوفـه اي ،در خاكهاي حاصل خيز و عميق عملكرد بسيار زيادي دارد اين گياه، در اواخر تابستان كشت مي شود و120-90 روز پس سبز شدن برداشت مي گردد.


چغندر علوفه اي يكي ديگر از مهمترين گياهان علوفه اي است كه ميتوان در مناطق خشك كشت نمود . اين گياه را ميتوان دو مرتبه در سال : يعني در پاييز و در اول بهار كشت كـــرده و آن را در طول تابستان برداشت نمود .گر چه ريشه اين گياه داراي مقدار زيادي آب است ولي اثر زيادي بر توليد شير در طول ماههاي گرم و خشك تابستان داشته و اگر همراه با علوفه خشــــك يا علوفه چراگاه به دام داده شود توليد شير بالا خواهد رفت . عملكرد چغندر علوفه اي مي تواند 100-80 تن در هكتار بدون آبياري و250-150 تن در هكتار در شرايط فارياب باشد.


يونجه
مبداء و سازگاري :

يونجه (Medicago sativa)،احتمالا اولين گيــاهي است كه در ما قبل تاريخ جهت توليد علوفه كشت شده است . عده اي مبداء يونجه را بين النهـــرين مي دانند و معتقدند كه اين گياه از آنجا به عربستان و سپس به منطقه مديترانه منتشر شده است . يــونجه توسط اسپانيايي ها به دنياي جديد برده شده است .


يونجه كه اصولا مبداء كويري دارد داراي دامنــه وسيع سازگاري مي باشد ودر حال حاضر تقريبا در همه نقاط معتدله و شبه حاره كشت مي شود. گر چـه يونجه ،آب و هواي نيمه خشك را ترجيح ميدهد ولي براي توليد زياد احتياج به رطوبت فراوان دارد . اين گياه ،دوره هاي طولاني خشكـي را تحمل مي كند ولي در مقايسه با اكثر گياهان علوفه اي ،بـــراي توليد يك واحد مـاده خشــك احتياج به آب بيشتري دارد . اين گياه ،در شرايط نامساعد به حــالت ركــود مي رود و به اين ترتيب به درجه حرارتهاي بسيار سرد و گرم مقاوم مي شــود . در مناطق

خشـك با زمستانهاي ملايم ،يونجه در طول زمستان به رشد خود ادامه مي دهد ولــي ميزان رشد آن كاهش مي يابد در طول ماههاي گرم تابستان ،رشد رويشي آن محدود مي گردد.
بنابراين درجه حرارت تا حد زيادي طول دوره رشد ،ميزان رشد و بالاخره مقدار توليد گياه را مشخص مي كند .اگر سطح آب زير زميني نوسان نداشته باشد، ميزان توليد آن نسبتا بالا خواهد بود ولي بهر حال بالا بودن سطح آب زير زميني براي گياه مطلوب نيست .البته بالا آمدن آب زيرزميني حتي براي مدت چند روز ،ممكن است باعث از بين رفتن گياه شود .به همين ترتيب اگر گياه در زمان رشد فعال خود ،براي مدت 18تا 20 ساعت بصورت غرقابي بماند كاملا از بين ميرود.


يونجه ،به خاكهاي عميق و حاصلخيز كه داراي مقدار كافي كلسيم باشند احتياج دارد و در خاكهاي سنگين و يا خاكهايي كه داراي PH كم هستند رشد خوبي ندارد .گياه جوان يونجه ،به شوري خيلي حساس است و بنابراين استقرار گياه در چنين شرايطي بسيار مشكل است . گياه كامل ،داراي مقاومت نسبتا خوبي به شوري است و ميتواند 0.03درصد كربنات سديم را تحمل نمايد.
خصوصيات گياهي :
يونجه ، گياه دائمي و داراي يك ريشه اصلي و قوي مي باشد كه اين ريشه مي تواند تا عمق 300-250 سانتيمتري خاك نفوذ كند .در شرايط فارياب 3/1 (يك سوم ) سيستم ريشه آن ،در عمق تا 15 سانتيمتري و 70 درصد در عمق تا 60 سانتيمتري خاك قرار دارد.


شكل 15-پراكنش ريشه گياه يونجه 5 ساله تا عمق 180 سانتيمتري

ساقه اين گياه در قائده خود خشبي شده و با افزايش تعداد آنها به تدريج منطقه طوقه ريشه را تشكيل مي دهند .پس از هر دفعه برداشت يا چرا ،ساقه جديد از جوانه هاي روي تاج تشكيل مي شود و البته در حالي كه گياه در حال ركود است چنين وضعي صادق نيست .
يكي از خصوصيات واريته هايي كه سازگار به زمستانهاي معتدل هستند و بنابراين گياه در زمستان به حالت ركود مي رود ،قسمت تاج آنها تا حدودي زير خاك تشكيل مي شود . برگهاي اين گياه ،به صورت سه برگچه اي وبه حالت متناوب روي ساقه ها قرار دارند . اندازه برگها ،بسته به فصل و وضع رطوبت خاك تغيير مي كنـــد و در طول ماههاي گرم و خشك كوچكتر مي شود .


گلهاي يونجه بصورت خوشه اي روي محور ساقه قرار دارد و هر كدام از مجموعه 5 تا50 گل تشكيل شده اند . گل هاي يونجه ،80تا90 درصد دگرگشن هستند. اندامهاي زايشي گل ، در داخل ناو بصورت مخفي قرار دارند و براي اينكه گرد افشاني صورت گيرد بايد قسمت جلويي ناو به وسيله يك عمل مكانيكي به نحوي باز شود تا اندامهاي زايشي بتوانند به طرف بالا رها شوند وبه درفش برخورد نمايند . اين عمل را لغزش يا (Tripping) گويند. رها شدن اندامهاي زايشي باعث مي شود كه غشايي كه روي مادگي قرار دارد ودر حالت عادي از جوانه زدن دانه گرده جلوگيري ميكند پاره شود و بدين ترتيب تلقيح صورت گيرد .اگر عمل لغزش به وسيله حشرات صورت گيرد ،اندامهاي زايشي به بدن حشره برخورد كرده و چون حشرات معمولا دانه گرده يونجه را با خود حمل مي كنند .بنا بر اين باعث دگرگشني مي شوند. گلهايي كه عمل لغزش در آنها صورت نمي گيرد ريزش ميكنند. اگر خود گشني انجام شود از بين 30 گل روي يك ساقه فقط يك يا دو غلاف تشكيل ميشود و اين غلافها معمولا كوچك بوده و فقط گلها تشكيل غلاف ميدهند و هر كدام تا 12 بذر دارا ميگردند .


گونه ها و واريته هاي يونجه:
واريته هاي زاره‌اي يونجه متعلق به دو گونه Medicago sativa و M.falcata ميباشند .گونه اولي ،بومي جنوب غربي آسيا و داراي قامتي راست و گلهايي صورتي است و گونه دومي ،بومي سيري است و داراي رشد خوابيده و گلهاي زرد مي باشد و به سرماي زمستان بسيار مقاوم است . واريته هاي خالص M.falcata ، بصورت تجاري بسيار كم مي باشند ولي از اين گونه بعنوان پايه ،جهت تلاقي با گونه M.sativa استفاده مي شود و تيپهاي يونجه باصطلاح “الوان” كه داراي مقاومت سرما بوده و گلهاي آنها به رنگهاي سفيد، زرد ،آبي يا صورتي است ،توليد ميشود .


واريته هايي كه در مناطق خشك كشت مي شوند ،متعلق به دو گروه مي باشند : يكي گروهي كه در مناطق سرد بوجود آمده ودر درجه حرارتهاي سرد به حالت ركود مي روند و ديگري ،آنهايي كه به زمستانهاي معتدل سازگارند و در طول سال رشد مي كنند .رشد بعد از برداشت در گروه دوم ،سريع بوده و دوره رشد طولاني دارند و قادرند در روز هاي كوتاه نيز رشد كنند ولي داراي حساسيت زياد نسبت به سرما مي باشند .


واريته هاي يونجه شامل واريته هاي سنتزي ،واريته هاي مخلوط و واريته هاي هيبريد مي باشند. واريته هاي سنتزي ،از تركيب اينه‌هاي مختلف كه داراي خصوصيات مطلوبي مي باشند حاصل شده اند . در مورد واريته هاي مخلوط ،هر ساله بذر تعدادي از واريته هاي تشكيل دهنده آنها بيشتر است . يونجه هيبريد را ميتوان از طريق كشت پايه هاي نسبتا خود ناسازگار كه از راه تكثير رويشي ازدياد حاصل كرده اند ،بصورت رديفهاي متناوب توليد نمود . بذر حاصله بيش از 90 درصد هيبريد خواهد بود .
عمليات زراعي يونجه:


در تناوب زراعي ،يونجه براي گياهي كه پس از آن كاشته مي شود بسيار سودمند است .البته براي اينكه يونجه بتواند چنين منافعي داشته باشد بايد هنگامي كه هنوز عملكرد خوبي دارد آن را زير خاك نمود ،زيرا بعلت اينكه يونجه به سادگي مورد حمله علفهاي هرز يك سالم و چند ساله قرار مي گيرد ،اگر در زير رو كردن آن تا خيير شود و مورد حمله علفهاي هرز واقع شود براي گياه بعدي سودي نخواهد داشت .يونجه را نبايد در همان زميني كه قبلا كشت شده است براي چندين سال دوباره كشت نمود . اين موضوع بخصوص در مواردي كه بصورت ديم در مناطق نيمه خشك كشت شوند مهم مي باشد .در آزمايشات مختلف مشاهده شده است كه با كشت ممتد يونجه ،رطوبت خاك به طرف اعماق كاهش مي يابد .بنابر اين در مناطقي كه رطوبت ذخيره شده در خاك منبع اصلي تامين رطوبت براي گياه است ،كشت يونجه با فواصل زماني نسبتا كم ،داراي اثر سوء بر عملكرد مي باشد . در چنين شرايطي ،يونجه نمي تواند يك گياه مناسب براي گياه بعدي كه خود نيز تا حدودي وابسته به رطوبت خاك است به حساب آيد .
شخم و تهيه بذر:


هرگونه اشتباه يا قصور در تهيه بستر بذر يونجه ،براي سالها روي گياه مشهود خواهد بود بنابراين تهيه زمين وبستر بذر قبل از كاشت مهم مي باشد.يونجه با علفهاي هرز دائمي خانواده گرامينه، به خصوص قياق و مرغ نمي تواند رقابت كند و اگر قبل از كاشت آنها را كنترل ننمايند بزودي بر يونجه غلبه خواهند كرد. شخم عميق در اوايل تابستان و رها كردن كلوخها تا خشك شدن كامل آنها ،يكي از مؤثرترين روشهاي كنترل علفهاي هرز دائمياست. اگر اين قبيل علفهاي هرز وجود نداشته باشد شخم در عمق معمولي 25 –20 سانتيمتر كافي خواهد بود . ميزان تسطيح مورد نياز بسته به روش آبياري دارد . براي كاشت يونجه بايد بستر نرم و يكنواختي آماده شود.
مصرف كود:
گرچه يونجه داراي قدرت زيادي در استفاده از مواد غذايي ذخيره شده در خاك است وبه عنوان يك گياه بقولات ،وابسته به ازت معدني نيست ولي تجربه نشان داده است كه كاربرد مقدار مناسبي سفر يا پتاسيم مفيد خواهد بود. نياز يونجه به فسفر و پتاس از ساير گياهان علوفه اي بقولات بيشتر است ودر حقيقت اصطلاح “Lucerne sickness”به تخليه عناصر غذايي خاك به خصوص فسفر و پتاس گفته مي شود . به طور كلي مقدار كود مورد نياز را مي توان بر اين اساس برآوردي كه بازاء هر تن يونجه در هكتار كه برداشت مي شود ،10-5 كيلوگرم در هكتار P205 و 12-10 كيلو گرم در هكتار 20 K بايد به زمين داده شود .


ريشه يونجه داراي ظرفيت قابل تبادلي زيادي است و در نتيجه كاتيونهاي د و ظرفيتي را ترجيح مي دهند .بنابراين اگر يونجه از نظر پتاسيم بخوبي تامين نباشد ،به سادگي علفهاي هرز ،بخصوص علفهاي هرز چمني دائمي مهاجم كه داراي ظرفيت تبادلي كمي هستند و كاتيونهاي يك ظرفيتي را جذب ميكنند بر آن غلبه ميكنند.
چون فسفر داراي قابليت تحرك كمي در خاك است معمولا به هنگام آماده كردن زمين ،مقدار فسفر مورد نياز براي مدت سه سال را يك باره به خاك ميدهند .اگر بعدا فسفر بيشتري مورد نياز بود مي توان بصورت سرك به گياه داد .مصرف پتاسيم بصورت سرك ،مؤثرتر از مصرف فسفر بصورت سرك است .يونجه نياز زيادي به كلسيم دارد . در خاكهاي مناطق خشك ،كلسيم معمولا مساله ساز نيست ولي در هر كجا كه كمبود آن ملاحظه شود ميتوان از طريق مصرف آهك آنرا برطرف نمود .


كاشت :
در مناطقي كه داراي زمستانهاي معتدل هستند ، يونجه را بهتر است در پاييز به اندازه كافي زود كاشت تا قبل از اينكه سرما رشد آن را آهسته كند گياه بتواند مستقر نمايد . كاشت با بذر كار بر كاشت بصورت دستپاش ترجيح دارد و فاصله بين رديفهاي كاشت را ميتوان 40-15 سانتيمتر و عمق كاشت را ميتوان بين 3-1 سانتيمتر در نظر گرفت .
اگر پس از كاشت ، سله تشكيل شد ،بايد بعد از سه روز مجددا آبياري نمود تا بذر ها به راحتي از خاك خارج شوند .
كنترل علفهاي هرز :
علفهاي هرز ميتوانند براي استقرار گياه يونجه مساله ساز باشد ،زيرا اين علفها بر گياهان جوان كه داراي رشد كندي هستند غلبه ميكنند ،براي اينكه علفهاي هرز را از بين ببرند معمولا گياهان جوان را زود تر بر داشت مي كنند . گياهان جوان يونجه ،داراي ساقه هاي بسيار باريك و حاوي تعداد بسيار كمي برگ مي باشند .و خطر برداشت زود حتي از خطر حمله علفهاي هرز نيز بيشتر است . بهتر است برداشت اول را تا استقرار كامل گياه ،40-35 روز پس از كاشت به تا خيير انداخت و براي اينكه جوانه هاي واقع در قائده ساقه لطمه نبيند ارتفاع برداشت را از ده سانتيمتري سطح زمين گرفت . مصرف علف كشها نيز در بعضي موارد توصيه شده است ولي اصولا مصرف سموم براي گياهان علوفه اي مناسب نيست ،زيرا اين گياهان مستقيما مورد مصرف دام واقع مي شوند و سموم باقي مانده در گياه به دام و سپس به انسان منتقل مي شود، و اثر سم در حلقه نهائي اين زنجير كه انسان است خيلي بيشتر از اثر آن در حلقه اول كه گياه است ميباشد .


سس يكي از علفهاي هرز خطرناك يونجه است و اگر آلودگي به سس محدود باشد مي توان با نفت يا علف كشهاي تماسي يا سوزاندن آن را از بين برد .
آبياري :
براي اينكه خاك به عمق 150-100سانتيمتري خيس شود قبل از كاشت زمين را آبياري مي كنند و اگر ضروري باشد براي زدن بذر ،يك آبياري سبك بعد از كاشت انجام مي دهند به فاصله كمي پس از آن نيز ممكن است يك آبياري ديگر لازم باشد . بعد از خروج گياه از خاك مي توان آبياري را براي حدود سه هفته به تا خيير انداخت و پس از ان تا زمان اولين برداشت ،يك آبياري كافي خواهد بود .مقدار آب مصرفي كه شامل آبياري قبل از كاشت نيز مي شود حدود 350-300 ميليمتر با سيستم باراني و 550-450 ميليمتر با سيستم غرقابي است .

تنها پس از اينكه گياه بخوبي مستقر شد با سيستم ريشه بخوبي توسعه يافت ،آبياري بصورت منظم اجرا مي شود و معمولا بين هر دفعه بر داشت دو بار آبياري صورت مي گيرد .بهتر است بلا فاصله پس از برداشت ،يك آبياري سبك كه بتواند 75درصد كمبود رطوبت را جبران نمايد انجام شود و سپس دو هفته قبل از بر داشت ،يك آبياري سنگين كه تا عمق 100 سانتيمتري خاك را به حد ظرفيت زراعي برساند صورت گيرد در مواردي كه يونجه بطور مكرر در فاصله زماني 21-20 روز برداشت مي شود ،يك بار آبياري پس از هر برداشت معمولا كافي است .


در طول ماههاي گرم تابستان ،رشد گياه آهسته و عملكرد آن معمولا كم است و در نتيجه كارايي مصرف آب معمولا خيلي كم است .در مناطقي كه آب كمياب يا گران است ،آبياري يونجه را ميتوان در طول تابستان حذف نمود .
بدين ترتيب ،گياه به حالت ركود مي رود و از خشكي صدمه نمي بيند. پس از آنكه آبياري مجددا از سر گرفته شد رشد گياه بلا فاصله شروع مي شود . مقدار آب سالانه مورد نياز يونجه ،بسته به شرايط اقليمي بين 1000 تا 2000 ميليمتر در روش آبياري باراني و اگر آبياري غرقابي باشد مقدار آب مورد نياز 20 درصد بيش از اين مقدار است .
برداشت:
اگر يونجه قبل از شروع گل دهي ،يعني هنگامي كه ساقه ها هنوز نرم و علوفه پر برگ است برداشت شود داراي بالاترين ارزش غذايي است .البته برداشت گياه قبل از گل دهي ،باعث

ضعيف شدن آن خواهد شد ،عملكرد كاهش مي دهد و طول عمر گياه را كم ميكند .بالا ترين عملكرد براي يونجه زماني بدست مي آيد كه گياه براي رشد بعدي خود تعداد كافي جوانه داشته و نيز مقدار كافي برگ، جهت تسريع سرعت رشد آن روي بقاياي ساقه باقي مانده باشد براي اين منظور بايد فاصله بين برداشتها به اندازه كافي طولاني و ارتفاع برداشت از سطح زمين كافي باشد .علاوه برآن ، هر چه گياه ديرتر برداشت شود ،سرعت رشد بعدي آن زيادتر خواهد بود . اگر گياه از ارتفاع مناسبي برداشت شود ،تعداد كافي جوانه روي قائده ساقه باقي گذاشته خواهد شد و مقدار برگ روي بقاياي ساقه نيست كافي خواهد بود . فرق اصلي بين برداشت و چراي يونجه روي همين اصل است ،به اين ترتيب كه به هنگام چرا ،جوانه هاي قائده و برگهاي باقيمانده توسط حيوانات قطع مي شود .اين موضوع مي تواند دليل اصلي كاهش توليد يونجه در چراگاه، در مقايسه با برداشت آن جهت علوفه خشك باشد

. براي اينكه تعادلي بين عملكرد و ارزش غذايي برقرار گردد بهتر است يونجه را در شروع گل دهي برداشت نمود .در مواردي كه گياه به گل نمي رود ،برداشت يونجه بر اساس رشد مجدد حاصله از تاج گياه تنظيم مي گردد . برداشت ،نبايد به اندازه اي به تاخير بيافتد كه جوانه ها بر اثر رشد زياد در اثر برداشت آسيب ببينند .
عملكرد و بهره بر داري :
در مناطقي كه زمستانهاي معتدل دارند ، يونجه ميتواند 90-50 تن در هكتار علوفه سبز در سال اول (معادل25-20 تن علوفه خشك)100-80تن در هكتار در سالهاي بعد توليد نمايد
يونجه را ميتوان براي تهيه علوفه سبز ،چراگاه، علوفه خشك ،سيلو ،غذاي دامي آب گيري شده يا توليد بذر كشت نمود . علوفه سبز يونجه براي انواع دامها و از جمله مرغداري به مصرف مي رسد .يونجه ،جهت ايجاد چراگاه نيز كشت مي شود ولي در حقيقت سازگار به چرا نيست .
مصرف عمده يونجه ،جهت توليد علوفه خشك است و اگر به خوبي بعمل آورده شود علوفه آن از كيفيت خوبي بر خوردار است و از نظر كاروتن، ريبو فلاوين ،ويتامين C ،پروتئين و كلسيم غني است .گر چه علوفه خشك يونجه از نظر تركيب با ساير علفهاي گياهان بقولات : از جمله شبدر ،نخود ،گاوي يا سويا فرق زيادي ندارد ولي علوفه آن براي دامها خوش خوراك‌تر است و بنابر اين توسط دامها بيشتر مصرف شده و در نتيجه بيشتر نياز به مواد كنسانتره كمتر خواهد شد ،يونجه براي تهيه غذاي آب ديده شده (Dehydrated meal) مصرف زيادي دارد . يونجه آب گيري شده از مواد غذايي همانند علوفه تازه غني مي باشد و بنابراين به عنوان مكمل براي علوفه خشك بكار برده مي شود .
توليد بذر در يونجه :
آب و هواي مناطق خشك و نيمه خشك داراي مزاياي زيادي از نظر توليد بذر گياهان بقولات و علفهاي چمني است . بدين ترتيب آفتاب و هواي خشك ،شرايط مساعد را براي گل دهي و فعاليت حشرات گرده افشان فراهم مي آورد . در مناطق خشك ،آفات را بهتر است ميتوان كنترل كرد و حشره كشها براي مدت طولاني تري نسبت به محيطهاي مرطوبت فعال هستند . بيماريهاي گياهي نيز در شرايط خشك كه درجه حرارت زياد و رطوبت هوا كم است ،كمتر حادث مي شوند و خطر كمتري دارند . علاوه بر آن در شرايطي ، بذرها يكنواخت تر مي رسند و برداشت بذر را ميتوان در مناسبترين زمان; كه بذرها داراي بهترين كيفيت بوده و تلفات برداشت در حداقل خو انجام داد. بدين دليل بذر لازم براي مناطق نا مساعد را ميتوان در مناطق خشك توليد نمود .
احتمالا يونجه يكي از مهمترين گياهان علوفه اي است كه در مناطق خشك جهت توليد بذر كشت مي شود . يكي از دلايل اين موضوع اين است كه در بسياري از اين مناطق ؛از جمله اروپا كه يونجه يك گياه علوفه اي مهم است ، بعلت شرايط اقليمي نامساعد آنجا نمي توانند بذر كافي توليد نمايند . كشورهايي كه چنين شرايطي دارند ،بذر مورد نياز خود را بر اساس قرار دادهايي ر مناطق گرم خشك توليد مي نمايند . يكي از نمونه هاي مشخص آن ، توليد بذر واريته هاي آلماني در كاليفرنيا است . اين بذر با بذر اصلي خود از همه نظر شباهت دارند . بذري كه در كاليفرنيا توليد مي شوند از نظر وزن 1000 دانه و درصد بذور سخت بر بذوري كه در آلمان توليد مي شوند برتري دارند .البته موفقيت توليد بذر در مناطق خشك جهت مصرف در اقليمهاي كاملا متفاوت با آن، بستگي به رعايت اصول خاص تحت نظر برنامه‌هايي گواهي بذر دارد. قبلا عقيده بر اين بود كه رشد رويشي محدود، جهت افزايش ميزان گل دهي و توليد بذر ضروري است و اين كار را ميتوان از طريق عدم آبياري كافي انجام داد :ولي تجربه نشا ن داده است كه رشد متعادل و معمولي جهت توليد حد اكثر بذر لازم است .


بنابراين هم آبياري زياد كه باعث افزايش رشد رويشي مي شود وهم فراهم نمودن شرايط تنش براي گياه كه رشد رويشي را محدود مي سازد ،عملكرد بذر را كاهش مي دهد. يونجه اي كه براي توليد بذر كشت مي شود دو منظوره مي باشد بدين ترتيب كه پس از برداشت بذور تا اواخر بهار سال بعد ميتوان از علوفه آن استفاده نمود . البته قبل از كاشت گياه بايد تصميم گيري شود كه مزرعه براي توليد علوفه است و يا براي بذر گيري . اگر گياه براي بذر گيري است لازم نيست فشرده كاشته شود . اين موضوع مي تواند در مبارزه با علفهاي هرز و از بين بردن گياهان نا خواسته بين رديفها كه ممكن است باعث انحرافات ژنتيكي در توده بذري شود و همچنين در كنترل آفات كمك نمايد . گياهاني كه بصورت متراكم كشت مي شوند معمولا شهد كمتري توليد كرده و بن براين از جذابيت كمتري برخوردارند .


در بهار ، قبل از آخرين برداشت علوفه يك بار آبياري صورت مي گيرد تا بدين وسيله رطوبت مصرف شده در ناحيه ريشه تا عمق حدود 200-150 سانتيمتري جبران گردد . با اين كار رطوبت كافي بري مدت سه ماه جهت بذر گيري لازم است تامين مي شود .
حشرات در تلقيح گل هاي يونجه دوگانه دارد ؛


الف: با نشستن روي گلها اندامهاي زايشي از ناو خارج مي شود و بدين ترتيب در گلها به اصطلاح لغزش صورت مي گيرد .(شكل 16). ص(153)
ب: با انتقال دانه گرده از گياهي به گياه ديگر دگر گشني را باعث ميشوند .

شكل 16 – لغزش يونجه توسط زنبور عسل
الف: گل لغزش نشده كه پرچمها در داخل ناو است
ب : زنبور عسل باعث لغزش گل شده و دانه گرده به بدن آن مي چسبد .


ج : گل لغزش شده كه اندامهاي زايشي آن در بيرئن قرار دارد .
اگر در داخل مزرعه اي از يونجه كه در مرحله گل دهي كامل قرار دارد زنجيري كشيده شود ؛تعداد زياد ي از گلها لغزش حاصل مي نمايند ولي عملكرد بذر حاصله كم و دگر گشني به خوبي صورت نمي گيرد از اينجا ميتوان نقش حشرات در بالا بردن عملكرد بذر را درك نمود. زنبور عسل در گرد افشاني يونجه بسيار مؤثر است و معمولا 10-5 كندو در هكتار كافي مي باشد براي صحول عملكرد زياد بايد بدون اينكه لطمه اي به حشرات مفيد وارد شود حشرات مضر را از بين برد .براي اينكار ميتوان بهنگام آخرين برداشت علوفه ،نوارهايي از آن را برداشت نكرد ؛بدين ترتيب حشرات مضر به طرف اين نوارها جلب مي شوند و در اين صورت بدون اينكه لارم باشد همه مزرعه را سم پاشي نمود اين حشرات را ميتوان كنترل نمود .


برداشت بذر هنگامي بايد صورت گيرد كه 3/2 غلافها قهوه اي شوند . گياه را ميتوان با دستگاه درو كن برداشت نمود و سپس روي رديف هايي قرار داد و پس از خشك شدن آن با كمباين مجهز به دستگاه جمع كننده آنها را جمع و بذور را از كاه و كلش جدا نمود . استفاده از مواد خشك كننده قبل از برداشت بذر ، از طريق پاشيدن آن روي گياه ،در بسياري از مناطق توليد بذر يونجه رايج است ودر اين مورد مزرعه مستقيما به وسيله كمباين برداشت مي شود .


شبدر برسيم يا شبدر مصري :
مبداء سازگاري : مبداء شبدر برسيم (T.alexsandrium) هنوز مورد بحث است . شبدر برسيم در دامنه درجه حرارت صفر تا 35 درجه سانتيگراد رشد مي كند و اپتيم درجه حرارت از 12 تا 25 درجه حرارت است و در 2- درجه گياه از بين مي رود و به همين دليل كشت شبدر برسيم منحصر به مناطقي است كه داراي يخبندان است .
شبدر برسيم در انواع خاكها ؛ از شني تا لومي سنگين در صورتي كه خاك خوب زه كشي شده باشد رشد مي كند .در خاكهاي آهكي و ماسه بادي نيز رشد مي كند ولي به شوري نسبتا حساس مي باشد . شبدر برسيم را مي توان در مناطقي كه باران زمستانه دارند و زمستانهاي آنها معتدل است بدون آبياري كشت نمود ؛ولي براي توليد محصول زياد در دراز مدت آبياري ضروري است .


خصوصيات گياهي و واريته هاي شبدر برسيم :
شبدر برسيم ، گياه يك ساله اي است كه تا ارتفاع 75-60 سانتيمتري رشد مي كند .اين گياه داراي يك ريشه اصلي قوي و تعداد زيادي ريشه هاي جانبي است كه تا عمق 60-40 سانتيمتري نفوذ مي كنند .ساقه آن تو خالي است و پس از برداشت رشد جديدي از جوانه هاي قاعده هر ساقه تامين مي گردد .
برگهاي آن سه برگچه اي و تا حدودي كرك دار است و گل هاي آن كوچك و زرد كمرنگ است .


شبدر برسيم كاملا خود نا باور است و گرد افشاني به وسيله حشرات صورت مي گيرد . بذر آن ابتدا به رنگ زرد مايل به سبز بوده و سپس به تدريج قرمز مايل به قهوه اي مي گردد .عليرغم توانايي توليد اين گياه و ساير خصوصياتي كه بعنوان يك گياه علوفه اي مهم دارد كارهاي به نژادي روي آن كم انجام شده است .
در مصر 4 تيپ شبدر برسيم وجود دارد :


1- مسگاوي : اين تيپ شبدر برسيم چند برداشته است و ميتواند چندين بار درو را تحمل كند و از متداولترين انواع شبدر در مصر و مناطق ديگر است .
2-چـدراوي : شبيه مسگاوي است ولي مورد مصرف كمتري دارد .


3-بالـــــي :اين تيپ نسبت به دو تيپ قبلي داراي سيستم ريشه گسترده بهتري مي باشد و مقاومت به خشكي آن نيز بيشتر است . درصد ماده خشك آن خيلي بيشتر از مسگاوي است ولي عملكرد آن خيلي كمتر است.
4-فاهلي : اين تيپ شبدر برسيم تك برداشته است و عمدتا به صورت ديم ،جهت تهيه علوفه خشك يا به عنوان يا بعنوان گياه تازه كشت مي شود .
عمليات زراعي :


شبدر برسيم داراي اثر بسيار خوبي براي حاصلخيزي خاك است و مي تواند نقش مهمي در تناوب زراعي خصوصا در شرايط فارياب داشته باشد . بعلت رشد سريع و متراكم آن و ا مكان برداشت مكرر علوفه ،اين گياه مي تواند علفهاي هرز را از بين ببرد . در خاكهايي كه آلوده به بيماريهاي ريشه اي است ،بهتر است شبدر برسيم را بعد از يك گياه ديم مانند گندم كشت نمود . از كشت پنبه ،بعلت دارا بودن بيماريهاي ريشه اي قبل از شبدر بايد خودداري نمود ذرت، سور گم ، چغندر و بسياري گياهان زراعي ديگر بعد از شبدر برسيم نتيجه خوبي ميدهند البته پس از كشت شبدر برسيم بايد حداقل 6-5 سال از كشت آن در همان زمين خودداري كرد .


كشت مخلوط آن با علفهاي خانواده گرامينه در بعضي موارد انجام مي شود ولي كشت مخلوط آن با چاودار مطلوب نيست زيرا چاودار بعلت رقابت با شبدر آنرا ضعيف مي كند . كشت شبدر برسيم باريگراس هاي يك ساله . بويژه از نظر عملكرد در هكتار نتايج خوبي داده است .
شخم و تهيه بستر شبدر :
هيچگونه عمليات شخم خاصي براي شبدر برسيم مورد نياز نيست .زمين را ميتوان به عمق 20-15 سانتيمتر شخم زد و پس از ديسك آن را تسطيح نمود .
بذر شبدر برسيم بزرگتر از بذر ساير شبدرها است و در شرايط مساعد ،خيلي سريع جوانه مي زند و گياهان جوان آن نسبتا قوي مي باشند .
مصرف كود :


شبدر برسيم نياز كودي زيادي ندارد . ازت معمولا مورد نياز نيست و فسفر تنها در خاكهائي كه كمبود دارد مورد نياز است . چنين شبدر برسيم قادر است از بقاياي كود فسفره اي كه به گياه، قبل از ان داده شده است بخوبي استفاده كند مقدار كود فسفره مورد نياز آن معمولا بين 80 تا 100 كيلو گرم p205 در هكتار است . شبدر برسيم به كمبود پتاس خيلي حساس است و در موارد لزوم كود پتاسه به مقدار 150 – 100 كيلو گرم k 20 در هكتار مصرف مي شود .
عمليات كاشت :


شبدر برسيم معمولا در پائيز كشت مي شود . زمان كاشت شبدر برسيم در منطقه مديترانه اوائل پائيز است . كاشت زودتر باعث مي شود كه گياه از حرارت زياد صدمه ببيند و نياز به مقدار زيادي آب داشته باشد و كاشت ديرتر باعث كاهش سرعت رشد مي شود و تعداد دفعات برداشت كم و بالا خره عملكرد كاهش مي‌يابد .
كاشت شبدر برسيم به صورت ديم معمولا بعد از اولين باران ، يعني هنگامي كه خاك تا عمق كافي مرطوب شده باشد صورت مي گيرد .
شبدر برسيم را ميتوان به صورت دستپاش كشت نمود و با يك بار هرس سبك ، بذر آن را زير خاك كرد . البته كاشت به صورت رديفي با فواصل 20 - 15 سانتيمتر بين رديفها بهتر است ، زيرا خروج گياه از اين طريق سريعتر و يكنواخت تر و به مقدار قابل ملاحظه اي از مصرف بذر كم مي شود . حد مطلوب عمق كاشت 2 –1 سانتيمتر و حد اكثر آن حدود 5 سانتيمتر است .
آبياري :


شبدر برسيم نسبت به رطوبت خاكي خيلي حساس است و عملكرد و طول دوره رشد آن به شدت تحت تاثير آبياري قرار مي گيرد . آبياري مكرر و سنگين در پائيز ممكن است باعث غرقاب شدن گياه در طول ماههاي زمستان شود و پوسيدگي ريشه گياه را همراه داشته باشد و در نتيجه ، پوشش گياهي را تنگ و عملكرد در طول فصل رشد را كاهش دهد . بنابراين بايد مقدار آبياري قبل از شروع دوران بارندگي به حدي محدود شود كه براي استقرار و رشد گياه در مراحل اوليه لازم است و بدين ترتيب از ذخيره شدن بيش از حد رطوبت در خاك جلوگيري بعمل آيد . بنابراين اين در مناطقي كه بارندگي زمستانه دارند آبياري قبل از كاشت ؛كه براي اكثر گياهان زراعي توصيه مي شود براي شبدر برسيم مطلوب نيست. در بهار پس از پايان


دوره بارندگي بايد آبياري كافي انجام شود تا تمامي منطقه ريشه در حد ظرفيت زراعي رطوبت داشته باشد. بعد از آن آبياري به فاصله هر 10 تا14 روز يك بار صورت مي گيرد .
برداشت :


گياه معمولا 5 تا8 هفته پس از كاشت آماده برداشت است ؛البته اولين برداشت آن به شدت آلوده به علفهاي هرز است . در شبدر برسيم در قاعده هر ساقه دو جوانه وجود دارد كه معمولا كمي قبل از اينكه گياه آماده برداشت شود شاخه جديدي تشكيل مي دهند . براي اينكه لطمه اي به اين شاخه ها وارد نشود شبدر برسيم را بايد قبل از آن كه شاخه هاي جديد آن به طول 4 –2 سانتيمتري برسند برداشت كرد . به همين دليل گياه بايد از ارتفاع كافي از سطح خاك برداشت شود . بجز در مواردي كه درجه حرارت پايين است فاصله بين برداشتها 25 تا 35 روز ميباشد. تعداد برداشتها در شرايط آبياري 5 تا6 و در شرايط ديم 1 تا 2 ميباشد . شبدر برسيم در ماه ارديبهشت به گل ميرود و پس از گل دهي رشد رويشي آن به شدت كاهش مي يابد ؛بنابراين از نظر اقتصادي بهتر است كه آخرين برداشت را به توليد بذر اختصاص داد .


شبدر برسيم را ميتوان به صورت تازه بدان تعليف نمود. ولي براي تهيه علوفه خشك چون درصد آب زياد است خشك كردن آن مشكل است . اين گياه بسيار خوش خوراك است و به سادگي توسط انواع دامها خورده مي شود . عملكرد آن بستگي به زمان كاشت ،عمليات زراعي ،آب و هوا ،حاصلخيزي و نوع خاك دارد. عملكرد متوسط آن در خاك هاي سبك 70-50 تن علوفه تازه در هكتار ودر خاكهاي متوسط تا سنگين 100-80 تن در هكتار ميباشد البته عملكرد 140 تن در هكتار نيز گزارش شده است.
توليد بذر :
تنها مزارعي كه عاري از علفهاي هرز هستند بايد به توليد بذر اختصاص داده شوند . شبدر برسيم تنها زماني گل مي دهد كه طول روز بيش از 12 ساعت باشد بنابراين در مناطق مديترانه اي آخرين برداشت علوفه اي آن حدود اواخر فروردين صورت مي گيرد؛ و اگر اين برداشت از اواسط ارديبهشت به بعد صورت گيرد عملكرد بذر بسيار كم خواهد شد. پس از اينكه آخرين برداشت آن جهت علوفه انجام شد ،به مزرعه آب كافي داده مي شود و دومين آبياري در هنگامي كه گياه در گل دهي كامل است انجام مي گيرد. شبدر برسيم توسط حشرات گرده افشاني مي شود. بذر اين گياه حدود 60 روز پس از اينكه آخرين برداشت علوفه آن انجام شد ،مي رسد و ميتوان با كمباين غلات آن را برداشت كرد. عملكرد بذر معمولا بين 700 –300 كيلو گرم در هكتار است ؛البته عملكرد 100 كيلو گرم در هكتار يا بيشتر نيز گزارش شده است.


ماشكهاي علوفه اي
ماشكهاي علوفه اي (Vicia spp) از قديم الايام بعنوان علوفه كشت مي شده اند . در انجيل از آنها ذكر شده است و روميها اين گياهان را براي توليد علوفه و كود سبز كشت مي كردند. ماشكها احتمالا زماني براي اولين بار مورد توجه زارعين قرار گرفتنند كه بعنوان علف هرز در مزارع گندم ديده شدند. از ميان بسياري از گونه هاي موجود در دنيا آنهايي كه بيشتر مورد استفاده دارند از نواحي مديترانه منشا گرفته اند.


ماشكها احتياج به هواي سرد و تامين رطوبت در حد متوسطي دارند و رطوبت زياد براي آنها بسيار زيان آور است . در نواحي مديترانه ، ماشكها ،گياهان ديم علوفه اي مي باشند. اين گياهان از نظر نوع خاك پر توقع نيستند ولي در خاكهاي شني رشد خوبي ندارند. در خاكهايي كه داراي بافت متوسط هستند و حاوي كلسيم كافي مي باشند بيشترين توليد را دارند. عملكرد خوب را ؛ حتي در خاكهاي فرسوده در صورت مصرف كود فسفره در صورت نياز كود پتاسيم ميتوان بدست آورد.
خصوصيات گياهي :


ماشكهاي داراي ريشك كوتاهي در انتهاي ساقه هاي خود مي باشند. رشد آنها به صورت نسبتا راست مي باشند و پس از سنگين شدن در اثر رشد زياد اگر ريشكهاي آنها به حائلي خود را متصل نسازند ، گياه و رس مي كند. برگهاي آنها شانه اي است و از نظر اندازه و شكل و ميزان كرك ؛ بسته به گونه واريته آنها فرق مي كند.
گونه ها و واريته ها :


در دنيا حدود 150 گونه ماشك وجود دارد ولي اكثرا واريته هايي كه متداول هستند متعلق به گونه هاي كمي ميباشند. مهمترين واريته هايي كه در مناطق خشك رشد مي كنند متعلق به گونه Vicia sativa( ماشك معمولي .) يا V. artropurpurea(ماشك قرمز) مي باشند. گونه هاي ديگري كه داراي اهميت كمتري ميباشند عبارتند از:V. dasycarpa و V . villosa واريته هاي اصلي گونه V . villosa متعلق به دو گروه زير ميباشند:


الف- v . sativa var. obovata واريته هاي اين گروه داراي بذر نسبتا كوچك ميباشند و متسط تا ديررس هستند. رشد اوليه آنها كم است ولي بلافاصله پس از گل دهي رشد آن سريع شده و توليد علوفه سبز آن بالا مي رود. به V . sativa var,macrocarpa كه داراي بذور درشت‌تري هستند و رشد اوليه آنها بيشتر است و بدين دليل از نظر رقابت با علفهاي هرز از گونه اول مؤثر تر ميباشند.


بعضي از اين واريته ها كه داراي بذر درشت مي باشند خيلي زود به گل مي روند و بنابراين براي مناطقي كه داراي بارندگي كم و فصل رشد كوتاه هستند ، مناسب ميباشند.
حداكثر محصول ماشكها ،پس از شروع گل دهي آنها بدست مي آيد و كيفيت علوفه اي آنها جهت تهيه علوفه خشك يا مصرف به صورت تازه در طول 3 تا 4 هفته تمام مي شود؛ بهتر است 3 تا 4 واريته كه داراي دوران گل دهي متفاوتي هستند و ترجيحا به فاصله يك هفته از يكديگر گل مي دهند كشت نمود، تابدين ترتيب هر واريته در محل مناسب رشد خود در رابطه با عملكرد و كيفيت علوفه اي آن برداشت شود . راه ديگر اينست كه يك يا دو واريته دير رس را كه عملكرد آن حتي قبل از گل دهي بالا است انتخاب نموده . در اين مورد ميتوان برداشت را كمي قبل از شروع گل دهي آنها شروع كرد و در شرو ع گل دهي اتمام كرد .


چغندر علوفه اي
چغندر علوفه اي بعلت توانايي توليد زياد ،مفيد بودن آن براي دامها و استفاده بسيار اقتصادي از مصرف آب جهت توليد هر واحد ماده خشك، يكي از گياهان بالقوه مهم مناطق خشك مي باشد البته چغندر علوفه اي عمدتا در كشور هاي معتدله اروپايي كشت مي شوند و سطح بسيار محدودي در مناطق خشك زير كشت اين گياه است .
از نظر بتانيكي : چغندر به همان گونه اي تعلق دارد كه چغندر قند (Beta vulgaris) متعلق است.
در كشورهاي مناطق معتدله كه از نظر كشاورزي پيشرفته هستند كارهاي زيادي روي چغندر علوفه اي صورت گرفته است و واريته هاي مختلفي با سازگاري هاي مختلف نسبت به شرايط متفاوت و با اهداف مختلف بوجود آمده اند. اين واريته ها از نظر درصد بذر ،شكل ،رنگ، اندازه و سهولت برداشت متفاوت ميباشند. اين واريته ها شامل چغندر علوفه اي معمولي كه داراي 10 درصد ماده خشك كم است و آنهايي كه شبيه چغندر قند هستند و درصد ماده خشك در ريشه آنها تا 22 درصد مي رس ، ميگردند.


سه گروه اصلي واريته هاي چغندر علوفه اي عبارتند از: چغندر علوفه اي تا 15 درصد ماده خشك، چغندر هاي نيمه قندي را حد واسط با 20 –15 درصد ماده خشك و چغندر علوفه اي با بيش از 20 درصد ماده خشك. بين تين سه گروه هيچگونه حد و مرز مشخصي وجود ندارد و تعداد زيادي فرمهاي حد واسط نيز وجود دارند. واريته هاي گروه سوم از تلاقي بين چغندر قند و چغندر علوفه اي حاصل شده اند و خيلي شبيه چغندر قند هستند و فرق آنها تنها از نظر اندازه غده و درصد قند كمتر آنها ميباشد.


گر چه عملكرد علوفه تازه در هكتار و در واريته هاي گروه اول از همه بيشتر است ولي عملكرد ماده خشك در هكتار ، در گروه دوم و سوم بيشتر از گروه اول است. در كشورهايي كه داراي آب و هواي معتدله هستند تمايل كلي ،به جايگزين كردن چغندر قند بجاي چغندر علوفه اي ميباشند. در منطق خشك و گرم ،حسن اصلي چغندر ها از نظر تغذيه آن ،درصد ماده خشك آنها نيست بلكه آبدار بودن آنها است كه اشتهاي دام را تحريك و مصرف غذايي خشك . خشبي را افزايش ميدهند. در زمستان ، مقدار كل ماده خشك توليدي در هكتار ، در چغندر علوفه اي از بقيه بيشتر است در تابستان كاهش سريع درصد قند براي چغندر قند ،مضر تر از چغندر علوفه اي است و مزيت آن از نظر دارا بودن درصد قند آن زياد تر منتفي مي گردد.


سورگم :
در مقياس جهاني سورگم ها پس از گندم ،برنج و ذرت مقام چهارم را دارند . چون سور گم ها به خوبي به شرايط خشك سازگار هستند در صورتي كه اين مناطق داراي تابستانهاي طولاني و گرم باشند ،اين گياه يكي از گياهان عمده اين مناطق را تشكيل مي دهد. در قسمتهايي از آسيا و آفريقا ، سورگم‌ها غذاي اصلي مردم را تشكيل مي دهند . در حالي كه در اروپا و شمال آمريكا عمدتا بعنوان غذاي دامي مورد مصرف دارند.


در گذشته، قسمت عمده سورگم دانه اي در مناطق كه براي كشت ذرت، زياد خشك و گرم بودند كشت مي شوند. با پيدايش سورگم هيبريد . هم اكنون اين گياه حتي در شرايط مساعد و نيز در شرايط فارياب با ذرت رقابت مي كند . سورگم بعنوان يك گياه زراعي ، احتمالا از قسمتهاي حارهاي منشا گرفته از آنجا به خاور نزديك و خاور دور پراكنده شده است. اين گياه ممكن است يك مبداء مستقل در هندوستان نيز داشته باشد . نخستين مدرك مربوط به سورگم زراعي در سنگ نوشته اي در سوريه پيدا شده است كه مربوط به 2700 سال پيش ميباشد. ورود سورگم به آمريكا همراه با تجارت بردگان بوده كه از آن بعنوان غذاي آنها استفاده مي شده است . تعدادي سورگم وحشي وجود دارند كه با سورگم زراعي قرابت نزديكي

دارند و يكي از آنها Spontanea مي باشد كه داراي ده كروموزم هاپلوئيد است و اجداد ارقام زراعي سورگم به حساب مي آيند. گونه اي ديگري Sorghum helepense يا قياق است كه داراي 20 كروموزم هاپلوئيد است و گياهي دائمي بوده و توليد ريزم مي نمايد . گونه S . vulgare شامل 4 گروه سورگم يكساله ؛ يعني سورگم دانه اي ،سورگم شيرين ، سودان گراس و سورگم جاروئي مي شود و همه اينها داراي 10 كروموزم هاپلوئيد هستند . در اينجا از سورگم دانه اي و سورگم جاروئي بحثي بعمل نخواهد آمد و بيشتر به سورگم شيرين يا علوفه اي و سودانگراس پرداخته خواهد شد ولي در ابتدا كلياتي راجع به سورگم گفته خواهد شد.
سازگاري :


گر چه سورگم گياهي است كه منشاء حاره اي دارد ، ولي اگر درجه حرارت به اندازه كافي بالا و فصل رشد به اندازه كافي باشد ، ارقامي كه سازگار به مناطق معتدله باشند، نيز وجود دارند . در مناطق معتدله ،اين گياهان، تنها در طول تابستان كشت مي شوند در حالي كه در مناطق گرمسير ميتوان در تمام طول سال آنرا كشت نمود. حداقل درجه حرارت لازم براي جوانه زدن 10 –7 درجه سانتيگراد و براي رشد گياه 15 درجه سانتيگراد ميباشد. حرارت اپتيمم 30 – 27 درجه سانتيگراد مي باشد. سورگم نسبت به اكثر غلات ، درجه حرارتهاي بالا را بهتر تحمل مي كند ولي اگر متوسط درجه حرارت در طول دوره گل دهي آن از 26 درجه بالاتر رود بر عملكرد آن اثر سوء خواهد داشت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید