بخشی از مقاله

سالمونلوز در طيور


فهرست منابع فارسي:
1- دكتر زهرائي صالحي، تقي، استاد يار دانشگاه تهران، كتاب سالمونلا، پايا نامه ساختار آنتي ژني سالمونلا تيفي موريوم و استفاده از آن جهت تشخيص و رديابي عفونتهاي ناشي از اين باكتري.


2- فصل نامه مركز تحقيقات كشاورزي و دامپروري، مقالات پژوهش و دانش مؤسسه رازي كرج.
3- راهنمايي كنترل عفونتهاي سالمونلايي وزطاربت كشاورزي انگلستان، ترجمه واحد تحقيقات و مطالعات موسسة سرم سازي رازي كرج. مقالات پژوهش و دانش.
4- حسين خان ناظر عبدالله و موسوي نسبت مباركه فصل الله ، اعضاي هيأت علمي دانشكده دامپزشكي دانشگاه شيراز. نحوة پيشگيري از سالمونلوز در طيور، مقالات پژوهش و دانش مؤسسه رازي كرج


5- مؤذني جولا غلامرضا و درخان فرامين، اعضاي مركز تحقيقات منابع طبيعي و امور دام فارس، نفش فلور ميكروبي روده در پيشگيري از كلوينزاسيون سالمونلادر جوجه ‌هاي عاري از جرم، مقالات پژوهش و دانش مؤسسه رازي كرج.
6- حين خان ناظر عبدالله، گروه بهداشت و كنترل مواد غذائي دانشكده دامپزشكي و ابراهيمي كهريز سنگي عزيزالله، دانش آموخته دانشكده دامپزشكي شيراز كاربرد مدفوع طيور بالغ در پيشگيري از سالمونلوز در جوجه‌ها.
7- رضوي لر و دود كتاب ميكروبهاي بيماري زا در مواد غذائي
8- بابا علي، غلام حسين. برسي سالمونلوز در گوسفندان ايران پايان نامه د امپزشكي.
9- برين، عباس. بررسي ميزان آلودگي گربه‌هاي اطراف تهران به سالمونلا، پايان نامه دانشكده دامپزشكي.
10- بزرگمهري فرد، محمد حسن. تعيين ميزان حساسيت باكتريهاي بيماري زاي طيور نسبت به آنتي بيوتيكهاي مختلف، پايان‌نامه دانشكده دامپزشكي.
11- بزرگمهري فرد، محمد حسن، بررسي يك واگيري سالمونلوز در قنادي در اثر سالمونلا نيوپرت و تحقيق درباره بيماري زاي اين سويه در جوجه و موش پايان نامه دانشكده دامپزشكي.
12- حقيقت، منوچهر . بررسي ناقلين سالمونلا در شترهاي ايران پايان نامه دانشكده دامپزشكي.
13- شيمي. احمد. سالمونلوز در ايران، پايان نامه دانشكده دامپزشكي، نهمين كنگره پزشكي ايران.


14- كيوانفر، هادي . يك مورد واگيري كشنده سالمونلوز در قناري و مرغ عشق مربوط به سالمونلا تيفي موريوم. پايان نامه دانشكده دامپزشكي.
15- شفا، فرج‌الله، باكتريها. انتشارات دانشگاه تهران.


فهرست منابع خارجي
16- Bozorgmehrifard, M.H, (1976) contribution, ale tude dela salmonellose aviaire Dans les elevages de poulets aux environs, De tehran Revue med vet. 127, 7.1062-1068.
17- B.R. cupta and B.B. Nalik (1977)use of 9R strain of sal-gallinarum as vaccine against sal- pullorum infection in chicks. Indian vererineryresearch institute, 331-333.
18- Gordon, R,F, (1977). Poultry diseases. Bailliere tindall London, 20-32.
19- Moore.W.E.C. (1977) personal connunication.


20- M.S.Hofstand and B.W. calnek (1978) diseases of poultry seventh edition. Iowa state university press, 79-159.
21- Snoeyenbos, G.H.olgaM.Weinak and C.F, Smysex(1977) protecting chicks and poults from salmonellac by oral administration of normal Gut microflora Avian disease, 22No.2,273-286.
22- Willians,J.E and A.D. whittmore (1973) Mictotesting for avian salmonellosis, proc. 77th. Ann. Meetus.an. Hilth Assoc. 607-613.
23- Wilson , G.S. and Miles A:A (1975) principlesof Bactriology, Virology and Immunity. Vol.1-p- 839, 918-946
Vol.2-p-2080-2087
24- Willames (1976)Avian S.Munellosis Diseases of Pultry sixth edition. IOWA STATE un IVERSITY PRESS, 79-1161.
25- Calnek, B.W; etal; (1991) Disease of pultry. 9th Edition; PP.12-137.
26- Ferris,k; Freichs, W.M; (1987): Salmonella serotypes from Animals and Related sources Reported During The Fiscal year. Proc 92 nd Annu Meet us Anim Health Assoc, PP. 349-362.


27- Geissley, H; Youssef, Y.I; (1981): persistence of Arizona Hinshawii In or on Materials used In poulty Houses. Zvian pathol Zo: 359-363.
28- Sobeh,f. Y; Vadehra, D.v; (1984): vomparixon of Enterotoxin production by S,enteritidis in Laboratory Media, Milk and Meat, Indian Jurnal of Medicine Res 79:28-34.
29- Joklik, w,k; Willett, H.P; Amos, D.B, wilfert, C.m. (1988): Zinsser Microbiology. 19 th Edition, PP. 475-479 .
30- Murray, P.R; etal; (1990); Medical Microbiology. Pp.203-112.
31- Baron, S; Jennings, p; (1992) , Medical Microbiology. 3th Edition . pp. 317-325.
32- Fantasia, M; Filetici, E; (1994): salmonella enteritidisin Italy Int-j-foodmicroabiology, Jan; 21(1-2):pp.7-13


33- Bernard, D; etal; (1993): Microbiology. Ath Edotion, pp. 576-578.
34- Esteban, E; etal; (1993): use of ribotyping for characterization of salmonella serotypes. Hurnal of clinial Microbiology. 32(2):pp 233-237.
35- Rantala, Morjatta and . E. Nurmi (1973) prevention of the growth of soinfantis in chicks by the flora of the clementry tract of chickens. By. Poult. Sci. 24,627-630.
36- Rigbg. C.T.R. pettit, and A, Roberson (1973) the effect of normal in testinal flora on the s.carrier state in poultry with special reference to S. Thom pson and s- typhi muriu. Proc. Intnl. Sy,p- salmonella and prospect for control.
Kumar, M.C; etai; (1974): studies on Natural In fe

فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه
فصل اول
كليات
تاريخچه سالمونلا
شكل سالمونلا
خصوصيات محيط كشت
خواص بيوشيميايي
ساختمان پادگني سالمونلاها
اهميت پرگنه‌هاي S,R در آزمايشهاي سرمي
تغييرات پادگني


فرمول آنتي ژنتيك
طبقه بندي سالمونلاها
طبقه‌بندي سالمونلاها
طبقه‌بندي كامفم- وايت
حساسيت نسبت به باكتريوفاژها
مقاومت
سهم
بيماريزائي و مكانيسم عمل آن
فصل دوم
سالمونلوز در پرندگان
وسعت واگيري و پراكندگي سالمونلا
دوره بيماري
اپيدميولوژي سالمونلا
راههاي انتقال بيماري
كيفيت بيماريزائي سالمونلا
علائم بيماري
كليات سالمونلوز در پرندگان


بيماري پلوروم (اسهال سفيد)
عامل بيماري
طرز واگيري بيماري پلوروم
انتقال بيماري
علائم بيماري و دوره آن
علائم روي لاشه
علائم بيماري در مرغهاي بالغ
علائم كالبد گشائي
تشخيص پلوروم
كنترل و پيشگيري در جوجه ‌مرغها
كنترل و پيشگيري در بالغين
درمان ناقلين
تيفوئيد مرغان
عامل بيماري
خصوصيات كشت
خصوصيات بيوشيمايي
بيماريزائي در انواع پرندگان


سربيماري
نشان‌هاي بيماري
آثار كالبد گشائي
تشخيص
كنترل و پيشگيري
واكسيناسيون
بيماري پاراتيفوئيد پرندگان
شيوع، انتشار و اثرات اقتصادي بيماري
سبب شناسي
مواد لازم جهت رشد
شكل پرگنه‌ها
خواص شيميايي
مقاومت در مقابل عوامل شيميايي و فيزيكي
قدرت زندگي پاراتيفوئيدها در بسر، مواد غذائي و گرد و خاك
قدرت پايداري سالمونلا در مدفوع و وسايل آلوده جوجه كشي
مدت پايداري در خاك،‌ آب و گياهان
مدت پايداري در روي پوسته تخم مرغ و محتويات آن
مقاومت در مقابل آنتي بيوتيك و داروهاي ضدعفوني
ساختمان پادگني
فرمول پادگن و پراكندگي سالمونلاها در طيور
زهرابه
بيماريزائي
بيماريزائي در پرندگان جوان
بيماريزائي در پرندگان بالغ
واگيري پارا تيفوئيد
طرز انتقال بيماري بوسيله ناقلين و حاملين
انتشار مستقيم عامل بيماري بوسيله

تخمدان آلوده
آلودگي از طريق پوسته تخم مرغ
علائم بيماري
شكل حاد بيماري در جوجه مرغها
جراحات كالبد گشائي
تشخيص
جدا كرد عامل بيماري و تشخيص آن
سرولوژي
درمان پيشگيري و كنترل
بهداشت تخم مرغ و وسايل جوجه‌كشي
توليد تخم مرغ، جمع آوري و نگهداري آن
بهداشت گله مادر
طرز ضدعفوني تخم مرغها
تميز نمودن ماشين و اتاق جوجه كشي
بهداشت محيط جوجه كشي
شرايط بهداشتي در طول پرورش جوجه
آزمايشات سرولوژيكي
ايمني ساختن
بيماري آريزونوز
انتقال، ناقلين، مخازن
درمان و پيشگيري
فصل سوم
درمان سالمونلوز در طيور
كنترل و پيشگيري سالمونلوز در طيور
واكنشهاي سالمونلا در طيور



تقديم به:
پدر و مادر عزيزم و تمام آنهايي كه جانم در گرو وجود آنهاست.
تقديم به:
تمامي آناني كه به من آموختند و استاد گرانقدرم


مقدمه
بدون شك بخشي از پيروزي‌ها و پيشرفتهايي كه در زمينة علم پزشكي، دارو سازي زيست شناسي، گياه شناسي، جانور شناسي و صنعت تهيه و نگهداري مواد غذايي حاصل شده مديون زحمات علماي ميكروبيولوژي است. جهان امروز با مشكل كنترل ميكروبهاي بيماري‌زا بخصوص در كشورهاي جهان سوم روبروست و دانشمندان در پي مقابله با آنها هستند.


يكي از اين ميكروبها سالمونلا است كه باعث بيماري عفوني سالمونلوز در انسان و حيوانات مي‌شود و ضررهاي اقتصادي فراواني به نسل بشري مي‌زند.
يكي از راههاي شايع انتقال سالمونلا در انسان مصرف و استفاده از گوشت‌ طيور آلوده به اين ميكرو ارگانيسم است. اين آلودگي‌ها در طيور به سالمونلا ممكن است ناشي از تيفوئيد طيور، بيماري پولوروم، پاراتيفوئيد طيور و آريزونوز باشد. اين بيماري همواره خسارات سنگين زيادي به اقتصاد كشور و جامعة بهداشت زده و همواره بهداشت بشري را تهديد كرده است.
با توجه به طولاني بودن دورة‌ بيماري و مقاومت زود هنگام سويه‌‌هاي سالمونلايي به آنتي بيوتيكها كنتر و درمان اين بيماري مشكل است ازاين رو براي مبارزه با اين بيماري بايد از رشد و تكثير باكرتي در كانون ايجادآلودگي جلوگيري شود.
انتقال بيماري سالمونلوز بيشتر از طريق دستگاه گوارش است. بنابراين آب و مواد غذايي آلوده و منشع مهم ايجاد سالمونلاوز است كه بايد آب را با روشهاي تصفيه مناسب عاري از پاتوژن كنيم و در بين مواد غذايي گوشت طيور را بايد با روشهاي صحيح عمل آوريم و عرضه كنيم چون گوشت طيور يكي از مساعدترين مادة غذايي براي رشد سالمونلاها هستند. (7 و 1)
به اميد داشتن جامعه‌اي عاري از آلودگي و بيماري و كشوري شاداب و تندرست.

فصل اول
كليات
خانواده آنتروباكترياسه (Enterobacteriacea Familly)
اين خانواده از تعداد زيادي باكتري گرم منفي تشكيل شده كه قرابت نزديكي با هم دارند و در آب و خاك: ماد در حال فساد، گياهاني، دستگاه گوارش انسان،حيوانات و حشرات يافت مي‎شوند.
از آنجاييكه جايگاه طبيعي باكتري‌ها در روده انسان و حيوانات ميباشد آنها را اصطلاحاً ميكروبهاي روده‌اي مي‌نامند. برخي از اعضاي اين خانواده نظير شيگلا (shigella) سالمونلا (Salmonella) ويرسينا (yersinia) پاتوژن واقعي مي‌باشند. در صورتيكه برخي ديگر نظير اشريشيا كلي (E,coli) كلبسيلا (Klebsiella) و پروتئوس (Proteus)، فلور طبيعي دستگاه گوارش انسان و حيوانات بوده و در شرايط خاصي بيماري‌زا واقعي مي‌شوند. (1 و 2 و 3)


هما باكتري‌هاي اين خانواده در شرايط هوازي و بي‌هوازي رشد كرده و به اصطلاح بي هوازي اختياري هستند. همچنين گلوكز را تخمير و نيترات را به نيتريت تبديل مي كنند (به استثناي اروينيا (Erwinia). عدم حضور فعاليت سيتوكروم اكسيداز در اين باكتري‌ها مشخصه مهم مي‌باشد، چرا كه آنترو باكترياسه را از بسياري از باسيلهاي گرم منفي غير تخمير كننده (هوازي مطلق) متمايز

مي‌نمايد همه باكتري‌هاي اين خانواده بجز شيگلا كاتالاز مثبت هستند (1 و 29 و 30 و 31)
طبقه‌بندي خانواده آنترو باكترياسه بيش از ساير ميكروارگانيسم ها مورد مطالعه و بررسي قرار گرفته است. تا سال 1972 تنها 26 گونه در اين خانواده نام گذاري شده بود در صورتي كه در حال حاضر بيش از 11 دسته و 86 گونه درآن قرار دارند كه خوشبختانه تنها حدود 25 از تع7داد 97 گونه باكتري روده‌اي ، پاتوژن‌هاي مهمي براي انسان بوده و از نمونه‌مرضي جدا مي‎شوند. 72 گونه ديگري به بندرت از انسان جدا شده است. از آنجاييكه باكتريهاي روده‌اي هاگ ايجاد نمي‌كنند به آساني در اثر حرارت و غلظت‌هاي كم مواد ضد عفوني كنتده و باكتري كش معمولي از بين مي‌روند. در اين

ارتباط تركيبات هالوژنه فرم آلوئيد، بتا گلوتار آلدئيد و مواد فنلي اثر باكتر كشي روي باكتريها دارند.
كلر زدن به آب در كنتارل انتشار پاتوژن‌هاي روده‌اي نظير عامل تب حصبه مؤثر است. (1 و 29) اين باكتريها همچنين نسبت به املاح صفراوي و برخي رنگها مقاومندو از اين رو از اين مواد در تهيه محيطه‌هاي غني كننده و انتخابي استفاده مي‌شود(32).
سالمونلوز:
انتشار جغرافيائي : جهاني
منشاء آلودگي:
گونه‌هاي بسياري از دامهاي اهلي و وحشي (مخصولاً جوجه‌ها ، خوكها، گاوها، سگها و موشهاي صحرائي) كه بيمار بوده و بظاهر سالم باشند. انسان نيز مي‌تواند ناقل باشد.
عامل بيماري: باكتري‌هاي متعلق به گروه سالمونلا: ارگانيسمهاي ميكروسكوپي گرم منفي هستند كه تشكيل اسپور نمي‌دهند و اغلب در دستگاه گوارشي دامهاي آلوده زندگي مي‌كنند . آنها مي‌توانند براي ماهها در آب و غذا زندگي كنند. صدها سويه از آن جود دارد.
روش انتقال: از طريق آب، علوفه خشبي يا ساير غذاها كه توسط مدفوع ادرار، خون ناقلين آلوده شده باشد. منتقل مي‌شود. سگها ، سوسكها و ساير حشرات همچنين جوندگان وحشي و پرندگان مي‌توانند براحتي سالمونلاها را در محيط پخش نموده باعث آلودگي غذا و آب شوند.
از طريق مصرف گوشت‌هاي مبتلا، تخم مرغها ، شير يا غذاهاي آلوده بيماري انتقال مي‌يابد.
نحوه ورود عامل بيماري به بدن ميزبان:
دستگاه گوارش، سالمونلاها از روده به خون عبور نموده و به ارگانيسم حمله ور مي‌شوند، آنها ممكن است در غدد لنفاوي ، كبد، كيسة ‌صفرا و طحال (ناقلين بهبود يافته يا سالم) لكاليزه شوند.
بزرگترين خطر آلودگي:


در فصول خشك كه مگسها در اجتماعت دامهاي پرورشي كه فاقد احتياطات بهداشتي هستند و در شرايط متراكم و پر جمعيت همچنين در دامهاي جوان در فارمهاي بسته (جوجه‌ها و خرگوشها) بيماري زياد ديده مي‌شود.
اين بيماري همچنين در شرايط دسترسي (حمل و نقل، زايمان و بيماري‌ها) يا كمبودهاي تغذيه‌اي به چشم مي‌خورد.


گونه‌هاي اصلي مستعد به بيماري:
گاو، گاوميش‌ها، گوسفندان، بزها،خوكها ، اسبها، شترهاي تندرو، جوجه‌ها، خرگوشها و انسان
دور كمون بيماري: از 12 ساعت تا چندين روز.
يافته‌هاي درمانگاهي:
سندرمهاي مختلفي هستند: الف) شكل سپتي سميك كه همراه با تب بالا افسردگي ، مرگ در عرض 32 تا 48 ساعت.
ب: فرم روده‌اي كه شايعترين نوع است، تب، كاهش اشتها، اسهالات آبكي با مخاط و خون، درد روده‌اي ، تشنگي، گرفتاري‌هاي احتمالي برنشي و ريوي و عصبي، گانگرنه شده اندامهاي انتهائي، (گوشها، دم، پاها) تورم مفصلي، سقط جنين،
ج: شكل تخفيف حدت يافته،


د: شكل مزمن كه اغلب در آن اسهال مداوم، كاهش وزن، تب غير منظم، گرفتگي راست معده مي‌باشد.
هـ: فرم بدون علامت
بيماري: ورن معدي، تب، تيفوئيد و پاراتيفوئيدي و تبهاي كشنده
تغييرات آسيب شناسي بدن:
خونريزي ‌هاي سرسوني در مخاطات و سروزي مي‌شود. در شكل روده‌اي : از آنتريت نزله‌اي همراه با نقاط خونريزي سرسوزني در مخاطات گرفته تا شكل زخم شده گيهاي مربوط به آنتريت هموراژيك ديده مي‌شود.مدفوع آبكي با بوي گنديده و سطح شدن قسمتهاي دستگاه گوارشي، عظيم شدن و خونريزي غد لنفاوي روده بند، عظيم شدن كيسه صفرا، كبد و طحال خونريزي‌هاي سرزوني در قلب و كليه و ساير ارگانها، در اشكال مزمن، نواحي نكروز در روده كور و قولون و دستگاه گوارش ديده مي‌شود. (2)
تاريخچة سالمونلا:
در سال 1885 سالمون Salmon به اتفاق همكاش اسميت Smith از خوكهائي كه به بيماري طاعون مبتلا بودند ميكروبي را جدا ساختند آنرا باكتريوم سوئي پستيس Suipestis ناميدند.
نامبردگان تصور كردند كه اين ميكروب عامل بيماري طاعون خوك مي‌باشد ولي بعدها روشن گرديد كه ويروسي پالش پذير عامل اصلي بيمار طاعون خوك مي‌باشد. ميكروب كشف شده توسط سالمون و اسميت كه امروز سالمونلاكراسويس ناميده مي‌شود عامل ثانوي است كه اغلب موجب تشديد عوارض گوارشي در اين بيماري ميگردد. (15)
در سال 1885 گرتنر Duartner مواجه با مسموميت غذائي در 57 نفر گرديد، اين اشخاص در اثر خوردن گوشت گاوي كه در حال مرگ ذبح شده بود دچار استفراغ و اسهال شديد شده بودند. كرنتر از احشاء و امعاء اشخاص مرده و گوشت گاو ذبح شده ميكروبي را جدا ساختند و آنرا با سيل گرنتر نام گذارد بعدها مشخص شد كه باسل گرتنر همان سالمونلا اتترتيديس S.Intertidis مي‌باشد. (13 و15 )


در سال 1885 دنوبل Denobel در ناحيه در ناحيه آئوتريك (نام محلي است در فرانسه) از مسموميت غذائي ميكروبي جدا نمودند. و آنرا باسيل آئوتريك ناميد اما بعدها اين باكتري بنام سالمونلاتيفي- موريوم S.typhimarium نام گذاري گرديد. (15-13)
1893 كيلبورن Kilborn از ماديانهائي كه مبتلا به سقط جنين بودند ميكروبي را ج

دا كردند كه امروزه بنام سالمونلا آبورتوس- اكوي S.abortus equi ناميده مي‌شود. (23-15)
در سال 1896 آكاره Achare و اسكات مولر Schotmoller ميكروبهاي پارا تيفيك A و B را شناخته ولينر leaner متوجه گرديد كه اين ميكروبها از نظر خواص پادگني شبيه ميكروب سالمون مي‌باشد و به اين جهت به افتخار كاشف نام سالمون را براي اين باكتريها پيشنهاد نمود (23)
در سال 1926 وايت whithe به اتفاق كافمن Kuffman ساختمان پادگني ساملونلاها، آنان را طبقه‌بندي نمود و جدولي را كه به نام جدول كافمن وايت معروف مي‌باشد براي تشخيص و تفكيك اقسام سالمونلا ها تنظيم نمود.(23)
تعريف سالمونلاها:
سالمونلاها دسته بزرگي از خانواده‌ آنتروباكترياسه، و گرام منفي هستند كه معمولاً از راه دهان وارد دستگاه گوارش انسان، حيوانات پستاندار و پرندگان شده و سبب التهاب روده، مسموميت غذائي و يا عفونت خون مي‌گردند.


تاكنون در حدود 2450 سروتيپ مشخص، جدا و گزارش شده كه مختصر اختلاف با يكديگر داشته و بعلت كشف روز افزون انواع ساملونلاها امروزه آنها را از روي ساختمان پادگني معرفي مي‌كنند و هر ساله 10-20 سروتيپ جديد به آن اضافه مي‌شود (24- 23- 1)
شكل سالمونلاها:
باكتريهاي ميله‌اي شكل، گرام منفي و بدون هاگ ميباشند و به استثناء سالمونلا پلوروم و سالمونلا گالينارم همگي داراي عدة زيادي تاژك بوده و متحرك ميباشند.
قطر سالمونلا 4/0 تا 6/0 ميكرون بوده و طول آن 1-3 ميكرون ميباشند يا با اندازه متوسط (6-x1 1-3/0) ميكرون مي‌باششند. در حرارت 37 سانتيگراد هيچكدام كپسول توليد نمي‌كنند ولي در حرارت كمتر از 30 درجه سانتيگراد اغلب آنها كپسول توليد مي‌كنند.


خصوصيات محيط كشت
سلامونلا در شرايط هوازي و بي هوازي اختياري هستند و در حرارت بين 15-43 درجه سانتيگراد روي تمام محيط‌هاي ساده. معمولي رشد مي‌كند. در غذاهائي كه اسيد نباشند در حرارت 37 درجه سانتيگراد رشد و تكثير مينمايند. در يخچال رإ آن متوقف شده و در حرارت پاستوريزاسيون از بين مي‌روند.
حداقل حرارت لازم براي رشد سالمونلاها 30 درجه و حداكثر آن 45 درجه سانتيگراد مي‌باشد. رشد سالمونلا در PH 4-9 محسوس ودر PH كمتر از 4 و بيشتر از 9 نامحسوس و يا متوقف مي‌شود.


بهترين PH براي رشد سالمونلاها 5/6 تا 5/7 ميباشند ولي بهترين PH جهت رشد سالمونلا 8/6 ميباشد.
پرگنه‌هاي 24 ساعته سالمونلا روي محيط ژلوز ساده Nutrient agar در حرارت 37 درجه سانتيگراد به بزرگي 2 تا 3 ميليمتراند و مانند پرگنه‌هاي كلي پاسيل- گرد - صاف - كمي محدب به رنگ سفيد خاكستري متمايل به سفيد و براق ميباشند.


در اثر كشت‌هاي مكرر پرگنه‌هاي صاف به پرگنه‌هاي خشك و خشن تبديل مي شوند . براي محيط‌هاي افتراقي مانند اندوآگار Endo agar آگار، مك كانكي MacConkey agar و محيط‌هاي انتخابي مانند SS آگار (Salmonella shigella Shigella ager) و دزاكسي كلات سيترات آگار (Des Oxycholate citrate agar) به علت عدم تخمير لاكتوز پرگنه‌هاي بي رنگ ايجاد ميكنند.
خواص بيوشيمائي:
بيشتر انواع سالمونلا گلوكز، مالتوز، مانيتول و دولسيتول را تخمير نموده و اسيد و گاز ايجاد ميكنند ولي لاكتوز و ساگاروز را تخمير نميكند.


در ميان همه سالمونلاها، سالمونلاتيفي موريوم از اين قاعده مستثني بوده، زيرا گلوكز، ماتوز و مانيتول را بدون ايجاد گاز تخمير ميكنند ضمناً سالمونلاگاليناروم و پاراتيفي A قند گلوكز را تخمير نموده ولي توليد گاز نمي‌كنند.
اغلب سويه‌هاي سالمونلا به نسبت كم و يا زياد توليد گاز نميكنند. سالمونلاها توليد اندول ننموده، اوره آزمنفي، ميتل رد مثبت ولي VP(Vogespros kaur) آنها منفي ميباشند.


با توجه به خواص فوق تميز سالمونلاها از ساير باكتريها نسبتاً آسان است ولي درعمل همواره اين موضوع به اين سادگي هم نيست، زيرا برخي از باكتريها مانند پاراكولن (Paracolon) از حيث خواص بيوشيميائي به سالمونلاها نزديك ميباشند. اين ميكروب‌هالاكتوز، ساكاروز و ساليسين را تخمير مي‌كنند، ولي اين عمل را به آهستگي انجام مي‌دهند و گاهي تخمير قدندهاي مزبور چندين روز طول ميكشند بنابراين در صورتيكه سرم‌هاي لازم در اختيار نباشند در قضاوت نبايد عجله كرد و بهتر است محيط‌هاي قندي را چند روزي در گرمخانه گذاشته و پس از يك هفته نتايج را يادداشت نمود.
براي تسريع در امر تخمير ممكن است. مقدار پارافين مذاب را روي پنبة دهانه لوله ريخت و بدين ترتيب از نفوذ هوا بداخل محيط جلوگيري نمود تا عمل تخمير بهتر صورت گيرد

.
ساختمان پادگني سالمونلاها: Antigenic structure
بطور كلي طبق بررسي‌هاي دانشمندان بخصوص وايت، كافمن و فيليكس در سالمونلاها سه گروه مختلف پادگن تشخيص داده شده كه بنام پادگن‌هاي پيكري يا (Virulent Antigen) Vi-(somatic Antigen) O و پادگني H يا پادگن تاژك Glageller Antigen معروف است.
الف- پادگن پيگيري يا O و (Somatic Antigen)


اين پادگن مخصوص پيگر باكتري است كه در سالمونلاهاي متحرك و غيرمتحرك پيدا مي‌شود. خصوصيات پادگني پيگيري اين است كه حرارت 100 درجه سانيگراد را چند ساعت تحمل كرده و در برابر بعضي از مواد شيميائي مانند الكل و استون مقاوم مي‌باشند. اين پادگن فقط در نموننه‌هاي (Smoth) S ميكروبي يافت مي‌شود و در نتيجه تركيب با پادتن مربوط به شكل توده‌هائي كه با نور كافي و در روي زمينه تاريك بهتر ديده مي‌شود جمع (agloteene) ميگردد.


آنتي‌ژن‌هاي پيكري يا O سالمونلا ثابت است و تاكنون 67 نوع مختلف شناخته شده‌اند و در هر نوع سالمونلا چندتائي از آنها موجود ميباشد. كه اين اجزاء را به وسيله اعداد نشان داده و بدين وسله توانسته‌اند سالمونلا را طبقه‌بندي كنند. (1)
ب- پادگن (Virulent antigen) Vi
در بعضي از سالمونلاها مانند پاراتيفي B-C سالمونلا دوبلين Sal, dubline و سالمونلا تيفي موريوم Sal. Typhimurium و سالمونلا با لراپ روي آنتي ژن‌هاي O را آنتي ژن ديگري بنام پادگن Vi كه از كلمه ويرولانس مشتق و سبب حدد آنها مي شوند پوشانيده است.
ساختمان شيميائي آنتي ژن Vi شبيه به ساختمان شيميائي پادگن O بوده ولي مقاومت آن در برابر حرارت، اسيدها و فنل‌ خيلي كمتر از آن ميباشد.
سالمونلاهاي نامبرده وقتي كه تازه از بدن گرفته شده بانشد داراي آنتي ژن Vi سبب آگلوتيناسيون آنها مي‌گردد. پادگن Vi داراي قدرت ايمني زائي خيلي ضعيف ميباشند.


ج- پادگن‌هاي H ياتاژك (Flageller antigens)
اين آنتي ژن‌ها مخصوص تاژك سالمونلاها بوده و فقط در انواع متحرك سالمونلاها وجود دارند. ساختمانن اين پادگن‌ پروتئيني بوده خاصيت آنتي ژنتيكي در انسان و خرگوش دارد. در مقابل حرارت بيش ا ز60 درجه سانتيگراد، الكل و اسيدها مقاومت داشته، فرمالين نه تنها آنها را خراب نميكنند بلكه سبب ثابت شدن تاژك و روي سطح باكتري مي‌شود و آنتي ژن O را كاملاً مي‌پوشاند و بطوريكه مانع آگلو تيناسيون باكتريها باسرم ضد O ميگردد. در صورتيكه آگلوتيناسيون آنها با سرم، H جلوگيري نميكند. به همين دليل آنتي ژن تاژك را با افزودن فرمالين تهيه مي‌كند.
آنتي ژن‌هاي H بر دو نوع‌اند بعضي مخصوص يك يا چند نوع سالمونلااند و بنام آنتي ژن‌هاي تيپ يا فاز I خوانده مي‌شود و بعضي ديگر مشترك ميان چندين نوع سالمونلا كه فقط يك دسته از اين آنتي ژن‌ها را دارند بنام منوفازيك و آنهائي را كه داراي هر دو دسته هستند بنام دي فازيك مينامند.
آنتي ژن‌هاي H براي تعيين نوع سرمي حائز اهميت بسيارند ولي به نظر نمي‌رسد در قدرت بيماريزائي و قدرت ايمني دهنده هيچگونه نقشي ايفا نمايند (23-11)
اهميت پرگنه‌هاي R و S در آزمايشهاي سرمي:
پرگنه‌هاي R خشن Rough سالمونلا فاقد خاصيت پادگني بوده و در نتيجه نميتوان از آنها براي تيهه سرم ضد Vi بهعنوان پادگن براي آزمايش آگلوتيناسيون استفاده نمود و در نتيجه چون كليه اين آزمايشها توسط پرگنه‌‌هاي S انجام مي‌شود بنابراين بايد سعي شود كه هميشه با تازه نگهداشتن كشت ميكروبي از پرگنه‌هاي S براي آزمايشهاي فوق استفاده كرد.


تشخيص پرگنه‌هاي S و R براي اشخاص با تجربه از روي شكل ظاهري آسان است چون پرگنه‌هاي R معمولاً براق، شفاف و مرطوب هستند و داراي اطراف منظم ميباشند و در سطم فيزيولوژي شيرابه‌اي يكنواخت ايجاد ميكنند. در صورتيكه پرگنه‌هاي R معمولاً خشك و نامنظم بوده و تهيه شيرابه‌اي يكنواخت از آنها ميسر نيست. با وجود اين گاهي تشخيص پرگنه‌هاي R و S از يكديگر خالي از اشكال نيست. به همين جهت مي‌توان از محلول 2 در هزار تريپافلاوين درسرم فيزيولوژي استفاده كرد. زيرا پرگنه‌هاي R هيچگاه در اين محلول بصورت تعليق در نمي‌آيند. اين محلول اولين بار توسط دانشمندي بنام پامپانا Pampana در سال 1933 مصرف شد(23)
تغييرات پادگن Variations in antigens
ساختمان آنتي ژنيك سالمونلاها ثابت نيست و دستخوش تغييراتي است كه مهمترين آنها بصورت زير مي‌‘اشند.
1- تغيير سالمونلاها ممكن است در اثر موتاسيون (Mutation) فلاژل خود را از دست داده و بي حركت شوند كه مربوط به از بين رفتن پادگن H ميباشد، برعكس آنهم ممكن است يعني شكل تاژك دار سالمونلا را در مجاورت باكتريو فاژهاي مخوصص نبام باكتريو فاژ ترانسدكتيو (Transductive) قرار دهند و ايجاد تاژك را در آنها القاء كنند.


2- تغييرات سالمونلاها در اثر كشت‌هاي مكرر در روي محيط غذائي آنتي ژن O يا پيكري خود را از دست ميدهند و پرگنه‌هاي آنها كه در ابتدا صاف و مرطوب بود خشك و خشن مي شوند .
اين تغييرات تدريجي است. باكتريهاي R هم پس از چند مرتبه كشت آنتي ژن R خود را از دست ميدهند وآ“تي ژن كه در زير آن قرار گرفته آشكار مي‌گردد.
3- تغييرات فاز Phase Variation


در كشت‌هاي سالمونلاهاي ديفازيكتاژك بعضي از باكتريها داراي آنتي ژن فاز I و تاژك بعضي ديگر داراي آنتي ژن فاز II ميباشند.
پرگنه‌هاي اين دو نوع باكتري را مي‌توان در روي محيط در بوات دو پيتري از يكديگر جدا كرد ولي هر يك از آنها پس از 24 ساعت مجدداً ديفازيك خواهند شد. بعضي از سالمونلاها وقتي از فاز I به فاز II تبديل مي شوند بجاي بدست آوردن آنتي ژن‌هاي فاز II بعضي از آنتي‌ژن‌هاي فاز I سالمونلاحاي ديگري مانند Z10-x-n-e را پيدا مي‌كنند. اين قسم تغيير فاز را بنام تغيير a-b مي‌نامند. در فاز I بعضي از سالمونلا نيز گاهي آنتي ژن‌هاي فاز II برخي از سالمونلاهاي ديگر وجود دارد. (23)
فرمول آنتي ژنيك:
به علت تعداد روز افزون انواع سالمونلا امروزه آنها را از روي ساختمان آنتي ژنيك آنها بررسي مي‌كنند. به اين معني كه اول آنتي‌ژن ‌هاي سوماتيكسپس آنتي ژن‌هاي فاز I و بالاخره آنتي‌ژن‌هاي فاز II پشت سر يكديگر مينويسند. اگر سالمونلا مونوفازيك باشد بجاي فاز يك خط تيره ميگذارند.اگر علاوه بر آنتي‌ژن‌هاي اصلي آنتي ژن‌هاي فرعي يگري هم وجود داشته باشد. بجاي هر يك از آنها يك نقطه قرار مي‌دهند و بالاخره اگر يك آنتي ژن گاهي موجود و گاهي غايب باشد آنرا در داخل يك پرانتز قرار مي‌دهند. (24-23)

جدول شماره 1 فرمول آنتي ژنيك
پادگن H O Antigen نوع سرمي گروه
فاز 2 فاز 1
5/1 a 12-2-1 پاراتيفي S. Paratyphi A
A
e-n-x
2/1
5/1
e-n-x
e-n-x
-
6/1
I,W
2/1
e-n-x
-
2/2
6/1
I,w
7/1
2/1 -
b
b
b
b
b,z12
c
b
d
e,h
(F),g
I
I
I
I,v
R 12-4
12(5)،4،1
27،12،4،1
12،(5)،4،1
27،12،4،1
27،12،4
12،4
(27)12،4،1
27،12(5)4،1
12(5)،4
12(5)،4،1
12(5)،4،1
12،4
(27)،12،4،1
27،12،4،1
12(5)،4،1 سالمونلااپورتوس اكوي
پاراتيفي
لمت
ابوني
ابورتوس بويس
شلزشيمي
ابورتوس اوويس
وين
ستانلي
چستر
دردبي
تيفي موريوم
آگاما
گلوسيستر
بروني
هيدلبرگ S. Abortus equii
S.Partyphi B
S. Limete
S. Abony
S. Abortusbovis
S. Schein Sheim
S. Abortus ovis
S.wien
S.stanley
S. Chester
S.Derby
S. Typhimutium
S. Agama
S. Gloucester
S. Bredeney
S. Heidelberg B
5/1
5/1
- E
E
g.m.s (Vi) 7،6
7،6
7،6
7،6 پاراتيفي
گلراسويس
مونته ويدو
اورانين برگ S. Paratyphi C
S. Cholerae suis
S. Montevideo

جدول شماره 1 فرمول آنتي ژنيك
پادگن H پادگن D نوع سرمي گروه
فاز 2 فاز 1
5/1
5/1
-
5/1
2/1
5/1
6 z K
Y
29 z
d
e.h
r
I 6.7
7،6
7،6
8،6
8،6
8،6
20،8 تامپسون
باريلي
تينس
منهاتان
نيوپورت
بوي موربي فيكانس
كنتوكي S. Thomposn
S. Barielly
S. Tennessee
S. Manhattan
S. Newport
S.Bovimorbificans
S. Kentuky
5/1
-
-
-
5/1
- A
D
G,m
G,p
I,v
- 12،9،1
Vi 12،9
12،9،1
(Vi)12،9،1
12،9،1
12،9،1 سندي
تيغي
انتريت
دبلين
پاناما
گاليناروم S. Sendai
S. Typhi
S. Enteritidis
S. Dublin
S. Panama
S. Gallinrum D
6/1
I,w
6 ،1
6/1
6/1
- E,h
E,h
I,v
E,h
E,h
g-s-t 10،3
10،3
10،3
15،3
34،15(3)
19،3،1 اناتوم
مل اگريدس
لندن
نيونيگتون
مينا پوليس
سنتن برگ S. Anatum
S. Neleagridis
S. London
S. Newington
S. Menneapolis
S. Senftenberg

 


طبقه‌بندي سالمونلاها
را با روش‌هاي مختلف تقسيم مي‌نمانيد. يكي از اين روشها تقسيم‌بندي از روي ميزبان سالمونلا مي‌باشد.كه در اين حالت سالمونلاها به سه دسته تقسيم مي‎شوند.
1- سروتيپهايي از سالمونلا كه به شدت به بدن انسان عادت يافته‌اند مانند سالمونلاتيفي، پاراتيفي A ، پاراتيفي B و پاراتيفي C و سالمونلا سنداي (S.sendie).
2- سالمونلاهايي كه به شدت به ميزبان اختصاصي خود كه غير از انسان است عادل يافته‌اند مانند سالمونلا پولوروم (pullorum)، گاليناروم (gallinarum) كه پرندگان را را بيمار مي‌نمايد. سالمونلا دابلين (dublin) گاوها را آلوده مي‌نمايد. سالمونلا آبورتوس اكويي (S. abortus Equie) اسبها را مبتلا مي‌سازد. و سالمونلا كلرا سوئيس (Cholerasuis) خوكها را آلوده مي‌‌سازد. البته بعضي از سالمونلاهاي فوق مانند كلرا سوئيس براي انسان نيز بيماريزا مي باشند.
3- سالمونلا در اين دسته قرار مي‌گيرند و عامل بيماري در انسان و حيوان مي‌باشند. (33)
روش ديگر طبقه‌بندي سالمونلاها استفاده از آناليز ژني آنهاست (ژنوتايپينگ)، (34)
روشهاي ديگر شامل: فاژتايپيگ (phage typing)، بيوتاپپينگ (biotyping) و پلاسميد تايپينگ (plasmid typing) مي‌باشند.
فاژتايپنگ (phage typing)
از فاژتايپينگ در تحقيقات و مطالعات اپيدميولوژيكي در جهت رديابي منبع عفونت استفاده مي كنند چرا كه در ارتباط فوق‌‌العاده زياد بين فاژ تايپ و منبع اپيدمي وجود دارد. روش Vi فاژتايپينگ ساملونلاتيفي اولين روش از اين نوع بود كه در سال 1938 به وسيله كرايجي و ين (Craigie & Yen)
ابداع شد و هنوز هم در بسياري از زمينه‌ها منحصر به فرد است.(5)
فاژتايپينگ سالمونلا تيفي با تعيين حساسيت كشت اين باكتري به يك سري از واريانتهاي فاژ II ، Vi كه به سويه‌هاي مختلف باسيل تيفوئيد حدت يافته‌اند، صورت مي‌گيرد در جدول كه در چند سال اخير منتشر شده 1065 فاژتيپ از سالمونلا تيفي مشخص شده كه آنها را به حروف يا اعداد نشان مي‌ دهند سويه‌‌هاي فاژتيپ A به فاژهاي Vi حساسند. در صورتيكه برخي ديگر از فاژتيپها تنها به يك يا چند فاژ حساست دارند. نظيري پور در سال 1355 ، در 110 سوش جمع‌آوري شده سالمونلاتيفي در ايران، به هشت فاژتيپ برخورد كرده است كه بيشترين درصدآن مربوط به فاژتيپهاي E1 و A بوده است. (1)


به هر حال Vi فاژتاپينگ نيز محدوديتهايي دارد. به طوريكه يك چهارم سويه‌هاي با آنتي ژن Vi استحاله يافته بوده و از الگوي طبقه‌بندي خاصي مطابعت نمي‌كنند. فاژتايپينگهايي كه معمولاً در سر تا سر جهان ديده مي‌شوند.و
عبارتند از: . وقتي كه يك فاز تيپ غير متداول و اگزوتيك در كشوري كه فاقد آن است، ظاهر شود، تعيين منبع عفونت با عطف توجه به مهاجراني كه از كشوري كه آن فاژتيپ در آنجا اندميك است،‌آسان خواهد شد. بنابراين زماني كه ژاژتيهاي كه در شبهقاره هند اندميك هستند، در كشور انگليس ظاهر شوند. قطعاً منبع عفونت افرادي هستند كه از كشورهاي هند، پاكستان، بنگلادش به اين كشور مهاجرت نموده‌اند. فليكس (Felix) در سال 1956 و گالو (Galo) در سال 1959

سيستمي را براي فاژتايپينگ سالمونلا تيفي موريوم ابداع نمودند كه مبناي مطالعات بين‌المللي در زمينه اپيدميولوژي اين باكتري است. اين سيستم در ابتداد تنها داراي 34 فاژتيپ بود. در صورتي كه در حال حاضرب بيش از 232 تيپ در سالمونلا تيفي موريوم شناسايي شده است. برخي از اين فاژتيپها معمولاً در ميزبانهاي حيواني خاص مشاهده مي شوند، از اين رو مي‌توان ارتباط نزديكي بين فاژتيپ مسئول عفونتهاي انساني و گونه حيواني كه آن فاژتيپ بيشتر در آن ديده مي‌شود برقرار نمود كه در شناسايي سريع منابع احتمالي عفونتهاي انساني ارزشمند است. فاژتيپ چهار

سالمونلا انتريتديس چند سالي است كه مشكلات زيادي در كشورهاي اروپاي مركزي و غربي به وجود آورده است. اخيراً تلاشهايي در جريان است تا جداول فاژتيپ يك سويه را با تعويض جايگاه پذيرنده موجود در سطح باكتري و يا به وسيله رمز كردن اندونوكلاز تعيين حدودي، تغيير دهند. (1)
بيوتايپينگ (Biotyping)
طبقه‌بندي سويه‌ها بر اساس خواص بيوشيميايي آنها را بيوتايپينگ مي‌گويند. سويه‌هاي يك سروتيپ خاص ممكن است به وسيلة واكنشهاي تخميري و بيوستنيك به بيوتايپهاي متعددي متمايز گردد. به عبارت ديگر بيوتيپها، فتوتيپهاي مختلف تخميري يك سروتيپ مي‌باشند. كه در رخي از خصوصيات بيوشيمايي با هم تفاوت دارند. مانند سالمونلا كلراسوئيس بيواركونزندورف (Biovar Kunzendorf) كه برخلاف اكثر سويه‌هاي سالمونلاكلراسوئيس، گاز سولفيد هيدروژن توليد مي‌كند. اولين بار كريستنس (kristensen) بر اساس واكنشهاي تخميري ايجاد شده در نه محيط قندي متفاوت سويه‌هاي سالمونلا تيفي موريوم را در 21 بيوتايپ طبقه‌بندي نمود. آزمايشات و موادي كه در بيوتايپبينگ سالمونلا تيفي موريوم مورد استفاده قرار مي‌گيرند، مي‎توانند در بيوتايپينگ پاراتيفي B و برخي ديگر از ساير سروتيپها نيز مفيد واقع شوند. (1)


پلااسميد تايپنگ (Plasmidtyping)
اكثر سويه‌هاي وحشي سالمونلا پلاسميدهايي كه از نظر تعداد و اندازه با هم فرق مي‌كنند، با خود حمل مي‌نمايند. نقشه‌برداري پلاسميد شامل جداسازي DNA پلاسميد و تفكيك آن به وسيله الكتروفورز مي‌باشد. بدين ترتيب كه پلاسميدها در اثر الكتروفورز بر اساساندازه مولكولي در ژل آگار از هم جدا شده و در نتيجه يك نقشه پلاسميدي به وجود مي‌آيد.


استفاده از اين نقشه در سالهاي اخير مقبوليت زيادي پيدا نموده و روش مناسبي را براي طبقه‌بندي سالمونلاها البته در سويه‌ها حاوي پلاسميد فراهم نموده است. اين تكنيك ارزان، ساده و سريع بوده و در مقايسه با فاژتايپينگ، در اپيدمي‌ها جهت شناسايي تيپهاي موجود در داخل يك سروتيپ مناسب‌تر است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید