بخشی از مقاله
اين اثر مقدمه مترجم، پيشگفتار و مقدمه مولف و نه فصل را شامل ميگردد. در مقدمة مترجم، او پس از توضيحي كوتاه پيرامون فردوسي و شاهنامه به شيوهي پژوهش پروفسور ديويدسن اشاره ميكند و بيان ميدارد كه او معتقدست اتكا به منابع مكتوب به تنهايي نميتواند ما را به شاهنامهي فردوسي رهنمون گردد. به اعتقاد او، بر اساس شواهد خود شاهنامه و شواهد بيروني، فردوسي بخش مهمي از شاهنامهاش را از منابع شفاهي گرفته و خود روايات را حين اجراي نقالي ديده و شنيده است.
در پيشگفتار، اينگونه بيان ميكند كه موضوع اساسي كتاب اين است: كه «چگونه ميتوان يك شكل از ادبيات كلاسيك را تداوم يك سنت شفاهي پيشين دانست؟» ديويدسن معتقدست كه شاعر در اين كتاب در حقيقت به مفهوم پادشاهي اعتبار ميبخشد بدينصورت كه شاعر پا پروردن و اعتبار بخشيدن به پهلوان از او پاسباني براي تخت شاهي و شاهنشاه ميسازد پس شاعر قوام بخش و اعتبار دهنده به مفهوم شاهنشاهي است در مقدمه شاعر (كه خود فردوسي ست) و پهلوان (رستم، كسيكه در ذهن ما شخصيتهاي حماسي و اساطيري را تداعي مينمايد) را محور اصلي كتاب حاضر بر ميشمرد.
نويسنده معتقدست كه منظور اصلي اين كتاب نه زندگي نامهي شخصي فردوسي است و نه «تاريخي» كه ميتوان از خلال شاهنامه نگاشت. بلكه منظور شعريست كه زندگي شاعر نمونهي آن است و داستانيست كه شاعر روايت مينمايد آن هم شعري كه آميزهاي است از تاريخ و اسطوره.
در مورد رستم با شخصيتي روبرو هستيم كه مخلوق شاعرانهاي از نوع اساطير به نظر ميآيد، نه يك واقعيت تاريخي.
همچنين نويسنده اذعان ميدارد كه در اين تحقيق نظري مخالف نظر نولدكه و ساير متخصصان ايران شناسي - كه روايات رستم را خارجي و يا داخل شده در سنت پادشاهان ميدانند – مطرح ميگردد.
در ادامهي مقدمه با نگاهي اجمالي به نكات برجستهي چهار سلسلهي امپراتوري ايران قبل از اسلام يعني پيشداديان، كيانيان، اشكانيان و ساساني بيان ميكند كه دو سلسلهي اول، بخصوص اول، ريشه در اساطير دارند و دودمان بعدي، تاريخياند.
در فصل يك، پيرامون اعتبار فردوسي كه خالق تنها حماسه ملي معتبر ايران است به بحث ميپردازد و به سخن ژول مول در اين باره اشاره مينمايد كه ماهيت شاعر و پهلوان را نشان ميدهد. ژول مول مينويسد: فردوسي چنان تجليلي از زندگي رستم كرده است كه ديگر هيچ نويسنده ايراني نميتواند پس از او اينگونه در اين باره قلم بزند.
«فصل دوم دربارهي « اعتبار شاهنامه فردوسي» است. و در اثبات اعتبار شاهنامه به بقاي آن استدلال مينمايد و معتقدست كه براي مشخص شدن برتري فردوسي بر ساير سرايندگان حماسه ملي نيازي نيست ضوابط امروزي شعري خود را به كار گيريم بقاي شاهنامهي فردوسي نشانهاي روشن بر برتري فردوسي و شاهنامهاش بر ساير شاهنامههاست و بقاي آن باعث شد، تا هيچ كس براي بازگويي روايت شاهنامه طبع آزمايي نكند.
«ميراث شعر شفاهي» فردوسي فصل سوم را تشكيل ميدهد. در اين فصل مولف بيان ميكند كه شاهنامهي فردوسي ادامهي سنت شفاهي در كسوت مكتوب است اما مستقل، و نشانهي بسيار مهم مستقل بودن نقالان از شاهنامهي فردوسي را در مطالب زيادي ميداند كه در سنت روايات شفاهي هست در حالي كه در هيچ يك از ادبيات حماسي شناخته شده وجود ندارد.
در فصل چهارم كه عنوان آن «كتاب شاهان، حماسهي پهلوانان» است و مولف در اينجا بر اين باورست كه اين دو گانگي ميتواند در قالب نوعي سنت داستانسرايي وجود داشته باشد، سنتي كه باورهاي مردم دربارهي شاهان را با باورهاي پهلوانان به هم ميآميزد. در اين فصل به تمايز اين دو مقوله و روشنفكري پيرامون هر يك پرداخته ميشود.
و فصل پنجم با عنوان «شاه و پهلوان» تا حدي ادامهي فصل گذشته است بر سازگاري مفهوم ايراني «كتاب شاهان» با «حماسهي پهلوانان» تأكيد ميكند و تلفيق حكايات پادشاهان داستانهاي پهلوانان، بخصوص رستم، در عهد ساسانيان و حتي قبل از آنان، در زمان اشكانيان، را به سنتي ملي تعبير مينمايد و در ارائهي اين استدلال، جزئيات بيشتري را از اساطير يونان باستان دربارهي رابطهي بين اريستئوس به عنوان پادشاه و هركول به عنوان پهلوان اضافه مينمايد.
«رستم، پاسدار حكومت» موضوع فصل ششم است در اين فصل از رستم به عنوان پاسدار حكومت ياد ميكند و در بررسي موضوع رستم او را جزئي جدايي ناپذير از خود مفهوم پادشاهي ميداند كه به تنهايي فتنه را دور ميكند و در دفاع از تاج و تخت موظف به حمايت از پادشاهست حتي اگر شاه، او را برسر جمعيت و در حضور همگان سرد و بي آبرو كرده باشد. همانطور كه خود نيز بر تاج بخشياش اذعان ميدارد:
به درشد به خشماندر آمد به رخش منم گفت شير اوژن و تاج بخش
فصل هفتم «موضوع پدري پيشرس و نارس در داستان رستم و سهراب»است در اين فصل مولف بعد از گزارشي به اجمال از داستان رستم و سهراب، به داوري مينشيند. و معتقدست كه رستم فقط كاري را كه مجبور به انجام آن بود، كرد زيرا هر چه باشد او مدافع تاج و تخت ايرانيست و بايد پيوسته متناسب با عنوان خود، تاج بخش، عمل كند، اگر چه شايستگي لازم جهت شاهي را داراست.
هشتمين فصل («ديوسكوريسم» بين پدر و پسر، سرمشقي براي اقتدار در شاهنامه) است.
است. واژهي ديوسكوريسم از نام يوناني Dioskouroi به معني «فرزندان آسمان» گرفته شده و به دو قلوهاي ملكوتي گفته ميشود كه در اساطير و آيين يوناني به كاستر و پلي ديوكس معروفند. او نوعي مكمل بودن را در رفتار دوقلوها مييابد؛ اگر يكي تمايل به ستيزه جويي و جنب و جوش دارد، ديگري منفعل و كم تحرك است و در اين مبحث بر همين جنبهي پدر و پسر بحث شده است.
«بزم و رزم» به عنوان فصل پايانيست كه مولف آنها را بهترين مناسبت براي شاعر و پهلوان بر ميشمرد در شاهنامه معمولاً پهلوانان شخصيتهايي هستند، جنگجو كه به دو كار علاقهي خاص دارند: بزم و رزم.
بزم قالبي است براي بازگو كردن داستان ماجراجوييهاي رزم آوران يعني جنگيدنشان، و اين قالب بهترين مناسبت است براي بيان اقتدار شاهانه از طريق قابليتهاي پهلواني و مهارتهاي شاعرانه.
در سخن پاياني، مولف تلاش فردوسي را تلاش شاعرانهاي بر ميشمرد كه يك بار ديگر و بطور كامل حماسهي پهلوانان را با كتاب شاهان در هم در آميخته و وحدت هنرمندانة حاصل از اين در آميختن مديون كهنترين سنتهاي اساطيري است كه بازگو ميكنند چگونه يك پهلوان، فر پادشاه ولي نعمت خود را نجات داده است.
بلور كلام فردوسي/ رحيم رضازاده ملك- تهران: انتشارات كلبه و فكر روز، سال 1378.
اثر حاضر بعد از يادداشتي كوتاه پيرامون فردوسي و سبب نظم شاهنامه و شرحي پيرامون دقيقي همراه با ابياتي از شاهنامه آغاز شده و به هفت موضوع در شاهنامه ميپردازد.
دربخش اول با نظر به شاهنامه و پادشاهي جمشيد و اقدامات و كارهاي انجام گرفته درعصر او طبقات اجتماعي دوران ساسانيان را بر ميشمرد كه در عصر جمشيد به چهار دستهي كاتوزيان (زاهدان و عابدان)، نسوديان (كشاورزي و برزگران، نساريان (سپاهيان و لشكريان) و اهتوخوشي (پيشه وران) تقسيم شدهاند. سپس به نظر محققين و پژوهشگران مختلف كه به اين موضوع پرداختهاند و در جهت يافت ريشهي اين واژگان كوشيدهاند ميپردازد و در اينباره گفتار محققيني چون: ميرزا عبدالحسينخان بردسيري، پورداوود، معين، بهار را در كنار هم قرار داده و سپس تك تك دربارهي هر يك گفتگو مينمايد.
در بخش دوم به موضوع «تأسيس نورور جمشيدي» ميپردازد و ابياتي را كه فردوسي در آغاز داستانهاي شاهنامه، در پادشاهي جمشيد، شهريار پيشدادي، در جايي پس از برشمردن نهادها و كارهاي او ميسرايد، ميآورد. سپس اين ابيات را كه تعداد آنها 10 بيت بيشتر نبود در چاپهاي گوناگون شاهنامههاي مختلف مسكو، ژول مول، بروخيم، رمضاني و اميركبير بررسي ميكند و تفاوتهاي گوناگون واژگاني و كاستي و فزوني ابيات را مطرح مينمايد و در پايان بخش، صورت صحيح و معقول ابيات را به توالي منطقي ميآورد.
بخش سوم «چو ارديبهشت آفتاب از بره» است كه مصرعي از بيتي است كه ارجاسب در نامهاي خطاب به گشتاسب مينويسد:
همي تافتي بر جهان يكسره چو ارديبهشت آفتاب از بره
مولف نظر پژوهشگران مختلف را در مورد اشكالي ميآورد كه به اذعان آنان در پايان بيت وجود دارد به اين منظور كه اين بيت، يك اشكال در تاريخ تأليف منظومه ايجاد ميكند. اين بيت جزو گشتاسبنامهي دقيقي به حساب ميآيد و چنين مينماياند كه در زمان دقيقي و تاريخ نظم شاهنامهي او، ماه ارديبهشت در موقع بودن آفتاب در برج حمل ميافتاد، در صورتي كه در تاريخي كه تأليف شاهنامه در آن حدس زده ميشود ارديبهشت ماه از 7 ثور تا 6 جوزا واقع ميشد.
مولف نظر پژوهشگراني همچون سيد حسن تقي زاده، ذبيح الله بهروز، علي حصوري و منصور رستگار را ميآورد كه يكي از نظريات حسن زاده را نقل نموديم.
موضوع بخش بعدي «سيمرغ و سيندخت» است. در اين بخش مولف ابتدا ماجراي دو سيمرغ در شاهنامه را مطرح مينمايد. اولي سيمرغيست كه اسفنديار با نيرنگ در خوان پنجم او را از پاي در ميآورد و دومي پروندهي زال و به دنيا آورندهي رستم، آموزندهي راه مرگ و موضع خطر پذير اسفنديار به رستم است يعني بخرد است و چارهگر و پزشك و با آدميان سخن ميگويد و اين سيمرغ دوم بسيار عجيب و صاحب اعمالي خارق العاده و موضوع اصلي بحث مولف در اين بخش است.
«زن بارگي بهرام گور» موضوع بخش پنجم كتاب حاضر است و ماجرايي از بهرام گور و برخورد او با چوپاني در بيشه در هنگام تخجير كه در شاهنامه آمده، ميآورد. از چوپان در مورد صاحب گوسفندان ميپرسد و متوجه ميشود كه از آن صاحبي با مال و تكميناند كه دختري زيبا نيز در خيل خويش دارد. يكي از موكبيان بهرام نظر به شناختي كه از بهرام داشته به همراهان در مورد حركت به سوي صاحب گوسفندان و خواستگاري دخترش براي شاه سخن ميگويد و اين سخن توسط مولف در 8 بيت از شاهنامه فردوسي نقل شده و سپس مولف به داوري و بحث پيرامون واژگان و ترتيب ابيات نشسته و در پايان بيتي را نيز از شمار ابيات، كه اضافه به نظر ميآمده، كاسته است.
بخشش ششم به «شمار ابيات شاهنامه» تعلق دارد كه در آن تعداد ابيات شاهنامه را پس از تحليل ابيات گوناگون در اين زمينه 000/60 بيت برشمرده است
در بخش پاياني كتاب به بحث و بررسي پيرامون شكلهاي گوناگون و معاني مختلف واژهي «كهبد» در كتب مختلف از جمله لغت فرس اسدي، صحاح الفرس، فرهنگ قواس، تحفه الاحباب، فرهنگ جعفري پرداخته است.
قرآن و حديث در شاهنامه فردوسي/ مجيد رستنده – همدان: انتشارات مفتون همداني، 1378.
اين اثر با بحثي پيرامون ورود اسلام به ايران و تأثير آن و سنت پيغمبر و ائمه در جنبههاي مختلف از جمله ادبيات در پيشگفتار آغاز ميگردد. نويسنده در مقدمه شاهنامه را كتابي ميخواند كه تأثير تعليمات اديان الهي در آن گسترهاي وسيع دارد و آنچه در اين زمينه بيش از حد انتظار جلوهگري ميكند، پيوند بسيار عميق شاهنامه با مباني اسلام و بهرهوري از «قرآن و حديث» است و اعتقادات مذهبي فردوسي و آشنايي او با قرآن و منابع حديث و علاقهاش به پيامبر اسلام و خاندان پاك آن حضرت را دليل عمدهي اين كار ميشمرد.
براي دريافت وجوه تأثير «قرآن و حديث» برشاهنامه ابتدا به موارد كلي تأثير پذيري «ذهن و زبان فردوسي» از اين دو مقوله اشاره ميكند و پس از ذكر اين كلمات، مصاديق جزئي نيز ارائه ميگردد. و بدين منظور كتاب را به شش بهره «بخش» تقسيم مينمايد. در بهرهي نخست با آوردن بيت:
ستودن نداند كس او را چو هست ميان بندگي را ببايدت بست
به مسالهي توحيد ميپردازد و پس از آوردن درآمدي كوتاه در اين مورد، به شواهد و ابياتي از شاهنامه كه در اين بارهاند ميپردازد و ذيل هر يك، آيه با حديث مربوط را ذكر مينمايد.
درآمد بخش دوم از ايمان راسخ فردوسي به اصل نبوت به طور عام و نبوت رسول اكرم بطور خاصي: با استناد به آيات قرآن كريم برگراميداشت مقام شامخ «گزيدة آفرينش» تأكيد خاصي: دارد. و در اين باره به همانندي بخشي از داستان جمشيد با زندگي حضرت سليمان و فتنه گري يأجوج و مأجوج و نبرد ذوالفرنين به آنها اشاره دارد.
در ادامه به بيان اشعار دلالت كننده بر نبوت و متأثر از قرآن و حديث اشاره مينمايد.
در بهرهي سوم بحث امامت را با آوردن بيت:
منم بندهي اهل بيت بني ستايندة خاك پاي وصي
آغاز ميكند. مهرورزي به خاندان پيامبر اكرم (ص) بويژه حضرت علي (ع) را از خصايص والا و بارز ايرانيان مسلمان ميشمرد و فردوسي را در زمرهي شيفتگان اهل بيت (ع) ميخواند و سپس با تفكيك مسائل گوناگون اشارهگر بدين مضمون، به آوردن شواهد مربوط به آيات منظوره در اين زمينه ميپردازد.
بهرهي چهارم با:
يله كن ز چنگ اين سپنجي سراي كه پرمايهتر زين تو را هست جاي
معاد و سراي ديگر را مطرح مينمايد و در درآمد مطرح ميدارد كه سخن سراي توس پس از مرگ تك تك افراد بركرسي درس اخلاق مينشيند و جوانب گوناگون اين «بزرگترين راز» را بررسي مينمايد و به گوش جان مخاطب خويش ميخواند كه سرانجام همه مرگ است. پس ابيات مرتبط با اين مضمون را به همراه آيات و احاديث مورد نظر ميآورد.
در بهرهوري پنجم كه با بيت:
سخن بشنو و بهترين يادگير نگر تا كدام آيدت دلپذير
نكات اخلاقي تربيتي و اجتماعي در شاهنامه را كه مرتبط با شواهد قرآني و حديث است بر ميشمرد و در اين زمينه به نكات برجستهاي چون: شروع كار با نام خدا، سرنوشت، توكل، اميد، صلهي رحم، نيكي، بخشش و … اشاره مينمايد.
بهره ششم كه با:
زماني مياساي ز آموختن اگر جان همي خواهي افروختن
آغاز ميشود به بحث دانش و خرد ميپردازد. «درآمد اين بخش، يكي از دلايل مهم گرايش عميق فردوسي به دانش و خرد را علاوه بر منابع ايراني، آثار و منابع اسلامي بر ميشمرد و بيان ميدارد كه جلوههاي دانش گرايي و خردورزي فردوسي بر پايهي انديشهي اسلامي او درخششي دل انگيز دارد. در ادامه نمونههايي كه به وضوح اين نكته را روشن ميسازد، ارائه مينمايد.
در پايان به ارائهي فهرست آيات و احاديث و ابيات آمده در متن همچنين فهرست منابع ميپردازد.
حماسهي ايران يادماني از فراسوي هزارهها / دوست خواه جليل – تهران: نشر آگه، 1380.
اين كتاب كه شامل 28 گفتار و گفت و شنود پيرامون شاهنامه است داراي 4 بخش است. در بخش يكم كه با عنوان پژوهشها و گفتارها ذكر شده است سيزده گفتار پيرامون شاهنامه آمده است كه از جمله ميتوان به آز و نياز دو ديو گردن فراز، پشتوانههاي شاهنامه: خواستگاهاي دو گانه و ديدگاههاي دو گونه، رهنمودي ديگر به افزودگي كه چهار بين در ديباچة شاهنامه، زمان و زندگي فردوسي و پيوندهاي او با هم روزگارانش، مادر سياوش: جستار در زمينهيابي يك اسطوره، نقد يا نفي شاهنامه؟ : تحليلي انتقادي از يك برداشت و … نام برد. ما در اينجا به دليل اينكه كتاب به صورت گفتارهاي تفكيك شده تدوين شده است و به نوعي مجموعه مقالات است نميتوانيم همة بخشها را خلاصه يا به آن اشاره كنيم تنها به ذكر چند نمونه اكتفا ميشود:
نويسنده در گفتار آز و نياز دو ديو كردن فراز با قلمي محكم و استوار و تا حدودي فارسي سره اين دو ديو را كه در سراسر شاهنامه فردوسي خودنمايي ميكند كاوش ميكند و ميگويد: «شايد از آن جا كه آز در سامان انديشگي و شالودهي اخلاق ايراني در برابر خرد جاي ميگيرد و كاخ شاهنامه بر شالودة خرد بنياد گذاشته شده است كاركرد تباه كننده و ويرانگر آز در ساختار حماسهي ايران تا اين اندازه نقش كليدي يافته باشد.»
نويسنده در ادامه به بررسي و تحليل اين بيت شاهنامه كه در آغاز داستان رستم و سهراب آمده است ميپردازد «همه تا در آز رفته فرار/ به كسي برنشته اين در آز باز …
از ديگر گفتارهاي زيباي اين فصل ميتوان به «رهنمودي ديگر به افزودگي چهار بيت و رويباچهي شاهنامه» اشاره كرد. در اين بخش نويسنده چهار بيت ديباچه شاهنامه را ذكر ميكند كه:
… كه خورشيد بعد از رسولان مه نتابيد بر كس ز بوبكر به
عمر كرد اسلام را آشكار بيار است گيتي چو باغ بهار
پس از هر دوان بود عثمان گزين خداوند شرم و خداوند دين
چهارم علي بود جفت بتول كه او را به خوبي ستايد رسول
و بعد به نقل از دكتر جلال خالقي مطلق يادآور ميشود كه نظامي در آغاز شرفنامه خود به كنايه به مذهب فردوسي ميگويد كه:
گهر خر چهارند و گوهر چهار فروشنده را با فضولي چه كار
به مهر علي گر چه محكم پيم ز عشق عمر نيز خالي نيم
و نتيجه ميگيرد كه: « با دقت در اين امر كه تاريخ رونويسي كهنترين دستنوشت شناختهي شاهنامه كه بيتها چهارگانه را در ديباچهي خود دارد، يعني دستنوشت نگاه داشته در موزهي فلورانس، سال 614 هـ . ق (سال احتمالي در گذشت نظامي است) ميتوان به اين برآيند رسيد كه بيتهاي ياد كرده در دستنوشتهاي پيش از آن تاريخ (كه دستنوشت يا دستنوشتههاي در دسترس نظامي نيز ناگزير در شمار آنها بوده) نگاشته نشده بوده است و تاريخ احتمالي افزودن آنها بر ديباچه شاهنامه، كم و بيش همزمان با واپسين سالهاي زندگي نظامي (يعني دوسده پيش از خاموشي فردوسي) است و …
يكي ديگر از گفتارهاي اين فصل جوابي قاطع و تا حدودي كوبنده به سخنراني احمد شاملو است كه در دانشگاه بركلي كاليفرنيا در تاريخ 1369 ايراد شده است.
بخش دوم كتاب شامل بررسيها و نقدهاست، اين بخش نيز شامل سيزده گفتار است.
كه از مهمترين گفتارهاي اين بخش نيز ميتوان گفتار شاهنامه پژوهي: پايان هزارهي آشوب» را نام برد كه نقدي است بر كتاب سر چشمههاي فردوسي شناسي دكتر محمد امين رياحي.
در بخش سوم كتاب كه عنوان گفت و شنودها را داراست، دو گفتگوي فرنگيس حبيبي و سعيد قائم مقامي فراهاني با پژوهنده است.
بخش پاياني كتاب با عنوان « پيوستها» نيز شامل چندي نامه و نقد و جوابيه نقد از جلال خالقي مطلق، دكتر باقر پرهام، دكتر حميديان و دكتر مصطفي رحيمي است.
فرهنگ آرايههاي ادبي (بيان) در شاه نامه فردوسي: شامل تركيبها و عبارتهاي كنايي، استعاري، مجازي، اغراق و …/ پورانداخت برومند - تهران: نشر ديگر، 1380.
اين كتاب با پيشگفتار كه 20 ص را در بر ميگيرد آغاز ميشود. در اين بخش به نقشآفريني فردوسي در فرهنگ زبان و ادب فارسي ميپردازد و فردوسي را هنرمندي پرمايه ميخواند كه واژهها را چون موم در دست دارد، با قريحهي شاعرانه واژهها را نيك ميآرايد و با يكديگر ميآميزد چنانكه گويي جان دارند و انسان را به همدلي و دريافت معناي خويش فرا ميخوانند سپس بحثي كوتاه پيرامون آرايههاي ادبي در شاهنامه فردوسي يعني استعاره، كنايه، استعارههاي تمثيلي، مجاز، اسناد و اغراق ميآورد و در هر يك ابتدا سعي در تعريف و شناساندن موضوع نموده سپس جايگاه آن را در شاهنامهي فردوسي بيان مينمايد.
ساز و نهاد پژوهش پژوهشگر چنانچه كه خود در ادامهي پيشگفتار آورده استخراج و فيشبرداري از عبارات و تركيبات اسمي و فعلي و آرايههاي ادبي با استفاده از نسخهي چاپ مسكو آغاز گشته و براي هر تركيب شاهد مثال شعري با ذكر مجلد و صفحه م/ص و داستان مربوط به آن به ضرورت درك معناي نهفته آورده شده است. كه البته در اين راستا جهت دستيابي به مفهوم عبارات به فرهنگهاي موجود از جمله دهخدا، معين، جهانگيري، غياث اللغات چراغ هدايت، مصطلحات الشعراء آنندراج، بهار عجم، برهان قاطع و … نيز راه جسته است.
ترتيب الفبايي عناوين تركيبات با تكيه بر حروف آغازين تركيبات اسمي و فعلي منظم گشته است.
پس از پيشگفتار، فرهنگ آرايهها كه قسمت اعظم و اصلي كتاب است آغاز ميشود. در اين قسمت به زعم مولف به استعاره كنايه، مجاز، … و به عبارتي صرفنظر از عنصر تشبيه به بيان پرداخته شده است. اما مولف نه تنها در اين زمينه كه اصل كار او را شامل ميگردد هيچگونه مرزبندي و تفكيك خاصي قائل نشده و از شروع اين بحث بر اساس ترتيب الفبايي تا پايان بحث به معنا نمودن تركيبات دشوار كه عمدتاً كنايه ميباشند، پرداخته است البته ناگفته نماند كه چون حقير شاهنامه را بطور كامل نخواندهام نميتوانستم در مورد كليت كار مولف در اين بخش داوري نمايم اما در مورد بخشهايي چون داستان سياوش، رستم و سهراب و رستم و اسفنديار در زمينهي گفته شده نسبتاً موفق ظاهر شده است بخش پاياني كتاب نيز كتابنامه است كه بيش از عنوان كتاب را معرفي نموده است.