بخشی از مقاله

چکیده

در این پژوهش، تحلیل »فردیت انسانی«با واکاویِ مبحث »تنهایی« در شعر هر شاعر تکمیل میشود و تحلیل »نگرش به جهان« نیز با درنگ بر نمودهای »بینش اعتراضی« و »مرگ و مرگاندیشی« صورت پذیرفته است تا پیوند هریک از این مقولات، با نگرش شاعر به زندگی و معنای این روشن شود و نهایتاً یافتههای پژوهش حاضر به ما نشان میدهند که :منِ».1سنّتیِ روی آورده به اعتراض اجتماعی«، مهمترین نمود فردیت در شعر بهار است؛ .2 دوری از اندیشیدن بهتنهایی - و مرگ - و درنتیجه پرهیز از بازتابدادن آنها در شعر، دو رویِ یک سکهی نگرش فلسفیشاعرانه ی بهارند؛ . ودو3 صفتِ اصلیِ بینشِ اعتراضی بهار نیز »جامعهنگری« و »دینمحوری« است که نای صفتِ اخیر، در شعرای پایان عهد مشروطه و پسازاین نیز در دورهی معاصر سخت کمیاب است و به چهرهی فلسفیشاعرانهی بهار تشخصی ویژه میبخشد.

.1 مقدمات سخن: درنگ نظری در معنای زندگی 1.1اصلاً. چرا »معنای زندگی«؟ همانطور که در چکیده نیز آمده است، در پژوهش حاضر دو کلانپرسش داریم که هریک با مفهومی ثانوی نیز پیوند میخوردند: .1 شاعر در سخنگفتن از انسان، او را »نوعی« مینگرد یا »فردی« و پیوند این نگره با مقوله ی تنهایی انسان چیست؟ آیا نوع نگرش او به فرد و جمع موجب ایجاد و بازتاب احساس تنهایی میشود یا خیر؟؛ .2 نگاه شاعر به جهان و حیات انسان در جهان، از لحظه ی تولد تا فرجام زندگی، چگونه است؟ آیا جنبه ی پرسشگرانه، اعتراضی و تردیدآمیز دارد یا خیر؟

.2.1 روششناسی و سرفصلها و پرسشهای مبنای پژوهش: پژوهش حاضر از نوع کیفی است و به لحاظ روش شناسی، رویکرد این توصیفیتفسیری، روش دادهیابیاش اِسنادی - کتابخانهای - ، روشِ دادهکاوی آن، واکاوی محتوا - بیشتر از نوع قیاسی و کمتر از نوع استقرایی - و واحد واکاوی در این پژوهش »رمان« - در جایگاه واحد اصلی و کلان - و جمله و بند - در جایگاه واحد فرعی و خُرد - است.

.3.1 مقدمات و مبانی بررسی بازتاب »معنای زندگی« در آثار ادبی: در این مقال سامانبخشیدن نظرگاهمان را بر این شش اصل استوار کردهایم:

.1 گونهشناسی تنهاییها؛

.2 واکاویِ نسبت تنهایی با دیگر رنجها؛

.3 بررسی نسبت رنج و رنجشناسی با بینش اعتراضی؛

.4 بیان نسبت میرایی انسان با رنج و اعتراض؛

.5 جستوجو و بازنمود رنجکاه ها؛ و در متن هایی که دادههای کافی وجود داشته باشد:

.6 نسبت معنای زندگی برای شخصیت ها با معنای زندگی در دید پدیدآورندهی متن.

.2 متن پژوهش

2.    فردیت در شعر بهار

2.1.    فرد و جمع در شعر بهار

تا آنجا که تحقیقاتِ پژوهندگان شعرِ معاصر و پسازآن نشان میدهد، در دورهی پیش از ظهور شعر نو، »بیشترین زمینه عاطفی جامعهگرا در شعر مرحوم بهار احساس میشود... اعتدال سطح عاطفی شعر، مسئله بسیار مهمی است و مرحوم بهار بهعنوان چهرهی برجستهی شعر اجتماعی عصر مشروطه، توانسته در اشعار اجتماعیاش به تعادل عاطفی برسد. منظور از »تعادل عاطفی« این است که شاعر چنان رابطه عاطفیای با محیط برقرار سازد، که جنبههای دیگر شعرش مختل نشود و مثلاً شعرش تبدیل به شعار حزبی یا سیاسی نگردد... تجربهی گرانبهای غور عمق در شعر کلاسیک به این شاعر، توانایی خاصی داده است؛ تا آنجا که امروز که سال ها از انقلاب مشروطه و این حال و هوای عاطفی میگذرد، هنوز شعر او قادر است تأثیر عاطفی خود را بر خواننده بگمارد و این نیست مگر نتیجه همان تعادل عاطفی و پرهیز از سیاسیکردن بیشازحد زمینهی عاطفی شعر.«

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید