بخشی از مقاله
چکیده
در میان همه ادیان و ملل شخصیت های بزرگ مذهبی و دینی از جایگاه والایی برخوردار بودهاند و هر گونه بی احترامی نسبت به این شخصیتها باعث رنجش خاطر و گاه عکس العمل های شدید از سوی پیروان آنها گردیدهاست؛ اما گاه هنجارشکنی هایی از سوی بعضی از افراد و جوامع بنابه اغراض و اهداف مختلف انجام گرفته و میگیرد.
از جمله افرادی که در حوزه ادبیات دست به چنین هنجار شکنی زدهاند، شعرا به ویژه شاعران مدحگستر بودهاند که جاه و مرتبه ممدوح خود را همسنگ با مقام پیامبران و بزرگان دینی قرار دادهاند و خصوصیات بارز این شخصیتها را با مقام ناچیز ممدوحانشان سنجیدهاند.
در این مجال اندک سعی شدهاست تا بعضی از مدایحی که در آنها شاعرای شاخص مداح عصر غزنوی و سلجوقی- به - ترک ادب شرعی - دست زدهاند، پرداخته شود.
مقدمه
انسان در جهت رسیدن به کمال همیشه در تلاش است و جایگاهی که در آن قرار دارد او را ارضا نمیکند از این رو در پی رسیدن به افق های برتر میباشد. پادشاهان نیز برای ماندگار ساختن نام خود به عنوان بزرگترین فاتحان و جنگاوران تاریخ » مبالغ هنگفتی را برای شکوهمند ساختن دربار خود و بر انگیختن انگیزه در سخنوران هزینه کرده اند. زیرا خوب میدانستند که این کار به خودی خود برای جایگیر ساختن آوازه و قدرت آنها کمک خواهد کرد.
بدین سان بزرگترین ادب و هنرپروران زبان پارسی ... پدید آمده، آوازه یافتند - «ریپکا،324-25 :1383 تصرف - و رفتهرفته بازار ستایشگری امراء و پادشاهان رونق گرفته و به اوج گرائیده است تا جائیکه دربار پادشاهان سامانی، غزنوی و سلجوقی پر از قصیده سرایانی شده که ذوق و قریحهی خود را در ستایش پادشاهان به کارگرفتنهاند. شعرایی که هر کدام سعی میکردند در مدح و ستایش ممدوح گوی سبقت را از یکدیگر بربایند و منظور نظر ممدوح خود واقع شوند.» معمولا هر شاعر مداح وظیفه و راتبه ای داشت و در برابر آن مؤظف بود پادشاه را در اعیاد و ایام رسمی و فتوحات و غیره مدح و تهنیت گوید و پیداست که با هر مدحی ممکن بود صلات جدید نیز دریافت دارد. صلات وزراء و امراء بزرگ هم عواید تازه ای را برای شاعران ترتیب می داد.
در تاریخ بیهقی آمدهاست که سلطان مسعود در یکی از مجالس بزم خود:» آنچه شعرا را بخشید اندازه نبود چنانکه در یک شب علوی زینبی را ... یک پیلوار درم بخشید و فرمود تا صلت گران را بر پیل نهادند و به خانهی علوی بردند... هزار دینار و دههزار درم کم و بیش را خود اندازه نبود که چند بخشیدی شعرا را
در واقع شاعران با انگیزه های مختلف از جمله: کسب ثروت و مقام و مواردی از این دست به مدیحه سرایی روی آورده اند. ما شاعران بسیاری چون فرخی، منوچهری، عنصری، امیر معزی و انوری و ... را داشتهایم که از بزرگان شعر و ادب بودهاند و اشعارشان بسیار استوار و شیواست اما برای کسب برگ کاغذی، جام شرابی، شهرت و مقامی و حتی چهار پایی آبروی خود را برده-اند و سلاطین بزرگ را همپایهی بزرگان دین و حتی فراتر از آنها دانسته و اعمال ستمگرانه آنان را ستودهاند به گونه ای که با خواندن شعر این شاعران سیمای جامعهی استبدادی آن روزگار در نظرمان ترسیم میشود. اما نباید چنین تصور کرد که » انگیزهی شاعری این دسته فقط پستی طبیعت آنان بوده و مدیحه سرایی یکسره تملق و چاپلوسی است.
میدانیم که شعر و ادب جزء صنایع ظریفه است و در ردیف نقاشی و مجسمه سازی و موسیقی به شمار میرود نیز معلوم است که در ادوار گذشته جز سلاطین و امراء و بزرگان خریدار صنایع مستظرفه که صرفا جنبهی تجملی داشته و از لحاظ زندگی مادی مؤثر نمیافتاده نبوده است و شاعر نیز مانند بسیاری از هنرمندان دیگر برای حفظ صنعت و هنر خویش ناچار بود که آن را به خریدارش عرضه کند . علاوه بر این مردم عادی غالباً به واسطه گرفتاریهای زندگانی مادی و شاید تنگی معیشت نه ارزش واقعی هنرها و صنایع ظریفه را درک میکردند و نه وضع آنها چنین امری را ایجاب میکرد.
این شاعران برای هنرنماییهای خود از ابزاهای بلاغی از جمله تشبیه، استعاره و علی الخصوص اغراق کمک گرفتهاند، در واقع اغراق دستمایه ای در دست شعرای مداح بود تا هم از طریق اغراق در مدح از یک سو ممدوح خود را خشنود ساخته و از سوی دیگر بر مال و جاه خود بیفزایند از جمله سخنورانی که از طریق ستایش های خود ثروت هنگفت گردآورده عنصری میباشد که شعرای پس از وی همواره به مال و ثروت او مثل زده اند. چنانکه خاقانی در شعری با تعریض به عنصری چنین گوید:
به دور کرم بخشش نیک دید // ز محمود کشور ستان عنصری
به ده بیت صد بدره و برده یافت // زیک فتح هندوستان عنصری
شنیدم که از نقره زد دیگدان // ز زر ساخت آلات خوان عنصری
در واقع شاعر مدیحه سرا در عصری میزیست که » مبالغه و اغراق و غلو در شعر نمایش قدرت و استعداد و سخنسرایی اوست و او برای نشان دادن این توانایی ناگزیر از تشبیهات و استعارات شیرین و شگفت آور است
از این روست که بسیاری از سخنسنجان »شعر بدون مبالغه و اغراق را خالی از لطف ادبی میدانند. حتی برخی مبالغه را ملاک و معیار زبان ادبی و وسیله طبع آزمایی شعرا میدانند. به طوری که معتقدند هرچه مبالغه و اغراق یک شعر بیشتر باشد ارزش و اعتبار ادبی آن بیشتر است و از همانجا این جمله مثل شده است که: » احسن الشعر اکذبه
اما برخی نیز دیدگاه مثبتی نسبت به اغراق ندارند از جمله منفلوطی معتقد است: »برای ناپدید کردن حقیقت و حکمروایی دروغ چیزی بالاتر از اغراق و مبالغه در ستایش یا نکوهش اشیاء و اشخاص نیست در اینجاست که حقیقت صورت حقیقی خود را ازدست میدهد و برای همیشه ناپدید و معدوم می گردد
استعاره نیز که از سویی با مجاز و از سوی دیگر با تشبیه پیوند دارد همچون اغراق از پرکاربردترین ابزار زبانی است که شعرا در تصویرگری های خود به آن دست یازیده اند. » شاعر در پروازی به بلندی های دست نیافتنی توجه به توالی منطقی اندیشه را از دست می دهد ... و در ذهن شرقی که پیوسته خیال بر منطق برتری دارد یکی از وظیفههای استعاره آفرینش جهانی نیرو یافته از گزافه گویی است که پیوسته برای خواننده از دیدگاه زیبایی شناختی دریافتنی باشد.
در واقع شاعران با استفاده از صنعتهای مختلف بلاغی به این سخن ساختارگرایان روسی که » شعر رستاخیز کلمات است.
جامه عمل پوشانده و رستاخیزی در زبان ادبی به وجود میآورند و باعث میشوند که سخن سخنوران را مورد بررسی و تأمل موشکافانه قرار دهیم.
بحث دین ستیزی شاعران مداح علاوه بر شرایط سیاسی - فرهنگی جامعه استبدادی آن روزگار از منظر چالش بین مقدسات و امور نامقدس نیز قابل بررسی است. دکتر یعقوبی با اشاره به این نکته که »از میان ممنوعیت ها فقط ممنوعیت دینی- مذهبی است که به تابو نزدیک مینماید.
ترک ادب شرعی توسط شاعران مداح را نوعی تابو شکنی معرفی میکند. برای ما » تابو به دومعنای متضاد دلالت میکند از یک طرف مفهوم »مقدس«، » مختص« و از طرف دیگر مفهوم »اضطراب انگیز«، »خطرناک«، »ممنوع« و » پلید« را میرساند ...و تابو اساساً در منعها و قیود تجلی میکند. اصطلاح ترس مقدس خودمان در بیشتر موارد همان معنی تابو را میرساند.
در میان اقوام ابتدایی و روزگار حکمروایی اساطیر، پادشاهان از قداست بالایی برخوردار بودند حتی مقام الوهیت نیز داشته اند؛ در اساطیر ایران باستان نیز پادشاهان دارای »فره شاهی«، -این موهبت ایزدی- بودهاند. در واقع رفتار اقوام بدوی نسبت به سرکردگان، پادشاهان و پیشوایان دینی خود با دوقاعدهکلی و اساسی مشخص میشود و آن دو بیش از آنکه متعارض باشند مکمل یکدیگرند. » باید خود را از آنها مصون نگه داشت و باید آنها راصیانت کرد.« در دنیای پر رمز و راز اساطیر پادشاهانحامل نیروی جادویی، اسرار آمیز و خطرناکی هستند و سبب مرگ یا نابودی کسی میگردند
آثار ادبی که در آنها میتوان رگههایی گوناگونی از باورهای اساطیری و کهن ملتها را دید پر است از اشارات گوناگون به اسرار و رموز مرتبط با آیینها و باورهایی از این دست. به عنوان مثال، نمونهای از قدرت اسرارامیز و تابویی پادشاه را در مرزبان نامه در در داستان خره ماه می بینیم که وی ندانسته خدمتی که شایسته پادشاهی چون بهرام باشد را نکرد و باعث تغیر خاطر سلطان شد تا اینکه به او خبر از قطع مادهی گوسفندان دادند:» امروز گوسفندان از آنچه معتاد بود شیر کمتر دادهاند... دختر با او گفت ممکن است امروز پادشاه ما را نیت با رعیت بگشته است و حسن نظر منقطع گردانیده که در قطع مادهی شیر گوسفندان تأثیر میکند.
موضوع قداست پادشاه فقط منحصر به دوران اساطیر نمانده و در دورههای مختلف به شکلهای گوناگون خود را نشان داده-است. در دوره اسلامی نیز شخصیت تابویی پادشاهان در آثار تاریخی و ادبی بازمانده از دورههای مختلف حکمروایی سلاطین بازتاب یافتهاست و شواهد بسیاری از نظم و نثر را در رابطه با این مسئله در دسترس میباشد. نویسندگان و شعرا به ویژه شعرایی که چندان عرق مذهبی دینی نداشتهاند همواره سعی در جهت تقدس دادن به شخصیت پادشاهان بودهیَا اندأَیﱡهَاوآیهیالﱠذِینَ» آمَنُواوَأَطِیعُوا الرﱠسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ ... نساء« 59/ دستاویزی در دست بسیاری از ادیبان و شاعران گردیده است که اولی الامر را به پادشاه تعبیر کنند و لزوم فرمانبرداری از پادشاهان را برای قشرهای مختلف جامعه متذکر شوند و یا حدیث معروف » السلطان ظل االله فی الارض یأوی الیه کل مظلوم
دلیلی دیگر برای این مدعا میباشد.» ولی تابوی بزرگان چنانند که شاید نتوان آنها را ناشی از لزوم محافظت و صیانت افراد در برابر آنها دانست در اینجا در کنار تابو و برقرار کردن تشریفات درباری یک ضرورت دیگر نیز دخالت داشته و آن حفظ خود صاحبان امتیاز در برابر خطرات احتمالی بودهاست. ضرورت صیانت پادشاهان در برابر خطرات احتمالی ناشی از نقش خطیری است که وی در زندگی اتباع خویش دارد. به معنی دقیق کلمه اوست که گردش جهان را تنظیم میکند . امت او نه تنها باران و آفتاب را، سبب روئیدن اثمار زمین هستند، به او مدیونند بلکه باد که کشتی را به ساحل میبرد و زمینی که آدمیان بر آن گام مینهند نیز از وی دارند
انوری طلوع خورشید را به ممدوح خود نسبت داده و چنین آورده است:
روشن به تو گشت شغل گیتی شارق زتو گشت شمس غارب
یا فرخی در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین نیز با دادن اوصاف الهی به وی میگوید:
از طبع و حلم اوست هوا و زمین مگر ورنه چرا هوا سبک است و زمین گران
» گفتهاند زمانه در دل پادشاه نگرد تاخود او را چگونه بیند به هر آنچه او را میل باشد مایل گردد. « اذا تغیر السلطان تغیر الزمان
شعر شاعران مداح مملو از ابیاتی از این دست است و در بررسی حاضر سعی شدهاست تا ترک شرعیات در شعر پنج شاعر بزرگ مداح دورهی غزنوی و سلجوقی به طور اجمالی و جامع پرداخته شود. ذکر این نکته لازم است که ما فقط به یک بعد از شعر این شاعران بزرگ نظر داشتهایم و در خصوص اینکه شاعران مذکور از سرآمدان بزرگ ادب پارسی بوده و آثارشان همچون برگ های زرینی در تاریخ ادبی ایران میدرخشد، حرفی نیست.
شعرای دربار غزنوی
پادشاهان غزنوی که بعد از سامانیان به قدرت میرسند همانند آنان به جذب شعرا در دربارشان مبادرت ورزیده و شعرای بزرگی چون عنصری، منوچهری و فرخی را در دربار خود جمع میکنند. وجود این شعرا در دربار برای پادشاهان بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت و شعرای درباری کار رسانههای جمعی امروزی را بر عهده داشتند. در واقع: » شاعران درباری کارشان دو چیز بوده است: یکی تا حدی ایفای وظیفهی روزنامه نگار امروزی و به وجه صمیمی تر -تکالیف همنشین موافق و حریف بزم و سخنچین و ریزهخوارخوان نعمت.
و از آنجایی که پادشاهان ترک به ماندگار ساختن نام خود در تاریخ علاقهی وافر داشتند بزرگترین قصیده سرایان ادب فارسی را برای این کار به خدمت گرفته و ثروت کلانی را به پای این دین فروشان ریختند. این شاعران وقاحت و بی شرمی در وصف پادشاهانی چون محمود یا سنجر به جایی رساندند که نهتنها این ممدوحان را در مقام تشبیه و اغراق مانند بزرگان دینی و گاه فراتر از آنان دانستهاند بلکه پا را فراتر گذاشته پایهی آنها را تا مقام الوهیت بالا بردند