بخشی از مقاله
چکیده
با بوجود آمدن انقلاب مشروطه تحولات سیاسی و اجتماعی زیادي در ایران رخ داد تأثیر این تحولات در ادبیات جایگاه خاصی داشت . نزدیک شدن زبان شعر رسمی به زبان مردم کوچه و خیابان مضامین جدیدي را میطلبید براي همین با همگام شدن شاعران با تفکرات جدید باعث شد نوعی غزل شکل بگیرد کهبعداً بهعنوان غزل اجتماعی شناخته شد. غزلی که مضامین عمد آن بیشتر مسائل سیاسی واجتماعی زمانه شاعران بود. این غزل در شعر شاعرانی مانند بهار ، عارف قزوینی، عشقی و فرخی یزدي رنگ و بوي دیگري داشت در این مقاله سعی شده تا دو غزل اجتماعی آن عصر را باهم مقایسه نموده و به تفاوتها و شباهتها آن اشاره گردد .
کلیدواژه: مشروطه ، غزل اجتماعی ، استاد بهار ، عارف قزوینی،شاعر ملی
مقدمه
کتابهاي ادبیات در دوره دبیرستان از کتابهاي مطرح درسی در آموزشوپرورش ایران بهحساب میآمدند اگر ساختار اشتباه فکري در جامعه ایران تسلط نداشت و دیدگاه مردم را نسبت به ادبیات دچار انحراف نمیکرد. زیرا جوانان ایرانی میتوانستند با ادبیات گذشته و حال این مرزوبوم آشنا شوند. یکی از اهداف اصلی کتابهاي درسی ادبیات حتما نشان دادن سیر تحول فکري یک جامعه است زیرا بامطالعه این آثار جوانان متوجه میشوند که در گذشته تا امروز چه تفکر و اندیشههایی در این سرزمین وجود داشته و به چه نقطهاي از حد کمال خود رسیده است. ادبیات غنائی با گستردگی خود شامل زیرمجموعههایی است که یکی از این شاخصههاي آن ادبیات اجتماعی است یعنی حضور فعالانه شاعران و نویسندگان را در دوره زندگی خود نشان میدهد این حضور و بیان مسائل اجتماعی در هر دورهاي از زمان در ایران شکل خاصی دارد در دورههاي گذشته مدح شاهان و وزیران بوده در عصر مشروطه بیان مسائل سیاسی روز که میتوان گفت شعر روزنامهاي است زیرا تاریخمصرف آن بهسرعت به پایان میرسید و در دوره پهلوي اول و دوم به شکل دیگري بود وهم زمان با انقلاب این ادبیات رنگ و بوي خاص خود را یافته است .
معرفی استاد ملکالشعراي بهار
متن زیر که بهعنوان معرفینامه استاد بهار آمده خلاصهشدهاي از مقاله استاد شفیعی کدکنی به نام شعر بهار است که حق مطلب را به معناي درست ادا فرمودهاند براي همین آن را اینجا آوردهایم »من معتقدم که شعر بهار و شعر ایرج از روزگار عرضه شدن تا امروز، همه نسلها را تسخیر کرده است و در آینده نیز بیش و کم، حضور و استمرار خود را در حافظه نسلهاي مختلف حفظ خواهد کرد. ولی چنین تضمینی را در باب قاآنی یا یغما یا از شعراي مشروطیت: ادیبالممالک و سید اشرف، و از شعراى نسلهاي بعد نمیتوانیم بدهیم، درصورتیکه اینان هرکدام در عصر خویش طرفدارانی داشتهاند و بعضی از اهل ادب در حق آنان، گاه، عقایدى افراطی نیز ممکن است ابراز کرده باشند.
شعر بهار، چنانکه جاى دیگر هم اشارهکردهام، در مرکز شعر مشروطیت قرار دارد، و تمایز او از اقرانش در این است که پس از دوره مشروطیت نیز ادامه یافته و قریب سه دهه دیگر را نیز شامل است، یعنی تمام دوره بیستسالهرضاشاه و نزدیک به یک دهه پس از سقوط او، و این سی سال بهترین سالهاي شاعرى اوست و از نوادر حوادث تاریخ شعر فارسی در قرن اخیر - و شاید هم تمام قرون - اینکه شعر بهار تا آخرین روزهاى حیاتش همواره در اوج زندگی و پیوند با نبض جامعه بوده و هرگز به ابتذال و سستی و تکرار که از ویژگیهاي دیگران در سنین کهولت و پیرى است گرفتار نشده است در شعر بهار، طنز اگر به حد ایرج شیرین و نافذ نیست تنوع اقالیم شعرى او را نباید فراموش کرد: در حوزههاي گوناگون وصف طبیعت - گیلان و مازندران - خشم و خروشهاي انقلابی - دماوند - و در قلمرو طنز - ترسم من از جهنم و آتشفشان او - و در قلمرو وطنیات که حوزه اصلی شعر اوست - لزن و قصیده نوروز آمد سپس بهمن و اسفند. -
و در قلمرو مسائل سیاسی روز - جغد جنگ - و در تصویر نفسانیات و احوال خویش در محبس. به مناسبت قرار گرفتن بهار در دورانی پس از قرونوسطی، حسیبه هایش بر حسیبه هاى مسعود سعد، میتوان گفت، رجحان دارد ، در دیوان هیچ شاعر قصیدهسرایی - با همه عظمت و بیکرانگی شعر سنایی و استوارى ساخت و انسجام فکرى ناصرخسرو و تصاویر بدیع خاقانی - بهاندازه دیوان بهار تنوع اغراض وجود ندارد و این یکی از سعادتهاي بهار بوده است که قصیده را در روزگارى به خدمت شعر خویش درآورده که تاریخ اجتماعی ایران و جهان هر روز گونه و رنگ تازهاي به خود گرفته و او تجارب شعرىِ قدما را به خدمت اندیشههاي خویش، در ارتباط با حوادث عصر، درآورده است اینچنین امکانی براى خاقانی و ناصرخسرو و سنایی نبوده است و این به معنی آن نیست که بخواهم بگویم قصیده بهار بهتر از قصیده سنایی یا خاقانی است سخن بر سر چیز دیگرى است و آن مسئله تنوع زمینههاي شعرى است شعر فارسی پس از ظهور نیما، چه بخواهید و چه نخواهید، معیارهاى تازهاي را پذیرفته و در قلمرو آن معیارها، دیگر جایی براى مقایسه کسی با بهار باقی نیست.
بهار واپسینتجلّی یکی از ارجمندترین صورتهاي شعر فارسی است صورتی که از رودکی آغاز میشود و به بهار ختم. منظور سیر طبیعی این قالب است وگرنه در دو هزار سال دیگر هم ممکن است کسی بیاید و قصیدهاي بگوید. اگر نبوغ را نوعی حسن تصادف در مسیر زندگی افراد ندانیم، یکی از امورى که سبب توفیق چشمگیر بهار در شعر فارسی شده است، این است که او در پایان یک دوره عظیم از تجارب قدما، بخش مهمی از آن تجربهها را به خدمت مسائلی درآورده که قدما از پرداختن به آنها محروم بودهاند: یعنی ساخت و صورتهاي قدمایی شعر را که بیشتر در خدمت معانی محدودى از هجو و مدح و اخلاق بوده به قلمرو گستردهاي از مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی عصر جدید درآورده است. اگر از چند اثر استثنایی بهار بگذریم، شاهکارهاى او، همه، استقبالهایی است که از قدما کرده و در حقیقت تجربههاي آنان را درزمینه◌ٔ زبان وموسیقی و تصویر به خدمت اندیشههاي عصر خویش درآورده است. اگر بخواهیم سفینهاي از شعر سنتی صدسال اخیر ایران فراهم آوریم و از همه انواع شعر در آن نمونه بیاوریم: از طنز اجتماعی و وصف طبیعت تا سیاست و اخلاق و وطنیات و حتی اخوانیات و دیگر نمونهها از قبیل شعرهاى ساده تعلیمی