بخشی از مقاله


شغل پزشکی و مهندسی پزشکی

شرح وظایف و مسئولیت های اصلی شغل:

شرح وظایف و مسئولیت های اصلی شغل با خصوصيات زير است:
1) در راه آشنايي بيشتر با مكتب و تزكيه و تعالي روح كوشا باشد. كمك به تامين بهداشت و درمان دردهاي مردم را وسيله‌اي براي رضاي خدا و تقرب به او بداند.
2) با فرهنگ اسلامي و نظام جمهوري اسلامي آشنا باشد و خود را ملزم به رعايت قوانين و مقررات حاكم به جامعه اسلامي بداند.
3) از شناخت مسائل عمده بهداشت و درمان و نظام ارائه خدمات بهداشتي و درماني كشور به قدر كافي برخوردار و از مسئوليت‌ها و وظايف خود در اين نظام آگاه باشد.
4) قابليت علمي و عملي كافي در تشخيص بيماري‌ها و ارجاع بيماران به سطوح بالاتر بهداشتي و درماني كشور و شركت در برنامه‌هاي پيشگيري و بهداشت عمومي را دار باشد.
5) قادر به استفاده از آخرين منابع علمي و بهره‌گيري از اطلاعات جديد كار خود باشد.

مدارک تحصیلی لازم برای احراز شغل
علوم پايه: طول اين دوره 2 سال است كه در پايان اين دوره دانشجو در آزموني شامل كليه دروس اين دوره شركت مي‌كند و در صورت موفقيت به دوره بعدي راه مي‌يابد. هر دانشجو حداكثر دوبار مي‌تواند در اين آزمون شركت كند.

مهارتها و دوره های آموزشی برای احراز شغل
فيزيوپاتولوژي : طول اين دوره 6 ماه است و طي آن دانشجو ضمن آگاهي از مباني فيزيولوژيك ، با مكانيزم بيماريها و عوامل موثر در آنها به طريق تحليل گرانه آشنا مي‌شود و نشانه‌هاي بيماريها و تشخيص و درمان آنها را ياد مي‌گيرد.

كارآموزي باليني : طول اين دوره 20 ماه است و هدف شناخت آثار و علائم بيماريها از ديدگاه باليني و آزمايشگاهي به دست آوردن توانايي‌هاي لازم در به كاربردن انديشه ، استدلال و نتيجه‌گيري سريع، به منظور برخورد منطقي و صحيح با بيمار و طراحي عمليات پيشگيري درماني است.

كارورزي باليني: طول دوره 18 ماه است و هدف پرورش مهارتها، تقويت قدرت تصميم‌گيري ، افزايش اتكاء به نفس و تكميل پرورش انديشه از طريق رويارويي مستقيم كارورز با مسائل بهداشتي ، درماني و تقبل مسووليت مستقيم امور بهداشتي، درماني به عهده همه است.

كارورزي: دانشجويان قبل از شروع مرحله كارورزي ، در كنكور كارورزي كه شامل كلياتي از دروس پايه و اصلي و عمومي فيزيولوژي علوم باليني است و به طور سراسري برگزار مي‌شود شركت مي‌كنند چون گذراندن موفقيت‌آميز اين آزمون براي راه‌يابي به دوره كارورزي ضروري است. فارغ‌التحصيلان ملزم به خدمت در مناطق محروم كشور هستند.

تواناييهاي فارغ‌التحصيلان

فارغ‌التحصيلان اين رشته مي‌توانند بعد از پايان تحصيلات، مسووليتهاي متفاوتي را عهده‌دار شوند، از آن جمله مي‌توان به موارد زير اشاره نمود:
تشخيص – درمان و پيگيري بيماران در مطبهاي شخصي، درمانگاهها و بيمارستانها.
مديريت و سرپرستي مراكز ارائه خدمات بهداشتي و درماني.
مشاركت در امر تحصيلي و پژوهشي در ارتباط با بيماريهاي مختلف.

دوره پزشكي شامل 4 مرحله مي‌باشد : علوم پايه ، فيزيوپاتولوژي (نشانه‌شناسي) ،
كارآموزي و كارورزي
مرحله علوم پايه درواقع عامل ارتباطي‌اي بين درسهاي دبيرستان و پايه با درسهاي تخصصي پزشكي است، بدين ترتيب كه شامل آن قسمت از درسهاي پايه است كه به بدن انسان مربوط مي‌شود؛ براي مثال، بيوشيمي قسمتي از علم شيمي است كه در مورد شيمي بدن موجود زنده (در اين‌جا انسان)‌ صحبت مي‌كند و همين‌طور ساير درسهاي اين مرحله كه در بخش درسها شرح داده مي‌شوند.

مرحله شناخت نشانه و علايم بيماري و چگونگي پيدايش علايم بيماري، در ارتباط با عامل بيماري‌زا و چگونگي پيدا كردن آن در معاينه‌ها و آموزش نظري دستگاههاي تشخيص ، بدون توجه به درمان است. در اين دوره ، دانشجو مفهوم بيماري و علايم آن و نحوه تشخيص آن را به صورت نظري مطالعه نموده،‌ چگونگي آن را با توجه به درسهاي علوم پايه فرا مي‌گيرد.

مرحله بعدي شامل دوره كارآموزي (استاژري) است كه دانشجو در اين مرحله ، به بيمارستان و بالين بيماران مي‌رود و در كنار درسهاي نظري، روشهاي تشخيص و درماني را در بالين بيمار مي‌آموزد. در اين قسمت، استادان در مورد هر بيمار، توضيحات لازم را به دانشجويان ارائه مي‌دهند و دانشجو نيز زيرنظر استاد، فرآيندهاي معاينه باليني و فنون تشخيص را به كار مي‌برد و شيوه درمان و تجويز دارو را نيز در هر مورد مي‌آموزد. در اين مرحله درسهاي نظري نيز ارائه مي‌شود كه مكمل كار باليني در بخش خواهد بود.

مرحله بعد دوره كارورزي (انترني) است ، دانشجو پس از فراگيري راههاي تشخيص و درمان به صورت مستقل و با نظارت كلي روزانه استادان ، اقدام به بيماريابي، تشخيص و درمان نموده، مواد آموخته شده در مرحله كارآموزي (استاژري) را در عمل به كار مي‌برد و تجربه مي‌اندوزد.

در كل دوره پزشكي عمومي دو امتحان اصلي (حياتي) وجود دارد كه شامل امتحان جامع علوم پايه و ديگري امتحان جامع پرانترني مي‌باشد. قبولي در اين دو امتحان، لازمه ورود به مرحله بعدي است.

آينده شغلي ، بازار كار ، درآمد:

عمده‌ترين موقعيتهاي شغلي كه بيشتر پزشكان مي‌توانند جذب آنها شوند، عبارتنداز:
مطبهاي شخصي كه بر حسب تمايل پزشك و نياز منطقه در شهرها و روستاها داير مي‌گردد و پزشكان ويزيت مراجعان را در مطبها انجام مي‌دهند.

بيمارستانها و درمانگاههاي خصوصي و دولتي كه در آنها پزشكان به تشخيص و درمان بيماريهاي مراجعان خود مي‌پردازند.

مراكز بهداشتي درماني شهري يا روستايي كه اغلب مديريت و سرپرستي اين مراكز به عهده پزشكان عمومي مي‌باشد و همچنين اين مراكز از پزشكان عمومي براي تشخيص، درمان و پيگيري بيماريها نيز استفاده مي‌نمايند.

توانايي‌هاي مورد نياز و قابل توصيه :

سلامت تن و روان برابر ضوابط مربوط به تشخيص كميسيون پزشكي متعهد وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي براي داوطلبان رشته پزشكي امري ضروري است.
علاوه بر آن داوطلبان ورود به رشته پزشكي بايد از دانش و علاقه بالايي در زمينه درسهاي زيست‌شناسي و علوم پايه نيز برخوردار بوده، دقت كافي و حوصله زياد در زمينه فراگيري جزئيايت مربوط به بيماري‌هاي مختلف را داشته باشند.

وضعيت ادامه تحصيل در مقاطع بالاتر :

ادامه تحصيل دانشجويان رشته پزشكي بعد از اتمام دوره پزشكي عمومي در دو مرحله امكان‌پذير است:

الف ) ادامه تحصيل در رشته‌هاي تخصصي باليني كه داوطلب بعد از قبولي در امتحان پذيرش دستياري سراسري كشور مي‌تواند در رشته‌هاي تخصصي كه در حال حاضر در داخل كشور ارائه مي‌شوند ادامه تحصيل دهد.
رشته‌هاي تخصصي باليني در حال حاضر شامل 23 رشته مي‌باشد كه عبارتند از : جراحي عمومي ،‌ جراحي مغز و اعصاب، جراحي استخوان و مفاصل (ارتوپدي) ، جراحي كليه و مجاري ادراري تناسلي (ارولوژي) ، بيماريهاي اعصاب، بيماريهاي داخلي ، بيماريهاي عفوني و گرمسيري ، بيماريهاي قلب و عروق ، بيماريهاي كودكان، بي‌هوش ، پزشكي اجتماعي، پزشكي هسته‌اي ، آسيب‌شناسي (پاتولوژي) ، پوست ، پزشكي فيزيكي و توان‌بخشي، چشم‌پزشكي ، پرتودرماني (راديوتراپي) ، پرتوشناسي تشخيصي (راديولوژي) ، زنان و زايمان ، روان‌پزشكي، گوش و حلق و بيني ، پزشكي قانوني و طب كار مي‌باشد.

ب) ادامه تحصيل در رشته‌هاي علوم پايه ، فارغ‌التحصيلان رشته پزشكي مي‌توانند در تخصصهاي علوم پايه پزشكي نظير فيزيولوژي ، ايمونولوژي، ژنتيك، ويروس‌شناسي پزشكي، ميكروب‌شناسي پزشكي ، انگل‌شناسي پزشكي، بيوشيمي ، آمار حياتي و تغذيه نيز شركت نمايند.
دوره علوم پايه

مرحله علوم پايه، اولين مرحله آموزش پزشكي بوده، مدت اين مرحله دو سال است. در اين مرحله ، دانشجويان بخش اول درسهاي عمومي و درسهاي پايه و اصلي را مي‌گذرانند. هدف از اين مرحله، آموزش ساختمان بدن انسان و اعمال فيزيولوژيك و نقش آن در سلامت انسان و همچنين شناخت عوامل بيولوژيك بيماري‌زا و شيوه‌هاي دفاعي بدن در برابر آنها و اصول آسيبهاي بدن انسان و آشنا ساختن دانشجو با اصول مسائل بهداشتي است. دانشجويان بايد در هر نيمسال تحصيلي 20 واحد درسي ارائه شده از طرف دانشكده را به طور اجباري بگذرانند. حداكثر زمان مجاز براي گذراندن اين مرحله 3 سال است .
در ذيل به شرح برخي از اين درسها مي‌پردازيم :

بيوشيمي: مربوط به بدن موجودات زنده و انسان است. در اين درس، با شيمي آلي مولكولها و اتمها و واكنشهاي آنها در بدن آشنا مي‌شويم.

آناتومي: در آناتومي، دانشجو با كليه ساختهاي بدن شامل انواع ماهيچه‌ها ، استخوانها، اعصاب و احشا و با محل آنها و اعضاي مجاور آنها به طور دقيق و در حالت طبيعي بدن، آشنا مي‌شود، به طوري كه بتواند اجزاي هر ناحيه را به صورت سه بعدي شناسايي كند.

فيزيولوژي : در اين درس چگونگي عملكرد اندامها و بافتها مورد مطالعه قرار مي‌گيرد؛ به اين ترتيب كه دانشجو بعد از آشنايي با آناتومي و بافت‌شناسي اندامها با شيوه عمل آنها در شرايط مختلف و در وضعيتهاي ويژه آشنا مي‌شود.

ايمونولوژي: اين درس به بررسي سازمان دفاعي بدن ، سلولهاي دفاعي و واكنشهاي موثر در اين شبكه مي‌پردازد.

انگل‌شناسي: اين درس به انگلهاي موثر در ايجاد بيماريهاي انساني اعم از حشرات ، كرمها ، قارچهار و غيره مي‌پردازد. در اين درس‌، اين انگلها به طور دقيق شناسايي شده، در درس عملي نيز مورد بررسي قرار خواهد گرفت و به اين وسيله چشم دانشجو با انواع انگلها آشنا مي‌گردد.

پاتولوژي عمومي : در اين درس انواع آسيبهاي بافتي و تغييرهاي بافتهاي بدن در هنگام بروز يك ناهنجاري ، تحريك و يا آزار مورد بررسي قرار مي‌گيرد.

دوره فيزيوپاتولوژي (نشانه شناسي(

مدت مرحله دوم شش ماه است. در اين مرحله دانشجو پس از اين كه با آموختن درسهاي فيزيولوژي به چگونگي عملكرد طبيعي سازمان بدن پي‌ برد و در درس پاتولوژي وضعيت واكنشهاي بدن در بيماري و تغييرهاي بافتها را در هنگام ورود عوامل مضر به خوبي فراگرفت، به مرحله‌اي مي‌رسد كه اكنون بايد بتواند با تلفيق اين دو ، واكنشهاي بدن را در هنگام يك بيماري از زمان شروع تا انتهاي آن دنبال كرده، سلسله توالي نشانه‌هاي آشكار و ماهيت يكايك آنها را شناسايي كند.
در اين قسمت دانشجو در مقطعهايي كه با عنوان كورس (دوره)‌از آن ياد مي‌شود، يك سرفصل از بيماريهاي داخلي مثل بيماريهاي خون را به طور مشروح مطالعه مي‌كند و در هر قسمت، عوامل شروع كننده، شيوه عمل، واكنش بدن ، سير بيماري و نشانه‌هاي اختصاصي مربوط را بررسي مي‌نمايد. اين مطالعه صرفا شامل نشانه‌شناسي بيماريهاست و شامل مباحث درمان و تشخيص در بالين بيمار و معاينه‌هاي فيزيكي نمي‌شود. در اين دوره دانشجو، فارماكولوژي را به صورت مروري كلي بر دسته‌هاي دارويي و چگونگي اثر داروها، مي‌گذراند. اين آشنايي با فارماكولوژي به صورت كلي بوده، دسته‌هاي اختصاصي داروها و راههاي تجويز آنها رد هر بيماري ، در فارماكولوژي اختصاصي به طور مشروح مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.

دوره كارآموزي (استاژري(

دوره سوم كه از آن به عنوان دوره كارآموزي ياد مي‌شود، شامل دو مجموعه درسهاي نظري و كار عملي است. اساس تدريس درسهاي نظري مانند ساير درسهاي علوم پايه و فيزيوپاتولوژي است ولي در برنامه عملي، دانشجو در بالين بيمار با مجموعه‌اي از دانسته‌هاي نظري خود با نشانه‌هاي بيماي به صورت مستقيم مواجه مي‌شود و با صحبت با بيمار و به دست آوردن تاريخچه بيماري، نوع آن را تشخيص داده، اقدامهاي درماني لازم را فراخواهد گرفت. برنامه كار در دوره كارآموزي به طور خلاصه شامل كنفرانسهاي صبحگاهي در مورد بيماران بستري در بخش، صحبت در بالين توسط استاد مربوط و يادگيري معاينه‌ها و گرفتن شرح حال، انجام كارهاي تشخيصي و تا حدودي نسخه‌نويسي است. عموما درسهاي نظري بعد از ظهرها تدريس مي‌شود و صبحها به كار در بيمارستان و برنامه‌هاي آن اختصاص دارد. زمان گذراندن كارآموزي باليني به طور مطلوب 20 ماه و حداكثر 27 ماه است كه طي آن ، دوره‌هاي داخلي ، جراحي ،‌ كودكان ، زنان و زايمان ، چشم ، گوش و حلق و بيني ، روان‌پزشكي ، راديولوژي و پوست و واحدهاي باقي مانده درسهاي عمومي گذرانده مي‌شود. محل گذراندن كارآموزيها بيمارستانهاي آموزشي است.

دوره كارورزي (انترني(

دوره انترني يا كارورزي در واقع نقطه عطف آموزش باليني دانشجويان رشته پزشكي است. كارورز پس از آموختن علوم پزشكي و گذراندن يك دوره كارآموزي باليني در تمام بخشهاي بيمارستاني، اينك بدان حد از اطلاعات پزشكي و قضاوت باليني رسيده است كه به طور مستقل در مواجهه با بيماران قرار بگيرد و با به كار بستن عملي تمام آموخته‌ها ، به طور مستقيم با بيماران در تماس باشد و با انجام معاينه‌هاي باليني و دستور آزمايشهاي پاراكلينيك، به تشخ يص رسيده، به درمان بيمار بپردازد. اين فعاليتها همگي زير نظر استادان و دستياران مربوط صورت مي‌گيرد.
تواناييهاي فارغ‌التحصيلان دوره دكتراي تخصصي پزشكي و فرصتهاي شغلي آنان
اين فارغ‌التحصيلان مي‌توانند در بيمارستانهاي آموزشي يا غيرآموزشي كشور استخدام و كار درمان بيماران و آموزش دانشجويان رشته پزشكي و پيراپزشكي مشغول شوند. همچنين مي‌توانند به كار درمان بيماران در درمانگاههاي تخصصي يا مطبهاي خصوصي مبادرت ورزند.
رياست بيمارستانهاي دولتي يا خصوصي معمولا به عهده پزشكان متخصص است. همچنين رياست و معاونت دانشكده و دانشگاهها علوم پزشكي كشور نيز به عهده پزشكان متخصص مي‌باشد.


اخلاق پزشکی
مکارم اخلاقی وجه امتیاز و شرافت انسان است. ارزش هر انسان بستگی به انصاف و آراستگی او به سجایا و اخلاق حسنه دارد. هدف و فلسفه بعثت پیامبران الهی نیز تکامل اخلاقی بشری بوده است. حاکمیت اخلاق کریمه در جوامع انسانی نیز نشانه تعالی و تمدن واقعی آن جامعه تلقی می‌شود.
پیشرفتهای علمی بشری زمانی برای نوع بشر مفید و ثمربخش است که از پشتوانه اخلاقی برخوردار باشد. علم و تخصص بدون بهره‌مندی از اخلاقیات پاسخگوی نیازهای فطری بشر نبوده و گاهی نقض غرض است، زیرا هر نوع پیشرفت باید دارای جهت و هدف باشد و اخلاق به پیشرفت علمی جهت و هدف می‌بخشد. پیشرفت علمی عاری از مکارم و سجایای اخلاقی حرکت در تاریکی است. اخلاق چراغ هدایت هر حرکت محسوب می‌شود.
اخلاق در پزشکی
در عرصه پزشکی نیز این حکم صادق است و اساسا حرکت طب بر محور اخلاق بوده و پایه‌های آن بر مبانی اخلاقی استوار است. کوشش برای نجات جان انسانها و اعاده حیات و سلامت به آنان و درمان بیماریها و تشقی و تسکین آلام دردمندان و تلاش در بقای نسل و سالم سازی محیط انسانی خود از ارزشهای اخلاقی است.

اگر تکاپو و مساعی متصدیان امور پزشکی برای دستیابی و نیل به اهداف مقدس فوق باشد، خدمات ارزنده آنان جنبه عبادی به خود می‌گیرد و زیباترین کمالات اخلاقی به منصه ظهور می‌رسد، زیرا عالی‌ترین تظاهر عواطف بشری ، چون تعهد ، علم و تخصص ، فداکاری و ایثار ، نجات ، التیام و آرام بخشی و عشق و دلسوزی در این نوع خدمات پزشکی متبلور است.
جلوه‌گاه اخلاق در منظر پزشکی
جلوه‌گاه این کرامت اخلاقی در دنیای پزشکی در مرحله حساس و سرنوشت‌ساز برخورد پزشک با بیمار است. هر قدر این برخورد انسانی ، اخلاقی ، عاطفی و صمیمانه ، شکوهمند و شرافتمندانه و احترام آمیز باشد، حصول آرمانهای مقدس پزشکی و امنیت روانی و جسمی بیمار و رضایت خاطر او و اطرافیانش قطعی‌تر خواهد بود.
عواقب عدم مراعات جنبه‌های اخلاقی
ممکن است پزشک از دیدگاه علمی و فنی به وظیفه خود عمل و حتی بیمار را معالجه نماید. لیکن عدم مراعات جنبه‌های اخلاقی و انسانی در برخورد با بیمار او را از هدف عالی پزشکی دور کند و کوچکترین غفلت ، مسامحه و لغزش از موازین اخلاقی و وجدانی و بی‌حرمتی نسبت به شخصیت بیمار و اطرافیان او سبب عدم امنیت خاطر ، دل‌شکستگی ، آشفتگی و تکدر روحی بیمار و سلب اعتماد او از پزشک معالج گردد.
به نظر می‌رسد این مهم ، یعنی نحوه برخورد پزشکان با بیماران ، می‌بایست سرلوحه خدمات پزشکی قرار گیرد تا از رهگذر این اصول به اهداف متعالی پزشکی که نجات جان و مداوا و حفظ حیات و سلامت آنان و ایجاد امنیت جسمی و روانی افراد جامعه و جلب رضایت مردم و لازمه رضایت خالق است، محقق گردد.
اخلاق پزشکی در ایران
این مقدمه بر شما روشن می شود که من طرفدار اخلاق نوع سوم هستم. به نظر می آید خدمتی که فلاسفه اخلاق می توانند به پزشکی بکنند کمتر است تا خدمتی که پزشکان و البته بیماران می توانند به فلسفه اخلاق بکنند.
یکی از جنبه های اصلی اخلاق پزشکی این است که ما عاقبت می توانیم بر مسأله حساسی انگشت بگذاریم که به زندگی کردن و زیستن در این جهان مربوط می شود. بنا به اخلاق من که چنین زندگی می کنم و در این شرایط تاریخی زندگی می کنم، آگاهی از مرگ، امر حیاتی است.
من نمی توانم به زندگی ام معنی بدهم مگر آنکه مرگ آگاه باشم، مگر اینکه بدانم خواهم مرد، مگر اینکه تا حدودی نوعش را هم انتخاب کنم. در نتیجه برای یک آدم حتی خودکشی می تواند موجه باشد. از نظر یک آدم، اگر پزشک به او دروغ بگوید، یا بیمار را آگاه نکند که در معرض مرگ فوری است، عمل غیر اخلاقی انجام داده است، ولی از نظر یک آدم دیگر شاید چنین نباشد.
او ممکن است از پزشکش حتی انتظار شنیدن حقیقت را نداشته باشد. پزشک نمی تواند از یک اصل همگانی حقیقت گویی تبعیت کند و نمی کند. پزشک نمی داند که به بیمارش می تواند راست بگوید یا نه.
بسیاری از آدم ها مثل من ادعا می کنند که از مرگ نمی ترسند و دلشان می خواهد بدانند که کی می میرند، اما وقتی به آنها می گویی که سرطان داری و بزودی خواهی مرد، از هم می پاشند. این باعث می شود که پزشکان خود به خود جنبه های خاص را در نظر بگیرند و عام بودن فلسفه اخلاق نزد آنها کم رنگ شود.
در عرض چهار پنج سال گذشته دعوایی بین نویسندگان فلسفه اخلاق و کسانی که در پزشکی کار می کنند درگیر شده که کدام اینها بر دیگری حاکم است؛ زیست اخلاق یعنی بایوایتک ( Bioethics ) یا اخلاق پزشکی؟
اصل داستان این است که ما با هر دو رو برويیم و باید بتوانیم هم اینها را از هم متمایز کنیم و هم حلقه های ارتباطی شان را پیدا کنیم. در دو سه دهه اخیر مسائل عظیمی در زمینه زیست اخلاق یا اخلاق علوم زیستی، اخلاقی که به خاطر پیشرفت علوم زیستی پدید آمده، پیش روی ما قرار گرفته است.
به نظر می آید ما دو انقلاب بزرگ زیست شناسی را در قرن بیستم از سر گذرانده ایم. یکی در دهه ۳۰ که به کشف پنی سیلین منجر شد که انبوهی از بیماری های عفونی را درمان کرد.
انقلاب دوم که خیلی وسیع تر است در دهه ۸۰ و ۹۰ اتفاق افتاد و آن پیشرفت عظیم ژنتیک بود. پیشرفتی که تأثیر آن بر زندگی تک تک آدم ها محسوس است. از ساده ترین امور مثل یک عمل جراحی زیبایی، تا پیچیده ترین امور مثل انتخاب جنسیت جنینی که قرار است متولد شود؛ و دست بردن در ژن ها، که به نظر می آید در یکی دو دهه بعد انجام خواهد شد.
انقلاب بیولوژیک در واقع با ژن درمانی مشکلات عظیم اخلاقی می سازد. یکی این است که وقتی ما جنینی را در رحم مادر ژن درمانی می کنیم، نمی دانیم چه عواملی دیگر را بر می انگیزیم. در شش ماه گذشته این بحث میان بسیاری از کسانی که در ژن درمانی درگیرند پدید آمد که امکان دارد با این کار بیماری های دیگری برای جنین ایجاد کنیم.
این باعث شده که در مورد چند کاری که تا حالا انجام داده اند، سردرگم بشوند. من تا اینجا به جنبه های اجتماعی آن کاری ندارم، فقط به خود پژوهش پزشکی – علمی آن کار دارم و سوال من این است که ما تا کجا حق داریم پیش برویم؟
اما اشکال جنبه های اجتماعی آن خیلی آشکار است. اگر ما بتوانیم جنسیت جنین را تعیین بکنیم با مشکل اجتماعی بزرگی رو به رو می شویم و آن این است که در کشورهای عقب افتاده، حتی در بعضی کشورهای در حال پیشرفت مثل چین هنوز فرهنگ اجتماع چنان است که پسر می خواهند. در نتیجه انتخابشان پسر خواهد بود. این امر مسائل اجتماعی عظیم ساخته است. می روند دخترهاشان را می اندازند.
می توانید تصور کنید آن اصل آماری که بطور طبیعی نسبت بیش و کم نزدیک بین دو جنس را نگه می دارد به هم خواهد خورد و زندگی اجتماعی بخصوص در جوامع بسته نسل بعد دشوار خواهد شد و هزار مشکل دیگر پدید خواهد آورد. همین مسائل در مورد شبیه سازی اتفاق می افتد.
از آن بدتر کشف نورونهای آینه ای در علوم ژنتیک مسائل عظیمی را باعث شده است. چون کم و بیش می توان در میزان یادگیری آدم ها دخالت کرد. می توان کاری کرد که جنین بیشتر یا کمتر یاد بگیرد. بیشتر یاد گرفتن را کسی مانع نمی شود، اما کمتر را خیلی ها می خواهند برای اینکه قرن هاست که سعی دارند آدم ها چیزی نفهمند. و من نمی دانم واقعا چه نتایج اجتماعی از آن پدید خواهد آمد.
به هر حال بحث من امروز مربوط به مسائلی است که در اخلاق پزشکی مطرح می شود. برخی از مسائل بیش و کم حل شده مثل مرگ مغزی و دیگر مشکل زیادی از نظر اجتماعی با آن نداریم.
از قانون گذارها گرفته تا هیات حاکمه همه پذیرفته اند که مرگ مغزی به معنی مرگ است. ولی دو مسأله هست که برای ما ایرانی ها مهم است. یکی مسأله اتانازی است و دیگر سقط جنین. این دو تا برای ما الان مهم است و باید روی آنها بیشتر بحث بکنیم.
در زمینه عملی اخلاق پزشکی هم دائم به مشکلاتی بر می خوریم که باید بتوانیم حلش کنیم. این مسائل نه فقط پیش روی ما بلکه پیش روی همه جوامع پیشرفته قرار دارد.
یکی از مشکلات به پژوهش های علمی بر می گردد. مثلا ما تا چه حد حق داریم آدم ها را ابزار تحقیق پزشکی کنیم؟ می دانیم که مریضی دارد می میرد. آیا از اینجا به بعد دارای این حق اخلاقی هستیم که روی او داروهایی را آزمایش کنیم که مرگ را جلو بیندازد، در عوض موجب دردهایی هم بشود ولی نتیجه اش تحقیق پزشکی درخشانی باشد که کمک کند به اینکه هزاران مریض دیگر کمتر درد بکشند؟ دکترها مدام با این موضوع مواجه می شوند.
یکی از بزرگترین مشکلاتی که پزشکان در مورد بیمار سرطانی با آن مواجه اند این است که آیا داروهای مسکن به او بدهند که دردش را کم می کند اما مرگش را جلو می اندازد؟ آیا با جلو انداختن مرگش به سوگند پزشکی خیانت نکرده اند؟ و اگر این داروها را ندهند دردهای مهیبی خواهد کشید که تحملش برای هیچ آدمی ممکن نیست.
این مسائل ریزی که برای هر دکتری پیدا می شود او را ناچار می کند که به دیگران مراجعه بکند. چون آنجا دیگر تخصص پزشکی کارگر نیست. ناچار می شود به آدم هایی مراجعه کند که به اخلاق فکر کرده اند. در ایران چون کسانی نیستند که در زمینه فلسفه اخلاق کار کرده باشند، پزشکان مجبور می شوند به تجربه های جهانی روی بیاورند و درست هم همین است.
رابطه دیگر رابطه پزشکان و پرستاران است. در عهدنامه پزشکی دهه ۱۹۵۰ ایالات متحده ماده ای آمده که بر اساس آن پرستار موظف است دستورات پزشک را رعایت کند. او بیش از هر کس در مقابل پزشک مسئول است.
در همین قانون که در دهه ۹۰ در آن تجدید نظر شده آمده است که تعهد اول پرستار به بیمار است. یعنی پرستار گاهی می تواند تشخیص دهد که دستور پزشک قابل اجرا نیست. پرستار در حال تیمارداری است و موظف است بیمار را در نظر بگیرد نه پزشک را.
در بیمارستان های ایران بخصوص پیش از انقلاب و در مرحله انقلاب پزشکان تا جایی نسبت به پرستاران خشن بودند که حتی کتک شان می زدند و چند مورد معروف در این زمینه وجود دارد.
در واقع در قانون آمریکا به دقت تعیین شده که پرستاران کجاها می توانند از دستور پزشک تخطی کنند. هر کسی که سر و کارش با عمل جراحی افتاده به پرستارانی برخورده است که به امر مراقبت از بیمار، بیشتر از پزشک وقوف دارند. ولی در ایران رابطه بین پزشک و پرستار هنوز به شکل ابتدایی تحکم پزشک استوار است.
اخلاق پزشکی ایران بقدری بر اساس اقتدار پزشک استوار شده که حتی به قلمرو داروخانه ها کشیده است. نوعی اقتدار در جامعه پزشکی ایران شکل گرفته که آنها را تافته جدا بافته جامعه کرده است. آنها کراواتشان را در همه انقلاب حفظ کردند.
آنها نظام پزشکی را حفظ کردند در حالی که سندیکاهای دیگر، مخصوصا از آن کارگران له و لورده شد، آنها حقوقی را برای خود حفظ کردند که لایه های دیگر نداشتند. مثل مسافرت به خارج و تماس گرفتن با دانشگاههای خارج. و این بر می گردد به اولین رویکردهای جامعه ایران به پزشکی مدرن، موقعی که دخترهای نسل مادر من مثلا آرزوشان این بوده که زن پزشک یا مهندس شوند. یا به اقتدار اجتماعی بر می گردد که ریشه آن در خیلی از مباحث جدید پزشکی است. من دو مورد آن را فوری به یاد می آورم. یکی کارهای اصلی فوکو است در زمینه پزشکی مانند زایش درمانگاه و تاریخ دیوانگی، و دیگری کتاب خیلی زیبایی که گادامر در هشتاد سالگی نوشته به نام معمای سلامتی که در آن به این جنبه ها پرداخته است.
حالا حدود چهار دهه است که در آمریکا بطور کامل و در اروپا هم در بعضی نقاط، کمیته های پزشکی راه افتاده است. این کمیته های پزشکی هم به دکترها کمک می کنند و هم به بیماران.
به بیمار در همان قدم اول که وارد بیمارستان می شود توضیح می دهند که حقوق او چیست و اینکه چه نوع رضایتی می تواند بدهد یا ندهد. به پزشکان هم در مورد همه این مسائل ریز اخلاقی که در هر عملی اتفاق می افتد مشورت می دهند.
تقریبا پنج سال است که تعداد فیلسوف های اخلاق در این کمیته ها از تعداد کشیشان بیشتر شده است و به نظر می آید که تکیه بر بحث عقلانی در مورد مسائل اخلاقی در این گونه بیمارستان ها بیشتر شده و تکیه به ایمان و باور دینی کمتر.
این کمیته ها بسیار فعال اند و در هر امر جزیی حق دخالت دارند. نکته دیگری هم که در مباحث پزشکی برای آنها مطرح است ولی در ایران تقریبا هیچ مطرح نیست، سهمیه پزشکی است.
بودجه ای دارند که می دانند چه مقدارش را صرف چه مریض هایی بکنند. اینجا پیر ستیزی امری کلیدی است. می دانید که در جوامع غربی سالخوردگان از حقوق زیادی برخوردارند و در بیمارستان ها بخش های خاصی برای پیران وجود دارد. بیشتر از همه در دانمارک. در دانمارک نمونه عالی پزشکی برای پیران وجود دارد و همه آدم های پیر باید آرزو داشته باشند که اگر مریض شدند بروند دانمارک. ولی در کشور ما این امتیازات مطلقا وجود ندارد. بر عکس مرگ پیرها طلب می شود.
کمیته اخلاق پزشکی
این کمیته جهت ارائه رهیافتهای لازم در زمینه نحوه استفاده مطلوب از یافته های علوم تجربی و امکانات تشخیصی درمانی و مراعات ارزشهای متعالی اسلامی در امور پزشکی تشکیل میگردد و زمینه ساز اعتماد متقابل بین جامعه پزشکی و مردم و مراجعین به بیمارستان میباشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید