بخشی از مقاله

شگفتی های ایات قرانی

مقدمه
ستايش واقعي از آن الله است كه در كتاب محكمش مي فرمايد: «سنريهم آياتنا في الآفاق و في أنسهم حتي يتبين لهم أنه الحق.» فصلت /53 «بزودي نشانه هاي خود را در اطراف جهان و در درونشان به آنها نشان خواهيم داد تا براي آنان آشكار گردد كه او حق است.»


و درود و سلام بر اشرف انبيا و مرسلين كه اولين آيات نازل شده بر او، اين آيات بود: «اقرأ باسم ربك الذي خلق خلق الانسان من علق اقرأ و ربك الاكرم الذي علم بالقلم علم الانسان ما لم يعلم» علق /5-1 «از همه» بزرگوار تر است همان كسي كه به وسيله قلم تعليم نمود و به انسان آنچه را نمي دانست، ياد داد» و درود و سلام بر همه ي خاندان و صحابه آن حضرت (ص) و همه ي كساني كه روش آن حضرت را پيمودند و تا قيامت دنبال مي كنند

و اما بعد خداوند، انبيا و مرسلين را بشارت دهنده و بيم دهنده فرستاد و آنها را با معجزاتي تأييد كرد تا بعنوان دليل و حجتي در برابر قوم آنها باشد؛ سپس هنگامي پيامبر به سوي قوم خود مي آمد، گفت: «اني رسول من الله اليكم» «من فرستاده اي از جانب خدا به سوي شما هستم» مي گفت و پيام و آيين را آورده ام، قوم از او دليلي براي اثبات گفتارش طلب مي كردند…

پس بايد معجزاتي با او مي بود كه صحت ادعاي او و راستي و صدق گفتارش را در تبليغ از جانب خداوند (تعالي) تأييد مي كرد… و بايد معجزه از اموري باشد كه احدي نتوانند مانند آن را بياورد … و همچنين بايد از اموري باشد كه قوم او در آ، امر درخشيدند تا گفته نشود كه پيامبر با قومش به امري تحدي مي كردند كه نمي شناختند و از آن بهره اي نداشتند … و فقط تحدي در كاري صحيح است كه مردم در آن سررشته دارند تا تحدي ارزشمند باشد و به اين سبب ملاحظه مي كنيم كه معجزه ي هر پيامبري در زمينه اي بوده است كه قوم او در آن نبوغ داشته اند.


ابتدا در دوره ي حضرت موسي (ع) «سحر» در صدر زندگاني اجتماعي آنها بود… پس معجزه ي آن حضرت عصا بود. از نوع آنچه كه آن قوم در آن نبوغ داشتند و ليكن آن عصا سحر نبود، آن تجلي سحر بود ولي سحر نبود… پس هنگامي كه عصا را انداخت تبديل به ماري شد و شروع به بلعيدن ريسمانها و عصاهايشان كرد و ساحران به خوبي تشخيص دادند كه ممكن نيست كه آن سحر باشد.
و حضرت عيسي (ع) به پيامبري مبعوث شد در حالي كه قوم او در علم طب برتري داشتند. پس براي آنها معجزه اي آورد از نوع آنچه در آن سر آمد بودند؛ پس كور مادر زاد و پيس را شفا داد. علاوه بر آن در يك امر ديگر بر آنها برتري يافت كه كسي بعد از آن هم به اين امر دسترسي نيافت … پس مرده ها را زنده گرداند…


دانشمندان مي گويند: آن معجزاتي كه خداوند، پيامبرش حضرت محمد (ص) را به آنها تأييد كرد بر دو نوعند:
الف) معجزاتي كه قوانين و سنت هاي طبيعي را نقض كرده است مثل معجزه ي شق القمر و جاري شدن آب از ميان انگشتهاي شريف آن حضرت و معجزات بسياري ديگر و آنها معجزاتي طبيعي هستند كه صحابه و ديگران در زمان آن حضرت مشاهده نمودند، اما كساني كه بعد از آن حضرت پا به عصره حيات گذاشتند فقط نام آن معجزات را شنيده اند بدون اين كه آنها را ببينند و تصديق كرده اند زيرا براي آنها به تواتر و سند تاريخي صحيح نقل شده است.


ب) معجزه ي ماندگار و هميشگي، و آن قرآن كريم است كه روح الامين آن را بر قلب سيد المرسلين با زبان عربي روشن نازل كرده است تا از بيم دهندگان باشد و آن معجزه اي است كه صاحبان عقل و فكر را براي همه ي زمانها مورد خطاب قرار داده و مي تواند هر كسي بگويد: محمد رسول الله است و اين قرآن معجزه ي اوست.
قطعاً مجزه ي مادي محسوس، يكبار واقع مي شود و كسي كه آن را ببيند به آن ايمان مي آورد و كسي كه آن را نديده است، از آن با خبر مي شود ليكن آن اعجاز قرآن است كه فصيحان و اديبان عرب را بهت زده رده در حاليكه آن حضرت (ص) در ميان امتي كه در شعر و بلاغت و بيان سر آمد بودند مبعوث شد و براي آنها معجزه اي آورد كه از جنس آن چيزي بود كه در آن سرآمد بودند، علاوه بر آن، آنها را عاجز ساخت از اينكه مانند آن را بياورند، هر چند يك سوره مانند آن باشد.


اين معجزه ي جاودانه و اين تحدي در قرآن فقط براي عرب نيست بلكه براي جميع عالم است. ابتدا اعجاز بياني و لغوي قرآن كريم همان به مبارزه طلبيدن عرب در آنچه كه در آن به نبوغ رسيده بوده باشند؛ ليكن قرآن كتابي است كه براي همه ي امتها با اختلاف زبانهايشان معجزه مي باشد پس تحدي براي غير عربها كدام است؟ زيرا اين قرآن تا قيام قيامت باقي است

. پس لازم است براي همه ي عالم در هر زمان و مكاني معجزه باشد و به اين سبب براي قرآن معجزاتي است در زمان نزول، بعد از زمان نزول، همه ي اين معجزات پيوسته از زمان نزول تا روزگار ما و تا قيام قيامت استمرار دارد، تا معجزات خداوند را در طول روزگار براي ما آشكار گرداند.


آن دورانهايي كه عرب زبانها، هنگام شنيدن بيت شعري يا بيان جمله اي بلاغي به وجد مي آمدند و با آن فرهنگ ادبي راز عظمت قرآن را در مي يافتند به پايان رسيد و با پايان آن دوران ذوق ادبي در ميان امت عرب به سبب دور شدنش از فرهنگ ادبي عظيم در محاورات و معاملات پايان يافت، پس بيشتر مردم، امروز چيز زيادي از فصاحت و بلاغت قرآن را درك نمي كنند، علاوه بر آ، از شناخت عمقي قرآن هم بهره اي ندارند، ولي بيشتر مردم لغات اروپايي را كه به زبان عربي راه يافتند درك مي كنند و اين بالاترين درجه ي ناداني است كه امت عرب از ميراث و فرهنگ خود عدول كرده و اين حالت است كه هرگز قوم عرب بلاغت قرآن و اسلوب زيباي آن را درك نخواهد كرد. بنابراين آيا رسالت پيامبر با حضرت محمد (ص) پايان يافته است؟ خير، رسالت آن حضرت (ص) پايان نيافته و هرگز تا روز قيامت پايان نخواهد يافت.


پس همانطور كه به آن حضرت (ص) آياتي عطا شد كه اهل آن دوره به آنها ايمان آوردند، اهل اين عصر و عصرهاي بعدي به آن آيات، ايمان خواهند آورد هرچند كه اين عصر با سيطره ي علم و مفاهيم علمي با افكار آنها تفاوت دارد. ولي در لابلاي صفحات قرآن كريم اشارت و ظرافت هاي علمي وجود دارد كه بسياري از حقايق را در زمينه هستي و طب و معارف علمي گوناگون در بر مي گيرد كه از علوم جديد با فاصله ي بيش از هزار و چهار صد سال سبقت گرفته است.


قرآن بر عموم بشر تأكيد كرده است كه اين قرآن حق و صدق است:
پس خداوند فرموده است «سنريهم آياتنا في الآفاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق» فصلت /53 قرآن نگفت «سنريهم آياتنا في الارض» بلكه فرمود: «في الآفاق» يعني خداوند سبحانه و تعالي بعضي از آياتش را بزودي براي آيندگان آشكار خواهد كرد تا براي آنها بيان كند كه اين قرآن صدق و حق محض است.


آن همان حقايق طبيعي است كه بعد از صدها يا هزاران سال به آن دست خواهند يافت و درك خواهند كرد كه قرآنبه بسياري از آنها اشاره كرده و با بيان اين آيات بر آنها سبقت گرفته است و در آن زمان براي آنها روشن خواهد شد كه اين قرآن حق است زيرا آن كلام خداست و آن كس كه عالم را خلق و ايجاد كرده؛ همان خداست.


اين كتاب عظيم بر پيامبر امي نازل شده است كه به مدرسه نرفته و از مركز علمي و دانشگاهي فارغ التحصيل نشده، پس چگونه اين حقايق را كه در اين عصرها آشكار شده، شناخته است. جواب آن را در اين سخن خداوند بلند مرتبه مي يابيم. «نزل به الروح الامين علي قلبك لتكون من المنذرين بلسان عربي مبين» شعرا /195-193


«انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون» حجر/9
و در پايان اضافه مي نمايد كه اين تلاش ناچيزي است كه عرضه مي كنم، آنچه را كه خداوند عز و جل براي من از آيات قرآن عظيم ميسر كرده است و علوم جديد نيز آن را تصديق كرده و دليلي محكم است بر اينكه در قرآن كريم براهين علمي و حقايق درخشاني وجود دارد.
همانا قرآن كريم كتاب خداوند عز و جل و اسلام دين حقيقت و علم است و از خداوند مي خواهيم كه به من راستي در گفتار و اخلاص در عمل را ارزاني دارد و خداوند به باطن انسان آگاه است.

1- اعجاز قرآن در كيهان شناسي
اصل هستي
خداوند تعالي فرمود: «اولم ير الذين كفروا ان السماوات و الارض كانتا رتقا فقتقناهما» انبيا /30 «آيا كافران نديند كه آسمانها و زمين بهم پيوسته بودند و ما آنها را از يكديگر باز كرديم؟»
اين آيه به ما خبر مي دهد كه آسمانها و زمين به هم پيوسته و متصل بودند

. سپس از يكديگر جدا شدند و اين معجزه اي از معجزات قرآن كريم است كه علم جديد اين نظر را، كه هستي مجموعه اي واحد از گاز بود سپس به ابرهايي تقسيم شد تأييد مي كند و منظومه ي شمسي ما نتيجه ي آن تقسيمات است. و از جمله اموري كه اين نظر را تأييد مي كند اين است كه علما استدلال كرده اند كه در خورشيد 67 عنصر وجود دارد و هرگاه موانعي كه در مورد شناخت عناصر خورشيد وجود دارد، برداشته شود، تعداد عناصر شناخته شده افزايش خواهد يافت. و عناصر معروف خورشيد همان عناصر معروف زمين هستند و عبارتند از: هيدروژن – هليوم – ازت – اكسيژن – فسفر – آهن و غيره…


علما همه ي اينها را بر اثر تجزيه ي نور شناخته اند و آنچه امروز كيمياگران در آزمايشگاهها به آن پي برده اند اين است كه مواد موجود زمين از عناصر موجود در خورشيد و از يك نوع و يك اندازه مي باشد و خورشيد ستاره اي است كه ساير ستارگان در آن محقق مي شوند خلاصه مي شوند، و اين يعني عناصري كه هستي از آن بنا شده با همه اختلاف آن، عناصري واحد است.
از طرف ديگر علما مشاهده كرده اند كه شهابهاي آسماني و سنگها و خاكهاي ماه كه از فضاي خارج به دست آورده اند، شامل همان عناصري است كه در زمين وجود دارد.


هستي، بنا بر نظر قرآن كريم: مجموعه اي متصل و بهم پيوسته بود (رتق: بهم پيوسته و جدايي ناپذير) سپس شروع به انبساط در فضا كرد. و اين همان برداشت علمي جديد از هستي است پس علما در خلال بحث ها و مشاهدات خود از پديده هاي هستي به اين نتيجه رسيدند كه ماده در آغاز جامد و ساكن بود. به صورت گازي گرم و غليظ و بهم چسبيده، حداقل حدود 1012*5 سال پيش انفجار شديدي، در ماده ايجاد شد. سپس ماده شروع به انبساط و فاصله گرفتن از هم كرد و در نيتجه ي آن، متحرك شدن ماده، امري قطعي گشت (كه طبق قوانين مادي چاره اي جز استمرار آن نيست) آنجا كه مي گويد: قوه ي جاذبه، در اجزاء ماده بتدريج كم مي شود و سبب دور شدن اجزاي ماده از يكديگر، به صورت قابل ملاحظه اي، فاصله ي بين اجزاي آن گسترش مي يابد.


همانا اصل هستي واحد است، و سبقت علمي در اين امر با كتاب خداست و علم جديد، بعداً آن را آورده است و نظريه ي علمي، موافق با آنچيزي است كه آن را دين آورده است. «اولم يرالذين كفروا ان السماوات و الارض كانتا رتقاً ففتفناهما.» انبياء /30 «آيا كافران نديدند كه آسمانها و زمين بهم پيوسته بودند و ما آنها را از يكديگر باز كرديم؟» پس اصل هستي، در كتاب خداوند عز و جل واحد است، سپس از هم جدا شده و ماده ي آن سرد شده است.

آفرينش كيهان
خداوند تعالي فرمود: «قل ائنكم لتكفرون بالذي خلق الارض في يومين و تجعلون له انداداً ذلك رب العالمين و جعل فيها رواسي من فوقها و بارك فيها و قدر فيها اقواتها في اربعه ايام سواءً للسائلين الي السماء و هي دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعاً او كرهاً قالتاً اتينا طائعين» فصلت /11-9 «بگو آيا شما به آن كس كه زمين را در دو روز آفريد، كافر هستيد و براي او همانندهايي قرار مي دهيد او پروردگار جهانيان است. او در زمين كوه هاي استواري قرار داده و بركاتي در آن آفريد و مواد غذايي آن را مقدر فرمود اينها همه در چهار روز بود درست به اندازه ي نياز تقاضاكنندگان، سپس به آفرينش آسمانها پرداخت، در حالي كه بصورت دود بود، و آن و به زمين دستور داد. به وجود آييد (و شكل گيريد)، خواه از روي اطاعت و خواه از روي اكراه آنها گفتند: ما از روي اطاعت مي آييم.»
قرآن صراحت دارد كه آسمان در ابتداي آفرينش هستي دود بود و امروز، علم آنچه را كه قرآن آورده تصديق مي كند.


سرجيمس جينز دانشمند فلك شناس مي گويد : «ماده ي هستي از گازهايي كه در فضا انتشار دارد آغاز گشته و از تراكم اين گازها، سديم (مه رقيق) پديد آمده است.»
دكتر گاموف مي گويد: جهان در اتبداي پيدايش مملو از گازهايي بود كه در هوا با نظمي دقيق پراكنده بوده است كه قرآن از منشأ آفرينش اين هستي به دود تعبير كرده است و آن همان چيزي است كه عرب آن را از اشياء ملموسه مي فهمد و امروز دانشمندان از منشأ اين هستي به گاز تعبير كرده اند»
تشبيه ي ماده ي اصلي آفرينش آسمانها به (دخان) غير از گرد و غبار يابخار يا هوا، اشاره اي جالب و بس شگفت انگيز است به اين كه ماده ي اوليه ي آسمان قبل از آفرينش داراي صفات مهمي بود، شبيه صفات دود عادي كه از آتش بلند مي شود.


ذاتاً ماده اي تيره و تار، داراي اجزايي جدا از هم، سبك و منتشر شده در فضا همانطور كه ابرها در فضا منتشر مي شوند، تا حد زيادي گرم ، شبيه دود عادي كه حاوي انواع ماده ي سه گانه ي جامد، مايع و گاز است و در اين مورد، سوره ي كاملي در قرآن كريم آمده است كه بعنوان آن، معجزه اي علمي را در بر مي گيرد و آن همان سوره ي دخان است. اين سوره ي كريمه، آيه ي زير را كه جزئي از عقيده ي مسلمانان است، ثبت كرده است:


«فارتقب يوم تأتي السماء بدخان مبين» دخان/10 «اي رسول! منتظر باش روزي را كه بر عذاب كافران، آسمان دودي پديد آورد.»
آيه ي شر يفه صراحت دارد بر اينكه همه ي جهان هنگامي كه قيامت بر پا شود، همانطور كه قبلاً دود بوده، دود خواهد گرديد پس چه فراوان از حقايق علمي كه همان معجزات خداوند است در كتاب خدا وجود دارد.
تداوم هستي و گسترش آن
خداوند تعالي فرمود: «و السماء بنيناها باييد و انا لموسعون» الذاريات /47 «و كاخ آسمان (رفيع) را ما به قدرت خود بر افراشتيم و ماييم كه بر هر كار عالم مقتدريم.»


در اين آيه، به اينكه آسمان و آنچه در آن است و محدوده ي هستي و فلك در گسترش دائمي و پي در پي است، اشاره شده است و قرآن به آن تصريح كرده و فلك شناسي آن را به اثبات رسانده است.
گفته اند: كه فلك و فضا شبيه بالوني است كه باد مي شود و پشت سر هم گسترش مي يابد. و فلك شناسان در دورترين نقاطي كه با تلسكوپ آن را نظاره كرده اند، علاماتي را ملاحظه نموده اند كه بر حركات منظم مه خارجي دلالت مي كند و از اين مشاهدات استدلال كرده اند بر اينكه به نظر مي رسد نه تنها همه ي (مه خارجي) يا (جزيره هاي هستي) از منظومه ي شمسي ما دور مي شوند، بلكه مجموعه ي پديده هاي هستي نيز از يكديگر دور مي شوند و بر اين اساس، هستي ساكن نيست بلكه دائماً گسترش مي يابد.


دانشمندان اعتقاد دارند كه دايره ي ماده، در آغاز 1000 ميليون سال نوري بوده و اكنون اين دايره، 10 برابر دايره ي حقيقي گشته است.
پروفسور آيدنجتون مي گويد: اين گسترش و امتداد هستي، پي در پي و بدون توقف است. وي مي گويد: «مثال ستارگان و كهكشانها، مانند نقاشيهاي چاپ شده بر سطح يك بالون پلاستيكي است كه پيوسته در حال باد شدن باشد. اين چنين همه ي كرات فضايي از نظاير خود با حركات ذاتي در عمل گسترش هستي، دور مي شوند.
و ما اين مثال را براي گسترش و توسعه ي هستي، بعنوان يك حقيقت علمي بيان مي كنيم كه هوبل، آن را كشف كرده است به عنوان مثال: برج ثور كه 4100 سال نوري از ما فاصله دارد خطوط طيف دلالت مي كند كه با سرعت 1300 كيلومتر در ثانيه گسترش مي يابد (فاصله مي گيرد) –يعني حدود 115 ميليون كيلومتر در روز يا حدود 42000 ميليون كيلومتر در سال، پس در اعماق هستي به كجا سير مي كند؟ و قوانين دقيقي كه بر حركت منظم دائمي اين هستي عظيم سيرطه دارد، چيست؟


اين است آنچه علم آن را انتشار يا گسترش يا توسعه هستي گفته است، قرآن كريم بر حقايق علمي پيشي گرفته است. هنگامي كه گفت: «و السماء بنيناها باييد و انا لموسعون» الذاريات/47.
صحابه ي بزرگوار، جنبه ي اعجاز علمي كلمات كوتاهي را كه در كتاب خداوند عز و جل نازل شده، نشناختند. علي رغم اينكه به آن ايمان آوردند و اين آيه ي معجزه تا عصر ما و تا عالم باقي است، پايدار است و گويي قرآن هر روز براي آن روز نازل شده است.

2-خورشيد
حركت خورشيد و جريان آن
آيا خورشيد ثابت است؟ جواب: خير
رصد دلالت مي كند بر اين كه خورشيد در فضا شناور است در حالي كه بين ستارگان و خورشيد ها جابجا مي شود و سرعت آن حدود 30 كيلومتر در ثانيه تخمين زده مي شود و حركت آن با مجموعه ي سيارات منظومه ي شمسي به سمت يكي از ستارگان معروف بنام (الجاثي علي ركبتيه) مي باشد. بنابراين مدار زمين پيرامون خورشيد حلزوني است.


خورشيد در حركت سالانه اش مسيري را طي مي كند كه بروج ناميده مي شود و برجها مناطقي هستند كه در دو سمت خورشيد امتداد يافته اند و ستاره شناسان آنها را به 12 قسمت تقسيم كرده اند و هر يك از آنها را برج ناميده اند و خورشيد در هر ماهي از اين برج مي گذرد. اين است آنچه كه علم جديد آن را راجع به خورشيد، ماه و گردش آن گفته است. پس دين حنيف اسلام به ما چه گفته است؟
مردم تا عصر جديد اعتقاد داشتند كه خورشيد ثابت است و از مكانش دور نمي شود سپس علم آمد و حركت آن را به سوي ستاره ي (جاثي) اثبات كرد.
قرآن با عبارتي صريح و روشن اين حقيقت را پيش از اين اثبات كرده است. «و الشمس تجري لمستقر لها ذلك تقدير العزيز العليم» يس /38. «و خورشيد به سوي قرارگاه خود روان است، تقدير آن عزيز دانا اين است.»
و خداوند جل جلاله با تأكيد در اين سوره گفت: «لا الشمس ينبغي لها أن تدرك القمر و لا الليل سابق النهار و كل في فلك يسبحون» يس /40 « نه خورشيد را سزاست كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشي مي گيرد و هركدام درمسير خود شناورند.»
خورشيد جرمي شعله ور


قرآن كريم، هنگامي از خورشيد گفتگو مي كند، آن را دايماً وصف مي كند به اينكه آن سراج مضيئ است پس سراج و اضائه دو صفت دايمي براي خورشيد است.
به گفته خداوند تعالي بنگر: «تبارك الذي جعل في السماء بروجاً و جعل فيها سراجاً و قمراً منيرا» فرقان /62. «جاودان و پربركت است آن (خدايي) كه در آسمان منزلگاههايي براي ستارگان قرار داد و در ميان آن چراغ روشن و ماه تاباني آفريد.»


«الم تروا كيف خلق الله سبع سماوات طباقاً و جعل القمر فيهن نوراً و جعل الشمس سراجاً» نوح /16-15 «آيا نمي دانيد چگونه خداوند هفت آسمان را يكي بالاي ديگر آفريده است؟ و ماه را در ميان آسمانها مايه ي روشنايي و خورشيد را چراغ فروزاني قرار داده است». «هو الذي جعل الشمس ضياءً و القمر نوراً و قدره منازل» يونس /5. «او كسي است كه خورشيد را روشنايي و ماه را نور قرار داد و براي آن منزلگاه هايي مقدر كرد.»
ملاحظه مي شود كه قرآن هنگامي كه از ماه بحث مي كند آن را دائماً نوراني وصف مي كند، پس نوراني بودن صفت دائمي ماه است.


و هرگاه به زبان عربي مراجعه كنيم معني دقيق هر يك از (سراج و مضيئ) و (منير) آشكار مي شود و به تفاوت معني آن دو آگاه مي شويم و به تفاوت معني آن دو آگاه مي شويم، مي فهميم كه به آن شيئي گفته نمي شود (سراج )يا (مضيئي) مگر هنگامي كه اشعه حرارت پخش مي كند و به آن گفته مي شود (منير) هنگامي كه نوري را منعكس مي كند كه هيچ حرارتي در آن نيست. همانطور كه تو نمي گويي: به چيزي (سراج و مضيئ) مگر هنگامي كه اشعه از ذات آن شيئ متجلي شود. و به آن (منير) مي گويي: هرگاه روشنايي از جرمي ديگر به آن بتابد. بنابراين بيان لغوي آيه بيان مي كند، كه خورشيد جرمي شعله ور و ماه جسمي سرد است كه هيچ حرارتي ندارد و نورش را از خورشيد كسب مي كند.
پس علم در مورد آن چه گفته است؟


درجه حرارت خورشيد در سطح آن (6000) درجه سانتيگراد است كه حرارت آن هر چه به عمق خورشيد نزديكتر شود، افزايش مي يابد. تا اينكه در مركز خورشيد حداقل به 14 تا 20 ميليون درجه ي سانتيگراد مي رسد. دو دانشمند (بيزي و فيساكر) واكنشهاي هسته اي گرمايي را كه توليد انرژي خورشيد نتيجه ي آن است، كشف كرده اند و آن همان چيزي است كه حلقه كربني ناميده مي شود:


اين فعل و انفعالات به صورت زير تكرار مي شود:
• كربون + هيدروژن  ازت + اشعه ي گاما
• ازت كربن + اشعه ي بتا
• كربن + هيدروژن  ازت + اشعه ي گاما


• ازت + هيدروژن  اكسيژن + اشعه ي گاما
• اكسيژن  ازت + اشعه ي بتا
• ازت + هيدروژن  كربن + هليوم (اشعه ي آلفا)
سپس اين فعل و انفعالات ششگانه با نظم تكرار مي شود و ثابت شده است كه خورشيد با نيروي ثابت 380 بيليون وات پرتو افشاني مي كند.

تعدد خورشيد ها
خداوند تعالي فرمود: «و من آياته اليل و النهار و الشمس و القمر، لا تسجدوا للشمس و لا للقمر و اسجدوا لله الذي خلقهن ان كنتم اياه تعبدون» فصلت /37. «و از نشانه هاي (حضور) او شب و روز و خورشيد و ماه است نه براي خورشيد سجده كنيد و نه براي ماه و آن خدايي را سجده كنيد كه آنها را خلق كرده است اگر تنها او را مي پرستيد»


همانا نون تأنيث كه براي جمع مؤنث در قول خداوند تعالي (خلقهن) آمده است در آن اشاره اي است به تعدد خورشيد ها و ماهها و اين همان است كه علم آن را اثبات كرده است و در فضا مجموعه هايي از منظومه هاي شمسي با كواكب آن وجود دارد كه مثل خورشيد ما و عظيم تر از آن است و براي هر سياره اي يك ماه يا بيشتر از يك ماه است كه تابع آن سياره مي باشد پس براي آن ستارگان مسير چرخشي با نظم و دقت خاصي وجود دارد.


ستاره شناسان كشف كرده اند كه تعداد خورشيدها بيش از دو ميليون است اين است آنچه كه اكتشافات آن به اتمام رسيده است پس چه فكر مي كني؟ و نظر تو در مورد آنچه كه كشف آن تاكنون به اتمام نرسيده است، چيست؟
و همچنين علم مي گويد كه هستي، مجموعه هايي شبيه مجموعه ي شمسي است و اين واحدهاي بزرگ و عظيم (الجزر الكونيه: جزيره هاي هستي) ناميده مي شود.

پايان كار خورشيد
علم اثبات كرده است كه هر ثانيه در فعل و انفعالات خورشيد چيزي حدود (5000000) پنج ميليون تن از وزن خورشيد كاسته مي شود پس، چقدر در هر دقيقه؟ و ساعت؟ و شبانه روز؟ حال در طول پنج هزار ميليون سالي كه از عمر آن گذشته است، چقدر از وزن آن كاسته شده است؟
اينها را با هم حساب مي كنيم:
ميزان كاهش وزن خورشيد در زمان
زمان مقدار كاسته شده به ميليون تن
در يك دقيقه 300
در يك ساعت 18000
در يك روز 432000
در يك سال 157680000
در پنج ميليارد سال 788400000000000000

علم ثابت كرده است كه براي خورشيد پاياني نزديك يا دور است كه به خاطر كاهش حجم آن از بين مي رود و نابود مي شود. قرآن كريم اين حقيقت را قبلاً به وضوح بيان كرده است.
«و جمع الشمس و القمر» قيامت /9. «و خورشيد و ماه يك جا جمع شوند» پس چگونه و كي، اين جمع شدن صورت مي گيرد؟ «فاذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس و المقر يقول الانسان يومئذ أين المفر كلا لاوزر الي ربك يومئذ المستقر» قيامت /12-7. «در آن هنگام كه چشم ها از شدت ترس به گردش در آيد و ماه بي نور گردد و خورشيد وماه يكجا جمع شوند،

آن روز انسان مي گويد: راه فرار كجاست؟ نه هرگز چنين نيست. راه فرار و گريزي وجود ندارد. آن روز قرارگاه نهايي تنها به سوي پروردگار توست» و آيات بسياري نابودي خورشيد را در نهايت اثبات مي كنند. «اذا الشمس كورت و اذا النجوم انكدرت» تكوير/2-1. «در آن هنگام كه خورشيد در هم پيچيده شود و در آن هنگام كه ستارگان بي فروغ شوند» آنطور كه قتاده گفته: در اين آيه «اذا الشمس كورت» به معني نورش از بين برود و پايان عمر ستارگان نيز همچنين مانند پايان عمر خورشيد است «و اذا النجوم النكدرت» يعني سقوط كنند و پراكنده شوند و درخشش و نور آنها از بين برود و عمر آنها به سرعت پايان يابد و سپس پراكنده شوند.


سبقت قرآن عظيم در بيان اين حقايق علمي راجع به خورشيد، واضح و روشن است. آيا اين دلايل بر صحت قرآن در حال و در آينده برصحت كل قرآن كفايت نمي كند.
سقوط شبهاب
الشهب: نقطه هاي روشني است كه در آسمان مي درخشند و با حركت سريعي حركت مي كنند و به دنبالشان دنباله اي نوراني را بر جاي مي گذارند و پس از كمي خاموش مي شوند. و در لسان العرب آمده :اشهب، مفردش شهاب است كه شب را مي شكافد و آن در اصل شعله اي آتش است. و قرآن كريم با صراحت به اين شهابها اشاره كرده است و علم همين نام را براي آنها اطلاق كرده است.


خداوند تعالي فرمود: «انا زينا السماء الدنيا بزينه الكواكب و حفظاً من كل شيطان مارد لا يسمعون الي الملأ الاعلي و يقذفون من كل جانب دحوراً و لهم عذاب واصب الا من خطف الخطفه فاتبعه شهاب ثاقب» صافات / 10-6. «ما آسمان نزديك را با ستارگان آراستيم تا آن را از هر شيطان خبيثي حفظ كنيم آنها نمي توانند به سخنان فرشتگان بالا گوش دهند و از هر سو هدف قرار مي گيرند آنها به شدت عقب رانده مي شوند و براي آنها مجازاتي دايمي است مگر آنها كه در لحظه اي كوتاه براي استراق سمع به آسمان نزديك مي شوند كه شهابي ثاقب آنها را دنبال مي كند.»
و فرستادن شهابها – همانطور كه قرآن بيان كرده است مانعي است براي شياطين از استراق سمع و سدي براي آنها در برابر تجاوز از مرزهاي معين به سمت آسمان است.
«و انا كنا نقعد منها مقاعد للسمع فمن يستمع الان يجد له شهاباً رصداً» جن 9. « و در آسمان براي شنيدن او به كمين مي نشستيم (اما) اكنون هر كه بخواهد به گوش باشد تير شهابي در كمين خود مي يابد.»


مشرقها و مغربها
خداوند تعالي مي فرمايد: «و اورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون مشارق الارض و مغاربها التي باركنا فيها» اعراف /137. «و به آن گروهي كه پيوسته تضعيف مي شدند، (بخشهاي) باختر و خاوري سرزمين (فلسطين) را كه در آن بركت قرار داده بوديم، به ميراث عطا كرديم.»
«رب السموات و الارض و مابينهما و رب المشارق» صافات/5. «پروردگار آسمانها و زمين و بين آن دو و پروردگار مشارق است.»


«فلا اقسم برب المشارق و المغارب انا لقادرون» معارج /40. «(هرگز) به پروردگار خاوران وباختران سوگند ياد مي كنم كه ما مي توانيم.»
كدام مشرقها و مغربها در دوره ي صحابه ي اول شناخته مي شد؟ تمام آنچه كه مردم در آن دوره راجع به خورشيد شناخته بودند، اين بود كه خورشيد از مكاني طلوع و در مكاني ديگر غروب مي كند.


بعنوان مثال مي گويند: «خورشيد از جانب اين كوه طلوع مي كند و از جانب اين درخت غروب مي كند» و لكن حقيقتي كه اين آيات به آن اشاره مي كند، اين است كه هر سرزميني مشرقي و مغربي دارد و خورشيد نزد ما از جانب كوه طلوع مي كند و بعد از چند دقيقه در سرزمين ديگري طلوع مي كند و بعد از چند دقيقه ديگر در سرزمين سومي طلوع مي كند و به همين ترتيب در سرزمين چهارم و خورشيد از اينجا غروب مي كند و بعد از چند دقيقه در سرزمين مجاور غروب مي كند و اين چنين خورشيد مشرق ها و مغربهاي متعددي دارد.
و بعنوان مثال نماز در زمين، پي در پي در شب و روز بر مبناي مشارق زمين اقامه مي شود، در حال حاضر در سرزمين ما وقت نماز ظهر است، بعد از چند دقيقه در سرزمين ديگري و همچنين چند دقيقه ديگر در سرزمين سوم و در حاليكه نصف زمين خوابيده اند نصف دوم به تسبيح خداوند مشغولند.
بعضي مردم نماز صبح را اقامه مي كنند و در همان لحظه گروهي به نماز ظهر مشغولند و در همان لحظه يك عده نماز عصر را برپا مي دارند و… اين است آنچه به وضوع آيه ي قرآن به اشاره نموده كه مشارق و مغارب متعددي وجود دارد.


گواهي منصفانه
لازم است به اسلام آوردن يكي از دانشمندان مشهور متخصص در علم كيهان شناسي اشاره كنيم و او (بروسويوشادي كروزاي) مدير مسئول رصدخانه كيهان شناسي توكيو در ژاپن است. اين رصد خانه، از نظر مدرن بودن وسايل و تجهيزات دومين رصدخانه در عالم بعد از رصد خانه (بالمار) در ايالات متحده ي آمريكا است و خداوند خواست كه اين مرد از كشور سعودي بازديد كند و در آنجا مناظره ي علمي بزرگي در دانشگاه عبدالعزيز بر پا شد كه گروه بزرگي از دانشمندان مسلمان مانند شيخ عبدالمجيد زنداني در كنار آنها حضور داشتند و بعد از طرح مفاهيم علمي قرآن در ستاره شناسي و حقايق هستي و فهم دقيق اين علوم، خداوند سينه اش را براي ايمان گشود و بدون هيچ شك و ترديد، اعتماد تاريخي خود را با اقرار و با دست خط خودش اعلان نمود و اين ترجمه ي آن است:


«بعد از ورود به عربستان، آگاه شدم كه حقايق علمي فراواني در قرآن وجود دارد و هستي و آنچه در هستي وجود دارد از بالاترين نقطه ي اين هستي در قرآن مفصل و مشروح آمده تا اينكه همه چيز در قرآن قابل فهم گشته است بعد از مطالعه ي اين امور اسلام خود را اعلان كردم.»

3-ماه
ماه جسمي سرد
قرآن كريم اعتراف كرده است كه نور ماه از خودش نيست و فقط نور را منعكس مي كند در حالي كه خورشيد آن را از ذات خودش شعله وي مي سازد.
خداوند تعالي مي فرمايد: «تبارك الذي جعل في السماء بروجاً و جعل فيها سراجاً و قمراً منيراً». فرقان /61. «بزرگوار آن خدايي كه در آسمان برجها مقرر داشت و در آن چراغ روشن خورشيد تابان را روشن ساخت.» و همچنين خداوند مي فرمايد: «و جعل القمر فيهن نوراً و جعل الشمس سراجاً» نوح /16. «و در آن سماوات ماه شب را فروغي تابان و خورشيد روز را چراغي فروزان ساخت.»


پس خورشيد چراغي است كه نور آن از خودش سرچشمه مي گيرد، اما ماه مانند آينه اي است كه نور خورشيد را منعكس مي كند، در نتيجه ماه نورش وابسته به غير است و سبقت علمي قرآن كريم (در اين مورد) روشن و واضح است.
ماه مشتعل بود، سپس خاموش شد


اخيراً علم كشف كرده كه در قديم ماه مشتغل بود، بعد نورش محو و خاموش شد و اين راز به تازگي بعد از اين كه وسايل و ابزار تحقيق در اختيار محققان قرار گرفت، شناخته شد. اين امر در قرآن كريم آمده: «و جعلنا الليل و النهار آيتين فمحونا آيه الليل و جعلنا آيه النهار مبصرهً» اسراء/12. «و ما شب و روز را دو آيت و نشانه (قدرت خدا) قرار داديم. آنگاه از آيت شب (و روشني ماه تابان) كاستيم و (خورشيد) آيت روز را هميشه تابان ساختيم»
و شاهد در اين مورد، گفتار خداوند است: «فمحونا ايه الليل و جعلنا ايه النهار مبصره» اسراء/12. «آنگاه از آيت شب (و روشني ماه تابان) كاستيم و (خورشيد) آيت روز را هميشه تابان ساختيم.»
پس؛ آيت شب، ماه و آيت روز، خورشيد است و آيت شب را محو كرديم يعني آن را خاموش كرديم و نور آن را زدوديم، محو و خاموش شدن بكار نمي رود مگر بعد از نوران بودن پس از اينجا نتيجه مي گيريم كه ماه مشتعل بوده و بعداً نورش محور شده است.
اين كشف علمي را عبدالله بن عباس دانشمند مشهور اين چنين بيان مي كند: «ماه مي درخشيد، همچنانكه خورشيد مي درخشد و ماه آيت شب بود و خورشيد آيت روز پس آيت شب را محو كرديم يعني سياهي كه در ماه است.»
تشبيه ماه به بند خوشه ي خرماي كهنه شده
خداوند تعالي مي فرمايد: «و القمر قدرناه منازل حتي عاد كالعرجون القديم.» يس/39. «و ما براي ماه منزلهايي قرار داديم و به هنگامي كه اين منزلها را طي كرد، به صورت شاخه ي كهنه ي قوسي شكل و زرد رنگ خرما در مي آيد…»


مفسران گفته اند: خداوند براي ماه منزلگاههايي قرار داده كه در اولين شب كه طلوع مي كند قسمت كوچكي از آن كمي روشن است، سپس در شب دوم نور آن زياد مي شود و بالا مي آيد، سپس هر چه ماه بلند شود، نورش زياد مي شود تا اينكه در شب چهاردهم (بدر) كامل مي شود، سپس شروع مي شود تا آخر ماه نور آن كم مي شود تا اينكه به شكل شاخه ي كهنه ي قوسي شكل و زرد رنگ خرما در مي آيد.


مجاهد گفته است: يعني شاخه ي خرماي خشك و آن شاخ بود كه از آن برگها بر آيد چون كهنه و خشك و خميده مي شود سپس در اول ماه ديگر همين دور آغاز مي شود.
شكلهاي ماه كه در صفحه مقابل مي يابيم، به اين دليل نصف آن ديده مي شود كه خورشيد دائماً تنها به نيمي از ماه مي تابد و نيم ديگر آن تاريك است و نيم نوراني ماه دائماً بخش مقابل خورشيد است در اواخر هر ماه قمري كه قرص ماه بين زمين و خورشيد واقع مي شود. نيمه نوراني ماه مقابل خورشيد و نيمه تاريك آن به سمت ماست پس ما آن را نمي بينيم.

سپس ماه بالا مي آيد، و در شبهاي اول هر ماه جزء كوچكي از قسمت روشن ماه را مشاهده مي كنيم كه آن را به صورت هلال ماه مي بينيم پس بيشتر بالا مي آيد (تا در شب هفتم)، نصف روشن ماه را (از زمين به صورت نيم دايره) مي بينيم و هنگامي ماه را به صورت قرص كامل روشن مي بينيم زمين بين خورشيد و ماه قرار دارد. پس نيم روشن ماه در مقابل ما و نصف تاريك آن پشت سر مي باشد و به اين سبب پخش تاريك ماه هميشه در خلاف جهت ما مي باشد.


ماه دور مي زند
همانطور قرآن بيان كرده كه ماه مي چرخد، يك گردش به دور خود و يك گردش به دور زمين و گردشي با زمين به دور خورشيد.
خداوند تعالي فرمود: «و سخر لكم الشمس و القمر دائبين» ابراهيم /33.
«و خورشيد و ماه و شب و روز را براي شما مسخر كرد» و همين خداوند فرمود: «لا الشمس ينبغي لها ان تدرك القمر و لا الليل سابق النهار و كل في فلك يسبحون» يس/40.
«نه براي خورشيد سزاوار است كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشي مي گيرد و هر كدام از آنها در مسير خود شناورند.»
و خداوند فرمود: «و سخر الشمس و القمر كل يجري لاجل مسمي» زمر/55. و خورشيد و ماه را مسخر فرمان خويش قرار داد كه هر كدام تا سر آمد معيني به حركت خود ادامه مي دهند.

4-زمين
خداوند تعالي در كتاب شريفش مي فرمايد: «و في الارض آيات للموقنين» ذاريات/20. «و درزمين آياتي براي جويندگان يقين است». اكنون به زمين منتقل مي شويم تا در پرتو قرآن و علم آنچه را در پيدايش زمين از نشانه هاي نظم و اتقان و ابداع به كار رفته، بررسي كنيم؛ سپس اشارات قرآن كريم را كه حقايق و دلايل آن بر علم سبقت گرفته است، ارائه مي كنيم.


كرويت زمين
خداوند تعالي مي فرمايد: «و الارض بعد ذلك دحاها» نازعات /30. «و زمين را بعد از آن گسترش داد» «و الارض مدد ناها» حجر/9. «و ما زمين را گسترش داديم.» «و هو الذي مد الارض و جعل فيها رواسي» رعد/3. «او كسي است كه زمين را گسترش داد و در زمين كوهها را قرار داد.
كلمه «دحا» صريحاً در قرآن كريم آمده است و «دحيه» يعني تخم شتر مرغ است بنابراين آيه ي كريمه مشخص كرده كه زمين فقط كروي نيست. بلكه بيضوي بودن زمين را مشخص كرده است و اين است آنچه با قمرهاي مصنوعي كه از فاصله ي هزارها كيلومتر از زمين تصويربرداري كرده اند ثبت شده است و اين مطلب در قرآن كريم بوده و پيوسته در طول قرون تلاوت مي شده اين ها حقايق علمي جالبي است كه قرآن كريم در بيان آن برعلم سبقت گرفته است.


قرآن معجزه اي است كه خود بدون شك گواه معجزه بودن خود است. «ان هو الا وحي يوحي علمه شديد القوي» نجم/5-4. «آنچه مي گويد چيزي جز وحي كه بر او نازل شده نيست آن كس كه قدرت عظيمي دارد او را تعليم داده است.» و هنگامي كه انسان مؤمن اين آيه ي كريمه را مي خواند «و اذن في الناس بالحج يأتوك رجالاً و علي كل ضامر يأتين من كل فج عميق» حج /27. «و مردم را دعوت عمومي به حج كن تا پياده و سواره بر مركبهاي لاغر از هر راهي به سوي تو آيند.»
انسان از كلمه ي (عميق) شگفت زده مي شود، زيرا اين كلمه ي (عميق) به عظمت قرآن گواهي مي دهد و آن از اعجاز علمي در قرآن است. اگر زمين مسطح مي بود، قرآن مي گفت: «يأتين من كل فج بعيد» زيرا كلمه ي (بعيد) فاصله ي بين دو چيز را كه در يك راستا قرار دارند

مي رساند و ليكن زمين كروي است و مردم از جاهاي عميق نسبت به سرزمين مكه مشرف مي شوند و اين امر به سبب انحنا و كروي بودن زمين است و لذا در آيه ي قرآن آمده است «من كل فج عميق.»
جاذبه ي زمين
و در اين گفتار خداوند تعالي فكر مي كنيم: «ألم نجعل الارض كفاتاً احياءً و امواتاً» مسرلات /26-25. «آيا زمين را مركز اجتماع انسانها قرار نداديم هم در حال حياتشان و هم در حال مرگشان.»
كفت و كفات: در زبان عربي به معني جمع و قبض آمده و اين گفتار شاعر بر آن دلالت مي كند؛
كرام حين تنكفت الافاعي الي احجارهن من الصقيع


يعني هنگامي كه افعي ها از شدت سرما به داخل لانه هايشان جذب مي شوند.


آيه در مقام منت نهادن و ياد آوري نعمتها صراحت دارد: آيا اين ستاره ي زمين را كه بر روي آن زندگي مي كنيد، جذب كننده ي شما قرار نداديم به نحوي كه بر روي زمين اسباب آرامش و استقرارتان را مشاهده مي كنيد و براي اين كه تصور كننده اي تصور نكند كه فقط اين جمع و قبض مربوط است به هنگامي كه انسان بعد از مرگش در زير زمين دفن مي شود، قيد عموم را آورده، مي گويد: «احياء و امواتاً» يعني: زمين را به نحوي آفريديم كه شما را به طرف خود جذب مي كند، هنگامي زنده ايد بر روي آن حركت مي كنيد و هنگامي مرديد در زير آن دفن مي شويد.


دانشمندان قديم و از آن جمله (يونس بن قره) از دلالت اين آيه يقين كرده اند كه خداوند نيروي جاذبه را به امانت نهاده كه با آن انسان در روي زمين مستقر مي شود و وسايل عيش و نوش او را در زمين فراهم مي كند.


و خداوند تعالي مي فرمايد: «أمن جعل الارض قراراً» نمل /61. «يا كسي كه زمين را مستقر و آرام قرار داد.» اين آيه به جاذبه ي زمين اشاره دارد كه اشياء توسط آن در روي زمين استقرار مي يابند و به وسيله ي آن امكان زندگي بر روي زمين فراهم مي شود و اگر نيروي جاذبه نبود زندگي بر روي آن محال مي شد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید